سوانح ایام - زندگینامه علامه ابوالفضل ابن الرضا برقعی رحمه الله

فهرست کتاب

نامه به امام در مورد ترور مؤلف

نامه به امام در مورد ترور مؤلف

یکی از فرزندانم نیز نامه‌ای برای آقای خمینی فرستاد و ماجرای ترور مرا به اطلاع وی رساند. نامه مذکور را در اینجا می‌آورم:

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور محترم بنیانگذار جمهوری اسلامی‌ایران امام خمینی

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته نمی‌دانم به عرضتان رسانده اند یا نه که در هفته پیش آیت الله سید ابوالفضل برقعی را در منزل شخصی خود ترور کردند و با آنکه ایشان در حال نماز بودند و فرصت دفاع از خود نیافتند بحمد الله و المنّه این جنایت به ثمر نرسید و خدا نخواست جنایتکاران به مقصود خود نایل آیند. آری:

﴿لَّن يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّـهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا(التوبه/۵۱)

سخن اینجاست که عاملین این جنایت ناجوانمردانه چه کسانی بودند و چه مقصودی داشتند؟ اگر نتوانیم بگوییم که شخص جنایتکار نام و نشانش چست؟ می‌توانیم نوع و طبقه او را تعیین کنیم به ویژه که وی قبلاً با آیت الله برقعی مذاکره کرده و از ایشان سؤالاتی نموده بود. جنایتکار از طبقه قشریها و مذهبیون بسیار متعصب بوده و متأسفانه خود را در جمهوری اسلامی‌علاقمند نشان می‌داد. وی از دسته ای است که گمان می‌کنند در برابر فکر و منطق باید به زور گلوله متوسل شد! دسته ای که به دخالت قانون و قوه قضاییه آنهم در یک کشور اسلامی، عقیده ندارند و به نام حفظ تشیع! مانند خوارج به آدمکشی دست می‌زنند یعنی روش دشمنان امام بزرگوار علی علیه السلام را بکار می‌گیرند! این کوته اندیشان نمی‌دانند که هیچگاه منطق را با ترور نمی‌توان نابود کرد، در برابر فکر و اندیشه، باید اندیشه‌ی بالاتری را عرضه داشت تا مانند عصای موسوی ریسمانهای جادویی را ببلعد. توسل به زور، جز مظلومیت برای مقتول یا مجروح چیزی به بار نمی‌آورد و سخن او را مؤثرتر خواهد نمود.[۵۴]

این بد اندیشان شب و روز در ماتم شهید بزرگوار حسین بن علی علیه السلام و یارانش روضه می‌خوانند ولی نمی‌دانند که مسلم بن عقیل یار فداکار و نمایندۀ امام، عبیدالله بن زیاد امیر کوفه را ترور نکرد و هنگامی‌که از او پرسیدند باوجود توانایی بر این کار، چرا اقدام بدان ننمودی؟ پاسخ داد: به خاطر حدیثی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده که فرمود: «إنّ الإيمان قيّد الفتكَ و لايفتكُ مؤمنٌ» (مقتل أبی مخنف و تاریخ طبری، جلد۵، ص۳۶۳). ایمان، غافل کشی را روا نمی‌دارد و هیچ مؤمنی به غافلگیری کسی را نمی‌کشد!

آیت الله برقعی سالهاست که به عنوان «بازگشت به اسلام اصیل و ترک خرافات و موهومات» قلم می‌زند و سخن می‌گوید و از کتاب و سنت دلیل می‌آورد. مخالفان و دشمنان تند وی نیز از پای ننشسته کتابها و رساله ها نوشته و می‌نویسند و سخنها گفته و می‌گویند و امکان پاسخگویی برای مخالفان به مراتب بیشتر از علامه برقعی بوده و هست. بنابر این جز احساس ضعف و محکومیت چه چیزی این ترور را توجیه می‌کند؟ کسانی که به دروغ خود را طرفدار حکومت اسلامی‌معرفی می‌کنند اگر اصلاحات دینی را جرم می‌شمارند چرا به قوه قضائیه رجوع نکرده و به گلوله متوسل شده اند؟! آیا این کار در حکومت آن جناب، نوعی «خود مختاری» به شمار نمی‌آید که کسانی به نام دفاع از تشیع، پیرمرد روحانی و دانشمند و محترمی‌ را در حال عبادت پروردگارش به گلوله بندند و خود را مؤمن پندارند؟! «قُلۡ بِئۡسَمَا يَأۡمُرُكُم بِهِۦٓ إِيمَٰنُكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ»، (البقره/۹۳)

من به عنوان فرزند علامه برقعی از محضر امام درخواست دارم تا مراتب انزجار خود را از اینگونه خود سری ها هر چه زودتر رسماً اعلام فرمایند و دستور تعقیب و مجازات جنایتکاران را صادر نمایند تا این قانون شکنان، مملکت را به هرج و مرج نکشانند و به فتوای شخصی و رأی دلخواه، جان افراد را در معرض خطر قرار ندهند.

با تقدیم احترام

محمد حسین برقعی (ابن الرضا)

۱۶ شوال ۱۴۰۶ هجری قمری

رونوشت: دفتر آیت الله منتظری

رونوشت: دفتر ریاست جمهوری

رونوشت: دفتر نخست وزیری

رونوشت: دفتر دادستان کل کشور

این نامه را فرزندم برای (جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران) نیز فرستاد که در شماره تیرماه ۱۳۶۵ نشریه جمعیت مذکور موسوم به خبرنامه (صفحه سوم) چاپ شد. جمعیت مذکور علاوه بر این در اعلامیه ای که با عنوان: «نامه سرگشاده به حجت الإسلام خامنه ای پیرامون وظایف قانونی رئیس جمهور» مورخ ۲۸/۵/۱۳۶۵ منتشر نمود، علاوه بر اشاره به چند مورد آدم ربایی «توسط افرادی که تجهیزات و تسلیحات دولتی در اختیار داشته اند» موضوع سوء قصد به این جانب را نیز ذکر کرد. آفرین بر اینها که علی رغم هم عقیده و هم سلیقه نبودن با این حقیر، لا أقل از ذکر مظلومیتم دریغ نکردند.