هرج و مرج به نام اسلام
دولت اسلامیعده ای از عوام را به نام حزب جمهوری اسلامیو با شعـار «حزب فقط حزب الله» تحریک میکند که هر روز در خیابانها و یا در دانشگاه ها به مردم حمله میکنند با چوب و چماق و بلکه با ساطور قصابی و در هر مرتبه صدها زخمیو مجروح و مقتول به جا میگذارند و هیچ کس جرأت دم زدن ندارد. من خود ایامیکه در مشهد بودم دیدم عده زیادی از مردم نادان با چوب و چماق در حرکتند و دو نفر آخوند عمامه سیاه هم با ایشان همراه بودند و دم گرفته بودند:
حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله
و با این وضع به طرف دانشگاه مشهد رفته و دهها نفر و یا بیشتر را مجروح و مضروب کرده، و پنج نفر را کشته اند، و هر روز خبر میرسد در فلان شهر این قضیه تکرار میشود، و بسیاری از کتابخانه ها را آتش زدند، و بسیاری از دکه های کتابفروشان را گرفته و کتابها را میان خیابان و جوی آب ریخته و یا پاره پاره میکنند. و اگر کسی را به دادگاه ببرند قاضی و یا دادستان با او مخالف است. با اینکه در اسلام باید قاضی بی طرف باشد به عکس در محکمه جمهوری اسلامیقاضی با مقصر خصومت دارد. وضعی به وجود آمده که در تمام مدت هفتاد سال عمرم چنین اوضاعی ندیده بودم و اکنون خدا را شکر میکنم که مطرود جمعیت و خانه نشین هستم و نفوذ کلامیندارم تا نزد پروردگار مسؤول این وقایع باشم. به نام جمهوری اسلامیکارهایی میکنند که با اسلام موافق نیست و عالم و جاهل ایشان از مقررات اسلامیبی خبر و ناآگاهند، و تا مردم ناآگاه هستند اوضاع چنین خواهد بود، و بلکه به دامن کمونیسم و لیبرالیسم یا لائیسم و بی دینی پناه خواهند برد. چه در زمان حال و چه در زمان گذشته، همواره عده ای از گویندگان زبردست مردم را گول زده و به هر وضعی خواسته اند حرکت داده اند. چنانکه عده ای از جوانان ساده را در این سالها حرکت دادند برای جهاد با دشمن در کردستان و در خوزستان، و همه روزه در اطراف مملکت زد و خورد و کشت و کشتار است. و از حزب حاکم هر کس کشته شود شهید است و با جار و جنجال در رادیو و محافل او را شهید میخوانند، ولی از ملت هر کس کشته شود ضد خدا و رسول و دوزخی است. گویا کلید بهشت و دوزخ در دست ایشان است و ایشان قسیم الجنۀ و النار میباشند. در بندر لنگه صدها نفر به نام سنی و شیعه کشته اند، در گنبد قابوس عده ای کشته شده، در کردستان همه روزه جنگ و قتال برپاست، و با اینحال میخواهند جمهوری اسلامیرا به ممالک دیگر صادر کنند و نمیدانند که اسلام مانند حبوبات نیست که آن را صادر کنند بلکه باید قوانین اسلامیرا در مملکت خود پیاده کنند و به واسطه عدالت و تساوی توجه دیگران را جلب نمایند نه با زور و تظاهر و تزویر. در سال ۱۳۵۹ که من در منزل خود در خیابان آزادی کوچه بامدادان در اتاقی دربسته روزهای جمعه را نماز جمعه اقامه میکردم، دولت روحانی نمایان که بسیار از آزادی و عدالت دم میزند، مأمور فرستاد یعنی عده ای پاسدار مسلح با مینی بوس فرستادند و ریختند در منزل و مرا با عده ای دیگر به زندان برده حدود یک ماه زندانی کردند و پس از رهایی از زندان چون دیدم جان دوستانم در خطر است نماز جمعه را تعطیل کردم و مدعیان عدالت از خانه من هر چه خواستند غارت کردند و بردند و پس از چندین سال هنوز پس نداده اند و هر چه توانستند از تهمت و اذیت و آزار خودداری نکردند. و البته مکرر مرا به زندان برده و یا برای سؤال و جواب به دادگاه کشانده و هر چه توانسته اند اذیت و آزار نموده اند. جوانی فاضل و محقق به نام احمد مفتی زاده که از اهل علم است، عده ای از جوانان کردستان را به دور خود جمع کرد و به آنان دین اصیل و قرآن میآموخت. مردم ناآگاه کردستان و همچنین دولت خرافی ایران کاری کردند که او کردستان را رها کرد و از آنجا مهاجرت نمود. با اینکه خود اهل کردستان است. و اکنون هشت سال است که دولت روحانی نمایان او را به ناحق و ظالمانه زندانی کرده و با اینکه قاضی منصوب همین دولت او را به پنج سال زندان محکوم کرده هرچند که همین حکم نیز برخلاف شرع و ظالمانه بود اما خواننده میتواند به وضوح دریابد که این دولت حتی به احکام دادگاهها بلکه بیدادگاههای خود نیز مقید نیست و این فاضل مظلوم را به دلخواه خود حتی بیش از مدت محکومیت ناحقش، در زندان نگاه داشته است!!