اعلامیۀ مؤلف پس از ترور
پس از ترور، چند روز بیشتر در بیمارستان نبودم، دیدم با این حال صلاح نیست در بیمارستان بمانم. و بعضی از دکترها و متصدیان بیمارستان گفتند اگر اینجا بمانید جان شما در خطر است. و لذا روز پنجم با متصدیان بیمارستان خداحافظی کردم. معلوم شد در خانه و در بیمارستان در امان نیستم. اینست حال ما و بدتر از ما حال ملت ماست. چون به خانه برگشتم در حالی که ریش و سر و بدنم خونین بود با فرزندم محمد حسین به حمام رفتم و بدن خود را شستشو دادم و سپس برای کسانی که میخواهند احوال ما را بدانند و از چگونگی حادثه باخبر شوند اعلامیه زیر را نوشتم و در میان دوستان و آشنایان پخش کردم. متن اعلامیه به شرح زیر بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا جواب سخن حق، گلوله و ترور است؟
در دو هفته پیش یکی از افرادی که خود را شیعه و به جمهوری اسلامیایران علاقمند نشان میداد، پس ازآنکه به منزل این جانب آمده و پرسشهایی نمود، بیرون رفت، دو مرتبه در اوایل شب درحالی که من مشغول نمازعشا بودم بازگشت و مرا از ناحیه سر هدف گلوله قرار داد. بحمد الله والمنّه کار ضارب خنثی شد و چنانکه او میخواست به نتیجه نرسید، آری: «قُل لَّن يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّـهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا» (سوره توبه، آیه ۵۱). یعنی هرگز به ما آسیبی نرسد جز آنچه خدا برای ما مقرر داشته اوست مولای ما.
مگر ما چه میگوییم؟ متعصبان چرا با ما دشمنند؟ چرا کمر به قتل ما بسته اند؟ مگر ما چه گفته و میگوییم؟ در حقیقت این آیه کریمه بیان حال ما و علت دشمنی ایشان است که خدای تعالی فرموده: «وَمَا نَقَمُواْ مِنۡهُمۡ إِلَّآ أَن يُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَمِيدِ ٨» (البروج/۸) اینان با ما خشمی ندارند جز برای اینکه به توحید حقیقی ایمان داریم و دعوت میکنیم! میگوییم غیر خدا را نخوانید چنانکه در صد آیه قرآن است و کسی از خدا آگاه تر و مهربانتر نسبت به بنده اش نیست، میگوییم انبیاء ÷پس از وفات خود از امت خویش خبر ندارند و در عالم باقی از عالم فانی بی خبر و آسوده اند چنانکه خدای تعالی در سوره مائده آیه ۱۰۹ فرموده: «يَوۡمَ يَجۡمَعُ ٱللَّهُ ٱلرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَآ أُجِبۡتُمۡۖ قَالُواْ لَا عِلۡمَ لَنَا»، یعنی: روزی را بیاد آر که خدا همه رسولان خود را جمع میکند و میپرسد که چگونه دعوت شما را مردم اجابت کردند، پیامبران گویند: در این باره ما را علمینیست فقط تو دانای غیبها میباشی. عیسی بن مریم ÷به تصریح قرآن خواهد گفت: «وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡ» (المائده/۱۱۷)، یعنی: پروردگارا من بر امت خود گواه بودم تا هنگامیکه میان ایشان بودم و چون مرا وفات دادی تو خود مراقب ایشان بودی و تو بر هر چیز گواه و آگاهی. با ما دشمنند زیرا خواسته ایم از خرافات مذهبی نجاتشان دهیم و روایات و حکایات ضد قرآنی را نمیپذیریم و میگوییم رسول خداصو ائمه هدی ÷فرموده اند: «ما جائكم منا لا يوافق كتاب الله فلم نقله= آنچه از ما به شما برسد که با کتاب خدا سازگار نباشد ما آن را نگفته ایم. ما میگوییم کتب مذهبی مانند کافی و بحار مملو از مطالب ضد قرآن و عقل است و از امامان هدایت نیست و پرداخته دشمنان است. ما میگوییم دین اسلام دین آزادی و عدالت و رحمت است، نه دین اختناق و فشار و غصب اموال مردم. خدا به رسول خود فرمود: «وَمَآ أَنتَ عَلَيۡهِم بِجَبَّارٖ» (ق/۴۵) یعنی تو بر ایشان جبار نباشی، رسول خدا صاهل مکه را بخشید با آنکه آن همه صدمه زدند، ما میگوییم مهدی منتظری که طبق عقیده و روایات شیعه میآید و برای جهان عذاب و نقمت است و مردم جهان را با شمشیر میکشد و به زور همه را به اسلام وارد میکند و تا زیر شکم اسبش خون بالا میآید و کافری در دنیا نمیماند برای اینکه پنج سال یا هفت سال ریاست کند، صحیح نیست و برخلاف آیات و سنت إلهی است که میفرماید: «لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِ» (بقره/۲۵۶) و فرموده: «إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ» (رعد/۱۱) یعنی، خدا وضع قومیرا تغییر نمیدهد تا خودشان خود را تغییر دهند. و در سـوره مائـده آیه ۱۴ و ۶۴ میفـرماید: نصـاری و یهـود تا قیـامت در دنیا باقی میمانند. ما میگوییم این عقیده شیعه که ائمه به دنیا باز میگردند[۵۰][۵۳] و مخالفان خود را از قبور بیرون میآورند و به آتش میکشند و جزا میدهند صحیح نیست؛ زیرا از مسلمات است که قیامت روز جزا میباشد و قرآن فرموده: «إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ ٣٠ ثُمَّ إِنَّكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عِندَ رَبِّكُمۡ تَخۡتَصِمُونَ ٣١» (الزمر/۳۰) یعنی تو ای رسول ما میمیری و مخالفانت میمیرند سپس شما روز قیامت در نزد پروردگارتان با یکدیگر به خصومت میپردازید و نیز فرموده: «ثُمَّ إِنَّكُم بَعۡدَ ذَٰلِكَ لَمَيِّتُونَ ١٥ ثُمَّ إِنَّكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ تُبۡعَثُونَ ١٦» (مؤمنون/۱۵، ۱۶) یعنی شما پس از این میمیرید سپس روز قیامت زنده میشوید و آیات متعدد دیگر. ما میگوییم رسول خدا صو علی مرتضی÷خمس و سهم امامیرا که شیعه مدعی اند از کسی نگرفته و در برنامه ایشان نبوده و زکات پنج یک چنانکه در قرآن (سوره انفال/۴۱) آمده مربوط به غنایم جنگی است و ربطی به کسب و کار ندارد.
بر سر چنین عقاید حقه ای، در رژیم سابق نشریات ما را ممنوع و به زور ساواک مسجد ما را گرفتند و کسی پیدا نشد در برابر علمای درباری ما را یاری کند، و امروز هم به خانه ما هجوم آورده در حال نماز پاسخ ما را با گلوله میدهند!
«ما للظالمین من أنصار» خدا به فریاد شما نخواهد رسید!
ای مسلمین، اگر میخواهید خدا شما را نجات دهد به ندای غریبانۀ توحیدی ما توجه کنید مادامیکه به اصلاحات دینی و اجتماعی رو نیاورید همواره مبتلا به گرفتاریها و فشارها و ستم خواهید بود. خدا ملت موحد نیکخواه خیرخواه را یاری میدهد. ملتی که به ندای مصلحین خود گوش دهد نه آنکه منطق خیرخواه را با گلوله و ترور پاسخ دهند. ما را به وهابیگری متهم میکنند! با اینکه ما وهّابی نیستیم و جز به کتاب خدا و سنت رسول اکرم صدعوت نمیکنیم، ما را نعوذ بالله به عداوت حضرت امیر مؤمنان ÷متهم میکنند با آنکه ما دوستی آن بزرگوار را بر خود و سایرین لازم میشمریم. این تهمتها برای راه گم کردن است برای آن است که ما گفتهایم دین اسلام با مذاهب فرق دارد و در اسلام مذهبی نیست و کسی حق آوردن مذهب ندارد و این مذاهب پس از مدتها از عصر رسول خدا صپیدا شده و نام اشعری و معتزلی و صوفی و شیخی و غیرها ... بر خود نهاده اند. باید به اسلام اصیل بازگشت و از تفرقه دوری جست. اسلام آیین رحمت بوده و پیامبرش به تصریح قرآن رحمۀ للعالمین است، اسلام دین خشونت و زورگویی و جباری نیست، اسلام دین انحصار طلبی نیست، اسلام دعوت به تعقل و آزادی میکند. رسول خدا صدر جنگ احد که آن همه صدمه دید و دندانها و پیشانیش شکست و اصحاب گفتند ایشان را نفرین کن، درجواب فرمود: «إني لم أبعث لعّانا ولكن بعثت داعياً و رحمةً، اللّهم اهدِ قوميفإنهم لا يعلمون» یعنی من برای نفرین و لعن مبعوث نشده ام و لیکن برای دعوت و رحمت مبعوثم، خدایا قوم مرا هدایت کن که ایشان صلاح و فساد خود را نمیدانند.
ما را برای این عقاید، واجب القتل میشمرند ومهدور الدم میدانند! آیا ما چه حلالی را حـرام کرده ایـم با اینـکه: "ما أريد إلا الإصلاح ما استطعت و ما توفيقي إلا بالله عليه توكلت و إليه أنيب"
والسلام علیکم ۲۵ شوال/ ۱۴۰۶ الأقل السید ابوالفضل البرقعی
نمیدانم اعلامیه ام به دست آقای بازرگان رسیده بود یا نه، به هرحال در ایامیکه دوره نقاهت را در منزل میگذراندم آقای مهندس مهدی بازرگان و دکتر صدر و منهدس توسلی برای عیادتم به منزل ما آمدند. پس از احوال پرسی، صورتم را نشان دادم و گفتم آیا نتیجه تقلید را دیدید، کسی که با من چنین کرده یک مقلد است که کورکورانه از دیگران تقلید میکند و اصلاً از آنها نمیپرسد، دلیل شما برای صدور چنین دستوری چیست؟ پس شما و دوستانتان از تقلید آخوندها دست بردارید. شما دوآخوند داشتید که هر دو کاری برایتان نکردند یکی آیت الله سید ابوالفضل زنجانی که برای شما اشعار عرفانی میخواند و اصلاً خرافات شما را اصلاح نکرد. دیگری آیت الله طالقانی که وقتی در اوایل انقلاب از زندان آزاد شد و من به ملاقاتشان رفتم، در اثنای صحبت ایشان سرش را پیش آورد و در گوشم گفت: مطالب شما حق است ولی فعلاً صلاح نیست که این حقایق را بگوییم! من مطمئنم در آن دنیا از ایشان سؤال میکنند: پس کی صلاح است که حقایق را بگویید؟!
به هر حال اینها آخوندهای خوبتان بودند. بهتر است دیگر تقلید از آخوندها را کنار بگذارید. آقای بازرگان گفت: ما خودمان مجتهد داریم، پرسیدم مجتهد شما کیست؟ آقای بازرگان اشاره کرد به آقای صدر و گفت ایشان مجتهد است. پرسیدم آقای صدر شما مجتهدی؟ ایشان به آقای بازرگان و توسلی اشاره کرد و گفت: آقایان چنین میگویند. پرسیدم اگر مجتهدی اصول دین را با دلیل قرآنی بیان کن، آقای صدر مطلب قابل توجهی نگفت و شاید نمیخواست به طور مفصل به این بحث پرداخته شود، ولی امیدوارم که سخنان این جانب، ایشان را به تحقیق بیشتر در حقایق دین وادار کرده باشد.
[۵۰] منظور اصل رجعت است. دربارۀ رجعت يکي از شاگردان آيت الله شيخ عبد الکريم حائري يزدي يعني آيت الله عبد الوهاب فريد تنکابني، کتابي تأليف کرده به نام «اسلام و رجعت» که سالها قبل يک بار به طبع رسيد ولي اکنون در حکومت ملاها امکان تجديد چاپ آن نيست.