نمونه ای از نامه های مؤلف به مراجع شرعی و قانونی
در همین ایام برای اتمام حجت و هشدار به علما و مقابله و اعتراض به ظلمیکه به من و عقایدم شده بود نامه هایی مؤدبانه به سازمان اوقاف وآیت الله شریعتمداری وخوانساری و...نوشتم تا لا اقل در برابر ظلم سکوت نکرده و تکلیف شرعی خود را ادا کرده باشم. اینک برای ثبت درتاریخ، متن برخی از نامه هایم را عیناً در اینجا درج میکنم:
تاسع ربیع الأول/۱۳۹۷
حضرت مستطاب آیت الله آقای شریعتمداری وفقه الله
به استحضار میرساند در این جنجال و غوغایی که مداحان و شیخیان و غُلات و صوفیان و روضه خوانان به پا کرده اند علیه من، لازم است مراتبی به عرض برسد. نامه ای به عنوان صابر با امضای جعلی نشر میدهند که اصل ندارد[۳۴]. در تاریخ جهان و حوادث مسلمانان نظائر بسیاری دارد که معلوم است اینان تنها نیستند که به مردان حق و حقیقت تهمت میزنند و به نقل تاریخ مانند حضرت علی ÷را به کفر و شرک متهم نمودند و مانند قضاوت قاضیان آتن در حق سقراط و یهودیان در باره مسیح ÷. آیا اعتقاد به روز واپسین و محکمه مالک یوم الدین ندارند مستندشان چیست؟ من صد جلد تألیفات دارم در کجا جز قول خدا و رسول و حضرت امیر÷و امام صادق÷گفته ام اگر به رفتار من استناد میکنند چه عملی بر خلاف علی و اولاد او علیهم السلام انجام داده ام. تازه از آن نامهی مذکور چه مطلبی برخلاف اسلام استفاده میشود آقایان چرا پس از ده سال برای بحث با ما حاضر نمیشوند.
من جز ردّ بدعتها و خرافاتی که به اسلام بسته اند کاری نکرده ام، شما سزاوار بود مرا یاری کنید اگر چه من توکلم بر خداست. شما لا أقل در این فتنه انگیزی پشتیبان عوام نباشید. وظیفهی همهی ما مبارزه با خرافات دینی و شرکیات عوام است تا آن حد که عَلَم چهار و نیم میلیون تومانی خریده اند. باید دانست که در فردای محشر و فزع اکبر در محکمه بهترین داور یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا رسیدگی خواهد شد. من اگر اهل دنیا بودم چیزی برای خود اندوخته بودم در حالیکه از احدی توقع نداشته و ندارم و از قلم و قناعت روزگار میگذرانم انتظار آن است که به توسط حامل ورقه هر چه به نظرتان میرسد اعلام نمائید.
(ولینصرنّ اللهُ من ینصره) والسلام علیکم - السید ابوالفضل علامه البرقعی
بسمه تعالی
نامۀ سرگشاده و داد خواهی از محضر آیت الله خوانساری و سایر محاکم شرعی و قانونی
به استحضار عالی میرساند حضرت عالی اگر مرا در خطا و اشتباه میدانید سزاوار بود مرا بخواهید و دلیل آن را بیان کنید؛ زیرا حقیر برای مباحثه و حتی برای مباهله نیز آماده ام. من مسلمان و تابع قرآنم و امامان اهل بیت رسول علیهم السلام را قبول دارم. شما اگر دلیلی دارید نباید به زور و جبر و حبس چنگ بزنید و مرا به سکوت مجبور نمایید. آیا گویندگان خرافاتی و حتی نصاری و یهود و صوفی و شیخی همه باید آزاد باشند، ولی گویندگان قرآن فقط نباید آزاد باشند، آیا حق امامیکه مدت ۲۷ سال در مسجدی امامت کرده میتوان غصب نمود و آیا نماز جماعت امام غصبی و تحمیلی صحیح است آیا لا إکراه فی الدین در قرآن نیست آیا هر کسی حقایقی را اظهار کند باید با افترا و تهمت و تحریک عوام و تکفیر او را کوبید آیا خدا نفرموده: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَيَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِكَ يَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ ١٥٩﴾آیا روحانیت نباید با منطق باشد؟.
خدا فرموده: ﴿وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِيهِ مِن شَيۡءٖ فَحُكۡمُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾و نفرموده: «الی الزور و البهتان»! آیا با داشتن هزاران مسجد و هیئت نمیشد حقی را ثابت کرد و فقط با تصرف مسجد من حق ثابت میگردد؟ لا والله، کسانی که دلیلی صحیح ندارند از آزادی سخن و نماز جماعت من میترسند آیا احتمال نمیدهند که روزی مردم بیدار گردند و از کتمان کنندگان حق انتقام گیرند؟ عالم نباید برای مردم داری، حق را کتمان کند و از گویندگان بی خبر از قرآن و توحید بترسد. عاقبت، محکمهی عدل إلهی و قیامتی در کار است «إن ربک لبالمرصاد» من خود حاضر بودم با حسن تفاهم مسجدم را به شخص بی طرفی واگذارم، احتیاج به هو و جنجال و جمع کردن عوام به نفع کسانی که جز افترا و بهتان مدرکی ندارند نبود آیا به قضاوت یکطرفه و محاصره و اختناق ما حقی ثابت خواهد شد آیا کسانی که هزار سال از مظالم بنی امیه مینالند خود مرتکب چنین جرایمیمیشوند والسلام علی من اتبع الهدی.
امید است بیدار شوند و راه خود را عوض کنند.
۲۵ جمادی/۱۳۹۷ الأحقر السید ابوالفضل علامه البرقعی
بسمه تعالی
یازده برگ پیوست دارد
ریاست محترم سازمان اوقاف جناب آقای فرشچی
به استحضار عالی میرساند اینجانب سید ابوالفضل علامه برقعی در سن هفتاد سالگی با داشتن صد جلد تألیفات و رسالات چاپ شده در حالی که ۲۷ سال در مسجد گذر وزیر دفتر به امامت مشغول بوده ام به بهانهی اینکه با اهل سنت هم مذاق میباشم با اینکه مسلمان حقیقی و شیعه واقعی میباشم؛ زیرا با خرافات مذهبی و مجعولات دینی مبارزه کردم. به هر حال به دستور اوقاف مرا از مسجد ممنوع کردند و به زور و جبر امامیرا تحمیل نمودند. اکنون خانه وقفی که محل سکنای من میباشد محاصره میباشد درب بیرونی آن را کنده وارد شده اند و اتاق آن را به تصرف آورده و فعلا تهدید میکنند که باید اندرونی محقر را نیز تخلیه کنید و میگویند درب اندرونی را در صورت عدم تخلیه جوش میدهیم و مسدود میکنیم آیا معنی آزادی و عدالت همین است آیا مسجد های سایر اهلسنت و شیعه تا به حال در این مملکت به زور تصرف شده، [۲۳] آیا میتوان کلیسا را به زور تصرف نمود آیا مبارزه کردن با خرافات گناه و ذنب لا یغفر میباشد آیا خدا و قیامت در کمین نیست إن ربک لبالمرصاد، إن جهنم کانت مرصادا به هر حال من جز خدا را مستعان و مستغاث نمیدانم. انتظار آن است که هر چه زودتر احقاق حق نموده و شر غاصبین و دشمنان دین را در هر لباس، کوتاه نمایید.
والسلام ۲۳/۵/۱۳۵۶ش
خادم الشريعة المطهرة سید ابوالفضل علامۀ برقعی
بسمه تعالی
۱۵/۴/۱۳۵۶ش
ریاست محترم اوقاف آقای احمدی خدا او را به امور واقف سازد
حق را باید گفت رسول خدا صفرمود: صنفان من أمتی إذا فسدا فسدت أمتی، الأمراء والعلما، این حدیث معتبری است. من از شما که ریاست اوقاف را دارید میپرسم آیا جایز است مسجد یک نفر را به بهانهی اینکه او سنی و یا شافعی و یا حنفی است غصب کرد؟ آیا جایز است کلیسا را غصب نمود؟ آیا مسجد مرا که ۲۷ سال در آن امامت کرده و امام راتب بوده ام میتوان به زور گرفت؟ اگر چنین است چرا مساجد کردستان و لرستان و بلوچستان و ترکمن ها را نمیگیرید و چرا آنان را از مساجدشان خارج نمیکنید در حالی که من مسلمان و شیعه واقعی موحد هستم به چه مجوزی مسجد مرا غصب کرده اند؟ آیا احتمال نمیدهید روزی مردم عوام بیدار گردند؟ آقایان شریعتمداری و خونساری در مقابل نامهی من جوابی نداشتند شما اگر جوابی دارید مرقوم فرمایید. نامه هایی که به شما و آقایان نوشته ام إنشاءالله چاپ و در تاریخ میماند آیا چنین کسانی را میتوان عالم نامید و آیا عدالت را واجدند هر کسی میداند که نماز را خدا مقرر کرده و به جماعت امر فرموده و احتیاج به اجازه علما نمیباشد شما به چه مدرکی نماز جماعت مرا موقوف به اجازه ایشان میدانید آیا بر چنین مملکتی که دانشمندانش جز زور، منطقی ندارند نباید تأسف خورد؟ آیا از شما قبیح نیست که از اینان طرفداری کرده اید من نامه ای که به آقایان نوشته ام چندی قبل و جوابی ندادند، جوف پاکت نهادم تا شما بخوانید و بیدار شوید، شما که مقلد ایشانید شاید مبارزه با خرافات نزدتان گناه بزرگ لا یغفری باشد و لذا من به شما امیدی ندارم، همین قدر میگویم پایگاه توحید یعنی مسجد مرا تبدیل به پایگاه خرافات و شرک نمودید، باید برای محکمهی عدل إلهی و قیامت جوابی تهیه کنید، بدانید إن ربک لبالمرصاد خدا در کمین ستمگرانست من یاوری جز خدا ندارم تا زودتر است توبه کنید و حق مرا احقاق نمایید، آن امام تحمیلی که آوردند به نام خسروشاهی چون قبلا خود مسجدی داشته و لذا مسجد مغصوب مرا به دیگری واگذار نموده آیا این عمل مشروع است از خدا بترسید تا مصدر کارید این ستمها را برگردانید. وماالنصر إلا من عندالله العزیز القادر الحکیم.
خادم الشرع المطهر السید ابوالفضل علامه برقعی
همچنین اعلامیه ای به خط خود در میان عوام تکثیر و منتشر کردم که متن آن چنین است:
بسمه تعالی
«ليهلك من هلكَ عن بيّنةٍ و يحيي من حيَّ عن بيّنة»
به اطلاع عموم میرسانم این جانب مسلمان و تابع قرآنم و ائمۀ اهل بیت را قبول دارم و برکسانی که درمحافل از من بدگویی میکنند معلوم باشد چون خود مجتهدم حاضرم با هر مجتهدی که مخالف من است مباحثه و بلکه مباهله کنم. ایشان اگر هدفشان دین است و غرض دنیوی ندارند به مباهله حاضر شوند، والسلام علی من اتبع الهدی.
۲۱/۲/۱۳۵۶ش (۲۲ جمادی الأولی ۱۳۹۷ق) الأقل السید ابوالفضل علامه برقعی
همچنین نامه ای سرگشاده برای آقای حاجی علی که از مریدان آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی بود و تقاضای مناظره و مباحثه کرده بود به خط خود نگاشتم که به تعداد زیادی در میان مردم پخش گردید:
بسمه تعالی
جناب آقای حاج آقا علی (زید توفیقه)
پس از سلام من کتباً به شما میگویم این جانب حاضرم با خود حضرت آیت الله گلپایگانی بحث کنم اگر حاضرند برای بحث دعوت کنند و اگر حاضر نیستند شاگردان من و یا خودم حاضریم با نمایندگان او بحث کنیم به شرطی که خود حضرت آیت الله کتباً بنویسند که اگر نمایندگان ایشان مغلوب شدند ایشان بپذیرد و مغلوبیت خود را اعلام کند.
الأحقر السید ابوالفضل علامه برقعی
و البته جوابی از ایشان به من نرسید.
به هر حال در جوابم جز با تهمت و دروغ و بدتر از همه، زورگویی و توسل به دولت پلید شاه، مواجه نشدم؛ از جمله اینکه جزوه ای در وجوب تعلیم و تعلم در اسلام و عدم جواز تقلید منتشر کرده بودم که از طرف گروهی از معمّمین قم از جمله آیت الله ناصر مکارم شیرازی مدیر مدرسة الامام قم جزوه ای به منظور ردّ آن چاپ و منتشر شد. من جوابشان را با اختصار بسیار و فقط در یک برگ نوشته و ارسال داشتم و درخواست جواب کردم و حتی جوابی کافی و شافی بر آن ننوشتم، ولی ایشان از ترس اینکه مبادا حتی آن یک ورقه را چاپ کنم به جای پاسخ گویی، به شهربانی تهران متوسل شدند؟! چند روز پس از ارسال نامه به قم، رئیس شهربانی به من تلفن کرد و گفت شما حق ندارید ورقه ای را که به قم فرستادهاید، چاپ کنید، گفتم من حق دارم که از عقایدم دفاع کنم، گفت: خیر حق ندارید!
معلوم شد که حضرات اساتید از جواب عاجز و به زور متوسل شدهاند! متن آن ورقه را در اینجا ذکر میکنم تا خوانندگان از متن آن مطلع شوند، هر چند که در این باب، سخن بیش از اینهاست:
به نام خدای بزرگ
دو جزوه از انتشارات مدرسة الامام قم را دیدم که مطالبی عوامانه در آن درج شده و چون آدرس داده که با ما مکاتبه کنید لازم دانستم چند نقطۀ ضعف آن را اشاره کنم اگر چه تمام مطالب آن سست میباشد. از خدا خواهانم که ملت ما را از شر غُلات و روضه خوانان و نویسندگان خرافی نجات دهد.
۱- جزوه ای به نام قرآن و حدیث، درحالی که در جوف آن بحثی راجع به قرآن نیست، به اضافه نوشته اید بعضی میگویند در عصر و زمان مدرک قابل اعتماد قرآن مجید است و بس. در حالی که این صرفِ تهمت است؛ زیرا در سابق و لاحق هیچ کس چنین چیزی نگفته و عامه و خاصه سنت رسول خدا و احادیث سنت را قبول و حجت میدانند. به اضافه در اینجا خواسته اید به کسانی حمله نمایید که میگویند قرآن برای امت محمد صکافی است ولی بدانید آن که قرآن را کافی میداند بازهم احادیث سنت را قبول دارد؛ زیرا قرآن احادیث رسول را تثبیت کرده همان طوری که قواعد عقلیه را تثبیت کرده، پس او حدیث را نیز قابل اعتماد میداند.
۲- در این جزوه نوشته اید چه کنیم که سمپاشی نفاق افکنان خنثی شود؟ ذیل آن جواب داده اید که باید سطح آگاهی مردم را نسبت به مسایل بالا برد، ولی خود شما، و بزرگان و مراجع شما بر ضد این جواب رفتار میکنند زیرا آیت الله شریعتمداری و هم آیت الله خونساری در عوض بحث با آقای علامه برقعی که ده سال است شما را دعوت به بحث میکند اینان در عوض بحث متمسک به شهربانی شده و با التماس و تملق قوای انتظامیرا وادار کردند به حبس و زجر و گرفتن مسجد ایشان. باز شما در جزوهی دیگر تقلید اینان را لازم دانسته اید آیا این است معنی بالا بردن سطح آگاهی مردم، آیا با تقلید و یا با زجر و حبس و بهتان میتوان افکار را بالا برد؟
۳- در جزوۀ تقلید وتحقیق، برای اثبات تقلید یک دلیل علیل آورده اید که برای گول زدن عوام خوب است وآن دلیل عبارت است از رجوع به متخصص در حالی که در علوم کفایی باید رجوع به متخصص شود مثلا یک نفر طبیب برای محلی کافی است و همه به او رجوع میکنند اما علم دین واجب عینی است نه کفائی رسول خدا صفرموده: "طلب العلم فریضۀ علی کل مسلم" هر مسلمانی باید خود عالم به اصول و فروع اسلام باشد نه رجوع به دیگری کند. ثانیا رجوع به متخصص زمانی است که آثار تخصص و نتایج آن را بتوان درک کرد، یعنی دکتر متخصص درچشم اگر چندین چشم را به خوبی معالجه کرد معلوم میشود متخصص است اما اگر چشمهایی را کور کرد معلوم میشود دروغ میگوید پس تخصص او باید در دنیا معلوم گردد ولی مردم تخصصِ فقها را از کجا بفهمند؟ فقها میگویند درآخرت معلوم و ثواب برآن مترتب میشود. به اضافه مخالف میگوید ما مجتهدان را متخصص نمیدانیم بلکه مخرب میدانیم. ثالثا این فقهای متخصص روز به روز اسلام را خراب تر و تیره و تار کرده و احکامیضد قرآن و شعایری به نام مذهب که در اسلام نبوده آورده اند و یا به سکوت تصویب نموده اند و خرافات و موهوماتی به دین افزوده اند شما با تثبیت تقلید دکانهای خرافات را حفظ میکنید آیا واقعا احکام غیر ما أنزل الله که ایشان آورده اند نمیدانید اگر نمیدانید از ما بخواهید تا برای شما بیان کنیم.
۴- درجزوۀ تقلید به آیۀ: «فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُم لاَ تَعْلَمُونَ» استدلال کردهاید آیا معنی «سؤال کنید تا بدانید» تعلیم است یا تقلید؟[۳۵]چگونه مطلب به این روشنی را متوجه نشده اید آیا در حوزه قم مرد مطلعی از قرآن نیست و یا هست و کتمان میکنند در این جزوات از کسانی که به مطالب شما ایراد کرده اند تعبیر شده به مغرض و نفاق انداز و کم سواد و از نسبتها و تهمتها دریغ نفرموده اید آیا معنی بالا بردن سطح افکار همین است، خدا شاهد است که هدف ما بیدار کردن شما و امثال شما و دفع حملات ظالمانه شماست. ما انتظار داریم شما اگر اشکالی دارید با خود ما درمیان بگذارید و اگر اشتباه کرده ایم ما را آگاه فرمایید و این ورقه را جواب دهید. اما اگر جواب ندادید عین همین ورقه را چاپ و به قضاوت خردمندان میرسانیم. همین قدر بدانید نشریات شما موجب ورز و وبال و عقاب شما خواهد شد در روز قیامت. اگر میتوانید مطالب صحیحه بنویسید و إلا از این کار دست بردارید و دین را دکان نان قرار ندهید. والسلام
آدرس: خیابان شاپور گذر وزیر دفتر جنب مسجد علامه برقعی
دیگر از کسانی که علیه این جانب به دروغ متوسل شد، شیخ یحیی نوری است که به دروغ انتشار میداد من با برقعی بحث کرده و او را مغلوب کرده ام و البته این را برای خوش آمدِ عوام میگفت. در بارۀ صدق و زهد او همین بس که صرف نظر از اینکه در سال ۱۳۵۷ش ده میلیون تومان پول نقد در منزل داشته ومالک املاک و مستغلاتی در تهران و مازندران بوده است که خبر آن در شمارۀ ۱۵۷۰۹ روزنامه اطلاعات مورخ ۲۱/۶/۱۳۵۷ مضبوط است، درحالی که میدانم ده سال قبل، ایشان طلبه ای فقیر بود.
[۳۴]- منظورم نامه اي است که شيخ مرتضي صابر طوسي، امضايم را جعل کرده و در پايان آن قرار داده و سپس تکثير و در ميان مردم پخش کرده بود. [۳۵] - منظور آن است که آيۀ مذکور قسمتي از آيه ۴۳ سورۀ مبارکه نحل و آيۀ ۷ سورۀ انبياء است که آقايان دائماً به همين صورت و بدون ذکر صدرآيه، به آن استشهاد ميکنند! آيه شريفه چنين است: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِيٓ إِلَيۡهِمۡۖ فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٤٣ ﴾: پيش از تو نيز جز مرداني که به ايشان وحي ميکرده ايم به رسالت نفرستاديم، اگر نميدانيد از اهل کتابهاي آسماني پيشين بپرسيد»؛ و اصولاً آيه ارتباطي به مسأله تقليد ندارد بلکه ميفرمايد اگر نميدانيد که پيامبران همواره مرداني بوده اند که به ايشان وحي ميشده از اهل کتاب بپرسيد تا از اين موضوع مطلع و به صحت سخن ما مطمئن شويد. و براي صحت قول خود مدرکي ارائه کرده و نخواسته از اهل کتاب تقليد کنيم و فرموده بپرسيد تا بدانيد، در حالي که تقليد موجب علم و دانستن نميشود. در آيه بعد نيز مردم را به تفکر تشويق فرموده و پيداست که تفکر و تقليد با هم تناسب ندارند. لازم به ذکر است که در سوره انبياء، آيه شريفه، لفظ «مِن» را فاقد است.