سوانح ایام - زندگینامه علامه ابوالفضل ابن الرضا برقعی رحمه الله

فهرست کتاب

بحث مؤلف با آقای ربانی شیرازی

بحث مؤلف با آقای ربانی شیرازی

بی مناسب نیست اگر قسمتهایی از سخنان خود را در آن مجلس بیاورم: در ابتدای بحث ربانی پرسید: من خواستم ببینم که مسأله جدیدی که شما دارید چیست؟ آیا مسأله جدیدی دارید؟ و پس از اشاره به اینکه موضوع ولایت تکوینی مورد اختلاف است گفت می‌خواستم ببینم جوهره مطالب شما چیست؟ چه اختلافی با جمهوری اسلامی‌دارد که بچه ها را تشویق به این می‌کنید که نسبت به جمهوری منزوی شوند، دنبال مسایل جدیدی بروند، آیا اشکالاتتان به جمهوری اسلامی‌چیه؟ آیا به نظر شما رژیم شاهنشاهی بهتر از جمهوری اسلامی‌است؟ من در جوابش گفتم: این حقیر سراپا تقصیر خود را معصوم نمی‌دانم و دین اسلام را قبول دارم و مذهبی نیاورده‌ام! نه مرام جدید آوردم و نه با اسلام مخالفم و هوچیگری هم خوب نیست. این فرمایشات شما ناشی از هوچیگری است که شما با اسلام مخالفید با جمهوری اسلامی‌مخالفید. نه، ما با اسلام مخالف نیستیم، ما با اسلام اصیل موافقیم با جمهوری اسلامی‌که چیزی از اسلام کم یا زیاد نکند موافقیم. ما کسی را منزوی نکردیم. ما مدتی با آیت الله کاشانی در زندان بودیم، پسران کاشانی هستند، بپرسید. من مدتی با آقای مصدق وکاشانی همراهی می‌کردم. تمام آخوندها با فداییان اسلام مخالف بودند به غیر از من. محل تنهایی فداییان در قم منزل من بود. در تهران در منزل من پناهنده می‌شدند. آیت الله بروجردی با تمام دستگاهش با فداییان مخالف بود. به دستور بروجردی فداییان را در مدرسه فیضیه کتک زدند. این چیزهایی است که همه می‌دانند، حال اگر شما نمی‌دانید مانعی ندارد، حال اگر شما می‌خواهید مرا هو کنید که با جمهوری اسلامی‌مخالف است، این حرفهای شما هو کردن است. شریعتمداری و گلپایگانی و نجفی و دیگران همه، همدرس‌های من اند و مرا می‌شناسند.

از سؤالات دیگر ربانی آن بود که فرق بین مذهب و دین چیست؟ در جوابش گفتم: دین و مذهب بیست و پنج فرق با هم دارند. اول اینکه «الدين من الله والمذهب من الناس» «إن الدين عندالله الإسلام»، دین را خدا آورده، ولی مذهب را مردم ساخته اند. مذهب حنفی، مذهب جعفری، مذهب شافعی، مذهب صوفی و مذهب شیخی، همه اینها را مردم ساخته اند، در کتاب خدا این مذهب ها نیست. و در قسمت دیگری از بحث گفتم: شما می‌گویید مذهب را ه و روش رسیدن به اسلام است، آیا راه و روش رسیدن به اسلام را خدا منحصر کرده به مذاهب موجود یا شما منحصر کرده اید. ابوحنیفه فهمیده «أقيموا الصلاة» یعنی نماز بخوانید، بنده هم می‌فهمم که: «أقيموا الصلاة» یعنی نماز بخوانید، پس انحصار کردن به ابوحنیفه برای چه و به نام مذهب ایجاد تفرقه کردن برای چه؟ حنفیین، شافعییین، مالکیین اگر همه مسلمانند پس همه اسمشان را بگذارند مسلمان. این اسلام نامی‌است که خداوند بر شما گذاشته «هو سماکم المسلمین» شما همین نام مسلمین را بگیرید و تحت همین نام وحدت پیدا کنید نه به نامهای متعدد. «أَسۡمَآءٖ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم». شمـا و گذشتـگان بـه نام مذهـب، تفرقه بین مسلمین آورده‌اید. هر عالمی‌مانند ابوحنیفه می‌تواند از کتاب الله و سنت رسول الله بفهمد، دیگر ایجاد تفرقه برای چیست؟ ما دعوت می‌کنیم به وحدت اسلامی. خدا نام دینش را اسلام گذاشته و نام مذهب روی دینش نگذاشته، شما هم نگذارید. صحبت سر نام است خود نام ایجاد تفرقه می‌کند. بحث ما اینست. و در قسمت دیگری از سخنم گفتم ما می‌گوییم راه و روش اهل بیت هم اصولش و هم فروعش این که شما می‌گویید نیست، شما دروغ می‌گویید. اینها مذاهب اهل بیت نبوده است. و چون ربانی پرسید از کجا سنت رسول الله را می‌فهمی؟ گفتم از کل روات می‌فهمم نه از یک راوی خصوص، کتاب الله که هست و اما سنت رسول را ما به یک مذهب خاص پایبندی نداریم از کل روات می‌فهمیم. اما از آنجا که مخاطبان با بغض در برابرم نشسته بودند هیچیک از این سخنان آنان را وادار نکرد که به بحث خود صورت استدلالی بدهند و از من دلیل بخواهند و در اثبات بطلان سخنانم دلیلی بیاورند و بحث بی نتیجه خاتمه یافت.

دو روز بعد یعنی پنج شنبه کسی که مباحثه را ضبط کرده بود به منزلم آمد و چند سؤال دیگر کرد و جوابهایم را در ادامۀ نوار[۴۸]، [۵۰] مباحثه آن روز ضبط نمود.

سؤال و جواب آن روز بدین قرار بود:

جوان: حضرت علامه برقعی، راجع به بحثی که با آیت الله ربانی شیرازی کردید یک نکته ای می‌خواستم شما توضیح دهید. به این مطلبی که شما فرمودید ما سر اسم مذهب اشکال داریم و ایشان گفتند: نه، دعوای ما سر محتوای مذهب است، می‌خواستم دراین مورد توضیح دهید؟

برقعی: عرض می‌شود که ایشـان اشتباه بزرگی می‌کنـد کـه می‌گوینـد محتـوای مذهب با محتوای دین فرقی ندارد، و این، یک اشتباه بزرگی است، چرا برای اینکه اینها خودشان در تمام کتابها نوشته اند که اصول دین سه تاست و اصول مذهب دوتا. حال اگر دین با مذهب یکی است، اصول دین که سه تاست، پس اصول مذهب هم باید سه تا باشد. پس دو تا اضافه شده برای چی؟ به خاطر مذهب اضافه شده است. معلوم می‌شود مذهب غیر از دین است. اگر محتوایش یکی بود، باید یکی باشد. این مطلب خیلی روشن است و هر عوامی‌می‌فهمد، اما حالا آیت الله ربانی نمی‌خواهد بداند، شاید هم می‌داند ولی تجاهل می‌کند و محتوای دین و مذهب را یکی می‌داند. باید به ایشان گفت آقاجان اگر محتوای دین با مذهب یکی است، شما می‌گویید اصول دین سه تاست، مذهب نباید به آن اضافه کند! پس اینکه می‌گویند عدل و امامت از اصول مذهب است، این یعنی چه، این یعنی مذهب چیزی اضافه کرده است. پس بنابراین، مذهب اضافه بر دین کرده است، زیاد کرده، کم کرده. دین می‌گوید غیر از خدا را نخوان، ولی مذهب می‌گوید تا صبح سینه بزن بگو یا عباس، دین می‌گوید: «لا تدعوا مع الله أحدا» که قرآن می‌گوید احدی غیر از خدا را نخوانید. ایشان می‌خواهد بگوید محتوای دین با محتوای مذهب یکی است، اگر یکی است، پس چرا دو تا اضافه کرده اند و گفتند عدل و امامت جزو مذهب است. پس اضافه شده. قرآن می‌گوید غیر از خدا احدی را نخوانید ولی مذهب می‌گوید تا صبح یاحسین بگو، از اول شب برو مسجد سینه بزن و بگو یا حسین. حالا آیا دینی که می‌گوید غیر خدا را نخوان و مذهبی که می‌گوید یا حسین بگو یکی است؟ آیا کجای قرآن گفته یا علی بگو؟.

جوان: پس به نظر شما مذهب تشکیل می‌شود از دو قسمت: یک قسمت حق و یک قسمت ناحق، که قسمت حق آن دین است و قسمت ناحقش مذهب است؟

برقعی: ببینید ما دو جور آب داریم، یکی آب مطلق، یکی آب مضاف. آب مطلق پاک خوب است. حال، یکی می‌آید در آب مطلق، آشغال می‌ریزد، می‌شود مضاف. به هر دو آب می‌گویند، ولی خیلی فرق می‌کند. دین، آب مطلق است، و مذهب، آب مضاف.

جوان: ایشان خیلی اصرار داشتند که شما نام علمایی را ببرید که بدعت داشتند، و شما گفتید یکی از بدعت ها را نام ببرید تا من نام آن عالمی‌که آن بدعت را آورده من هم ببرم، آنطور که من تشخیص داشتم ایشان (ربانی) عقیده داشتند که در دین بدعت نیست و هر چه هست همان اسلام صدر اسلام است؟

برقعی: ایشان می‌داند ولی تجاهل می‌کند. آیا صوفی گری که چرخ بزنی و اشعار مولوی را بخوانی، آیا در صدر اسلام بوده است؟ مولوی مال هفتصد سال بعد است. صوفیگری مال هفتصد سال بعد است. آیا شیخیگری مال چه زمان است، شیخیگری در زمان شیخ احمد احسائی آمده است. هزار سال بعد از پیامبر اسلام. و در صدر اسلام نبوده. نمی‌توانیم بگوییم همان اسلامی‌که در صدر بوده شیخی بوده، پیغمبر شیخی بوده، علی شیخی بوده یا صوفی بوده، مذهب نقشبندی می‌گوید هر مریدی باید در وقت نماز، مرشد را در نظر بگیرد، وقتی می‌گوید: «إیاک نعبد» تو را عبادت می‌کنیم، یعنی به مرشد می‌گویم. کی در صدر اسلام این بازیها بوده؟ می‌گوید: «إهدنا الصراط المستقيم» یعنی، راه مرشد، ما چقدر مرشد داریم، هفتصد مرشد. آیا صدر اسلام اینها بوده؟ اینها در صدر اسلام نبوده است. پس این مذاهبی که پیدا شده، هیچکدام صدر اسلام نبوده و این آقا که می‌گوید محتوای مذهب با محتوای دین یکی است، یا واقعاً جاهل است یا اینکه خیر، عالم است و خودش را به جهل زده است آیا پیغمبر هم صوفی بوده، هم شیخی، هم حنفی بوده، هم شافعی. دیدم در رادیوی جمهوری اسلامی‌گفته که پیغمبر فرموده پشت سر سنی ها اگر نماز بخوانید خیلی فضیلت دارد، من خیلی تعجب کردم، آیا زمان پیغمبر مگر سنی و شیعه بوده است و ببینید اینها چقدر نادانند. انسان می‌ماند متحیر که می‌بیند ایران سرتا پا خرافات است، آخوندی که پشت رادیو حرف می‌زند باید چیزی بگوید که مردم به او نخندند. زمانی که پیغمبر زنده بوده، هنوز سنی نبوده، شافعی نبوده، سنی، شیعه نبوده است. اگر محتوای دین و مذهب یکی است، پس چرا اسم مذهب می‌گویی، پس همان اسم دین را بگو.

جوان: یکی از علمای شیعه که بدعت آورده است بیان کنید؟

برقعی: ملا صدرای شیرازی که از مفاخر است و نام خیابانی را به اسم ملاصدرا گذاشته اند. کتابی نوشته به نام اسفار. این اسفارش به قول حاجی نوری تمامش ضد قرآن است. ملا صدرا می‌گوید خدا با خلق یک وجودند، تمام خلق تجلیات خداست. می‌گوید همانطور که فلان چیز جلوه می‌کند خدا هم تجلی کرده در حیوانات و چیزهای دیگر. می‌گوید همانطور که دریا موج می‌زند و موجش پیداست، خدا هم همینطور. با اینکه تمام این حرفهای ملاصدرا باطل است، حالا همین ملا صدرا اکثر طلاب و حتی آیت الله ها که من نمی‌خواهم اسم ببرم، شاگرد ملا صدرا هستند. در آن مجلس اگر من می‌گفتم چه کس مبدع است، او فوراً پی بهانه می‌گشت که برایم پاپوش درست کند؛ زیرا او شاگرد ملا صدراست. از تمام کفریات، اسلام ملاصدرا بدتر کرده. باطل را حنفی گفته، شافعی گفته، همه گفته اند. ولی ملاصدرا از همه بدتر کرده است. الآن در همین ایران ملاصدرا مریدان بسیار دارد، بخواهی حرف بزنی فوراً برای آدم پاپوش درست می‌کنند که این آقا مخالف با چه چیزهاست، ببرید آقا را به زندان. و تازه می‌گویند آزادی است. این چه آزادی است. ما را بردند زندان، نگفتند برای چه شما را زندان می‌بریم، آخرش که می‌خواستند مرا آزاد کنند، گفتند: علت اینکه شما را زندان کردیم، چون قمی‌ها گفتند شما سنی هستید، آیا اینهم دلیل شد. حالا تازه می‌گوینده آزادی هم هست. قاضی به من می‌گوید شما سنی هستید. به ایشان گفتم: اولاً من از ملاهای سنی ملاترم، کسی که از آنان ملاتر است که پیرو آنها نمی‌شود. آن وقت چهار نفر جوان که در جلسه ما می‌آیند، می‌خواهند چیز بفهمند، مادرش با آنها دعوی دارد، با پدرش دعواست، با خواهرش دعواست، خوب اگر می‌خواهد جلسه ما نیاید. ما نه کسی را اینجا دعوت کردیم، نه می‌گوییم بیاید. هر کس میل دارد هدایت شود، بیاید هدایت شود. ما که ضمانت نکردیم، ما ضامن هدایت مردم نیستیم، ما یک چیزی بلدیم، هر کس پرسید وظیفه ماست که جواب دهیم، می‌خواهد قبول کند می‌خواهد قبول نکند. می‌خواهد بیاید، می‌خواهد نیاید. ما را می‌کشند به مجلس سیاست که آقا این علمای گمراه کیانند، به ما نشان بده. اگر اسم ببریم همانجا ضبط صوت و پرونده و اول مرافعه. آقاجان، شما اگر عالمی‌باید اهل بدعت را بشناسی، چرا از من می‌پرسی.

[۴۸] - مطالب اين نوار تماما مکتوب گرديد و به تعداد محدودي ميان برادران ايماني توزيع شد.