سوانح ایام - زندگینامه علامه ابوالفضل ابن الرضا برقعی رحمه الله

فهرست کتاب

تألیف کتاب «درسی از ولایت» و پی آمدهای آن

تألیف کتاب «درسی از ولایت» و پی آمدهای آن

یکی از تألیفات اینجانب که موجب ائتلاف دشمنان ما و اتفاق ایشان علیه ما گردید، کتاب "درسی از ولایت" بود که در این کتاب برای دفع شرکیات شیعه نمایان و صوفیه و شیخیه و روشن شدن ایشان حقایقی بیان داشتم و نوشتم که انبیا و اولیا در صفات و افعال خدا شرکت ندارند و تولیت و ولایت انبیا و اولیا فقط در امور قانونی و شرعی است و در ایجاد خلق و رزق و امثال اینها تولیت و ولایتی ندارند. این کتاب غوغایی برانگیخت که برای خودم مایه تعجب شد و سیل بدگویی و تهمت را از جانب روحانیون به جانبم سرازیر کرد؟!! براستی چه رخ داده بود؟ مگر جز آیات قرآن و احادیث موافق قرآن در این کتاب، نوشته بودم؟! علت مخالفت و عداوت صوفیه و شیخیه و.... را با تألیفات سابقم می‌فهمیدم؛ زیرا رونق بازارشان را به خطر انداخته بودم، اما این بار کسانی با من ستیز و دشمنی می‌کردند که خود را حافظ و مدافع دین و ظواهر شرع می‌شمردند!! آیا باز هم کسب و کار عده ای از کاسد کرده بودم؟!

به هر حال بسیاری از معممین، خصوصا مداحان و روضه خوانها، عوام را علیه بنده تحریک کرده و از هیچگونه بدگویی در حق من کوتاهی نکردند!

البته در اوایل انتشار این کتاب برخی از روحانیون که کتاب را مطالعه کرده بودند تا حدودی از اینجانب حمایت نمودند، اما وقتی سیل مخالفت دکانداران مذهبی را مشاهده کردند عقب نشستند و مهر سکوت بر لب زدند و شاید بسیاری از آنها دیگر حاضر نبودند مطالب قبلی خود را در باره من و کتابم تکرار کنند؛ زیرا در این صورت موقعیت خودشان در بین عوام به خطر می‌افتاد و به سرنوشت من دچار می‌شدند!!

از جمله، با خبر شدم پس از انتشار اعلامیه‌ی آیت الله میلانی که ادعا کرده بود کتاب "درسی از ولایت" مخالف قرآن است، عده ای از علمای قوچان که مرا می‌شناختند به مشهد و به نزد آقای میلانی می‌روند و دلیل می‌طلبند و درخواست می‌کنند که نشان دهید کدام آیه قرآن مخالف کتاب "درسی از ولایت" است؟ و پس از یک مباحثه طولانی جناب میلانی عاجز می‌شود و نمی‌تواند آیه ای نشان دهد! اما اعلامیه خود را اصلاح نمی‌کند!!

همچنین آیت الله حاج شیخ ذبیح الله محلاتی در پاسخ سؤال مردم در باره کتاب «درسی از ولایت» می‌نویسد:

کتاب درسی از ولایت حجت الاسلام عالم عادل آقای برقعی را خوانده ام، عقیده او صحیح است و ترویج وهابی نمی‌کند. سخنان مردم تهمت به ایشان است. اتقوا الله حق تقاته، ایشان می‌فرماید این قبیل شعر درست نیست:
جهان اگر فنا شود علی فناش می‌کند
قیامت ار بپا شود علی بپاش می‌کند
بنده هم عرض می‌کنم این شعر درست نیست.

امضاء: محلاتی

آقای علی مشکینی نجفی نیز می‌نویسد:

اینجانب علی مشکینی کتاب مستطاب درسی از ولایت را مطالعه نمودم و از مضامین عالیه آن که مطابق با عقل سلیم و منطق دین است خرسند شدم.

امضاء: علی مشکینی

آقای حجت الاسلام سید وحیدالدین مرعشی نجفی می‌نویسد:

بسمه تعالی

حضرت آقای علامه برقعی دامت افاضاته العالیه، شخصی است مجتهد و عادل و امامی‌المذهب و بنا به گفتار مشهور (کتاب و تألیف شخص دلیل عقلش و آینه عقیده اش می‌باشد) و ایشان مطالب بسیار عالیه راجع به مقام و شأن حضرت امیرالمؤمنین ÷و سایر ائمه هدی علیهم السلام در کتاب "عقل و دین" و کتاب "تراجم الرجال" که تازه به طبع رسیده و در سایر کتابهای دیگر شان نوشته اند، و جار و جنجال و قیل و قال یک عده اشخاص مغرض و یا عجول و عصبی که کتاب مستطاب درسی از ولایت را کاملا نخوانده و ایمان خود را از دست داده و قضاوت ظالمانه در حق معظم له می‌کنند کوچکترین تأثیری نزد علما و عقلا ندارد (عاقلان دانند) وای به حال کسانی که این ذریه طاهر ائمه هدی علیهم السلام را که از چند نفر مراجع تصدیق اجتهاد دارد رنجانیده و در عین حال بهتان عظیم و افترای شدید بر یک نفر مسلمان عالم فقیه می‌زنند. حق تعالی فرموده: «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ». [۲۵]

خادم الشرع المبین: سید وحیدالدین مرعشی نجفی

به تاریخ شهر ذی القعده الحرام ۱۳۸۹

۲۲ /۱۰/۱۳۴۸

اما سیل مخالفت و بدگویی و سب و شتم و توهین و افترای معممین، ادامه داشت. اینجانب نیز برای اینکه دهان مغرضین را ببندم و به عوام که مطالبم برایشان مأنوس نبود، اثبات کنم که اظهاراتم در کتاب "درسی از ولایت"، بی سابقه و مخالف رأی علما نیست و برای اطمینان خاطر کسانی که قبول و هضم مطالب کتاب برایشان بسیار مشکل بود و یا فریب هوچیگری روضه خوانان و مداحان بی سواد را خورده بودند، سعی کردم نظر برخی از علمای مشهور و با وجاهت را ارائه کنم، لذا به نزد آیت الله حاج سید عبدالحمید ماکویی که نماینده آیت الله سید ابوالقاسم خویی[۲۶]در تهران بود رفتم و ماجرا را با او درمیان گذاشتم و از او خواستم در مورد اینجانب اظهار نظر کند. ولی متأسفانه جرئت نکرد! ناگزیر از او خواستم به عنوان نماینده آیت الله خویی رأی ایشان را در مورد "ولایت تکوینی انبیا و اوصیا" اعلام کند. به هر حال وی از من اسم نبرد ولی پذیرفت در اعلامیه ای نظر آیت الله خویی را اعلام کند، ولی عبرت آموز است که بدانید بعد از اینکه از طرف روحانیون دیگر مورد اعتراض و تحت فشار قرار گرفت و موقعیت خود را در خطر دید، اعلامیه‌ی منتشر شده خود را انکار کرد! و حتی گفت: برقعی مرا فریب داد، برقعی مرا مجبور کرد!! و از این قبیل سخنان، البته اینجانب منتظر روزی هستم که پروردگار متعال در این مورد بین ما حکم خواهد فرمود.

[۲۵] سورۀ نور، ۱۹ [۲۶]- خوئي: أبو القاسم بن علي أکبر بن هاشم الموسوي الخوئي، در سال ۱۳۱۷ در شهر "خوي" از توابع آذربايجان ديده به دنيا گشود. با پدرش به نجف رفته و درآنجا دروس مذهب شيعه را فرا گرفت و پس از مرگ محسن حکيم در سال ۱۳۹۰هـ مرجع شيعيان شد. او در سال ۱۴۱۳هـ از دنيا رفت (احمد الواسطی، سيرة الإمام الخوئي و المرجعيه الدينيه ومراجع الإماميه ۱۵۳ـ۱۵۴.