سوانح ایام - زندگینامه علامه ابوالفضل ابن الرضا برقعی رحمه الله

فهرست کتاب

تلاش های شریعتمداری برای گرفتن مسجد و عاقبت وی

تلاش های شریعتمداری برای گرفتن مسجد و عاقبت وی

عامل مهم در گرفتن مسجد از من، آیت الله سید کاظم شریعتمداری بود، زیرا پس از انتشار کتاب درسی از ولایت و متعاقب آن چند کتاب دیگر از تألیفاتم (از جمله احکام القرآن و جزوات تابشی از قران و چند رساله دیگر که در آنها پاره ای از خرافات و بدعتها را با ذکر دلیل و مدرک رد کرده و راجع به قابل فهم بودن قرآن برای عموم و فقدان دلیل صحیح برای تقلید نیز مطالبی مستدل آورده بودم) عداوت اهل بدعت با من بیشتر شد و در این اوضاع شریعتمداری، چنانکه گذشت در جواب چند خرافی اعلامیه ای صادر کرد که برقعی از ما نیست و همان نامه موجب تهییج بسیاری از مردم علیه اینجانب شد، علاوه بر آن چون در سالهای اخیر، قبل از گرفتن مسجد از من، علاوه بر کتبی که رد بر خرافات نوشته بودم، مسجد ما پایگاه موحدین و محل درس و بحث ایشان شده بود و هر هفته اینجانب یا چند تن از برادران اندیشمند و محقق پیرامون حقایق قرآنی و رد موهومات و بدعتها و خرافات سخنرانی می‌کردند و مسایل مهمی‌راجع به نبود مدرکی متقن بر امامت منصوصه، و فقدان دلیل کافی بر حلیت نکاح متعه و نظایر اینها در مسجد مطرح می‌شد، و این امر برای مخالفین ما خطری بزرگ و جدی بود، فلذا شریعتمداری چند نامه به شاه و ساواک نوشت که مسجد برقعی را بگیرید و او را طرد کنید و حتی مبالغی از سهم امام که می‌گرفت برای این کار خرج کرد و این مبالغ را بین کلانتری محل و پاسبانها و افراد بیکار و بیعار و عرق خورهای محل و مزاحمین و کبوتربازها تقسیم کردند تا مرا از مسجد بیرون کنند و آنان نیز با دولت برای هجوم به مسجد و تعطیل کردن آن همدست شدند. علاوه بر شریعتمدار، آخوند دیگری به نام سیداحمد خوانساری برای گرفتن مسجد از من نیز چندین نامه به دربار و ساواک نوشت. این سیداحمد مردی نه چندان با سواد ولی در ریاکاری و جلب عوام و گرفتن وجوهات استاد بود.

اما از عاقبت کار آیت الله شریعتمداری بگویم که وی در ماجرای پانزده خرداد که شاه می‌خواست آقای خمینی را اعدام کند، شریعتمداری برای آنکه او را از اعدام نجات دهد اجتهاد او را تصدیق نموده و اعلام نمود که وی مجتهد است و إلا آقای خمینی در میان جمهور علمای بزرگ آن زمان از اعتبار علمی‌بسیار، برخوردار نبود. ولی چون آقای خمینی پس از شاه قدرت را به دست گرفت همین شریعتمداری برتری آقای خمینی را تحمل نکرد و تا آنجا که می‌توانست با وی رقابت کرد و به هیچ وجه او را تأیید ننموده و پس از مدتی گفته شد که وی از یک کودتا علیه حکومت آقای خمینی مطلع بوده اما موضوع را اطلاع نداده و با آن مخالفت نکرده و تصویری از او را که در نزدیکی شاه نشسته است در روزنامه ها چاپ کردند و او را درباری خواندند، و بدین ترتیب وجهه آبرویش در میان عوام و خواص از بین رفت و از مرجعیت تقلید ساقط شد. اللهم اجعل عواقب أمورنا خیرا.

ایامی‌که شریعتمداری در منزلش در واقع زندانی بود، نامه ای به او نوشتم که اگر برقعی از شما و با شما نبود، خدای برقعی نیز با شما نبود. حال از حق کشی توبه کن و گر نه آخرتت بسیار بدتر خواهد بود.