سوانح ایام - زندگینامه علامه ابوالفضل ابن الرضا برقعی رحمه الله

فهرست کتاب

رضاشاه و روحانیت

رضاشاه و روحانیت

در اینجا مطلبی به نظرم آمد و آن این است که در همین ایام بود که رضاخان پهلوی بر ایران تسلط گردیده و مخالفان و یا مزاحمان خود را از میان می‌برد و به روحانیین بد بین بود و آنان را مزاحم خود می‌دانست، خصوصا مرحوم آیه الله شیخ فضل الله نوری[۱۳]_ رحمة الله عليه _ را که به ناحق اعدام کردند، دیده بود و می‌دانست که او از علمای درجه‌ی اول ایران و مخالف مشروطه‌ی اروپایی بود، و می‌گفت مشروطه باید طبق شرع و مشروعه باشد، ولی روحانیون دیگر اکثرا موافق مشروطه مطلقه بودند، و لذا تحریک کردند و میان منزل او ریختند و به دست مجاهدین مشروطه آن مرحوم را بردند و میان میدان توپخانه بدون محاکمه به دار آویختند در حالی که عده ای روحانی همراه مردم دیگر پای دار او دست می‌زدند و حتی برخی از علمای مشهور این عالم مجاهد را تفسیق کردند، و تعدادی از مساجد تهران برای قتل او جشن گرفتند، و این کار زشت و غلطی بود؛ زیرا اولا مشروطه طلبان مدعی آزادی بودند، بنابر این می‌بایست هر عالمی‌در اظهار نظر آزاد باشد نه آنکه برای بیان عقیده و برای یک اظهار رأی، کسی را به دار آویزند. ثانیا بدون محاکمه چرا؟ ثالثا دست زدن و جشن گرفتن و رقاصی کردن برای چه؟ رضاخان پهلوی وضع دار زدن مرحوم نوری را دیده بود و دریافته بود که ملاها در دل خیرخواه یکدیگر نیستند و حتی برخی علیه برخی دیگر توطئه می‌کنند، از اینرو به از بین بردن آنان و رفع مزاحمت آنها نسبت به خودش امیدوار شده بود. البته از ملایان کارهای ناشایست دیگری نیز دیده بود. و چون به سلطنت رسید پس از اینکه کاملا قدرت را قبضه کرد دستور داد، زنان کشف حجاب کنند و مردان تماما لباس متحد الشکل به تن کنند و کلاه پهلوی سر بگذارند و هر آخوندی که جواز گذاشتن عمامه ندارد عمامه‌ی او را پاره و لباسش را از بدن او خارج کنند. و برای اینکه مزاحم علمای با سواد و دانشمند نشوند، بنا شد مجلس امتحانی در مرکز بلاد تشکیل دهند و سران روحانیت در آن مجلس هر آخوندی را امتحان کنند اگر دارای علم و سواد بود به او جواز لباس روحانیت بدهند (اگر چه پهلوی از این کار قصد سوء داشت، و می‌خواست مذهب و روحانی اصلا نباشد و قدرت را از آنان سلب کند.) و البته روحانیان که اکثرا بیسواد بودند نا گزیر از لباس روحانیت خارج شدند؛ زیرا در کوچه و بازار گرفتار پاسبانها می‌شدند، و از هر روحانی جواز پوشیدن لباس می‌خواستند و هر کس جواز نداشت در همان خیابان و بازار میان مردم عمامه‌ی او را از سرش بر می‌داشتند، و یا او را به کلانتری می‌بردند و لباس او را پاره می‌کردند. به همین جهت از صد نفر روحانی نماند مگر قلیلی؛ زیرا روحانیون بیسواد را با کمال ذلت می‌بردند و خلع لباس می‌کردند.

[۱۳] - شيخ فضل الله نوري، از مراجع مشهور فقید، در سال ۱۲۵۸ق تولد يافت. وی از قهرمانان ملي تاريخ ايران شمرده مي‌شود که در سال ۱۳۲۷ق در تهران اعدام شد.