سوانح ایام - زندگینامه علامه ابوالفضل ابن الرضا برقعی رحمه الله

فهرست کتاب

شعری در باره اوضاع کنونی ایران

شعری در باره اوضاع کنونی ایران

اینجانب در باره اوضاع ایران در این زمانه، شعر زیر را سروده ام:
محفلی بود و نازنین یاری
گفتمش در زمینه اســلام
گفت: دینی بدون روحانی
مصطفی مجتهد نبود و أمی‌بود
گفتمش: رهنمای مردم کیست؟
گفت: هان! رهنما بود قرآن
بر همه علم دین بود واجــب
هادی دین کجا فروشد دیـن
دین فروشان نه رهنما باشنـد
کسب روزی ز راه دین نکننـد
نردبان سیاستش نکننــــــــد
حکمرانی نداشت پیش علـــی
ملک ایشان قلمرو دلهاســـت
نقش آخوند را شدم جویـــــا
کار او را چه؟ جستجو کـــردم
او بُوَد مست از شراب غــرور
گفتمش: گو که چیست حزب الله؟
گفتمش: حال مملکت چونست؟
گفتمش: انقلاب بـهمـن مــــاه
گفت: آری ضرر فراوان داشت
ملـــت اندر هـــــوای آزادی
گر چه از چاله اوفتاد به چــاه
چون ز غفلت به دام افتـادنــد
گفتمش: گو نجات کی باشد؟
بایدی جمله از خــدا خواهنـد
یاری آگاه و نیک پنداری
بازگو آنچه گفتنی داری
فارغ از هر کشیش و احباری
مرتضی هم نه مرد بیکاری
چه کس از دین کند نگهداری؟
بر همه فرض، دین نگهــداری
واجب عین را خریداری
نی بود کلّ و نی که سر بـاری
دین نباشد ز جنـس بــازاری
دینشان ایمن از دغلکــــاری
دینشان ایمن از دکانــــداری
ارزش کفش پاره خــــواری
نه حجاز و هلند و بلغــاری
گفت: بر دوش خلق سر باری
گفت: تکفیر و حبس و کشتاری
کی به عهدش بود وفـــاداری
گفت: احیای رســم تاتـــاری
گفت: بیمـــار بی پرستــــاری
داشت از بهر ما چــه آثـــاری؟
موجبی شد بـــرای بیــــداری
کرد از جان و دل فداکــــاری
صـد برابر شــدش گرفتـــاری
چاره بیـداری است و هشیـاری
گفت وقــت تضــــرع و زاری
رفع این سختـــی و گرفتــاری

آری، شیعیان ادعایی معتقدند که اگر زمامدار معصوم بوده و عدالت حقیقی داشته باشد زندگی مردم بهتر و در رفاه بیشتری خواهند بود. و لذا عقیده دارند که اگر حضرت علی ÷پس از رسول خدا صزمامدار می‌شد وضع مسلمین و اسلام بهتر و آینده ای عالی تر داشتند. ولی از تجربه معلوم شد که این عقیده و پیش بینی چندان صحیح نیست؛ زیرا زمامدار اگر مانند حضرت علی ÷باشد به سوء ظن و یا حسن ظن عمل نمی‌کند، افراد و مأمورین دولتی که معصوم و یا عادل نیستند، خیانتها و سرقتها و اختلاسهایی که می‌کنند تمام مخفیانه است و به این کارها تظاهر نمی‌کنند و حاکم عادل و متقی واقعی حاضر نیست بدون مشاهده و یا اقرار خاین، کسی را مجازات کند و سیاست او خارج از ضوابط و مقررات شرع نخواهد بود و حاضر نیست برای اصلاح دیگران خود مرتکب گناه شود چنانکه خود حضرت علی ÷در خطبه ۶۸ نهج البلاغه در مقابل خیانت و فساد اصحاب خود می‌فرماید: «وإني لعالم بما يصلحكم ويقيم اودكم ولكني والله لا أرى إصلاحكم بإفساد نفسي....» یعنی من که علی هستم می‌دانم چه چیز شما را اصلاح می‌کند و کجی شما را راست می‌نماید ولی به خدا قسم اصلاح شما را با فساد خودم صلاح نمی‌بینم و خوش ندارم یعنی من می‌توانم شما را مانند حکومتهای دیگر زندانی و یا به قتل و ضرب تهدید کنم و به صرف سوء ظن شما را دستگیر و مؤاخذه و یا اموال شما را مصادره کنم و از راههایی که ستمگران ملت خود را ادب می‌کنند، ادب کنم، چون دینم اجازه نمی‌دهد.

چنانکه تاریخ نشان می‌دهد بسیاری از حکام و فرمانداران منصوب حضرت امیر ÷به او خیانت ورزیدند، چه سرقت و اختلاس از بیت المال و چه کارهای دیگر، ولی در عین حال تظاهر به دیانت و تقوی و حسن عمل می‌کردند، تا اینکه خدای تعالی آبروی حضرت را حفظ فرمود و او را از میان مردم برد و دعایش را مستجاب فرمود و او را از دست شیعیانش نجات داد و پس از آن بزرگوار – عليه آلاف التحية و الثناء- حکام جور بر آنان مسلط شدند.

در زمان ما نیز کسانی از قبیل شیعیان آن حضرت، به نام فقیه بر مردم حکومت می‌کنند که صد درجه از دیکتاتور بدترند؛ زیرا به نام دین مردم را بدون محاکمه شرعی و صحیح می‌کشند یا زندانی می‌کنند و با اینکه آقای خمینی در اولین نطقش در بهشت زهرا می‌گفت که این مردم برای آزادی و رفع اختناق قیام کرده اند، اما آخوندها اصلاً به آزادی عقیده ندارند، هر چند که دایماً از آزادی دم می‌زنند و می‌گویند انقلاب آزادی به ارمغان آورده است. از آقای بازرگان شنیدم که می‌گفت: هاشمی‌رفسنجانی به من گفته است: ما اشتباه شاه را تکرار نمی‌کنیم و به مردم آزادی نمی‌دهیم!

البته متأسفانه در رادیو و تلویزیون بسیاری از امور خلاف شرع را آزاد گذاشته و به تعدادی از نشریات که مسؤولین آنها قطعاً به خدا و نبوت و قیامت اعتقاد ندارند و از دین بیزار و عاشق فرهنگ غربی هستند، اجازه داده اند، ولی آزادی بیان و استدلال را خصوصاً برای موحدین و معتقدین به خدا و نبوت و قیامت ممنوع کرده و جواب اینگونه افراد را با سرب داغ و زندان و شکنجه می‌دهند!

این تناقض‌هاست که سبب گردیده رشوه که همه وقت حرام بود، در زمان ایشان قبحش زایل و از آب روان حلال تر شده است. می‌گویند فرهنگ و مدارس مجانی شده ولی صد درجه از زمان قبل بدتر شده، هر روز مدیران مدارس به بهانه هایی از اولیای اطفال پول می‌خواهند و اگر ندهند، طفل با مشکل مواجه می‌شود و قِس علی هذا.

هرکس سخن بگوید و به دولت اعتراض و یا کارهای خلافشان را بر ملا کند، او را بی دین و مرتد می‌خوانند وخونش را حلال می‌دانند، نوشته های اینجانب چنانکه در صفحات پیش گفته ام باعث شده که آخوند کم سوادی اعلامیه داده و قتل مرا واجب دانسته به طوری که محتاج به اجازه حاکم شرع نیست و هر کس می‌تواند بدون مجوز مرا ترور کند! با اینکه الآن پیرمردی خانه نشین و بدحال و بیمارم و از ضعف نمی‌توانم سخن خود را رسا ادا کنم ولی چون مردم به عمامه ای بدبین شده اند در بیرون منزل نیز راحت نیستم.

قرآن کریم می‌فرماید: «۞أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ بَدَّلُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ كُفۡرٗا وَأَحَلُّواْ قَوۡمَهُمۡ دَارَ ٱلۡبَوَارِ ٢٨= آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا را به کفر تبدیل کرده و قوم خود را به سرای هلاکت فرود آوردند؟» (ابراهیم/۲۸) اینان که امروز به دولت و قدرت رسیده اند بر ضد توحید و قرآن از قدرت خود سوء استفاده کرده و سخت با موحدین و اهل توحید خالص پروردگار مخالف اند و اگر با خبر شوند که کسی فقط خداوند متعال را می‌خواند و ائمه یا انبیا را نمی‌خواند و آن بزرگواران را از دنیا بی خبر دانسته و مدیر عالم و شفا دهنده و نفع رسان و در همه جا حاضر و ناظر نمی‌داند و یا شفاعت ایشان را موقوف و منوط به اذن خدا می‌داند، وی را برای حفظ خرافاتشان می‌زنند و حبس می‌کنند و زجر می‌دهند و یا تهمت وهابی می‌زنند. بدین سبب نیز قطعاً توفیق خدمت به دین خدا و بندگان خدا را نخواهند داشت و در اجرای عدالت و اهداف اسلام موفق نخواهند بود. نقص دیگر ایشان این است که در کارها متخصص ندارند و هر کس خیرخواه بود یا متخصص، از خود رانده اند مگر چاپلوسان را، در نتیجه ملت را از هر جهت بیچاره و مظلوم و مأیوس نموده اند. ما این تذکرات را خیرخواهانه و برای دلسوزی مردم و رضای خدا به قلم آورده ایم. خدا کند که اثر داشته باشد.

باری سخن در این موارد بسیار است ولی مرا توان تفصیل بیشتر نیست. اما پیش از ختم کلام لازم است اعلام کنم اینجانب وصیت کرده ام که کلیه کتابها و آثارم متعلق است به پسر کوچکم «محمد حسین» و او اختیار هر گونه تصرفی دارد و باید با رضایت و اذن و تأیید او تکثیر و چاپ شود و پس از مرگم تنها انتساب آن نوشته هایی به اینجانب صحیح و مورد قبول است که به تأیید او رسیده باشد و دیگران نباید در این کار دخالت کنند و این موضوع را چند تن از دوستان نزدیک نیز می‌دانند. خیر و سعادت و روزگار خوش برای همه فرزندانم آرزومندم و أسأل الله أن يجعلهم نباتاً حسناً و ذرية طيبة إنه سميع الدعاء آمین.