سوانح ایام - زندگینامه علامه ابوالفضل ابن الرضا برقعی رحمه الله

فهرست کتاب

خصومت و بی انصافی مخالفین نسبت به مؤلف

خصومت و بی انصافی مخالفین نسبت به مؤلف

باری از انتشار اعلامیه ام چند روزی نگذشته بود که دیدم اعلامیه ای از یکی از آخوندهای دولتی که در جمهوری اسلامی‌مناصب گوناگونی را به عهده داشته، صادر شده و در اعلامیه خود قتل مرا مجاز شمرده و یکی از دستورهای شرع دانسته، عوام را به قتلم تحریک و تشویق نموده و می‌گوید قتل امثال من احتیاج به اجازه و حاکم شرع ندارد، و هر کس بخواهد می‌تواند او را در هر کجا خواست بکشد. علاوه بر آن، افرادی به منزل ما تلفن کرند که اگر فلانی با این گلوله کشته نشد خوشحال نباشید ما او را خواهیم کشت! و همچنین ائمه مساجد از ترور اینجانب اظهار خرسندی می‌کردند، البته توأم با نگرانی و ناراحتی که چرا این ترور، ناموفق بوده است!! این است معنای آزادی در کشور و در جمهوری اسلامی‌آقایان به اصطلاح علمای دینی و مذهبی، ولی خدای مهربان به من لطف خاص و رحمت بسیار دارد. خداوند عزیز رؤوف را بر صدق گفتارم شاهد می‌گیرم که از شبی که مرا ترور کردند هیچ دردی در سر و صورت من ایجاد نشده و یکی از معجزات محسوس همین است که خدای تعالی درد را از من دور کرد و جز درد اصابت گلوله که در نمازم احساس کردم، در تمام مدت بستری بودنم در بیمارستان و پس از آن تا الآن که سالها گذشته و صورت من مجروح است و از چشمم آب جاری است ولی هیچ دردی ندارد. و با آنکه در اثر گلوله استخوان زیر چشم چپم ترک خورده بود و اطبا گفته بودند چشم چپ تو به تدریج کور خواهد شد، معذلک بینایی آن به حال خود باقی است. اینجانب لطف و رحمت خدا را به وضوح احساس می‌کنم و برایم معلوم شد که: «إن تنصروا الله ينصركم و يثبت أقدامكم» (محمد/۷). چون من برای خدا و نجات هموطنان کتابهایی نوشته ام خداوند متعال جلوه ای از قدرت خود را در حفظ بندگانش از بدخواهی دیگران، به این حقیر نشان داد.

اما اعلامیه ای که در جواب اعلامیه ام در کن و مناطق اطراف منزلم در تهران با عنوان «سخنی چند با سید ابوالفضل برقعی – پاسخ به اعلامیۀ اخیر ایشان» پخش شده بود، مطلب مستدل و قابل توجهی نداشت و معلوم بود که نویسندۀ آن فرد کم اطلاعی است. نگارنده مطلبی از این اعلامیه را به عنوان نمونه ذکر می‌کنم تا خواننده خود قضاوت کند. در اعلامیه آمده بود که: شما می‌گویید خمس و سهم امام صحیح نیست؛ فراموش کرده اید خودتان خمس گرفته اید و رسید داده اید و رسید شما هنوز در دست است.

جالب است که نویسنده نفهمیده و یا به نفعش نبود که بفهمد این جانب، خمس ارباح مکاسب را صحیح نمی‌دانم، نه آنکه بالکل منکر خمس باشم. ثانیاً زمانی که به خرافات مبتلا و به خمس، در غیر غنایم جنگی، معتقد بودم، گاهی خمس گرفته ام، اما پس از استبصار و آشنایی بیشتر با قرآن کریم، بر عقیدۀ قبلی ام تعصب نورزیده و پافشاری نکردم بلکه به اشتباه خود اعتراف نمودم و کسانی که مرا می‌شناسند می‌دانند بارها و بارها به خطای خود اقرار کرده و به هنگام سخنرانی ها و غیر آن گفته ام اگر کسی رسید مرا که بابت خمس به او داده ام بیاورد، موظفم که خمسش را مسترد نمایم و مبلغی را که داده به او پس خواهم داد. همچنین برخی از مطالبی را که تحت تأثیر تربیت موروثی در کتاب عقل و دین نوشته بودم مورد انتقاد قرار داده ام و بر اشتباهم اصرار نورزیده ام.

باری یکی از برادران ایمانی که در درس تفسیر من نیز حاضر می‌شد، پاسخی بر این اعلامیه نوشت که میان دوستان توزیع گردید. نویسندۀ اعلامیه، بیتی را که در جواب محمدحسین بهجت (شهریار) سروده بودم و بارها از من شنیده بود نیز به تناسب مطلب ذکر کرده بود، متن اعلامیۀ وی چنین است:

بسم الله الرحمن الرحیم

پاسخ به اعلامیه بی نام و نشان

نوشته ای دیدم سراپا بدگویی و تهمت به عالم بزرگوار و رئیس الموحدین آیت الله العظمی‌آقای علامۀ برقعی، نوشته ای که برای گول زدن و تحریک عوام است. چون دولت جلوگیری نکرده است ما ناچار به بعضی از مطالب آن جواب داده و باقی را می‌گذاریم برای مجلس بحث، خدا فرموده: «ادع إلي سبيل ربك بالحكمة والموعظة الحسنة» (نحل/۱۲۵) «دعوت کن به راه پروردگارت به حکمت و موعظه نیکو» و نفرموده به تهمت و افترا و فحش و تحریک عوام.

نویسندۀ بی نام و نشان! درآن نامه گوید: «ما که پیشوایان را می‌خوانیم و یا علی، یا حسین، یا رسول الله می‌گوییم به عنوان این است که اینان مقربان و عزیزان درگاه إلهی هستند.» جواب این است که آن مقربان إلهی پیشوای شما نیستند؛ زیرا آنان غیر خدا را نخواندند و یا علی و یا حسین نمی‌گفتند، بلکه آنان موحد و تابع قرآن بودند، و قرآن مکرر فرموده هر کس غیر خدا را بخواند مشرک است، از آن جمله فرموده: «لا تدعوا مع الله أحدا» (جن/۱۸) یعنی، «با خواندن خدا احدی را نخوانید»، و به رسول خود فرموده: «قل إنما أدعوا ربي و لا أشرك به أحدا» (جن/۲۰) یعنی، «بگو من فقط خدا را می‌خوانم و مشرک نمی‌شوم و احدی را در دعا شریک او نمی‌کنم»، و در سوره زمر آیه ۴۵ فرموده: «وَإِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُ ٱشۡمَأَزَّتۡ قُلُوبُ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِۖ وَإِذَا ذُكِرَ ٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦٓ إِذَا هُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ». و در سوره غافر آیه ۱۲ فرموده: «إِذَا دُعِيَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُۥ كَفَرۡتُمۡ وَإِن يُشۡرَكۡ بِهِۦ تُؤۡمِنُواْۚ فَٱلۡحُكۡمُ لِلَّهِ ٱلۡعَلِيِّ ٱلۡكَبِيرِ ١٢». آری مشرکین دوست می‌داشتند که با خدا کس دیگر را نیز بخوانند.

و در سوره احقاف آیه ۵ فرموده: «وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ ٦» یعنی، و کیست گمراه تر از آنکه غیر خدا را می‌خواند کسی را می‌خواند که اجابت او تا روز قیامت نمی‌کنند و آنان از دعا و خواندن ایشان غافلند، و چون مردم محشور شوند آنان دشمنان ایشان گردند و به عبادت ایشان کافر باشند. آری، آن اولیا روز قیامت دشمن خوانندگان خود هستند.

باید به این نویسنده پریشان حال! گفت خدا دستور نداده که مقربان مرا بخوانید بلکه فرموده خود مرا بخوانید و فرمود: «ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ٦٠» (غافر/۶۰) یعنی، «مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را، محققاً کسانی که از بندگی و عبادت من تکبر ورزند به زودی به حال خواری داخل دوزخ گردند». این آیه دلالت دارد که دعا و خواندن مدعو غیبی عبادت است، چنانکه حضرت سجاد ÷نیز در صحیفه سجادیه دعای ۴۵ برای عبادت بودن دعا به این آیه استدلال نموده است. و همچنین در احادیث وارد شده: «الدعاء مخ العبادة» و نیز آمده است که: «الدعاء أفضل العبادة». هیچ یک از مقربان، از خدا به بشر نزدیکتر و مهربانتر نیست، خدا فرموده: من از رگ گردن به شما نزدیکترم، ولی مقربان از شما بی خبرند و اصلاً شما را نمی‌شناسند بلکه روز قیامت از شما بیزارند.

نویسندۀ بی نام و نشان! می‌گوید: ما مقربان را می‌خوانیم نه بعنوان اینکه آنان الله یا رب یا کاره ای به طور استقلال باشند، جواب این است که مشرکین مکه نیز خدا را قبول داشتند و همین سخن شما را می‌گفتند چنانکه در سوره عنکبوت فرموده: «وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُ»، و بت ها را که مظاهر انبیا و اولیا و فرشتگان می‌دانستند برای تقرب به خدا می‌خواندند و چنانکه در سوره یونس آیه ۱۸ ذکر شده می‌گفتند: «هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِ» یعنی، این بتان شفیعان ما نزد خدا هستند، و می‌گفتند: «مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ» (زمر/۳).

نویسنده از خدا نترسیده ولی از ترس دیگران نام خود را ننوشته، ای بیچاره، خدا در سوره نحل آیه ۲۰ فرموده: «وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَخۡلُقُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ ٢٠ أَمۡوَٰتٌ غَيۡرُ أَحۡيَآءٖۖ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ»، یعنی، هر کس چیزی خلق نکند و خود مخلوق باشد و بمیرد و نداند روز بعث و قیامت چه وقت خواهد بود نباید او را خواند. و تمام انبیا و اولیا چنین بوده اند که خود مخلوقند و خالق نبوده و از دنیا رفته و نمی‌دانستند که قیامت چه وقت خواهد شد. بنابر این خواندن آنان شرک است و رسول خدا صبه تصریح قرآن وفات کرده و از وقت بعث و قیامت خبر نداشت چنانکه در سوره اعراف آیه ۱۸۷ و آیات دیگر فرموده: «يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَيَّانَ مُرۡسَىٰهَاۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّي».

خدا به رسول خود فرموده: «قُلۡ إِنِّي لَآ أَمۡلِكُ لَكُمۡ ضَرّٗا وَلَا رَشَدٗا ٢١ قُلۡ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ ٱللَّهِ أَحَدٞ وَلَنۡ أَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدًا ٢٢» یعنی، بگو من برای شما مالک نفع و ضرری نیستم و غیر خدا پناهی نمی‌یابم. پس خواندن آنکه نفع و ضرری ندارد چه سودی خواهد داشت، حضرت محمد (صلی الله علیه و سلم) به تصریح آیات قرآن جز رسالت سمتی نداشت وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞو به تصریح قرآن نیز کار رسول جز ابلاغ دین چیز دیگری نبوده است: مَّا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ، خدا در سوره اسرا آیه ۵۶ و ۵۷ فرموده: «بگو: آن بندگان صالح را که پنداشتید سوای خدا بخوانید، (آنان) هرگز نتوانند محنت و ضرر را از شما بردارند و بگردانند، آنان هر کدام مقرب ترند خود در پی وسیله (منزلت و تقرب) هستند و به رحمت خدا امیدوار و از عذاب الهی خایفند». آیا این کسانی که از عذاب خدا خایف بودند، بتهای بی شعور بودند، پس به گمان خود آنان را نخوانید. بنابر این دم گرفتن و رقصیدن و یا عباس گفتن چه معنی دارد؟ آیا حضرت عباس شما را دیده و می‌شناسد و از شما خبر دارد؟! رسول خدا صبه صریح قرآن از گم شدن زوجه خود عایشه خبر نداشت و از منافقین مدینه بی اطلاع بود، خدا در سوره احقاف آیه ۹ به او فرموده: «بگو: من نمی‌دانم با من و با شما چه خواهد شد»، آیا او که از اصحاب خود بی خبر بود از مشرکین ایران با خبر است؟! حضرت علی ÷کجا غیر خدا را خوانده است؟

دل اگر خدا شناسی درِ خانۀ خدا زن که علی همیشه می‌زد درِ خانۀ خدا را

خدا در سوره فاطر آیه ۱۳ فرموده: «وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا يَمۡلِكُونَ مِن قِطۡمِيرٍ ١٣ إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا يَسۡمَعُواْ دُعَآءَكُمۡ وَلَوۡ سَمِعُواْ مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَكُمۡۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡ» یعنی، آنان را که جز خدا می‌خوانید، مالک و صاحب اختیاری به قدر پوست هسته خرمایی نیستند، اگر بخوانیدشان نمی‌شنوند و اگر به فرض محال بشنوند جوابتان ندهند، و روز قیامت به شرک شما انکار و اعتراض می‌ورزند. همان پیشوایان دشمن شما خواهند بود.

ای نویسنده بی نام و نشان و بی خبر از قرآن، اهل کتاب، یهود و نصاری، بزرگانی مانند حضرت عیسی و یا عزیر را می‌خوانده و ارباب خود می‌دانستند، خدا در سوره آل عمران به ایشان می‌گوید: «قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ كَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمۡ أَلَّا نَعۡبُدَ إِلَّا ٱللَّهَ وَلَا نُشۡرِكَ بِهِۦ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَتَّخِذَ بَعۡضُنَا بَعۡضًا أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ». یعنی، بیایید همه موحد باشیم و مشرک نگردیم و حضرات عیسی و یاعزیر و یا محمد را نخوانیم و ارباب برای خود نگیریم و در آیه ۸۰ همان سوره فرموده: «وَلَا يَأۡمُرَكُمۡ أَن تَتَّخِذُواْ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ وَٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ أَرۡبَابًاۗ أَيَأۡمُرُكُم بِٱلۡكُفۡرِ» یعنی، خدا به شما امر نمی‌کند که ملایکه و انبیا را ارباب بگیرید آیا شما را امر به کفر می‌کند؟ در این حال آیا می‌توان حضرات عباس و سکینه و رقیه را خواند و ارباب دانست؟!!

ای نویسندۀ بی نام، خدا در سوره مائده آیه ۳۵ فرموده: «يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱبۡتَغُوٓاْ إِلَيۡهِ ٱلۡوَسِيلَةَ» یعنی، ای مؤمنین از خدا بترسید و به سوی او وسیله بجویید. آیا آن وسیله ای که خدا فرموده بجویید، ایمان و عمل است یا کسانی که از دنیا رفته و در دسترس نیستند و نمی‌توان آنان را جست، به اضافه خطاب آیه با مؤمنان است و در نتیجه ائمه نیز مورد خطابند، آیا ائمه به این آیه عمل کرده اند یا خیر، آیا وسیله آنان جز ایمان و عمل بود؟ اصلاً ارواح ائمه به دست آوردنی نیستند. آری ممکن نیست به عالم برزخ رفت و حضرات اولیا و انبیا را جست و اگر وسیله آنان باشند تکلیف مالا یطاق خواهد شد، وسیله ای که بتوان جست و تهیه نمود همان ایمان و عمل صالح است، علی ÷در نهج البلاغه خطبه ۱۰۹ فرمود: «إن أفضل ما توسل به المتوسلون: الإيمان بالله و برسوله والجهاد في سبيل الله.... و إقام الصلاة و إيتاء الزكاة». و رسول خدا صمی‌فرماید: «إلهي وسيلتي إليك إيماني بك». و به علاوه خدا نفرموده وسیله را بخوانید بلکه فرمود: «ابتغوا» پس وسیله جستنی و پیدا کردنی است؛ زیرا نفرموده: «ادعوا الوسیلۀ» غرض از وسیله، افکار و اعمال صالحه است که روح انسان را مصفا ساخته و او را به مقام قرب به خدا می‌رساند. و به علاوه آیه ۵۶ سوره اسرا که در بالا ذکر کردیم مفسر آیه‌ی فوق بوده و استنباطات غلط را به وضوح رد می‌کند.

ای نویسنده، اگر کلام خدا را نمی‌فهمی‌و یا اعراض داری، بیا قول مسلم بن عقیل نایب خاص امام حسین را قبول کن که چون در بالای دارالإماره خواستند او را شهید کنند وصیت کرد که به امام نامه ای بنویسید که به کوفه نزدیک نشود؛ زیرا امام از کوفه خبر ندارد. آری نایب خاص می‌گوید: امام حسین ÷از کوفه بی خبر است ولی مشرکین ایران می‌گویند باید او را صدا زد و یا حسین گفت زیرا او از ما خبر دارد. حضرت علی ÷در سر قبر فاطمه می‌نالد و می‌گوید: «مالی وقفت علی القبور مسلماً قبر الحبیب و لم یرد جوابی» یعنی، چه شده که به قبر دوست سلام می‌کنم جواب مرا نمی‌دهد آیا دوستی را فراموش کرده، و بعد به زبان حال می‌گوید: چگونه دوست جواب مرا دهد و حال آنکه زیر سنگها و خاکها می‌باشد. آن حضرت در نهج البلاغه خطبه ۸۳ و ۱۱۰ و ۲۲۱ و ۱۴۹ مکرر فرموده که هر کس از دنیا برود از زایر خود خبر ندارد: «لا يعرفون من أتاهم و لا يحفلون من بكاهم و لا يجيبون من دعاهم». معلوم شد نویسنده نه تنها قرآن بلکه قول علی ÷را هم قبول ندارد. جابر بن عبدالله روز اربعین آمده بالای قبر امام حسین ÷و سه مرتبه سلام کرده و می‌گوید چرا جواب دوست خود را نمی‌دهی، و بعد می‌گوید چگونه جواب دهید که در سر بدن ندارد، آری امام جواب جابر را نداده است، ولی جواب مشرکین ایران را می‌دهد!! خدا به رسول خود در سوره فاطر آیه ۲۲ فرموده: «وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِي ٱلۡقُبُورِ»، یعنی کسانی که از دنیا به عالم قبر و برزخ رفته اند حتی صدای خاتم انبیا را هم نمی‌شنوند. ای نویسنده‌ی بی خبر از قرآن خدا در سوره مائده آیات ۱۰۹ و بعد از آن می‌فرماید: انبیا ازدنیا خبر ندارند و در سوره بقره آیه ۲۵۹ فرموده عزیر پیغمبر را صد سال میراندیم و او در آن حال از بدن خود و طعام و شراب خود خبر نداشت و از مدت وفات خود نیز خبر نداشت، حال چگونه امامان و یا اولیای دیگر از حال دیگران خبر دارند. دعاهایی که در قرآن آمده مستقیم مردم را به طرف پروردگار می‌برد و ابتدای دعاهای قرآنی کلمات: «رب» و یا «ربنا» ذکر شده است. و در سوره فصلت آیه ۶ فرموده: «أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَٱسۡتَقِيمُوٓاْ». یعنی إله شما یکی است پس مستقیم به طرف او رو کنید و غیر او را نخوانید، کسی که برای رفع گرفتاری غیر خدا را می‌خواند گویا إله دیگری را شریک خدا قرار داده است چنانکه در سوره نمل آیه ۶۲ می‌فرماید: «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِۗأَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ؟!.

حال شما آیات قرآن را رها کرده به دنبال زیارتنامه ها و کتب دعا و گنبد و بارگاه ها که ساختۀ دست غالیان و کذابان و جعالان است می‌روید، آیا توجه کرده اید که این همه احادیث که در نهی از ساختن گنبد و بارگاه و از تعمیر قبر و بالا آوردن آن بیش از چهار انگشت در کتب وارد شده برای چیست؟ برای آن است که مبادا أمت اسلامی‌مانند أمم دیگر به شرک مبتلا شوند. رسول خدا صبه علی ÷مأموریت می‌دهد که قبرهای انبیا و اولیا را که در جاهلیت بلندتر از زمین کرده بودند، خراب کند و چنانکه در کتاب «کافی» و «وسایل» آمده در این مورد به او می‌فرماید: «لا تدع قبراً إلا سويتها» یعنی، هیچ قبری را نگذار مگر آنکه مساوی زمین کنی. خدا لعنت کند سلاطین ستمگر و جاهل را که به زور مال مردم را می‌گرفتند و این گنبدها و گلدسته ها را ساختند وبر خلاف قول خدا و قول ائمه که فرموده اند: «لا تطف بقبر» یعنی، به هیچ قبری طواف مکن، برای عوام قبله گاه به وجود آوردند و علم و کتل و سینه زدن را ایجاد کردند و با وزر و وبال از دنیا رفتند.

نویسندۀ بی نام و نشان از هر تهمتی که می‌توانسته در حق علامه برقعی کوتاهی ننموده، یکجا ایشان را متهم نموده که علی را بی سواد خوانده! در جای دیگر علامه برقعی را متهم نموده به انکار غدیر خم در حالی که صرف تهمت است و علامه برقعی مکرر در کتب خود داستان غدیر خم را به میان آورده و از کلمات رسول خدا صدر غدیر سخن رانده است. آری آنچه را علامه برقعی قبول ندارد و در مجله رنگین کمان در ۱۵ سال پیش رد نموده همان مطالب باطله‌ی خطبه غدیریه است که یک سند ضعیف بیشتر ندارد و علمای رجال شیعه راویان آن را کذاب دانسته و آن خطبه مخالف آیات زیادی از قرآن است و با آنکه این مطلب روشن را آیت الله برقعی مکرر از آن جمله در ص۵۶ از تفسیر خود به نام تابشی از قرآن توضیح داده مع ذلک نویسنده‌ی بی نام و نشان به ایشان تهمت زده و ایشان را متهم به انکار اصل غدیر خم نموده است و حال آنکه ایشان کلمات رسول خدا صرا که فرموده: «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» قبول دارد. آیا خدا نفرموده: «وَلَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شَنَ‍َٔانُ قَوۡمٍ أَن صَدُّوكُمۡ عَنِ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ أَن تَعۡتَدُواْۘ وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰ» یعنی: دشمنی با قومی‌شما را به بی عدالتی (در حق آنان) نکشاند، عدالت کنید که آن به پرهیزکاری نزدیکتر است. (مائده/۸)

آری، علامه برقعی، علی ÷و هرکس را که امام هدایت باشد قبول دارد، چرا مردم را علیه ایشان تحریک می‌کنید، مگر شما خدا و قیامت را قبول ندارید.

ای نویسندۀ بی نام، خدا در قرآن شما را تهدید کرده و در سوره سجده آیه ۲۲ فرموده: «وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِۦ ثُمَّ أَعۡرَضَ عَنۡهَآۚ إِنَّا مِنَ ٱلۡمُجۡرِمِينَ مُنتَقِمُونَ» یعنی، آنان که به آیات قرآن تذکر داده شوند سپس اعراض کنند و توجه ننمایند از هر کس ظالم ترند و ما از چنین ستمگران انتقام خواهیم کشید. چیزهایی را که در نوشته‌ی خود به آیت الله برقعی نسبت داده اید تماماً بی جا و باطل و یا افتراست، و ما حاضریم در مجلس بحثی که قاضی بی طرفی در آن شرکت کند با شما به مذاکره نشینیم و به حساب دروغگویان برسیم. و گـر چـه تعصب خـرافی و حسد و کینه مانع هدایت شماست، و لیکن ما هدایت شما را از خدا خواهانیم.

یکی از ارادتمندان آیت الله برقعی – محمد موسوی