۴- اهانت دجالان به علی بن ابی طالب س
در این قسمت خواهیم دید که حتی علی بن ابی طالب سنیز از توهین و بدگویی دجالان در امان نبودهاند. و این مسأله ثابت کننده این نکته است که ادعای دفاع از اهل بیت چیزی جز نیرنگ و حیله برای رسیدن به هدفی پلید که همانا ضربه زدن به اسلام میباشد، نیست. نخست با گستاخی تمام، ادعا کردند تمام کردند تمام یاران رسول الله جپس از وفات ایشان مرتد شدند. و گفتند ما عاشقان پر و پا قرص اهل بیت پیامبر هستیم. و پس از آن با مکر و حیله و بطور غیر مستقیم به اهل بیت رسول الله جنیز اهانت کردند. و بدین ترتیب به تمام شخصیتهای تاریخ اسلامی اهانت شده تا اعتبار و احترام آنها را نزد مسلمانان از بین ببرند.
در اولین مثال خواهیم دید دجالان چگونه سعی کردهاند با یک تیر دو نشان بزنند. آنها در این روایت از یک سو برخی از یاران رسول الله جهمچون ابوبکر را ظالم و مزدور معرفی میکنند و از سوی دیگر از علی بن ابی طالب مردی ترسو و زبون میسازند که حتی جرأت دفاع از خود را نیز ندارد. در این روایت که از قصه به خلافت رسیدن ابوبکر صدیق سسخن میگوید آمده است:
«هنگامیکه امام علی ÷از بیعت با ابوبکر سرباز زدند، ابوبکر قنفذ را به سراغ ایشان فرستادند. قنفذ و یارانش به خانه امام علی ÷حمله کرده و وارد آن شدند. امام علی ÷به محض دیدن آنها به سراغ شمشیر خود رفتند. اما آنها ایشان را گرفته و طنابی به گردن ایشان انداختند و امام ÷را به طرف در کشیدند. فاطمه ‘خواستند جلوی آنها را بگیرند. اما قنفذ ملعون با شلاقی که در دست داشت ضربه محکمی به ایشان زد و امام علی ÷را با کشیدن طنابی که به گردن ایشان انداخته بود نزد ابوبکر برد» [۲۹۹].
ببینید چگونه این روایت دروغین از علی بن ابی طالب یکی از بزرگترین سرداران تاریخ اسلام شخصیتی زبون و خوار میسازد. این در حالی است که در برخی از روایات دروغین دیگر چنان در قدرت و توانایی علی بن ابی طالب افراط و زیاده روی میکنند که از او شخصیتی خیالی میسازند.
و در روایتی دیگر اهانت به علی بن ابی طالب را به فاطمه لنسبت میدهند.
آنها میگویند: «هنگامیکه بین فاطمه و ابوبکر بر سر میراث رسول الله جاختلاف حاصل شد و امام علی ÷خود را از این اختلاف دور نگاه داشتند و هیچ کمکی به فاطمه نکردند، فاطمه با ناراحتی و عصانیت به ایشان گفتند: ای فرزند ابی طالب! مشیمه نوزاد به تن کرده و در معرض اتهام جا خوش کردهای و...» [۳۰۰]. در این روایت دروغین به هر سه تن از این شخصیتهای بزرگ اسلامی توهین شده است. ابوبکر شخصی ظالم و غاصب، فاطمه زنی پرخاشگر و علی مردی ناتوان و ترسو معرفی شدهاند.
و در رابطه با قصه ازدواج عمر بن الخطاب با ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب ش، سردار رشید اسلام علی بن ابی طالب سرا متهم به پذیرفتن ذلتی کردهاند که حتی پستترین و زبونترین انسانها نیز به آن تن در نخواهند داد. در کتاب حدیقه الشیعه گفته شده: «امام علی ÷هرگز نمیخواستند دختر خود ام کلثوم را به عمر دهند، اما ترس از عمر سبب شد ایشان عموی خود عباس را وکیل کردند تا ام کلثوم را به عقد عمر در آورد» [۳۰۱]. و میگویند: ابا عبدالله در این رابطه گفتهاند: «ان ذلک فرج غصبناه = آن فرجی بود که آن را از ما غصب کردند» [۳۰۲].
آیا برای اثبات دروغین بودن اینگونه روایات هیچ احتیاجی به دلیل و برهان است؟ آیا زندگانی امیرالمومنین علی بن ابی طالب سردار رشید اسلام، ثابت کننده این مسأله نیست که طوسی وکلینی و مجلسی و طبرسی، دروغگویان و دجالانی بیش نیستند؟
مگر بنا بر روایات و اعتقادات باطل مذهب شیعه عمر س، منافق و کافر نبوده است؟ پس چگونه ترس از انسانی کافر و منافق سبب شد علی بن ابی طالب دختر خود را به ازدواج او در آورند؟ آیا پستترین انسانها به چنین ذلت و خواری تن در خواهند داد؟
و در روایاتی دیگر امیرالمومنین را به انسانی دنیا دوست و در پی پست و مقام معرفی میکنند که در راه رسیدن به این هدف، شخصیت والای خویش و خانواده خود را پایمال میسازد. در یکی از این روایات گفته شده: «هنگامیکه پس از وفات رسول الله جمردم با ابوبکر بیعت کردند، امام علی ÷شب هنگام فاطمه را بر الاغی نشاندند و دست دو فرزند خود را گرفتند و به در خانه تمام یاران پیامبر رفتند و از آنها در راه رسیدن به خلافت کمک خواستند. اما هیچکدام از یاران به ایشان کمکی نکردند» [۳۰۳].
و در روایت دیگری علی بن ابی طالب را شخصیتی منزوی و گوشه نشین معرفی میکنند. در این روایت گفته میشود: «هنگامیکه علی ÷دریافتند مردم از نصرت و یاری رساندن به ایشان خودداری میکنند و همگی به دور ابوبکر جمع شدهاند و او را خلیفه خود میدانند، گوشه نشینی و انزوا را برگزیدند» [۳۰۴].
و در اهانتی دیگر به سردار رشید اسلام میگویند فاطمه لهرگز ایشان را به عنوان همسر خویش نمیپسندیده و همواره از ازدواج با ایشان ناخشنود بوده است. در روایتی در این رابطه گفته شده:
«روزی پس از اینکه پیامبر جدختر خویش فاطمه را به ازدواج امام علی بن ابی طالب در آوردند برای دیدن ایشان به خانه آنها رفتند. ایشان فاطمه را در خانه گریان یافتند. پیامبر جعلت گریه را از فاطمه ‘جویا شدند و سپس فرمودند: ای فاطمه، به خداوند سوگند اگر در میان خویشاوندان من کسی بهتر از وجود میداشت من هرگز تو را به او نمیدادم. بر تو است که بدانی من و تو را به او نداده ام بلکه خداوند تو را به عقد او در آورده است» [۳۰۵]. پس از شنیدن این روایات دروغین و دانستن این مطلب که دجالان برای ضربه زدن به اسلام حتی از توهین نمیکنند، جا دارد به مطلبی که تا حدودی به مسأله ربط دارد اشاره کنیم. از آنجائیکه اهانتهای موجود در این روایات به اندازههای شنیع و زشت هستند که هیچ انسان مسلمانی نمیتواند آنها را بپذیرد لذا برخی از شیعیان که اطلاع چندانی از جایگاه و منزلت کتابهای آقایان کلینی و سلیم بن قیس و مجلسی و... در مذهب تشیع ندارند، میگویند ما اینگونه روایات را قبول نداریم و آنها را صحیح نمیدانیم. این گفته و سخن آنها بسیار نیکو و صحیح است. اما در این رابطه مسألهای وجود دارد که آنها بایستی به آن توجه کنند و آن را مد نظر خود داشته باشند. این مسأله این است که صحیح و یا غیر صحیح دانستن روایت و حدیث انتخابی نیست و به سلیقه و انتخاب اشخاص بستگی ندارد. بلکه محدثین وراویان حدیث برای قبول کردن صحیح دانستن روایت شروطی را مقرر داشتهاند که اگر این شروط در روایتی وجود داشته باشد آن روایت صحیح میباشد و بر هر شخص واجب میگردد به صحت آن یقین حاصل کند و در صورت عدم وجود یکی از این شروطها، روایت غیر صحیح میباشد. بعنوان مثال محدثین اهل سنت و جماعت برای پذیرفتن و صحیح دانستن حدیث، وجود پنج شرط را در آن لازم دانستهاند و در غیر این صورت آن حدیث نزد آنها صحیح نمیباشد. در اینجا میخواهیم به آن عده از اشخاص شیعی مذهب که روایات توهین آمیز موجود در مراجع خود نسبت به امیرالمومنین علی بن ابی طالب را قبول نداشته و آنها را غیر صحیح میدانند بگوییم: این روایات همگی در مراجع و مصادر و توسط مؤلفینی ذکر گردیده اندکه همگی در مذهب شیعه موثق و معتمد هستند. بعنوان مثال برخی از این روایات در کتاب اصول کافی روایت شدهاند. و در مورد این کتاب علمای شیعه معتقدند که به امام زمان نشان داده شده است و او در مورد آن گفته است: «این کتاب برای شیعیان ما کافی است» [۳۰۶].
از این سخنان، ما میخواهیم به این نتیجه برسیم که آن اشخاص شیعی مذهب که این روایات توهین آمیز، آنها را نسبت به صحت برخی از روایات موجود در مراجع و مصادر خود و همچنین نسبت به معتبر بودن شروط مقرر گشته توسط محدثین مذهب تشیع مشکوک ساخته، بایستی نسبت به سایر روایات موجود در این مراجع و مصادر نیز با تامل و تدبر بیشتری برخورد کنند. چون همان راویاتی که آن احادیث اهانتآمیز را روایت کردهاند و با همان شروط غیر صحیح، سایر احادیث مراجع شیعه را نیز نقل کردهاند.
[۲۹۹] کتاب سلیم بن قیس ص ۸۴ و۸۹. [۳۰۰] الامالی للطوسی ص ۲۵۹، حق الیقین للمجلسی ص ۲۰۳و۲۰۴ الاحتجاج للطبرسی. [۳۰۱] حدیقه الشیعه للمقدس الاردبیلی ص ۲۷۷. [۳۰۲] الکافی فی الفروع ج ۲ ص ۱۴۱ ط الهند. [۳۰۳] کتاب سلیم بن قیس ص ۸۲، ۸۳. [۳۰۴] کتاب سلیم بن قیس ص ۸۳. [۳۰۵] الفروع من الکافی. [۳۰۶] مقدمه الکافی ص۲۵.