تشیع و معتقدات آن

فهرست کتاب

علت غیبت مهدی

علت غیبت مهدی

در مورد علت و سبب غیبت امام غائب گفته شده: «زراره می‌گوید: از ابا عبدالله ÷شنیدم که فرمودند: قائم ÷قبل از قیام خود، مدتی را غیبت بسر خواهند برد. من از ایشان علت این غیبت را پرسیدم. ابا عبدالله ÷فرمودند: او می‌ترسد. سپس با دست به نشانه کشته شدن به شکم خود اشاره کردند» [۴۹۸].

اما آیا ترس از کشته شدن می‌تواند دلیل قانع کننده ای برای غیبت مهدی باشد؟ همگی ما می‌دانیم بنا بر معتقدات تشیع، أئمه زمان وفات خود را می‌دانند و مرگ آن‌ها پس از موافقت و رضایت شان صورت می‌پذیرد [۴۹۹]. و همچنین تشیع ادعا می‌کند ائمه از تمام غیبیات گذشته و آینده باخبر بوده و هیچ مسأله‌ای بر آن‌ها پوشیده نیست [۵۰۰]. با در نظر گرفتن این مطالب چگونه شیعه می‌تواند ادعا کند امامی که مطلع بر هر صغیره و کبیره ای است و می‌داند چه هنگام أجلش به پایان می‌رسد و مردن او پس از موافقت و رضایت او صورت می‌پذیرد از مردن و یا کشته شدن واهمه داشته است؟ مگر آقایان عثمان بن سعید و نور چشم او محمد بن عثمان و ابوالقاسم حسین بن روح و ابوالحسین علی بن محمد سمری همگی ادعا نمی‌کردند که با امام غائب رابطه مستقیم دارند؟ آیا یک تار مو از سر أحدی از آن‌ها کم شد؟

و مگر از زمانی که ادعا می‌شود مهدی در آن غایب شده تا به امروز حکومتها و دولت‌های شیعه مذهب بسیاری زمام قدرت را دردست نگرفته‌اند که همگی مدافعان پرو پا قرص امام زمان بوده‌اند؟

چرا هنگامی که آل بویه بر بغداد تسلط پیدا کردند امام زمان ظهور نکرد؟

و یا چرا هنگامی که شاه اسماعیل صفوی آب رودخانه‌ها را از خون اهل سنت سرخ کرد، خبری از امام زمان نشد؟

و یا چرا هنگامی که کریم خان زند بر روی سکه‌ها نام صاحب زمان را ضرب می‌کرد و خود را نماینده‌ای او می‌دانست، امام غائب از غیبت خود به در نیامد؟

و یا چرا امروز که رهبران ایران خود را نایب امام زمان میدانند و مشتاقانه در انتظار ظهور او هستند، امام زمان ظهور نمی‌کند؟

پس می‌بینیم هیچ دلیل وو عذر موجهی برا‌ی غیبت مهدی وجود ندارد. و ما می‌توانیم حقیقت این مسأله را از خانواده حسن عسکری از جمله برادر ایشان جعفر بشنویم که با تمام وجود، این مسأله را تکذیب کرده و آن را دروغ محض می‌دانستند.

[۴۹۸] اصول الکافی للکلینی ۱/۳۳۸ (چاپ سابق الذکر). الغیبه للنعمانی ص ۱۱۸ (چاپ سابق الذکر) . اکمال الدین لابن بابویه ص ۴۴۹ (چاپ سابق الذکر). [۴۹۹] اصول الکافی للکلینی ۱/۲۵۸ (چاپ سابق الذکر). بحار الانوار للمجلسی ۲۷/۲۸۵ (چاپ سابق الذکر). [۵۰۰] اصول الکافی للکلینی ۱/۲۶۰ (چاپ سابق الذکر).