۳- اعتقاد داشتن به حلول خداوند در ائمه:
در یکی از روایات مذهب تشیع در رابطه با این اعتقاد فاسد و ملحدانه گفته شده: «ابا عبدالله ÷فرمودند: آنگاه خداوند دست راست خود را بر ما کشید و نورالهی در وجود ما حلول کرد» [۸]. و در روایت دیگری گفته شده: «... اما خداوند ذات ما را با ذات خود در هم آمیخت» [۹]. ایمان داشتن به چنین اعتقاد باطلی نقش بسیار بزرگی در متصف دانستن ائمه به برخی از صفات ربوبیت و در نتیجه پرستش و عبادت کردن آنها داشته است. ما اگر به کتابهای حدیث مذهب تشیع مراجعه کنیم و نگاهی به آنچه در باب معجزات ائمه نوشته شده بیافکنیم خواهیم دید در بسیاری از روایات، انجام دادن اموری به ائمه نسبت داده شده که اینگونه امور را کسی جز خداوند متعال نمیتواند انجام دهد.. بعنوان مثال یکی از این روایات، علی ابن ابی طالب را قادر به زنده کردن مردگان معرفی میکند. در این روایت گفته شده: «جوانی از قبیله بنی مخزوم نزد علی بن ابی طالب ÷آمده و به ایشان میگوید: ای دایی من! برادرم چند روز پیش فوت کرد و این حادثه ناگوار مرا بسیار غمگین و افسرده ساخته است. علی بن ابی طالب ÷در جواب خطاب به جوان فرمودند: آیا میخواهی برادرت را بار دیگر ببینی؟ جوان که بسیار خوشحال گشته است پاسخ مثبت میدهد. علی ابن ابی طالب ÷خطاب به جوان میفرماید: قبر او را به من نشان ده. هنگامیکه علی ÷و جوان به قبر میرسند ایشان زیر لب سخنی گفته و با پای خود چند ضربه به قبر میزنند. با این عمل ناگهان مرده از قبر بر خاسته و به زبان فارسی سخنانی بر زبان میراند. امیرالمؤمنین ÷از او میپرسند: مگر تو عرب نبودی؟ مرد پاسخ میدهد: بله، اما چون من پیرو فلانی و فلانی [۱۰]بودم، پس از مرگ زبانم به فارسی تغیر یافت» [۱۱].
و در اکذوبه دیگری گفته شده علی ابن ابی طالب رضی الله عنه تمام مردگان قبرستان جبانه را زنده کردهاند [۱۲]. و در روایت دروغین دیگری ادعا شده علی ابن علی طالب رضی الله عنه با زدن ضربهای به تکه سنگی صد شتر از آن بیرون آوردهاند [۱۳].
اینگونه روایات همانگونه که قبلاً نیز گفتیم چنان بیپایه و اساس و مضحک هستند که برای اثبات بطلان آنها هیچ احتیاجی به ذکر دلیل و برهان نیست.
[۸] اصول کافی ۱/۴۴۰ و۴۴۱ و۴۴۲ و۴۴۵، (چاپ سابق الذکر). [۹] اصول کافی ۱/۴۴۰ و۴۴۱ و۴۴۲ و۴۴۵، (چاپ سابق الذکر). [۱۰] مراد ابوبکر و عمر بمیباشد. [۱۱] اصول الکافی للکلینی ۱/۴۵۷، (چاپ سابق الذکر)، بحار الانوار للمجلسی ۴۱/۱۹۲ (احیاءالتراث العربی، بیروت، الطبعه الثالثه ۱۴۰۳ هـ)، بصائر الدرجات للصفار ص ۷۶، (المطبوع بالنجف ۱۳۷۰ هـ). [۱۲] بحار الانوار للمجلسی ۴۱/۱۹۴ (چاپ سابق الذکر). [۱۳] بحار الانوار للمجلسی ۴۱/۱۹۴ (چاپ سابق الذکر).