۶- اهانت دجالان به حسن بن علی ب
حسن بن علی بنیز آزار و اذیتهای فراوانی را از جانب آنانیکه ادعاى پیروی از ایشان و پدر بزرگوارشان میکردند، متحمل شدند.
مهمترین علت این آزار و اذیتها صلح و مبایعت ایشان با معاویه ببود. این مساله که باعث یکپارچگی امت اسلامی گست به اندازه ای برای برخی از دجالان تلخ و ناگوار بوده که حتی برخی از آنها سعی بر انکار این مساله داشتهاند. اما این صلح مساله کوچک و کم اهمیتی نبود که کسی بتواند آن را انکار کند. به همین سبب این حادثه عظیم تاریخی حتی در مراجع و مصادر مذهب تشیع نیز به ثبت رسیده است. در یکی از روایات مربوط به این واقعه گفته شده:
«معاویه نامهای برای حسن بن علی صلوات الله علیهما فرستاد و در آن از ایشان خواست به اتفاق حسین بن علی و پیروان پدرشان نزد او آیند. قیس بن سعد بن عباده انصاری نیز به همراه آنها بسوی شام حرکت کرد. هنگامیکه آنها نزد معاویه رسیدند، او خطاب به امام حسن بن علی ÷گفت: ای حسن! برخیز و با من بیعت کن. امام حسن بن علی ÷برخاستند و با او بیعت کند. سپس معاویه از امام حسین بن علی ÷خواست که با او بیعت کند. امام حسین ÷نیز برخاستند و با او بیعت کردند. پس از آن معاویه قیس را مورد خطاب قرار داد. اما قیس نگاهی به امام حسین بن علی ÷انداخت و منتظر فرمان ایشان ماند. در این هنگام امام حسن بن علی ÷برخاستند و به او گفتند: ای قیس، با او بیعت کن. قیس با شنیدن این سخن برخاست و با معاویه بیعت کرد» [۳۱۱].
این عمل حکیمانه حسن بن علی بیعنی صلح و مبایعت ایشان با معاویه سبب گشت بسیاری از دجالان و پیروان دروغین از ایشان ناراحت شده و اهانتهای فراوانی به ایشان روا دارند. این در حالی است که بنا بر معتقدات مذهب تشیع ائمه معصوم هستند و هرگز امکان ندارد مرتکب عمل خطا گردند و اشتباه کنند. پس میبینیم دجالان خود نیز به اعتقاداتی که به خورد مذهب تشیع دادهاند، هیچ ایمانی ندارند.
کسی از ابو جعفر روایت میکند و میگوید: «شخصی از یاران امام حسن بن علی ÷بنام سفیان بن ابی لیلی نزد ایشان آمده و خطاب به ایشان گفت: سلام بر تو ای ذلیل کننده مؤمنین. امام حسن بن علی ÷به او گفتند: مگر من چکار کرده ام که مرا ذلیل کننده مؤمنین مینامی؟
سفیان گفت: خود را از اداره امور أمت خلع کردی و آن را به دست این طاغی سپردی تا بر خلاف قوانین الهی حکم کند» [۳۱۲].
و شخص دیگری از شیعیان بنام جراح بن سنان با نیزه خود ضربهای به ران ایشان زده و آن را تا استخوان پاره کرد. و این مساله سبب گشت ایشان را تا مدائن بر روی تخت حمل کنند [۳۱۳].
این رفتار ناپسند و نالایق آنانیکه شرارتهای خود را در پست پرده حب اهل بیت مخفی کرده بودند، حسن بن علی برا بسیار غمگین و افسرده ساخت. ایشان غم و غصه دل خود را به این صورت بیان میدارند: «به خداوند سوگند من معاویه را بر اینهایی که میگویند ما شیعه و پیرو تو هستیم ترجیح میدهم. اینها قصد کشتن مرا داشتند و اموالم را ربودند. به خداوند سوگند اگر از معاویه پیمانی بگیرم و در بین زن و فرزندان خود با عزت و شرف و در امن و امان زندگی کنم بهتر از این است که او مرا بکشد و خانواده ام در بدر گردند. به خداوند سوگند اگر من با معاویه وارد جنگ شوم همینهایی که میگویند ما شیعه و پیرو تو هستیم گردنم را خواهند گرفت و مرا تحویل او خواهند داد» [۳۱۴]. این روایت طبرسی بیانگر رفتار شنیع و ناپسند آنانی است که خود را پیرو و شیعه حسن بن علی بمیدانستند. خشم و کینه آنها نسبت به این نوه رسول الله جبه درجهای رسیده است که هر کدام از فرزندان ایشان که ادعای امامت کند را کافر میدانند.
[۳۱۱] رجال کشی ص۱۰۲ [۳۱۲] رجال کشی ص ۱۰۳. [۳۱۳] کشف الغمه للاربلی ص ۵۴۰-۵۴۱، الارشاد للمفید ص ۱۹۰، الفصول المهمه فی معرفه احوال الائمه للحر العاملی ص ۱۶۲ ط طهران. [۳۱۴] الاحتیاج للطبرسی ص ۱۴۸.