تشیع و معتقدات آن

فهرست کتاب

۴- ایمان به پیامبران علیهم الصلاة والسلام

۴- ایمان به پیامبران علیهم الصلاة والسلام

اهل سنت و جماعت پیامبران را برگزیده‌ترین و شایسته‌ترین افراد تاریخ بشریت می‌دانند و ایمان دارند هر یک از پیامبران به تنهایی دارای مقام و منزلتی هستند که اگر مقام و منزلت تمام اولیاء و صالحین را کنار یکدیگر بگذاریم به مقام والای آن‌ها نمی‌رسد. اهل سنت و جماعت استهزاء و اهانت به پیامبران را کفر و خارج شدن از دائر اسلام می‌دانند. معبود بر حق در این رابطه خطاب به منافقین فرموده است:

﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُمۡ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلۡعَبُۚ قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ ٦٥ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ كَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡۚ[التوبة: ۶۵-۶۶].

«(ای پیامبر به منافقین) بگو: آیا خداوند و آیات و پیامبر او را به استهزاء و تمسخر گرفته بودید. عذر نیاورید، شما اکنون پس از آنکه اظهار ایمان می‌کردید آشکارا مرتکب کفر شدید».

اکنون می‌پردازیم به ذکر آنچه در مصادر و مراجع شیعه نسبت به پیامبران و مقام و منزلت آن‌ها روایت شده است. متأسفانه روایات بسیاری در مراجع شیعه وجود دارند که به مقام والای پیامبران اهانت کرده و منزلت آن‌ها را پایمال می‌سازند. در اینگونه روایات که مصادر موثق و معتمد در مذهب شیعه آن‌ها را روایت کرده‌اند تمام پیامبران، پیروان و شیعیان علی بن ابی طالب شناخته می‌شوند. در روایتی از حبه عرنی گفته شده که: «امیرالمومنین ÷فرمودند: خداوند ولایت من را بر اهل زمین و آسمان عرضه کردند. برخی آن را پذیرفتند و برخی دیگر آن را قبول نکردند. یونس (علیه السلام) از جمله کسانی بود که ولایت مرا نپذیرفت و به همین سبب خداوند او را در شکم نهنگ زندانی کرد تا اینکه بالاخره در مقابل ولایت من سر تسلیم فرود آورد» [۱۱۶].

ایمان به اینگونه روایات جعلی سبب گشته در مذهب تشیع ائمه جایگاه و منزلتی والاتر از مقام پیامبران علیهم الصلاه والسلام داشته باشند. این مسأله یعنی افضل‌تر دانستن ائمه از پیامبران به عنوان یکی از اصول مذهب تشیع بشمار می‌رود [۱۱۷].

مجلسی یکی از ابواب کتاب بحار الانورار را اینگونه نامیده است: «باب افضلیت ائمه علیهم السلام بر پیامبران و سایر مخلوقات‌...» [۱۱۸]. او در این باب هشتاد و هشت روایت جعل کرده و آن‌ها را به ائمه نسبت داده است [۱۱۹]. در اثر اینگونه روایات دروغین است که در مذهب تشیع این اعتقاد وجود دارد که تمام سخنان ائمه وحی الهی هستند [۱۲۰].

با ناباوری بایستی قبول کرد بر اساس معتقدات مذهب تشیع، ائمه نه تنها بر پیامبران افضلیت دارند بلکه در این مذهب این اعتقاد وجود دارد که پیامبران بسبب پذیرفتن ولایت ائمه به مقام شایستگی را پیدا نکرد که خداوند او را با دست‌های خود بیافریند و در او از روح خود بدمد مگر به سبب ولایت علی ÷و خداوند هرگز با موسی سخن نگفت مگر به سبب ولایت علی ÷. و خداوند هرگز عیسی را نشانه‌ای دال بر قدرت خویش قرار نداد مگر به سبب تواضع و فروتنی عیسی در مقابل علی ÷» [۱۲۱].

ببینید بی‌احترامی و سوء ادب دجالان با کسانیکه بندگان برگزیده خداوند متعال هستند به چه درجه رسیده است. آنچه انسان را به تعجب وا می‌دارد این است که دجالان در اینگونه روایات دروغین، سبب دست یافتن پیامبران به مقام والا و ارجمند نبوت را ولایت ائمه می‌دانند. در حالیکه پیامبران در زمانی می‌زیسته‌اند که نه تنها از ائمه بلکه از اجداد آن‌ها نیز هیچ نام و نشانی وجود نداشته است! در برخی از اینگونه روایات مقارنه ای بین رسول الله جو علی بن ابی طالب سصورت گرفته و نتیجه این مقارنه این بوده است که علی بن ابی طالب تمام صفات والا و گرامی رسول الله جرا حائز می‌باشد و علاوه بر آن‌ها به او سه صفت حمیده و والا عطا شده که پیامبر جفاقد آن‌ها هستند.

مجلسی یکی از ابواب کتاب خود را به این مسئله اختصاص داده و آن را اینگونه نامیده است: «باب فرمایش رسول الله به علی: تو را به حلیه‌ای آراسته‌اند که من از آن بی‌بهره‌ام» [۱۲۲]. و در روایت دیگری اینگونه گفته شده است:

«از نور رسول الله صلی الله علیه وآله آسمان‌ها و زمین آفریده شدند. پس رسول الله از آسمان‌ها و زمین برتر و عظیم‌تر هستند. و از نور علی (علیه السلام) کرسی و عرش آفریده شدند. پس علی (علیه السلام) از کرسی و عرش برتر و عظیم‌تر هستند» [۱۲۳].

ما می‌دانیم که آسمان‌ها و زمین در مقایسه با کرسی و عرش الهی بسیار کوچک و ناچیز هستند. با توجه به این مطلب، این روایت دروغین می‌خواهد به ما بگوید علی بن ابی طالب از رسول الله جوالاتر و گرامی‌تر است.

این انحراف عقیدتی در مذهب تشیع به جایی رسیده که در یکی از فرقه‌های این مذهب بنام علبائیه مقام علی بن ابی طالب از مقام رسول الله جوالاتر و گرامی‌تر دانسته شده است [۱۲۴]. و فرقه دیگری بنام غرابیه معتقد است خداوند جبریل ÷را بسوی علی بن ابی طالب فرستاد. اما جبریل مرتکب خیانت شد و رسالت را به محمد بن عبدالله واگذار کرد.

ما اگر قرآن مجید را از اول سوره فاتحه تا پایان سوره ناس بخوانیم هیچ نام و نشانی از ائمه اثنی عشری در آن نمی‌یابیم. در حالیکه نام پیامبران بارها و بارها در قرآن مجید تکرار گشته و مورد مدح و ستایش الهی قرار گرفته‌اند. در سوره النساء آیه ۶۹ می‌بینیم خداوند متعال پیامبران را بر تمام افراد صالح و متقی برتری داده و نام آن‌ها را مقدمه افراد صالح و نیکوکار قرار داده‌اند.

خداوند متعال می‌فرمایند:

﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَعَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ وَٱلصِّدِّيقِينَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِينَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِكَ رَفِيقٗا ٦٩[النساء: ۶۹].

«و آنانیکه خداوند و پیامبر را اطاعت کنند (در فردای قیامت) با پیامبران و صدیقان و شهیدان و نیکوکاران خواهند بود. یعنی با کسانیکه خداوند به آن‌ها نعمت‌های عظیم خود را ارزانی داشته و لطف و عنایت خود را شامل حال آن‌ها ساخته است».

در این آیه می‌بینیم خداوند متعال بندگان خوشبخت خود که آن‌ها را تحت لطف و مرحمت خویش قرار داده‌اند به چهار گروه تقسیم کرده‌اند. در نخستین و برترین گروه پیامبران قرار دارند و پس از آن‌ها صدیقین و سپس شهیدان و در آخرین گروه بندگان مؤمن و صالحی جای دارند که به مقام سه گروه قبلی نائل نیامده‌اند.

[۱۱۶] بحارالانوار۲۶/۲۸۲ (چاپ سابق الذکر)، بصائر الدرجات ص ۲۲ (چاپ سابق الذکر). [۱۱۷] الفصول المهمه فی اصول الائمه (باب ان النبی والائمه الاثنی عشر –علیهم السلام– أفضل من سائر المخلوقات من الانبیاء والاوصیاء السابقین والملائکه و غیرهم)، للحر العاملی ص ۱۵۱ مکتبه بصیرتی، قم ، ط. الثالثه. [۱۱۸] بحار الانوار ۲۶/۲۶۷ (چاپ سابق الذکر). [۱۱۹] بحار الانوار ۲۶/۲۹۷-۲۹۸ (چاپ سابق الذکر). [۱۲۰] بحار الانوار ۱۷/۱۵۵، ۵۴/۲۳۷ (چاپ سابق الذکر). [۱۲۱] الاختصاص للمفید ص ۲۵۰ مؤسسه الاعلمی، بیروت ۱۴۰۲ هـ. بحار الانوار للمجلسی ۲۶/۲۹۴ (چاپ سابق الذکر). [۱۲۲] بحار الانوار ۳۹/۸۹ (چاپ سابق الذکر). در این مورد می‌توانید به این کتابها نیز مراجعه کنید: عیون اخبار الرضا ص ۲۱۲، مناقب آل ابی طالب ۲/۴۷. [۱۲۳] البرهان فی تفسیر القرآن لهاشم بن سلیمان البحرانی الکتکانی ۴/۲۲۶ ط. طهران، ط. الثانیه. [۱۲۴] علبائیه یکی از فرقه های مذهب شیعه است. و مؤسس آن علباء بن ذراع دوسی و یا اسدی نام دارد. او رسول الله جرا دشنام می‌داده است. رجال کشی ص ۵۷۱ (در این کتاب این فرقه العلیائیه نامیده شده است) بحار الانوار ۲۵/۳۰۵.