تشیع و معتقدات آن

فهرست کتاب

شیعه و اذان

شیعه و اذان

همانگونه که قبلاً نیز به این مسأله اشاره کرده‌ایم یکی از مسائلی که نزد بزرگان شیعه اهمیت فوق العاده ای داشته و همواره سعی بر جامه عمل پوشاندن به آن دارند، مخالفت ورزیدن هر چه بیشتر با معتقدات و عبادات اهل سنت و جماعت می‌باشد. آن‌ها برای تحقق بخشیدن به این هدف، ‌به عبارات اذان نیز رحم نکرده و آن را تحت تحریف و تبدیل خود قرار داده‌اند. آن‌ها در اثنای اذان پس از شهادت دادن به رسالت رسول الله ج، به ولی و حجت بودن علی ابن ابی طالب سشهادت می‌دهند. و همچنین عبارت «حی علی خیر العمل» را نیز به اذان اضافه کرده و در پایان به جای یکبار «لا اله الا الله» گفتن، این عبارت را دوبار تکرار می‌کنند.

قبل از هر سخنی بایستی گفته شود اهل سنت و جماعت نیز علی ابن ابی طالب سرا یکی از پرهیزکارترین و با تقوی‌ترین اولیاء خداوند می‌دانند. اما این اعتقاد هرگز نمی‌تواند دلیل و انگیزه ای برای افزدون عبارات اذان باشد. چون اذان مانند سایر عبادات توقیفی می‌باشد. یعنی اینکه کم و کیف آن‌ها تنها از جانب خداوند متعال تعیین و مشخص می‌گردد.

ما بایستی در اذان نیز مانند سایر عبادتها خود را مقید به فرمایشات و ارشادات خداوند متعال و پیامبر اسلام جقرار دهیم. اگر روا می‌بود که هر فرقه و گروهی بنا بر تمایلات خویش و برای به کرسی نشاندن باورهای خود، ‌عبادات اسلامی را دستخوش تبدیل و تحریف قرار دهد و اموری را به آن‌ها اضافه و یا از آن‌ها بکاهد، خدا می‌داند تا به امروز بر سر عبادات اسلامی چه آمده بود؟

بایستی توجه داشت افزودن این عبارات به اذان، در را به روی افزودن عبارات دیگری نیز باز می‌کند. به عنوان مثال می‌توان به رسالت سایر پیامبران -علیهم السلام- نیز در اثنای اذان شهادت داد.

و یا اینکه شهادت به ولی بودن حسن و حسین برا نیز به اذان اضافه کرد. و یا در پایان اذان سه بار و یا بیشتر عبارت «لا اله الا الله» را تکرار کرد. و یا...

اذان شیعه از قرن دهم هجری و در دوران سلطنت شاه اسماعیل صفوی بود که این تبدیل و تحریف را بطور رسمی در خود پذیرفت و این بدعتها را در خود جای داد. این بدان معنا است که امیر المومنین علی ابن ابی طالب و فرزندان برومند ایشان شاز این بدعت گذاری و نوآوری بری هستند. و به همین سبب سید مرتضی که یکی از بزرگ‌ترین علمای مذهب شیعه در قرن پنجم هجری بشمار می‌رود در این رابطه گفته است: «هر کس در اذان بگوید: أشهد أن علياً ولي الله، فعل و عمل حرامی را مرتکب شده است». اما متاسفانه همانگونه که همگی ما مشاهده می‌کنیم تعصب کورکورانه و علاقه شدید به مخالفت ورزیدن با اهل سنت و جماعت سبب گشته ما نتوانیم در تمام دنیا حتی یک مسجد شیعه را بیابیم که در آن مانند زمان رسول الله جو علی بن ابی طالب و فرزندان برومند ایشان اذان گفته شود.

در اینجا جالب است در رابطه با این مسأله به گوشه ای از سخنان دانشمند گرامی ابوالفضل برقعی که پس از دست یافتن به درجه اجتهاد در مذهب تشیع و ملقب شدن به آیت الله به اشتباهات موجود در این مذهب اعتراف کرده و به مذهب اهل سنت و جماعت گرویده است، اشاره‌ای داشته باشیم. ایشان می‌گویند: «... و چنانکه در وسائل الشیعه که از کتب معتبره شیعه است و همچنین کتاب مستدرک الوسائل در باب «كيفية الأذان والإقامة» اذان رسول خدا جو جبرئیل و امام صادق و باقر همه نقل شده در هیچکدام «علی ولی الله» ندارد. آن وقت در مجمعی از روحانیون شیعه همین را من تذکر دادم، به من جواب دادند که آقای میلانی که یک نفر مجتهد نمای ایشان است گفته شهادت به ولایت مکمل شهادتین است. من گفتم: این مکمل را رسول خدا و امام صادق و جبرئیل و علی و ائمه دیگر نمی‌دانستند و فقط میلانی که یک نفر عالم نمای صوفی مسلک بی‌خبر از قرآن است درک کرده است؟!! باضافه اینان می‌گویند: «أشهد أن علياً حجة الله»و این صریحاً ضد قرآن و کلام خداست که در سوره نساء آیه ۱۶۵ فرموده: ﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ[النساء: ۱۶۵]. یعنی رسولان را فرستادیم برای بشارت و انذار تا پس از آنان، خلق را بر خدا حجتی نباشد. و خود علی سدر خطبه ۹۱ نهج البلاغه فرموده است: «تمت بنبينا محمد حجته». یعنی حجت خدا به آمدن محمد تمام شد. و نیز در نهج البلاغه حضرت امیر فرمود: «ختم به الوحي»یعنی وحی به حضرت محمد ختم شد. و نیز آن حضرت درباره قرآن و حجت کافی بودن قرآن فرموده: «أرسله بحجة كافية». معلوم می‌شود اینان اعمالی دارند ضد قرآن و هم ضد امام علی ابن ابی طالب. و عالم نمایان ایشان یا نمی‌دانند و یا برای حفظ دکان‌های خود بدعت‌ها را می‌بینند ولی به روی خود نمی‌آورند...» [۶۳۲]. برقعی همچنین می‌گوید: «... اشکال اول: شما آمدید حجت تراش شده‌اید و در اسلام هر کس را که خواسته اید حجت قرار داده اید. هر امامی از ائمه خود را حجت دینی و هر عالم نمایی را حجت الاسلام می‌خوانید. با اینکه حجت دینی را فقط خدای تعالی باید حجت بداند و حجیت او را تصویب کند. خدا در سوره نساء آیه ۱۶۵ فرموده که پس از انبیاء و مرسلین کسی دیگر حجت نیست و فرموده: ﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ[النساء: ۱۶۵]. و شما به دروغ خود را پیرو علی می‌دانید و زیر نام علی هر چه خواسته اید اسلام را خراب کرده اید. علی سدر نهج البلاغه در خطبه ۹۰ فرموده: «تمت بنبينا محمد جحجته»یعنی حجت خدا به پیغمبر ما محمد جتمام گردید. پس چرا شما در اذان و رادیوی خود بر ضد قرآن فریاد می‌زنید و می‌گویید: «أشهد أن علياً حجة الله»و در زیارت نامه‌های جعلی خود که برای پیشوایان خود جعل کرده اید به هر یک از آنان خطاب کرده و می‌گویید: «السلام عليكم يا حجة الله»و برای امام معدوم الوجود موهوم لقب حجت بن الحسن تراشیده‌اید. آیا از خدا نمى‌ترسید که در مقابل کتاب او فریاد می‌زنید و بر ضد آیات آن اعلام می‌نمایید» [۶۳۳]

[۶۳۲] رهنمود سنت در رد اهل بدعت نوشته ابوالفضل برقعی. پاورقی ص ۳۰۷. [۶۳۳] رهنمود سنت در رد اهل بدعت نوشته ابوالفضل برقعی. پاورقی ص ۳۱۶.