تشیع و معتقدات آن

فهرست کتاب

رشد و نمو مهدی

رشد و نمو مهدی

قصه رشد و نمو و بزرگ شدن مهدی نیز بسیار عجیب و به دور از واقعیت می‌باشد. در روایتی از قول حکیمه گفته شده: «پس از چهل روز که از تولد امام گذشته بود به خانه امام حسن عسکری ÷رفتم. در آنجا امام مهدی را در حال قدم زدن دیدم. من که در تمام زندگانیم چهره ای زیباتر از چهره ایشان و زبانی فصیح تر از زبان ایشان ندیده بودم با تعجب به ابو محمد گفتم: آقای من! من هرگز ندیده‌ام نوزادی چهل روزه به این درجه از کمال و رشد رسیده باشد. ایشان در جواب به من گفتند: ای عمه! مگر نمی‌دانی که ما أئمه، در یک روز به اندازه یک سال رشد می‌کنیم» [۴۷۸].

معلوم نیست شخصی که در یک روز اندازه یک سال رشد می‌کند اکنون که بنا بر معتقدات شیعه در حدود هزار و دویست سال از عمر او گذشته به چه درجه‌ای از رشد و کمال رسیده است ما نمی‌دانیم چرا کسی در آنزمان از آقای طوسی و ابن بابویه و سایر دروغپردازان نپرسیده آیا چنین معجزه‌ای برای أحدی از پیامبران رخ داده تا شما آن را برای أحدی از أئمه مدعی شوید؟ و یا اگر چنین تخیلاتی حقیقت می‌داشت خبر آن در سرتاسر دنیا مانند توپ صدا نمی‌کرد و عرب و عجم و یهود و نصاری و‌... به آن ایمان نمی‌آوردند؟ حال آنکه حقیقت داشتن چنین شخصیتی حتی برای خود شیعیان نیز مشکوک بوده و نزدیکترین وابستگان او، وجودش را تکذیب می‌کنند.

بنا بر معتقدات تشیع این مهدی خارق العاده طولی نمی‌کشد در حالیکه هیچکس او را ندیده از دید همه مردم غیب می‌شود.

پدر مهدی از حکیمه می‌خواهد تا آن زمان که او زنده است در مورد مهدی با کسی سخن نگوید. و پس از وفات او نیز تنها برخی از خواص و نزدیکان را از این موضوع آگاه سازد [۴۷۹].

پس از شنیدن این روایت دروغین بایستی به آقایان طوسی و ابن بابویه و سایر دجلکاران در مورد دو مسأله مهم تذکر دهیم. این دو مسأله عبارتند از:

۱- شما در مورد این موضوع که یکی از اساسی‌ترین معتقدات شیعه می‌باشد، ادعای زنی غیر معصوم را پذیرفته اید، در حالیکه شما اجماع امت اسلامی را اگر فاقد قول امامی معصوم باشد، بی‌اعتبار دانسته و به آن پشیزی اهمیت نمی‌دهید. آیا این دو موضع گیری مختلف حکایت از تناقضی آشکار در اصول معتقدات شیعه ندارد؟

۲- بر اساس این روایت دروغین حسن عسکری از عمه خود حکیمه می‌خواهد مسأله تولد مهدی و غیبت او را مخفی نگاه داشته و هیچکس جز برخی از خواص و نزدیکان را از آن با خبر نسازد. این در حالی است که بنا بر معتقدات شیعه کسیکه امام خود را نشناسد، عبادت خداوند را بجا نیاورده و اگر بر این حالت بمیرد، بر کفر و نفاق مرده است [۴۸۰]. پس نتیجه این روایت دروغین این است که حسن عسکری از عمه خود خواسته است موضوع مهدی را از شیعیان مخفی نگاه دارد تا همگی آن‌ها خداوند را عبادت نکده باشند و بر کفر و نفاق بمیرند. و بدین ترتیب آقایان طوسی و ابن بابویه و سایر همکاران دجلکار با نسنجیده دروغ گفتن، دست خود را رو ساخته و ماهیت خویش را برای همگان روشن ساخته‌اند.

[۴۷۸] الغیبه للطوسی ص ۱۴۴ (چاپ سابق الذکر). [۴۷۹] الغیبه للطوسی ص ۱۴۲ (چاپ سابق الذکر). [۴۸۰] به اصول الکافی ۱/۱۸۱ و ۱۸۴ مراجعه شود.