شیعه و طینت (سرشت، فطرت)
مذهب تشیع در رابطه با سرشت و فطرت انسانها نیز اعتقاد عجیب و غریبی برای خود تراشیده است. بنا بر معتقدات این مذهب، خداوند شیعیان را از گلی نیکو و با سرشتی پاک آفریده و در مقابل اهل سنت و جماعت را از گلی بد بو و با سرشتی ناپاک و خبیث خلق کرده است. اما ایشان قبل از آفرینش، این دو گل را درهم آمیختهاند. و در نتیجه همین مخلوط گشتن این دو نوع گل میباشد که یک فرد شیعی ممکن است در زندگی خود با تأثیر پذیرفتن از گل و سرشت سنیها مرتکب گناه و معصیت گردد و یا یک فرد سنی مذهب با تأثیر پذیرفتن از گل و سرشت شیعیان اعمال صالحه و نیکو انجام دهد. و در همین رابطه شیعه معتقد است در فردای قیامت خداوند افراد را بر اساس سرشت و فطرت آنها پاداش و یا عقاب خواهند داد و کاری به اعمالی که آنها در زندگی خود انجام دادهاند ندارند. یعنی اینکه در روز قیامت گناهانی را که یک فرد شیعی مرتکب گشته چون سبب و علت آن، گل و سرشت بدو ناپاک سنی مذهبان بوده است به گردن سنیها خواهند انداخت. و عبادات و اعمال نیک و پسندیده ای که یک فرد سنی مذهب انجام داده چون سبب و علت آن، گل و سرشت پاک شیعیان بوده است، در میزان حسنات شیعیان قرار خواهند داد.
پس از آشنایی با این ضلالت و گمراهی مضحک بیایید ببینیم سبب بوجود آمدن و جای گرفتن آن به عنوان یکی از معتقدات مذهب تشیع چه بوده است.
ما بایستی بدانیم إفساد و به بیراهه کشاندن و غرق در گناه کردن آن افراد سادهای که تحت سرپوش حب آل بیت فریب دجالان را خوردهاند، سهم بسزایی در پدید آمدن چنین اعتقادی داشته است. دجالان با خود تراشیدن این اعتقاد باطل، راه ارتکاب معاصی و ترک و واجبات دین را بر شیعیان هموار ساخته و آنها را به سوی اتباع از هوی و هوس نفسانی سوق داده و این خوش خیالی را در دل آنها میپرورانند که در فردای قیامت گناهان آنها به گردن سنیها انداخته شده و حسنات سنیها را به آنها میبخشند و بدین ترتیب آنها نابرده رنج صاحب گنج میشوند!
علت دیگر سرسبز کردن چنین اعتقادی را میتوان از روایات موجود در مراجع و مصادر شیعه دریافت. این روایات شامل سؤالها و جوابهایی است که بین ائمه و برخی از شیعیان صورت گرفته و همگی به این مسأله اعتراف دارند که یک فرد شیعی مذهب همواره در وجود خویش نسبت به بر حق بودن معتقدات خود مشکوک و متردد است. ابن بابویه از ابواسحاق لیثی روایت میکند که: «به امام ابو جعفر محمد بن علی الباقر ÷گفتم: ای فرزند رسول الله! آیا امکان دارد مؤمن مستبصر [۴۳۳]هنگامیکه در تدین و معرفت به کمال رسید، مرتکب زنا گردد؟ امام ÷فرمودند: هرگز. گفتم: آیا امکان دارد شراب بنوشد؟ امام ÷فرمودند: هرگز. گفتم: آیا امکان دارد مرتکب گناهی از گناهان کبیره و یا فاحشهای از فواحش گردد؟ امام ÷فرمودند: هرگز. گفتم: ای فرزند رسول الله. اما من افرادی از شیعیان شما را میبینم که شراب مینوشند و راهزنی میکنند و مرتکب زنا و لواط میگردند و ربا خوار هستند و از ارتکاب سایر گناهان و فواحش هیچ إبائی ندارند. آنها همچنین در ادای نماز و زکات و روزه سهل انگار بوده و قاطع رَحِم نیز هستند. ای فرزند رسول الله! از شما تقاضا دارم علت این مسأله را برایم روشن سازید.
امام (ع ) فرمودند: ای ابراهیم! آیا مسأله دیگری ترا آزرده خاطر ساخته است؟ گفتم: بله. ای فرزند رسول الله. آن دیگری بزرگتر و دردناکتر از اینها است. امام ÷فرمودند: آن دیگری چیست؟ گفتم: ای فرزند رسول الله. من دشمنان و اعدای شما [۴۳۴]را میبینم که نماز بسیار میخوانند و بسیاری از روزها را روزه دار هستند و زکات اموال خود را میپردازند و بر ادای حج و عمره و جهاد حریص هستند و اعمال نیکو انجام داده و به صله ارحام و اداء کردن حقوق برادران مسلمان خود پایبند هستند. و از اموال خود صدقه داده و از شرب خمر و زنا و لواط و سایر فواحش و گناهان پرهیز دارند. ای فرزند رسول الله. از شما تقاضا دارم این مسائل را برایم روشن سازید که والله این افکار خواب را از چشمانم ربوده و فکر مرا همواره به خود مشغول ساخته و قلبم را آزار میدهند» [۴۳۵].
و شخص دیگری بنام اسحق قمی نزد ابو جعفر باقر رفته و به ایشان میگوید:
«فدای شما گردم. من مؤمن موحد [۴۳۶]را میبینم که هم عقیده من است و ولایت شما را تاج سر خود قرار داده و بین من و او کوچکترین اختلافی وجود ندارد. اما او شراب مینوشد و زناکار و هم جنس باز است. و اگر حاجتی از او بخواهم خشم و نفرت چهرهاش را فرا میگیرد. در حالیکه من حاجت خود را نزد ناصبی [۴۳۷]که مخالف عقیده من بوده و از مذهب من مطلع است ببرم، با طلاقت وجه و بشاشت و لبخند از من استقبال میکند و حاجتم را در اسرع وقت بر آورده میسازد. همچنین او را بسیار نماز کار، روزه دار و خیر مییابم که زکات اموال خود را میپردازد و امنت را اداء میکند» [۴۳۸].
و شخص دیگری بنام أبو بصیر نزد أبو عبدالله آمده و به ایشان میگوید: «ای فرزند رسول الله. فدای شما گردم. من نمیدانم چرا همواره غم و اندوه بدون اینکه سبب آن را بدانم وجود مرا فرا میگیرد».
آری، هنگامیکه بسیاری از صفات الهی نثار ائمه گردند و قرآن که کتاب جاودانی هدایت بشریت است، محرف دانسته شود و سنت رسول الله جکه راه و روش مسلمان زیستن را به مسلمانان میآموزد زیر پا گذاشته شود و دروغگویی را تقیه نام نهاد و آن را نه دهم دین دانست و زناکاری را صیغه نامید و اجری عظیمتر از بزرگترین عبادات برای آن قایل شد و چشم طمع به أجر و ثواب دیگران دوخت و از مرتکب شدن هیچ گناهی به خیال خام اینکه عقاب آن را دیگری متحمل گردد، کوچکترین خوف و بیمی نداشت و..... بایستی که وجدان انسان او را بیازارد و همواره با او در جدال و ستیز باشد. مگر میشود عقل و وجدان انسان در مقابل تمام این دجلها و گمراهیها ساکت بنشیند و دم بر نیاورد؟
اکنون بیایید ببینیم چگونه کلاهبرداران دجال خواستهاند با جعل روایات و نسبت دادن آنها به اهل بیت رسول الله جاز یکسو فساد و تباهی را بین شیعیان رواج دهند و از سوی دیگر به خیال خام خود جدال و ستیزی را که در وجود یک فرد شیعی مذهب با وجدان او وجود دارد از بین ببرند.
در تتمه روایت مکذوبه ای که قبلا آن را ذکر کردیم گفته شده:
«امام ÷در جواب فرمودند: ای اسحق! مگر شما نمیدانید از کجا پدید آمده اید؟ گفتم: خیر. ای فرزند رسول الله. شما را به خداوند سوگند میدهم مرا از این موضوع با خبر سازید. امام ÷فرمودند: ای اسحق! هنگامیکه خداوند مخلوقات را آفرید، آبی زلال و گوارا را بر زمینی پاک به مدت هفت شبانه روز جاری ساخت. سپس آب را خشک ساخته و مقداری از بهترین قسمت آن گل را برداشت. این گل ما اهل بیت میباشد. پس از آن خداوند قسمت دیگری از پایین آن گل را برداشت که همان گل شیعیان و پیروان ما است. سپس خداوند ما را برای خود برگزید. و اگر گل شیعیان ما با حال باقی میماند هرگز أحدی از آنها مرتکب زنا و دزدی و لواط و شراب خواری نمیشد. اما خداوند آبی شور را بر زمینی ملعون به مدت هفت شبانه روز جاری ساخت. سپس آب را خشک ساخته و قسمتی از آن گل که گلی لعنت شده و سیاه و بدبو بود را برداشت و این گل همان گلی است که دشمنان ما [۴۳۹]از آن خلق شدهاند. و اگر خداوند این گل را به حال خود باقی میگذاشت شما هرگز آنها را به شکل آدمیزاد نمیدیدید و هیچکدام از آنها به شهادتین ایمان نمیآورد و أحدی از آنها نماز روزه و حج را اداء نمیکرد. اما خالق هستی این دو گل یعنی گل شما و گل آنها را درهم آمیخت و با آن دو آب، آنها را مخلوط ساخت. پس ای اسحق! بر تو است که بدانی آن اعمال بد همچون زنا و شراب خواری و سخنان ناپسند که از برادر هم مذهب خود میبینی و میشنوی از طینت و سرشت او نیست. و به همین صورت آن اعمال صالحه همچون خوش اخلاقی و کثرت نماز و روزه و حج و صدقه که از شخص ناصبی میبینی از طینت و سرشت او نیست. من گفتم: ای فرزند رسول الله! پس در روز قیامت چه خواهد شد؟ امام ÷فرمودند: ای اسحق! مگر میشود خداوند متعال نیکی و بدی را در یکجا جمع کند؟ در روز قیامت خداوند آثار و نشانه ایمان را از وجود آنها پاک کرده و آن را به شیعیان و پیروان ما باز میگرداند و اثر و نشانه ناصبی را با تمام گناهان مرتکب شده از شیعیان ما برداشته و به دشمنان ما باز خواهد گرداند. و هر چیزی به جای خود باز خواهد گشت. من گفتم: ای فرزند رسول الله! فدای شما گردم آیا حسنات و نیکیهای آنها در روز قیامت به ما داده شده و گناهان و بدیهای ما به پای آنها انداخته میشود؟ امام ÷فرمودند: بله. سوگند به خداوند که همینگونه است» [۴۴۰].
[۴۳۳] مراد، شخص شیعی مذهب است. [۴۳۴] مراد، شخص سنی مذهب میباشد. اهل سنت و جماعت را دشمن اهل بیت دانستن چیزی جز افتراء و بهتان نمیباشد. [۴۳۵] علل الشرائع لابن بابویه ص ۶۰۶-۶۰۷ المکتبه الحیدریه و مطبعتها، ط: الثالثه: ۱۳۸۵هـ. بحار الانوار للمجلسی۵/۲۲۸- ۲۲۹ احیاء التراث العربی، بیروت، الطبعه الثالثه ۱۴۰۳ هـ. [۴۳۶] مراد ، فرد شیعی مذهب میباشد. [۴۳۷] مراد از ناصبی شخص سنی مذهب میباشد. [۴۳۸] علل الشرائع لابن بابویه ص ۴۸۹-۴۹۰ (چاپ سابق الذکر). بحار الانوار للمجلسی ۵/۲۴۶-۲۴۷(چاپ سابق الذکر). [۴۳۹] مراد از دشمنان ما و شخص ناصبی اهل سنت و جماعت میباشد. [۴۴۰] علل الشرائع لابن بابویه ص ۴۹۰-۴۹۱ (چاپ سابق الذکر). بحار الانوار ۵/۲۴۷-۲۴۸ (چاپ سابق الذکر)