شیعه و بداء
یکی دیگر از معتقدات مذهب تشیع که با اصول و اساسیات معتقدات اسلامی مخالفت دارد، ایمان این مذهب به مسألهای به نام «بداء» میباشد. خلاصه این اعتقاد همانگونه که معنای لغوی «بداء» نیز بر آن دلالت دارد، این است که خداوند در برخی از اوقات بر اساس علم و آگاهی جدیدی که کسب میکنند تقدیر خود را تغییر میدهد. این اعتقاد باطل در فرد شیعی مذهب این باور را بوجود میآورد که علم الهی ناقص بوده و بر تمام امور هستی احاطه کامل ندارد.
ما در این رابطه نخست نگاهی به برخی از مراجع و مصادر مذهب تشیع میافکنیم تا با جایگاه و منزلت این اعتقاد باطل در مذهب تشیع آشنا گردیم. در یکی از روایات کتاب «اصول کافی» گفته شده: «هیچ عبادتی به بزرگی و عظمت ایمان داشتن به بداء نیست» [۷۱]. و در روایت دیگری گفته شده: «اگر مردم اجر و پاداش سخن گفتن در مورد بداء را میدانستند، هرگز از ذکر آن خسته نمیشدند» [۷۲]. و در روایت دیگری ادعا شده که: «خداوند هر پیامبری را که مبعوث داشته امر کرده است تحریم خمر و ایمان داشتن به بداء را در بین مردم تبلیغ کند» [۷۳]. جای بسی تعجب و شگفتی است که چگونه شیعه اثنی عشری ایمان داشتن به بداء را یکی از بزرگترین و مهمترین مسائل عقیدتی و عبادی قرار داده و آن را اصلی از اصول بعثت پیامبران دانسته است. اما با بیاد آوردن نقش عبدالله بن سبأ یهودی الأصل در انتقال یافتن اینگونه اعتقادات فاسد از یهودیت محرف به مذهب تشیع این تعجب و شگفتی خود به خود از بین میرود. در تورات محرف و دستخورده یهود نیز گفته شده: «خداوند دیدند مردم بر روی زمین معاصی و گناهان بسیار انجام میدهند... در نتیجه ایشان از اینکه بشر را آفریده پشیمان گشتند و فرمودند: وجود انسان را از روی زمین پاک خواهم ساخت» [۷۴].
بایستی دانست ثقه الاسلام کلینی نقش خود را در انتشار دادن این ضلالت و گمراهی به خوبی ایفاء کرده است. او ایمان به بداء را در کتاب اصول کافی تحت باب «بداء» ذکر کرده و برای اثبات آن شانزده حدیث جعلی را به ائمه نسبت داده است. و پس از کلینی، ابن بابویه مسئولیت به گمراهی کشاندن شیعیان را بعهده گرفت و در دو کتاب خود بنامهای «الاعتقادات» و «التوحید» بابی را به مسأله بداء اختصاص داده و بر ا ین اعتقاد باطل مهر صحه گذاشته است [۷۵]. مجلسی نیز اهتمام خاصی به گمراه کردن شیعیان مبذول داشته و بدین منظور در کتاب «بحار» هفتاد حدیث ساختگی تحت باب «النسخ و البداء» روایت کرده و آنها را به ائمه نسبت داده است [۷۶]. علمای معاصر شیعه نیز برای اینکه سهمی در گمراه ساختن شیعیان داشته باشند کتابهای زیادی در اثبات این اعتقاد فاسد نگاشته اند [۷۷].
آنچه بزرگان شیعه برای اثبات این اعتقاد باطل به آن استدلال کردهاند:
آنچه که سرمداران تشیع برای اثبات این اعتقاد فاسد دستاویز خود قرار دادهاند، آیه ۳۹ سوره رعد میباشد. در حالیکه این آیه کوچکترین ربطی به مسأله بداء ندارد. در این آیه خداوند متعال میفرماید:
﴿يَمۡحُواْ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُ وَيُثۡبِتُۖ وَعِندَهُۥٓ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ ٣٩﴾[الرعد: ۳۹].
«خداوند هر چه را خواهد پاک و منسوخ میسازد و هر چه را خواهد به حال خود باقی میگذارد. و لوح محفوظ نزد او است».
آشکار است استدلال به این آیه برای اثبات مسأله بداء چیزی جز یاوه گویی و علامتی دال بر جهالت و نادانی نیست. چون آنچه خداوند از مقادیر امور و یا از احکام دین ثابت نگاه داشته و یا آن را تغیر دادهاند، علم ایشان از ازل بر آنها احاطه کامل داشته و تحت قدرت و مشیئت ایشان صورت پذیرفته است. مگر این نادانان نمیبینند که در همین آیه خداوند متعال میفرماید:
﴿وَعِندَهُۥٓ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ ٣٩﴾[الرعد: ۳۹].
«و لوح محفوظ نزد اوست».
جالب است بدانیم اولین کسی که برای اثبات صحت اعتقاد داشتن به بداء به این آیه استدلال کرد مختار بن ابی عبید ثقفی پیشوای فرقه کیسانیه که یکی از فرقههای شیعه میباشد، بود. داستان مختار از این قرار است که «مصعب بن الزبیر» سپاهی نیرومند برای جنگ با او ارسال داشت. مختار نیز در مقابل سه هزار جنگجو تحت فرماندهی احمد بن شمیط قرار داد و به آنها گفت: به من وحی شده شما فاتح این معرکه خواهید بود. اما پس از گذشت مدتی از این معرکه، سپاهیان احمد بن شمیط تار و مار گشته و او و گروهی از سپاهیان که جان سالم بدر برده بودند نزد مختار ثقفی باز گشته و به او گفتند: پس آن وعده ای که به ما داده بودی چه شد؟ مختار در جواب به آنها گفت: خداوند متعال چنین نویدی به من داده بود. اما او متوجه مسألهای گشته و تصمیم خود را عوض کرد. مگر شما نشنیده اید که او میفرماید:
﴿يَمۡحُواْ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُ وَيُثۡبِتُۖ وَعِندَهُۥٓ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ ٣٩﴾ [۷۸][الرعد: ۳۹].
سردمداران تشیع علاوه بر این آیه، به منسوخ و ملغی گشتن برخی از احکام دین نیز استدلال کرده و آن را از قبیل بداء دانستهاند.
در پاسخ به این استدلال بایستی گفته شود: منسوخ شدن برخی از احکام شریعت هرگز والعیاذ بالله نتیجه فزونی یافتن علم الهی و اینکه او متوجه اشتباه و یا نقصی در حکم پیشین خود شده باشد، نیست. علم الهی از ازل کامل و محیط بر تمام مسائل بوده و هیچ نقص و کمبودی در آن وجود ندارد تا چیزی به آن اضافه گردد و معبود بر حق متوجه مسألهای گردد که پیش از این بر او پوشیده و مستور بوده است. بایستی دانست منسوخ و ملغی شدن برخی از احکام دین و جایگزین شدن احکامی دیگر به جای آنها، تنها به سبب حکمتهایی بوده که تمام آنها از ازل، علم الهی به آنها احاطه کامل داشته است. حکمتهایی همچون تدرج و مرحله به مرحله پیش رفتن در واجب گردانیدن برخی از احکام که تطبیق آنها برای مردم دشوار بوده است. مانند آنچه در قصه تحریم خمر صورت پذیرفت.
[۷۱] اصول الکافی للکلینی کتاب التوحید باب البداء۱/۱۴۶ تصحیح و تعلیق: علی اکبر الغفاری، دار الکتب الاسلامیه، طهران، ط: الثالثه : ۱۳۸۸هـ. التوحید لابن بابویه باب البداء ص ۳۳۲ تعلیق هاشم الطهرانی، دار المعرفه، بیروت. بحارالانوار للمجلسی کتاب التوحید باب البداء ۴/۱۰۷ احیاء التراث العربی، بیروت الطبعه الثالثه ۱۴۰۳ هـ. [۷۲] اصول الکافی ۱/۱۴۸ (چاپ سابق الذکر)، التوحید لابن بابویه ص ۳۳۴ (چاپ سابق تاذکر )، بحار الانوار للمجلسی ۴/۱۰۸ (چاپ سابق الذکر). [۷۳] اصول الکافی ۱/۱۴۸ (چاپ سابق الذکر)، التوحید لابن بابویه ص ۳۳۴ (چاپ سابق الذکر)، بحار الانوار للمجلسی ۴/۱۰۸ (چاپ سابق الذکر). [۷۴] سفر التکوین، فصل ششم، فقره ۵. [۷۵] الاعتقادات لابن بابویه ص ۸۹ ط. ایران ۱۳۲۰ هـ. التوحید لابن بابویه ص ۳۳۱ (چاپ سابق الذکر). [۷۶] بحار الانوار للمجلسی ۴/۹۲-۱۲۹ (چاپ سابق الذکر). [۷۷] بعنوان مثال میتوان کتابهایی چون عقائد الامامیه للمظفر ص ۶۹، عقائد الامامیه الاثنی عشریه للزنجانی ۱/۳۴ را نام برد. برای آشنایی بیشتر با این کتابها به کتاب «الذریعه الی تصانیف الشیعه ۳/۵۳-۵۷» مراجعه کنید. [۷۸] التبصیر فی الدین للاسفرائینی ص ۲۰، الفرق بین الفرق للبغدادی ص ۵۰-۵۲.