فصل دوم
310 ـ (11) وعن أبي هريرة، قال: قال رسول الله ج: «لا وُضوءَ إلاَّ من صوتٍ أو ريحٍ». رواه أحمد، والترمذي [30].
310- (11) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «وضو و طهارت جز با صدا (باد شکم که همراه با صدا باشد) و بوی (باد شکم که بدون صدا باشد) واجب نمیشود.
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].
شرح: به اتفاق تمام علما و اندیشمندان اسلامی، «صوت» و «ریح»، کنایه از تیقن حَدث و بیوضویی است، و در اینجا، حصر به اتفاق تمام علماء، حصر اضافی است، یعنی اگر به غیر از «صوت» و «ریح» خروج ریح [باد شکم] متحقق و متیقن شود، باز هم وضو میشکند.
311 ـ (12) وعن علي س، قال: سألتُ رسول الله جعن المَذِيِّ، فقال: «مِنَ المَذِيِّ الوُضوءُ، ومن المَنِيِّ الغُسْلُ». رواه الترمذي [31].
311- (12) علی س از پیامبر ج پیرامون حکم مذی (آبی سفیدرنگ، رقیق و چسبناک است که به هنگام شهوت و یا بدون شهوت، بدون اختیار از مجرای ادرار زن یا مرد خارج میشود، ولی بیرون آمدن آن با تکان و فشار نیست) سؤال کردم. پیامبر(ص) فرمود: از مذی، وضو واجب میشود، و از منی (آب پشت و مایعی که غُدد تناسلی مرد با دفق و شهوت و تکان و فشار، به واسطهی جماع یا احتلام، یا استمناء با دست، خارج میشود) غسل جنابت واجب میگردد. (یعنی مذی موجب باطلشدن وضو، و منی موجب جنابت و غسل جنابت است).
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].
312 ـ (13) وعنه، قال: قال رسول الله ج: «مفتاحُ الصَّلاةِ الطُّهورُ، وتحريمُها التَّكبيرُ، وتحليلُها التَّسليمُ». رواه ابوداود، والترمذي، والدارمي [32].
312- (13) علی س گوید: پیامبر ج فرمود: «کلید نماز، وضوء و طهارت (از بیوضویی، جنابت و رفع نجاست، و پاکی لباس، بدن و مکان و..). است، و تحریم آن، تکبیر (الله اكبر)است. (یعنی با گفتن الله اكبر، تمام ارتباطات با مخلوق و مسائل دنیوی و اجتماعی، فردی و اقتصادی، فرهنگی و خانوادگی، از قبیل کلام، خوردن، نوشیدن و سایر امور جایز، تا پایانیافتن نماز، حرام و ناجایز میشوند). و تحلیل نماز، تسلیم (السلام عليكم ورحمة الله) است. (یعنی با گفتن «السلام عليكم ورحمةالله»شخص از نماز فراغت مییابد و تمام کارهایی که قبلاً به وسیلهی نماز برایش حرام و ناجایز بود، اکنون با گفتن سلام، همه حلال و روا میشوند).
[این حدیث را ابوداود، ترمذی و دارمی روایت کردهاند].
313 - (14) ورواه ابنماجه عنه وعن أبي سعيد [33].
313- (14) همین حدیث را ابنماجه، از علی س و ابوسعید خدری س روایت کرده است.
314 ـ (15) وعن عليِّ بن طَلْقٍ، قال: قال رسول الله ج: «إذا فَسَا أحدُكم فَلْيتوضَّأ، ولا تأتوا النِّساءَ في أعجازِهنَّ». رواه الترمذي، وابوداود [34].
314- (15) علی بن طَـلْق س گوید: پیامبر ج فرمود: «هرگاه بادی بیصدا از مخرج یکی از شما خارج شد، باید تجدید وضو کند، و هرگز از راه عقب (دُبُر) با همسرانتان جفت نشوید و آمیزش ننمائید (بلکه میتوانید هرگونه که خواستید نشسته، ایستاده، بررو افتاده، بر پشت افتاده و غیره، زناشویی نمائید، به شرط آنکه در قُبُل باشد، نه دُبُر)»
[این حدیث را ترمذی و ابوداود روایت کردهاند].
315 ـ (16) وعن معاوية بن أبي سُفيان، أنَّ النبيَّ جقال: «إنما العينانِ وِكَاءُ السَّهِ، فإذا نامَتِ العَينُ إِستَطْلق الوِكاءُ». رواه الدارمي [35].
315- (16) معاوية بن ابي سفيان ـ بـ گوید: پیامبر ج فرمود: بیگمان چشمان (کنایه از بیداری و هوشیاری است). بند مقعد انسان است، پس هرگاه چشم بخوابد، (و بیداری و هوشیاری زائل گردد). بند مقعد باز و روان میشود و انسان را از حالت طبیعی بیرون میکند (پس در این صورت، شخص مسلمان باید وضو بگیرد).
[این حدیث را دارمی روایت کرده است].
316 ـ (17) وعن عليّ س، قال: قال رسول الله ج: «وَكَاءُ السَّهِ العينان، فمن نام فلْيتوضَّأْ». رواه ابوداود. قال الشَّيخُ الإمامُ محيي السُّنة، /: هذا في غير القاعد، لما صحَّ: [36].
316- (17) علی س گوید: پیامبر ج فرمود: «بند مقعد انسان، دو چشم (بیداری و هوشیاری) است، پس هرکس خواب رفت، وضو بگیرد (چرا که بند مقعدش با خواب باز شده و وی را از حالت طبیعی خارج نموده است).
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
«وِِكاء» ـ به کسر واو ـ نخی است که با آن سر مشک یا کیسه را میبندند.
«سَهِ» ـ به فتح سین مهمل و کسره هاء مخفف ـ مقعد است. و معنی آن این است که بیداری، بند مقعد و محافظ آن است چون شخص در بیداری هر آنچه از او خارج شود را احساس میکند ولی هرگاه چشم بخوابد و بیداری و هوشیاری زائل گردد، بند مقعد باز و روان میشود و انسان را از حالت طبیعی بیرون میکند و در این صورت احتمال بیرون شدن باد، بدون اینکه انسان آن را احساس کند، است.
شیخ «محيالسنة» میگوید: حکم بالا، شامل کسی که در حالت نشسته میخوابد و مقعدش به زمین چسبیده است، نمیشود (چرا که خوابیدن بر پشت و یا دراز کشیده و یا به حالت تکیه، به طوری که اگر آن چیز کشیده شود، وی میافتد، شکنندهی وضو میباشد، زیرا در تمام این موارد استرخای مفاصل صورت میگیرد و فرد را از حالت طبیعی بیرون میسازد.
اما اگر شخصی در حالت قیام، جلسه، رکوع و سجده به خواب رفت، وضویش نمیشکند، زیرا در این صورت استرخای مفاصل صورت نمیگیرد و فرد را از حالت طبیعی خارج نمیسازد).
و از برخی روایات نیز این نظریه تأیید میشود که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود:
317 ـ (18) عن أنسٍ، قال: كان أصحابُ رسول الله جيَنْتظرونَ العشاء حتى تُخْفِقَ رؤوسُهُم، ثمَّ يُصلُّونَ ولا يَتَوَضَّؤون. رواه أبو داود، والترمذي، إلاَّ أنه ذكر فيه: يَنامون. بدل: يَنتظِرون العِشاءَ حتى تُخْفِقَ رُؤوسُهم [37].
317- (18) انس س گوید: یاران رسولخدا ج به گونهای منتظر برگزاری نماز عشاء با جماعت میشدند، تا اینکه، (در حالت نشسته به خواب میرفتند و) چرت میزدند و سرهایشان فروهشته و شل و سست میشد، سپس با همان وضو، نماز میخواندند و وضویی تجدید نمیکردند.
این حدیث را ابوداود و ترمذی روایت کردهاند. و ترمذی به عوض عبارت «ينتظرون العشاء حتّي تخفق رئوسهم»[منتظر برگزاری نماز عشاء با جماعت میشدند، تا اینکه در حالت نشسته چرت میزدند]. واژهی «ينامون» [درحالت نشسته میخوابیدند] را روایت نموده است.
به هر حال این حدیث بیانگر این مطلب است که اگر شخصی در حالت قیام، قعود، جلسه، رکوع و سجده به خواب رفت، وضویش نمیشکند، چرا که در این صورت استرخای مفاصل و سستشدن عضلات بدن، تحقق نپذیرفته است.
318 ـ (19) وعن ابنعباس، قال: قال رسول الله ج: «إنَّ الوضوءَ على مَنْ نامَ مُضْطجِعاً، فإنَّه إذا اضْطَجَع إِسْترَخَتْ مفاصِلُه». رواه الترمذي، وابوداود [38].
318- (19) ابنعباس ـ بـ گوید: پیامبر ج فرمود: «بیگمان وضو و طهارت بر کسی واجب و لازم است که به پهلو بخوابد، زیرا آنکه بر پهلو (یا پشت) بخوابد، مفاصل و عضلاتش فروهشته و سست میشود و از حالت طبیعی خارج میگردد (و احتمال بیرون شدن باد شکم قوت مییابد، پس خوابیدن بر پشت، یا پهلو، یا دراز کشیده و یا به حالت تکیه، به طوری که اگر متّکا و بالشت کشیده شود، وی میافتد، شکنندهی وضو میباشد).
[این حدیث را ترمذی و ابوداود روایت کردهاند].
319 ـ (20) وعن بُسْرَةَ، قالت: قال رسول الله ج: «إذا مَسَّ أحَدُكم ذَكَرَه، فليتوضَّأ». رواه مالك، وأحمدُ، وابوداود، والترمذي، والنّسائي، وابنُ ماجة، والدارميُّ [39].
319- (20) بُسرة (دختر صفوان بن نوفل) ـ لـ گوید: پیامبر ج فرمود: «هر گاه یکی از شما آلهی تناسلی خویش را دست کشید و لمس نمود، باید وضو بگیرد.»
[این حدیث را مالک، احمد، ابوداود، ترمذی، نسائی، ابنماجه و دارمی روایت کردهاند].
320 ـ (21) وعن طَلْق بن عليّ، قال: سُئِل رسولُ الله جعن مَسِّ الرَّجُلِ ذَكَرَه بعدَ ما يتوضَّأ. قال: «وهَلْ هوَ إلاَّ بَضْعةٌ مِنْه؟».رواه ابوداود، والترمذي، والنسائي، وروى ابن ماجة نحوه. قال الشَّيخُ الإمامُ محيي السُنَّة، /: هذا منسوخٌ؛ لِأَنَّ أبا هُريرةَ أسلَمَ بعدَ قُدومِ طلْقٍ [40].
320- (21) طلق بن علی س گوید: از رسولخدا ج دربارهی فردی سؤال شد که وضو گرفته و پس از آن عضو تناسلی خویش را دست کشیده، آیا در اثر این لمس کردن، وضویش میشکند یا خیر؟
رسولخدا ج فرمود: (خیر، وضویش نمیشکند،) مگر جز این است که آلهی تناسلیاش نیز عضوی بسان دیگر اعضای بدنش است (یعنی همچنانکه از دست کشیدن اعضای دیگر بدن وضو نمیشکند، از دست زدن آلهی تناسلی نیز، وضو نمیشکند).
[این حدیث را ابوداود، ترمذی، نسائی و ابنماجه روایت کردهاند].
شیخ محيالسنة میگوید: این حدیث (روایت طلق بن علی س مبنی بر عدم بطلان وضو، از دست کشیدن آلهی تناسلی) با روایت ابوهریره س که در ذیل بدان اشاره خواهد شد، منسوخ است، چرا که ابوهریره س بعد از آمدن طلق بن علی س به نزد رسولخدا ج ایمان آورده است(یعنی طلق بن علی س در سال نخست هجری به خدمت رسول خدا ج شرفیاب شد و ایمان آورد، در حالی که ابوهریره س در سال هفتم هجری ایمان آورده است. و این تقدیم و تأخیر تاریخی، خود ـ البته به گمان محيالسنة ـ بیانگر نسخ حدیث طلق بن علی س است).
البته حقیقت این است که این اعتراض امام محيالسنة، کاملاً بیاساس است، چرا که به صرف تقدم اسلام طلق بن علی س بر اسلام ابوهریره س، نمیتوان به مقدمبودن سماع طلق بر سماع ابوهریره، یقین کرد، مگر آنکه با دلایل و براهین و قرائن، ثابت شود که وفات طلق، پیش از اسلام ابوهریره بوده و یا با دلائل دیگر معلوم شود که حدیث طلق با روایت ابوهریره نسخ شده است، حال آنکه احتمال دارد که طلق، حدیث را بعد از سماع ابوهریره شنیده باشد، و حدیث ابوهریره با روایت طلق منسوخ شده باشد.
پس صرفاً با دلائل ظنی، و قرائن حدسی و تخمینی نمیتوان حکم نسخ چیزی را داد، چرا که الگوی شناخت در همه چیز (خصوصاً در مسائل پیچیده و دقیق علمی، مانند نسخ سنت یا قرآن)علم و یقین، و دلائل قطعی، و براهین محکم، و قرائن عاری از شک و احتمال است، و غیرآن، خواه «ظن و گمان» باشد، یا «حدس و تخمین» و یا «شک و احتمال» هیچ کدام قابل اعتماد نیست، و نه شایعات میتواند مقیاس قضاوت و شهادت و داوری و عمل قرار گیرد نه قرائن ظنی، و نه اخبار غیر قطعی که از منابع غیر مؤثق به ما میرسد.
321ـ (22) وقد روى أبو هريرة عن رسول الله ج، قال: «إذا أفضَى أحدُكم بيدهِ إلى ذكَرِه ليسَ بينَه وبينها شيءٌ فلْيتوضَّأْ». رواه الشافعي والدارقطني [41].
321- (22) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «هرگاه یکی از شما، بدون اینکه میان کف دست و آلهی تناسلیاش پرده و حائلی باشد، آن را دست کشید، باید وضو بگیرد».
[این حدیث را شافعی و دارقطنی روایت کردهاند].
322 ـ (23) ورواه النِّسائيُّ عن بُسْرَة: إلاَّ أنه لم يذكر: «ليس بينه وبينها شيء» [42].
322- (23) همین حدیث را نسائی نیز از «بُسرة» روایت کرده است، البته با این تفاوت که وی جملهی «ليس بينه وبينها شيء»،[بدون اینکه میان کف دست و آلهی تناسلیاش پرده و حائلی باشد]. را ذکر نکرده است.
شرح: پیرامون «دست کشیدن آلهی تناسلی»:
مذهب امام شافعی این است که اگر دست زدن به آلهی تناسلی با کف دست و بدون پرده و حائلی صورت گیرد، شکنندهی وضو است. و در نزد ایشان حکم دستزدن زن به شرمگاهش نیز همین حکم را دارد.
ولی مسلک امام ابوحنیفه در این زمینه این است که: دست کشیدن به آلهی تناسلی مرد و زن، هیچ کدام شکنندهی وضو نیست.
مسلک امام احمد و امام مالک نیز در روایتی مطابق با مذهب امام ابوحنیفه است. البته روایت دوم این دو امام، مطابق رأی امام شافعی است.
دلیل امام شافعی، حدیث «بُسرة بنت صفوان»، «ابوهريره»، «عبدالله ابن عمر» و دیگران ش است. و دلیل امام ابوحنیفه، حدیث طلق بن علی، ابنمسعود، عمار بن یاسر، و دیگر بزرگان صحابه ش است.
و حضرات عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عباس، علی، حذیفه بن یمان، سعد ابن ابی وقاص، ابودرداء، ابوموسی اشعری، عماربن یاسر، انس بن مالک، عمران بن حصین و... ش بر این باورند که دست کشیدن آلهی تناسلی و شرمگاه و نشیمنگاه، با پرده و بدون پرده، در هردو حال شکنندهی وضو نیست [43].
323 ـ (24) وعن عائشةَ، قالت: كانَ النَّبيُّ جيُقَبِّلُ بعضَ أزواجِه ثم يُصلِّي ولا يتوضَّأ. رواه ابوداود، والترمذي، والنسائي، وابنُ ماجة. وقال الترمذيّ: لا يَصِحُّ عند أصحابنا بحالٍ إسنادُ عُرْوَةَ عن عائشةَ، وأيضاً إسْنادُ إبراهيم التيميّ عنها. وقال ابوداود: هذا مُرسلٌ، وإبراهيمُ التيميّ لم يسمع من عائشة [44].
323- (24) عایشه ـ لـ گوید: «پیامبر ج برخی از همسرانش را میبوسید، آنگاه بدون اینکه تجدید وضو نماید، به نماز میایستاد و مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار میشد».
این حدیث را ابوداود، ترمذی، نسائی و ابنماجه روایت کردهاند. ترمذی گوید: در نزد اصحاب ما (اهل حدیث، یا شوافع) به هیچ حال اسناد عروه از عایشه یا اسناد ابراهیم تیمی از عایشه، ثابت نیست و ابوداود گوید: این حدیث مرسل است چرا که ابراهیم تیمی از عایشه چیزی سماع نکرده است.
شرح: پیرامون مسئلهی «شکستن وضو از دست زدن به بدن برهنه زن»، علماء و اندیشمندان اسلامی با هم اختلاف نظر دارند:
احناف دست زدن به بدن زن را مطلقاً غیر ناقض وضو میدانند، مگر اینکه به مباشرت فاحشه بیانجامد. قول مشهور شوافع در این زمینه، این است که دست زدن به بدن زن مطلقاً ناقض وضو است، خواه آن زن بزرگسال و بالغ باشد، یا کوچک و خردسال، محرم باشد، یا نامحرم، با شهوت باشد، یا بدون شهوت. البته آنها در این زمینه، شرطی را نیز گذاشتهاند، و آن اینکه دستکشیدن به بدن زن، بدون پرده و حائل باشد.
امام مالک بر این باور است که دستزدن به بدن زن به سه شرط موجب بطلان وضو میشود:
1- زن بالغ و بزرگ باشد.
2- نامحرم و بیگانه باشد.
3- دست کشیدن از روی شهوت صورت گیرد.
از امام احمد نیز در این زمینه سه روایت نقل شده است که در روایتی موافق با احناف، و در روایتی دیگر، موافق شوافع و در روایتی، مسلکش مطابق با مذهب امام مالک است.
احناف به دلائل ذیل دستزدن به بدن زن را ناقض وضو نمیدانند:
الف) حدیث حضرت عایشه ـ لـ که در بالا بدان اشاره شد.
ب) در صحیح بخاری و مسلم از حضرت عایشه ـ لـ مروی است که گفت:
«در وقت نماز تهجد، من در جلوی پیامبر ج میخوابیدم و چون پیامبر ج سجده میکرد، دستش را به من میزد، تا پاهایم را جمع کنم و من نیز بر اثر تلنگر آن حضرت ج پاهای خویش را جمع مینمودم».
همین روایت با تعابیری دیگر در نسائی، مسلم، مجمع الزوائد، و دیگر کتب حدیثی آمده است.
ج) ام سلمه ـ لـ گوید:
«كان رسول الله (جيقبّل ثمّ يخرج الي الصلاة ولا يحدث وضوءًا»[معجم طبرانی اوسط].
پیامبر ج برخی از همسرانش را میبوسید، سپس به سوی نماز بر میخواست، بدون آنکه وضویی بگیرد.
و احادیث بیشمار دیگری که در این زمینه وارد شده است. و در حقیقت رأی امام ابوحنیفه به صواب نزدیکتر است. و همین نظریه را از میان مفسران، ابن جریر طبری، و ابن کثیر، نیز راجح و قوی قرار دادهاند.
«وقال الترمذي: لايصح عند اصحابنا بحالِ اسناد عروةعن عايشه»: هدف خطیب تبریزی از آوردن این عبارت تضعیف حدیث باب است. وی در تأیید این سخن، قول امام ترمذی را نقل کرده است، حال آنکه در ترمذی چنین قولی نقل نشده، بلکه امام ترمذی این حدیث را بدینگونه تضعیف نموده است: «لانّه لا يصحّ عندهم الاسناد بحال».
به هر حال حدیث حضرت عایشه ـ لـ، از دو طریق روایت شده است:
1- از طریق حبیب بن ابیثابت، از عروه، از عایشه.
2- از طریق ابوروق، از ابراهیم تیمی، از عایشه.
نویسندهی مشکاة المصابیح (خطیب تبریزی) و امام ترمذی، هردو طریق را به نوعی تضعیف نمودهاند. و در مرحلهی نخست گفتهاند: که سماع عروه از عایشه صحیح نیست. ولی حقیقت این است که علمای فن رجال و طلایهداران و پیشگامان پیشتاز عرصهی روایت و درایت، در این زمینه با هم اختلاف نظری ندارند که عروة بن زبیر (خواهر زادهی عایشه) از عایشه ـ لـ حدیث سماع کرده است.
حتی در صحیح بخاری و مسلم نیز روایاتی مبنی بر سماع عروه از عایشه موجود است.
و نیز نویسندهی مشکاة، و امام ترمذی بر این عقیدهاند که حدیث باب ضعیف است چراکه ابراهیم تیمی از عایشه حدیثی را سماع نکرده است و حدیث مرسل است. امام ابوداود نیز همانند امام ترمذی این سند را منقطع میداند و حکم به ضعیفبودن آن نموده است.
ولی باید دانست که حدیث مُرسل (هر حدیثی که راوی صحابی از آن حذف شده باشد). در نزد احناف بنا به شرایطی که در کتب علوم حدیث بیان شده است، حجت میباشد.
علاوه از این، همین حدیث در دارقطنی به صورت متصل نیز بیان شده است. امام دارقطنی در سنن خود پس از ذکر این حدیث مینویسد:
«و قد روي هذا الحديث معاوية ين هشام عن الثوري، عن ابيالروق، عن ابراهيم التيمي، عن ابيه عن عايشة، فوصل اسناده» [45].
324 ـ (25) وعن ابن عبَّاس، قال: أَكَلَ رسولُ الله جكَتِفاً ثمَّ مَسَحَ يدَهُ بمِسْحٍ كان تحته، ثم قامَ فصَلَّى. رواه ابوداود، وابنُ ماجة [46].
324- (25) ابنعباس ـ بـ گوید: پیامبر ج مقداری از گوشت شانهی (گوسفندی را) خورد، سپس با جامه و پلاسی که در زیرش قرار داشت، دستانش را تمیز کرد آنگاه از جای برخاست و نماز خواند (و وضو هم نگرفت. پس ثابت شد که با خوردن چیزهایی که با آتش پخته میشوند، وضو واجب نمیگردد).
[این حدیث را ابوداود و ابنماجه روایت کردهاند].
325 ـ (26) وعن أُمّ سلَمةَ، أنَّها قالت: قرَّبتُ إلى النَّبيِّ ججَنْباً مَشْوِيّاً فأكلَ منه، ثم قام إلى الصَّلاة ولم يتوضَّأْ. رواه أحمد [47].
325- (26) اُم سلمه ـ لـ گوید: به رسم تعارف، پهلوی بریان شدهی (گوسفندی را) برای پیامبر ج آوردم؛ آن حضرت ج نیز از آن خورد، سپس از جای برخاست و نماز خواند و وضو هم نگرفت.
[این حدیث را احمد روایت کرده است].
[30]- مسنداحمد 2/ 471، ترمذی ح 74، ابن ماجه ح 515. [31]- ترمذی ح 114 و قال: حدیث حسن صحیح .، ابن ماجه ح 504، مسنداحمد 1/109 و 110. [32]- ابوداود ح 61، ترمذی ح 3 و قال: أصح شئ فی هذا الباب و أحسن.، دارمی ح 687، مسنداحمد 1/123. [33]- ابن ماجه ح 275 و به روایت ابوسعید ح 276. [34]- ابوداود ح 205، ترمذی ح 1166. [35]- دارمی ح 722، مسنداحمد 4/97. [36]- ابوداود ح 203، ابن ماجه ح 161، مسنداحمد 1/111. [37]- ابوداود ح 200، ترمذی ح 78. [38]- ابوداود ح 202، ترمذی ح 77، مسنداحمد 1/ 256. [39]- مؤطا مالک ح 58، مسنداحمد 6/406، ابوداود ح 181، ترمذی ح 82 و قال: حسن صحیح .، ابن ماجه ح 479، دارمی ح 724. [40]- ابوداود ح 182، ترمذی ح 85 و قال: أحسن شئ روی فی هذا الباب .، ترمذی ح 483، مسنداحمد 4/22. [41]- مسند شافعی ص (12-13)،دار قطنی ح6 از باب «ما روی فی لمس القبل و الدبر»، مسنداحمد 2/333. [42]- نسایی با عبارت «إذا أفضی» روایت نکرده بلکه از بُسرة با روایت «إذا مسّ أحدکم ذکره ...» ح 163 نقل کرده است. [43]- شرح معانی الآثار ج 1ص40، مؤطا امام محمد ص 50. [44]- ابوداود ح 179، ترمذی ح 86 و به نقل از علی بن مدینی گفته است: «ضعف یحیی بن سعید القطان هذا الحدیث و قال هو شبه لا شئ» و نیز ترمذی گفته است: «سمعت محمد بن اسماعیل [البخاری] یضعف هذا الحدیث»، نسایی ح 170 و قال: لیس فی هذا الباب أحسن منه»، ابن ماجه ح 502، مسنداحمد 6/210. [45]- اعلاء السنن ج1 ص182. [46]- ابوداود ح 189، ابن ماجه ح 488. [47]- مسنداحمد 6/307، ترمذی ح 1829 و قال: حسن صحیح غریب من هذا الوجه.