ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد دوم

فهرست کتاب

فصل دوم

فصل دوم

401 ـ (11) عن أبي هريرةَ، قال: قال رسولُ الله ج: «إذا لَبِستُمْ وإذا تَوضَّأتُمْ، فَابدَؤوا بأَيامِنِكم». رواه أحمد، وابوداود [123].

401- (11) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «وقتی لباس پوشیدید و وضو گرفتید، اعضای سمت راست خود را به جلو اندازید و با طرف راست، آن را شروع کنید».

[این حدیث را احمد و ابوداود روایت کرده‌اند].

402 ـ (12) وعن سعيد بن زيدٍ، قال: قال رسولُ الله ج: «لا وُضوءَ لمن لم يَذْكُرِ اسمَ الله عليه». رواه الترمذي، وابن ماجة [124].

402- (12) سعید بن زید س گوید: پیامبر ج فرمود: «کسی که بدون گرفتن نام خدا، وضو می‌گیرد، بهره‌ای از وضوی خود نبرده است (و چنین وضویی از نظر تأثیر باطنی و معنوی، و نورانیت و درخشندگی، و قبولیت و درستی، بسیار ناقص و بی‌نور خواهد بود).

[این حدیث را ترمذی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

شرح: در متن حدیث بالا عبارت «لا وضوء» آمده است، در اینجا نفی وجود، مراد نیست بلکه نفی کمال، مراد است. یعنی چنین وضویی درست است، ولی از لحاظ تأثیر باطنی و معنوی، و نورانیت و قبولیت، بسیار ناقص و بی‌نور خواهد بود و به صاحبش نفعی نخواهد رساند و از نورانیت و قبولیت، آن را خواهد انداخت، زیرا هر کاری که در آن نام خدا برده نشود، ناقص و ناتمام و دم‌‌بریده و بی‌برکت، و بی‌تأثیر و بی‌روح خواهد بود، و به صاحبش نفع و سود چندانی از نورانیت و قبولیت نخواهد رساند.

و در حقیقت اگر انسان می‌خواهد در هر کاری به خیر و برکت برسد، برایش زیبنده است که خویشتن را به خدا پیوند و ارتباط دهد و در هر حال و در هر کار، نام او را بر زبان براند، چرا که خداوند است که با پرتو لطف بی‌کران خود جهان را از نیستی به هستی آورده است و آن را پیدا کرده است.

هر یک از مخلوقات را در پرتو هدایت تکوینی و تشریعی و خرد خدادادی، به راه و روش و کار و وظیفه‌ی خود آگاه و آشنا فرموده است. پیوسته هم جهان و هم جهانیان را در پرتو نور و نام خود می‌پاید و مراقبت می‌نماید. خدا برای چشم‌های بینا و دل‌های آگاه، آشکار است و او هستی را پدیدار کرده است و همه چیز هستی، بر وجود پایدار او دلالت دارد، بدون وجود خدا و نام او لحظه‌ای بر جای نمی‌ماند. همه‌ی انوار هستی از نور و نام و یاد او مایه می‌گیرد و به نور و نام پاک او منتهی می‌گردد.

اوست که جهان را می‌گرداند و انسان را با وحی و عقل و دانش رهنمود، و حیوان را با غریزه، رهبری و زمین را و زمان و همه چیز جهان را بگونه‌ای به وظیفه‌ی خویش آشنا و در مسیر خود هدایت و رهنمون فرموده است و سراسر جهان را نظم و نظام بخشیده و همه‌ی ذرات زمین و کرات آسمانی را با نام خود همچون حلقه‌های زنجیر به هم پیوند داده است.

پس برای انسان مسلمان، مناسب است که در هر حال نام او را بر زبان جاری کند، چرا که رویکرد اساسی اسلام در آداب عبادی و عمومی خود این است که در تمامی حالات و لحظات، مسلمان را با خدا پیوند دهد و به همین خاطر از فرصت‌های طبیعی و مناسبات عادی و مسایل شرعی نیز که پیوسته در روز یک یا چند بار تکرار می‌گردند، استفاده می‌نماید تا از این رهگذر، فرد مسلمان پیوسته به یاد خدا باشد و با او در پیوند و در ارتباط باشد و حضرت باجلال و کبریایی او را به وسیله‌ی «بسم الله»،تسبیح، تهلیل، تکبیر، تحمید و یا دعا به یاد آورد.

403 ـ (13) ورواه أحمدُ، وابوداود عن أبي هريرة [125].

403- (13) و همین حدیث را احمد و ابوداود نیز از «ابوهریره» روایت کرده‌اند.

404 ـ (14) والدَّارميُّ عن أبي سعيد الخدريّ، عن أبيه، وزادوا في أوَّله: «لا صَلاةَ لمنْ لا وُضُوءَ له» [126].

404- (14) و دارمی نیزاین حدیث را از ابوسعید خدری س و او نیز از پدرش (مالک بن سنان سروایت کرده و همه (احمد، ابوداود و دارمی) در اول حدیث این عبارت را نیز افزوده‌اند: کسی که بدون گرفتن وضو، نمازبخواند، نماز او اصلاً درست و صحیح نیست. (چرا که همانطور که نماز کلید بهشت است. طهارت و پاکی هم کلید عبادت روزانه یعنی نماز است بنابراین نماز هیچ انسان مسلمانی صحیح نیست، مگر اینکه خود را از حدث اصغر (بی‌وضویی) و ازحدث اکبر (جنابت) پاک گرداند.

شرح: درعبارت بالا، نویسنده‌‌ی مشكاة، دچار دو سهو و اشتباه شده است:

1- درسندحدیث: نگارنده‌ی مشكاة، در سند حدیث چنین گفته است: «عن ابي سعيد الخدري عن ابيه» در حالی که در سنن دارمی، سلسله‌ی سند حدیث به ابوسعید خدری می‌رسد، و او نیز مستقیماً از پیامبر ج نقل می‌کند. چنانچه در «سنن دارمی» آمده است:

«اخبرنا عبدالله بن سعيد، قال: اخبرنا ابوعامر العقدي، قال: اخبرنا كثير بن زيد، حدّثني ربيح بن عبدالرحمن بن ابي سعيد الخدري عن ابيه(عبدالرحمن) عن جدّه (ابي سعيد الخدري) عن النبي ج قال: لاوضوء لمن لم يذكر اسم الله عليه».

2- دومین اشتباه و سهو نویسنده‌ی مشكاة در این قولش می‌باشد که گفته: «و زادوا في اوّله: لا صلاة لمن لاوضوء له» در حالی که در اول حدیث دارمی این عبارت موجود نیست، و فقط احمد و ابوداود این جمله را در حدیث افزوده‌اند نه دارمی».

405 ـ (15) وعن لَقيط بن صَبْرة، قال: قلتُ يا رسولَ الله! أخبِرني عن الوُضوءِ. قال: «أَسْبغِ الوُضوءَ، وخَلِّلْ بين الأصابِعِ، وبالِغْ فِي الاِستِنشَاقِ إلاَّ أنْ تَكُونَ صائماً». رواه ابوداود، والترمذي، والنِّسائي، وروى ابن ماجة والدارميّ إلى قوله: «بين الأصابع» [127].

405- (15) لقیط بن صبرة س گوید: به پیامبر ج گفتم: ای رسول‌خدا ج! از (آداب و سنن، و مستحبات) وضو برایم بگو. پیامبر ج در پاسخ فرمود: «وضوی خوب و کامل بگیر و آب به تمام اعضای واجب الغسل برسان، و فرض و سنت آن را رعایت کن، و هرگاه دست‌ها و پاهای خویش را شستی، خلال میان انگشتان آنها را فراموش مکن، بلکه در وقت وضو، انگشتان را در میان یکدیگر برآور تا آب در آنها رسد، و در وقت وضو، خوب آب را با نفس به درون بکش و استنشاق کن، مگر اینکه روزه‌دار باشی (چرا که در حال روزه، اگر زیاد استنشاق کنی و آب را در بینی خویش بالا کشی، ممکن است که روزه‌ات را فاسد گرداند).

[این حدیث را ابوداود، ترمذی و نسائی روایت کرده‌اند. و ابن‌ماجه و دارمی نیز این حدیث را تا عبارت «بين الاصابع» روایت نموده‌اند].

«استنشاق»: آب را با نفس به درون بینی کشیدن را گویند.

«اَسبغ الوضوء»: وضوی خوب و کامل و با رعایت فرض و سنت بگیر و آب را به تمام اعضای واجب الغسل برسان.

406 ـ (16) وعن ابن‌عباس، قال: قال رسولُ الله ج: «إذا تَوَضَّأتَ فَخَلِّلْ بَينَ أصَابِعِ يَدََيْكَ وَرِجْلَيكَ». رواه الترمذي. وروى ابن ماجة نحوَه. وقال الترمذيُّ: هذا حديثٌ غريب [128].

406- (16) ابن ‌عباس ـ بـ گوید: پیامبر ج فرمود: «هرگاه وضو گرفتی، انگشتان دست‌ها و پاهای خویش را در میان یکدیگر برآور تا آب در آنها رسد (و جایی خشک نماند و آب به تمام اعضای واجب الغسل برسد)».

[این حدیث را ترمذی روایت کرده و گفته است: حدیثی غریب است. و ابن‌ماجه نیز بسان همین حدیث روایت کرده است].

407 ـ (17) وعن المُسْتوْرِد بن شدَّاد، قال: رَأيتُ رسولَ الله جإذا تَوَضَّأ يَدْلُكُ أصابعَ رِجلَيه بخِنْصَرِه. رواه الترمذي، وابوداود، وابن ماجة [129].

407- (17) مُستورد بن شداد س گوید: رسول‌خدا  ج را دیدم که در وقت وضو، انگشت کوچک دست خویش را در میان انگشتان پاها بر می‌آورد و آنها را خلال می‌کرد تا آب در آنها رسد و جایی خشک نماند.

[این حدیث را ترمذی، ابوداود و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

«خِنصر»:انگشت کوچک دست. «يَدلك»: از ماده‌ی «دَلك»: چیزی را مالیدن و سائیدن. یعنی پیامبر ج در وقت وضو گرفتن با انگشت کوچک دست، انگشتان پاهای خویش را می‌مالید و می‌سائید تا جایی از آنها خشک نماند و آب به تمام اعضای واجب الغسل برسد.

408 ـ (18) وعن أنسٍ، قال: كان رسولُ الله جإذا تَوَضَّأ أخَذَ كَفّاً مِن ماءٍ، فَأدخَلَه تَحتَ حَنكِه، فَخَلَّلَ به لِحْيَتَه، وقالَ: «هكذا أمَرَني رَبِّي». رواه ابوداود [130].

408- (18) انس س گوید: پیامبراکرم ج عادت داشت که چون وضو می‌گرفت، با کف دستش آب می‌گرفت و آن را در زیر چانه‌ی خویش قرار می‌داد و با آن محاسن خود را خلال می‌کرد و می‌فرمود: «پروردگارم مرا این‌گونه فرمان داده است» (پس برای تمام نمازگزاران نیز مناسب است که به پیامبر ج تأسی و اقتدا ورزند و در وقت وضو، با کف دست‌هایشان آب گرفته و آن را در زیر چانه برآورند و ریش خویش را خلال کنند تا آب در آن رسد و جائی خشک نماند).

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

«حَنَكه»:زیر زنخ.

409 ـ (19) وعن عثمان س: أنَّ النَّبيَّ كانَ يُخلِّلُ لحِيَتَه. رواه الترمذي والدارمي [131].

409- (19) عثمان س گوید: پیامبر جدر وقت وضو، ریش خویش را خلال می‌کرد (اینطور که مشتی از آب گرفته و آن را زیر چانه قرار داده و با آن ریش خود را می‌مالید و می‌سائید تا جایی از آن خشک نماند و آب به تمام آن برسد).

[این حدیث را ترمذی و دارمی روایت کرده‌اند].

410 ـ (20) وعن أبي حيَّةَ، قال: رَأيتُ عَلِيّاً ستَوَضَّأَفغسل كَفَّيهِ حتى أنقَاهُمَا، ثُمَّ مَضمَض ثَلاثاً، وَاستَنشَقَ ثلاثاً، وَغَسَلَ وَجهَه ثَلاثاً، وذِراعَيهِ ثَلاثاً، وَمَسَحَ برأسه مَرَّةً، ثم غَسلَ قدَمَيه إلى الكعبين، ثم قامَ فَأخَذَ فَضْلَ طَهوره فَشَرِبَه وهو قائم، ثم قال: أحبَبتُ أن أرِيَكم كيفَ كانَ طُهورُ رسول الله ج. رواه الترمذي، والنسائي [132].

410- (20) ابو حیه س گوید: علی س را دیدم (که کیفیت و چگونگی وضوی رسول‌خدا ج را اینگونه برای ما به تصویر کشید:) وی برای تعلیم و نشان دادن مردمان، مانند پیامبر ج، وضو گرفت، و نخست هردو کف دست‌هایش را خوب شست، و پس از تمیزکردن آنها، سه بار دهان و بینی را با آب شست، سپس سه بار صورت و سه بار دست‌هایش را (تا آرنج) شست. بعد از آن سرش را یکبار مسح کرد، و پس از مسح سر، پاهایش را با استخوان برجسته‌ای که در ابتدای ساق و انتهای پشت پا قرار دارد و به قوزک معروف است، شستشو داد، و در آخر، از جای برخاست و در حال ایستادن، باقیمانده‌ی آب وضوی خود را نوشید. آن‌گاه که از وضو فراغت یافت، گفت: دوست داشتم به شما کیفیت و چگونگی وضوی رسول‌خدا ج را تعلیم و نشان دهم (و اینگونه نیز کردم).

[این حدیث را ترمذی و نسائی روایت کرده‌اند].

شرح: «نوشیدن باقیمانده‌ی آب وضو»: در این باره شیخ الهند(رحمةا لله عليهگوید:

«مقصد اصلی و هدف اساسی از وضو و طهارت، پاکیزگی وطهارت باطنی و درونی است، ولی در وضو به صورت عملی، فقط اعضای ظاهری بدن شسته می‌شود که صرفاً طهارت و پاکیزگی ظاهری (یعنی طهارت از بی‌وضویی، از جنابت و رفع نجاست از بدن، لباس و مکان) حاصل می‌شود، لیکن پس از فارغ شدن از وضو، دو عمل دیگر نیز مستحب قرار داده شده که آن دو در ایجاد طهارت باطنی و درونی نقش به سزایی را ایفا می‌کنند، وآن دو کار عبارتند از:

1- نوشیدن باقیمانده‌ی آب وضو.

2- پاشیدن قطره‌های آب در شرمگاه و یا بر روی شلوار.

فلسفه و حکمت این کار نیز این است که منبع و سرچشمه‌ی تمامی‌گناهان در جسم انسان، فقط در دو چیز خلاصه می‌شود که یکی دهان(زبان) و دیگری شرمگاه است. برای از میان بردن اثرات شهوت شکم، نوشیدن باقیمانده‌ی آب وضو توصیه شده و برای زائل نمودن اثرات منفی و زیانبار شهوت شرمگاه، پاشیدن قطره‌های آب بر روی شلوار، سفارش شده است، تا به برکت این عمل، انسان از گناهان زبان و شرمگاه در امان باشد و طهارت باطنی و معنوی حاصل نماید».

و این حکمت و فلسفه‌ی لطیف و باریکی است که باید مسلمانان در وقت وضو، آن را نصب‌العین وآویزه‌ی گوش خویش قرار دهند، تا ـ ان شاءالله ـ در کنار طهارت ظاهری، طهارت و پاکیزگی باطنی و معنوی را نیز به دست آوردند.

411 ـ (21) وعن عبدِ خيرٍ، قال: نحن جلوسٌ نَنْظُرُ إلى عَليٍ سحين تَوَضَّأَ، فَأَدخَلَ يَدَه اليُمْنى فَمَلَأَ فَمَه، فَمَضْمَضَ وَاسْتَنْشَقَ، ونَثَرَ بيدهِ اليُسرى، فَعَلَ هذا ثلاثَ مرَّاتٍ، ثم قال: من سَرَّه أن يَنظرَ إلى طُهورِ رسولِ الله ج، فهذا طُهورُه، رواه الدارميّ [133].

411- (21) عبدخیر س گوید: باری در جایی نشسته بودیم و وضوی علی س را نگاه می‌کردیم. وی وضو گرفت و دست راستش را در ظرف آب فرو برد و با آب آن، دهان و بینی خود را شست، و با دست چپ، بینی خود را تمیز و پاک کرد و این کار را سه بار تکرار نمود. (یعنی هر بار با دست راست، آب در دهان و بینی خود می‌کرد و با دست چپ، بینی خویش را تمیز و پاک می‌نمود).

آن‌گاه گفت: کسی که دوست دارد به کیفیت و چگونگی وضوی رسول‌خدا ج بنگرد، بداند که وضوی رسول‌خدا ج اینچنین بود (و من نیز به تأسی و اقتدا از ایشان چنان وضو گرفتم که ایشان به من تعلیم وآموزش داده بودند).

[این حدیث را دارمی روایت کرده است].

«و نثر بيده اليسري»: بینی خویش را از کثافتی‌ها و آلودگی‌ها و میکروب‌ها تمیز نمود.

«اِستنشاق» به معنای آب در بینی‌کردن، و «استنثار» به معنای: تمیزکردن بینی از کثافت و میکروب‌هایی است که در قسمت بالای بینی جمع می‌شوند. و سنّت است که «استنشاق»، با دست راست، و«استنثار» با دست چپ صورت گیرد. چرا که شریعت مقدس اسلام، در انجام تمام کارهای خیر و نیک، دست راست، و برای انجام کارهای مکروه و ناپاک، دست چپ را اختصاص داده است، و بدین ترتیب است که اصول بهداشتی به نحو احسن به مرحله‌ی اجراء درمی‌آید.

پس سپاس و آفرین خدا را سزاست که چنین آئین و پیامبری را به سوی ما فرستاد.

412 ـ (22) وعن عبدِ الله بن زيد، قال: رَأَيتُ رسولَ الله جمَضمَضَ واستَنشَقَ من كَفّ ٍ واحدةٍ، فَعَلَ ذلك ثلاثاً. رواه ابوداود، والترمذي [134].

412- (22) عبدالله زید س گوید: رسول‌خدا ج را دیدم که با یک کف دست، آب بر می‌داشت و با آن دهان و بینی خود را می‌شست و این کار را سه بار تکرار می‌فرمود.

[این حدیث را ابوداود و ترمذی روایت کرده‌اند].

413 ـ (23) وعن ابن عبَّاسٍ، أنَّ النبيَّ مَسَحَ برأسهِ، وأُذُنَيهِ، باطنَهما بالسبَّاحتينِ، وظاهِرَهُما بإبهاميهِ. رواه النسائي [135].

413- (23) ابن‌عباس ـ بـ گوید: پیامبراکرم ج (وضو گرفت و پس از شستن کف دست‌ها، دهان، بینی، چهره، و دو دست تا آرنج) سر خویش را مسح نمود و همراه با آن قسمت داخلی و بیرونی گوش‌ها را اینگونه که داخل گوش‌ها را با دو انگشت سبّابه، و بیرون آنها را با دو انگشت «ابهام» مسح فرمود.

[این حدیث را نسائی روایت کرده است].

شرح: نزد چهار امام (امام ابوحنیفه، مالک، شافعی و احمد) حکم گوش‌ها، مسح است، نه غَسل(شستن) و روش معروف مسح گوش‌ها بنا براین حدیث این است که مسح قسمت داخلی گوش‌ها با دو انگشت سبابه، و قسمت بیرونی آنها با دو انگشت ابهام صورت می‌گیرد.

414 ـ (24) وعن الرُّبَيِّعِ بنتُ مُعوِّذ:أنَّها رَأتِ النَّبيَّ جيَتَوَضَّأُ، قالت فَمَسَحَ رَأسَه ما أقبَلَ مِنه وَما أدبَرَ، وَصُدغَيْه، وأُذُنيه مرَّة واحدةً. وفي رواية، أنَّه توضَّأَ فَأدخَلَ أُصبُعَيْه في حُجْرَيْ أُذُنَيهِ. رواه ابوداود. وروى الترمذي الرواية الأولى، وأحمد وابن ماجة الثانية [136].

414- (24) از ربیع بنت معوذ س روایت شده که وی پیامبر ج را دیده که وضو می‌گیرد. وی گوید: رسول‌خدا ج جلو و عقب سر خویش را مسح کرد (یعنی تمام سرش را مسح نمود) و نیز هردو شقیقه و هردو گوش خویش را یک مرتبه مسح نمود.

و در روایتی دیگر آمده است: پیامبر ج وضو گرفت (و وقتی خواست گوش‌هایش را مسح کند) دو انگشت خود را در سوراخ گوش‌هایش داخل کرد (و قسمت داخلی آنها را با انگشت سبابه و قسمت بیرونی آنها را با انگشت ابهام مسح نمود).

[حدیث اول را ترمذی، و حدیث دوم را احمد و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

شرح: «صُدغَيه» ـ صُدغ ـ: شقیقه، گیچگاه. یک طرف پیشانی بین چشم و گوش، موی روی شقیقه.

«مرّة واحدة»: مسلک امام ابوحنیفه، مالک، احمد، اسحاق، سفیان ثوری، و جمهور علماء این است که سر و گوش‌ها فقط یکبار مسح کرده شود. ولی امام شافعی می‌گوید: چنان‌که اعضای شستنی سه بار در وضو شسته می‌شوند، سنّت این است که سر نیز سه بار مسح گردد.

415 ـ (25) وعن عبد الله بن زيد: أنَّه رَأَى النَّبيَّ جتَوَضَّأَ، وَأنَّه مَسَحَ رأسَهُ بماءٍ غيرِ فَضْلِ يديه. رواه الترمذي. ورواه مسلم مع زوائِدَ [137].

415- (25) از عبدالله بن زید س روایت است که وی پیامبر ج را دید که وضو گرفت و با آبی جدید، سرش را مسح نمود (یعنی برای مسح سر، آب جدیدی برگرفت و با باقیمانده‌ی آب دست‌ها، سرش را مسح نکرد).

[این حدیث را ترمذی روایت کرده و مسلم نیز با بیان زوایدی آن را روایت نموده است].

شرح: جمهور برای مسح سر، آب جدید را شرط قرار داده‌اند از این‌رو نزد آنان، اگر از باقیمانده‌ی آب دست‌ها، مسح سر صورت گیرد وضو صحیح نیست، چرا که مسح سر با آب جدید در نزد آنان، شرط صحت وضو است، در حالی که نزد احناف، مسح سر با آب جدید، فقط سنت است و شرط صحت وضو نیست. و این حدیث نیز فقط سنّت‌بودن برگرفتن آب تازه و جدید را برای مسح سر ثابت می‌کند نه وجوب آن را. از این‌رو اگر فردی از باقیمانده‌‌ی آب دست‌ها، مسح سر کرد، وضویش درست است، چون برگرفتن آب جدید براساس این حدیث فقط سنّت است، نه شرط صحت وضو.

416 ـ (26) وعن أبي أُمامةَ، ذَكَرَ وُضُوءَ رسول الله ج، قال: وكان يَمسَحُ الماقَين، وقال: الأُذُنانِ مِنَ الرَّأسِ. رواه ابن ماجة، وابوداود، والترمذي. وذكرا: قال حمَّادٌ: لا أدري: «الأُذُنان مِنَ الرَّأس» من قول أبي أُمامَةَ أَم من قول رسولِ الله ج [138].

416- (26) از ابوامامه س روایت است که وی از کیفیت و چگونگی وضوی پیامبر ج سخن به میان آورد وگفت: پیامبر ج (وضوی خوب و کامل می‌گرفت و آب به تمام اعضای واجب‌الغسل می‌رساند و فرض و سنّت آن را رعایت می‌کرد. از این‌رو، هرگاه صورتش را می‌شست، به خاطر اینکه آب به تمام اعضای واجب الغسل برسد) گوشه‌ی دو چشمش را که متصل به بینی بود، خوب دست می‌کشید (تا آب به چشمانش برسد، و خس و خاشاک وآثار باقیمانده از سرمه و غیره، مانع رسیدن آب بدانجا نشود) و می‌فرمود: گوش‌ها (در حکم مسح سر) تابع سر است (لذا برای مسح گوش‌ها نیاز به آبی جدید نیست).

این حدیث را ابن‌ماجه، ابوداود و ترمذی روایت کرده‌اند. و ابوداود و ترمذی گفته اند: «حمّاد» که راوی این حدیث است، می‌گوید: نمی‌دانم که جمله‌ی «الاُذنان من الرأس» از قول ابوامامه است یا از قول پیامبر ج (یعنی نمی‌دانم که آیا این جمله در حکم حدیث موقوف است یا حدیث مرفوع).

شرح: «الماقين» مثنی «المأق»: گوشه‌ی‌ چشم که متصل به بینی است و اشک از آنجا به درون بینی می‌رود.

«الاُذنان من الرأس»: در میان فقهاء و اندیشمندان و صاحب‌نظران اسلامی در این‌باره که آیا برای مسح گوش‌ها آب جدیدی لازم است یا آب سر کافی است، اختلاف نظر وجود دارد:

امام شافعی بر این عقیده است که برای مسح گوش‌ها، آب جدید ضروری و الزامی است. ولی احناف، امام احمد، سفیان ثوری، عبدالرحمن بن مبارک و در قول مشهور امام مالک، و دیگر علماء، بر این باورند که نه تنها برای مسح گوش‌ها آب جدید واجب و لازم نیست، بلکه سنت این است که مسح گوش‌ها از باقیمانده‌ی آب سر، انجام گیرد.

و دلیل این گروه از اندیشمندان و صاحب نظران فقهی، همین حدیث «الاذنان من الرأس» است. یعنی گوش‌ها در حکم مسح سر، تابع سر می‌باشند. لذا برای مسح گوش‌ها نیاز به آبی جدید نیست.

اما با همین وجود، باز هم اگر تَری دست‌ها کاملاً از بین رفته باشد، در این صورت گرفتن آب جدید مشروع و مسنون است. یعنی اگر فردی سرش را مسح کرد و تَری دست‌ها کاملاً از بین رفت، در این صورت برگرفتن آب جدید برای مسح گوش‌ها، نه تنها مشروع، بلکه مسنون نیز می‌باشد.

قال حمّاد: لااَدري «الأذنان من الرأس» من قول ابي امامة...؟»: امام ترمذی و ابوداود برای اینکه در مرفوع بودن این حدیث شک و تردید وارد بکنند، قول حماد بن زید که راوی حدیث است را نقل می‌‌کنند که وی می‌گوید:

«نمی‌دانم که «الاذنان من الرأس»از قول ابوامامه است یا از قول پیامبر ج».

اما باید دانست که حافظ زیلعی در «نصب الراية»سندهای متعدد و فراوان این حدیث را نقل کرده که برخی از این اسانید خیلی قوی و معتبر هستند و در بیشتر آنها، بدون تردید، جمله «الاذنان من الرأس» به صورت مرفوع نقل شده است. از این‌رو، صرفاً اظهار تردید حماد بن زید نمی‌تواند در تضعیف حدیث نقش داشته باشد وآن را از اعتبار بیندازد.

417 ـ (27) وعن عمرو بن شُعيب، عن أبيه، عن جدِّه، قال: جاءَ أعرابيٌّ إلى النَّبيِّ يَسألُه عن الوُضُوءِ، فأرَاهُ ثَلاثاً ثَلاثاً، ثم قال: «هَكَذَا الوُضُوءُ، فمن زادَ على هذا فقد أسَاءَ وتَعَدَّى وظَلَم». رواه النسائي، وابن ماجة، وروى ابوداود معناه [139].

417- (27) عمرو بن شعیب از پدرش(شعیب) و او نیز از جدش (عبدالله بن عمرو بن العاص سروایت می‌کند که گفت: روزی، فردی روستایی به نزد پیامبر ج آمد و از ایشان پیرامون کیفیت و چگونگی وضو سؤال کرد.

پیامبر ج نیز (برای تعلیم و نشان دادن وی، وضو گرفت و) هر عضو از اعضای وضو را سه بار شست و به وی آموزش داد. آن‌گاه فرمود: «روش بهتر و مسنون در وضو اینگونه است پس هرکس از طرف خود در آن چیزی بیفزاید و اعضایش را بیشتر از سه بار بشوید، براستی (به خاطر ترک سنّت) مرتکب کار بدی شده و (از حدود مقرر شده‌ی شرعی) پا را فراتر گذاشته و (بر خویشتن به خاطر سختگیری و تشدّد، و مخالفت با سنت نبوی) ستم و ظلم روا داشته است. (و در حقیقت چنین فردی به دیده‌ی خود سنت پیامبر ج را ناقص می‌بیند و می‌خواهد نقص و کمبود سنّت را برطرف سازد، در حالی‌که کسی که در دین اسلام و سنت پاک نبوی، امر جدیدی می‌آورد و فکر می‌کند که کار خوب و مفیدی کرده است، در واقع گمان برده که محمد ج در ابلاغ رسالت، خیانت کرده است.

پس بدعت و نوآوری در دین و اضافه‌کردن چیزهایی در سنّت نبوی، مساوی با اتهام رسول‌خدا ج به خیانت و عدم ابلاغ کامل رسالت الهی است، حال آنکه دین مبین اسلام و سنّت تابناک نبوی کامل است، و هیچ نیازی به افزودن به آن ندارد، چون شیء کامل به هیچ وجه افزودن بر آن را نمی‌پذیرد، بلکه این ناقص است که می‌توان بدان افزود و در آن دست برد، از این‌رو یاران رسول‌خدا ج و طلایه‌داران و پیشقراولان عرصه‌ی علم و دانش و حکمت و فقاهت و اخلاص و عمل، موضعی تند و تیز در قبال این چنین افراد داشتند، چون چنین امری را مساوی با متهم‌کردن دین به نقص، و پیامبر ج را به خیانت می‌دانستند.

پس حال اگر کسی از طرف خود در وضو اضافه کند، گویا دخل و تصرفی در احکام شرع نموده و این نیز بزرگترین جسارت و گستاخی و بی‌ادبی و هتک حرمت و مخالفت با اوامر و فرامین و تعالیم وآموزه‌های تابناک و تعالی‌بخش و سعادت‌آفرین پیامبر ج است).

[این حدیث را نسائی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند. و ابوداود نیز به همین معنی روایت نموده است].

418 ـ (28) وعن عبد الله بن المُغفَّل، أنه سَمِعَ ابنَه يقولُ: اللَّهُمَّ إنِّي أَسألُكَ القَصرَ الأبيَضَ عَن يَمِينِ الجَنَّة. قال: أي بُنَيَّ سَلِ اللَّهَ الجنَّةَ، وتَعَوَّذْ به من النار؛ فَإنِّي سَمِعتُ رسولَ اللَّهِ يَقُول: إنه سَيَكونُ في هذه الأُمَّةِ قَومٌ يَعتَدُّونَ في الطُّهُور وَالدُّعاء». رواه أحمد، وابوداود، وابن ماجة [140].

418- (28) از عبدالله بن مغفل س روایت است که نامبرده از فرزندش شنید که می‌گوید: «الّلهم انّي أسألك القصر الابيض عن يمين الجنة».«پروردگارا! من از تو می‌خواهم، که چون به بهشت وارد می‌شوم، در جانب راست آن به من قصری سپید، ببخشی».

عبدالله س گفت: فرزندم! از خدا بهشت را بخواه و به او از آتش سوزان دوزخ پناه ببر، و همین قدر کافی است، زیرا من از رسول‌خدا ج شنیدم که فرمود:

«عنقریب در این امت، گروهی پا به عرصه‌ی وجود می‌گذارند که در دعا و وضو، از حد می‌گذرند و پا را از گلیم خویش فراتر می‌گذارند».

[این حدیث را احمد، ابوداود و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

شرح: «يعتدون في الطّهور والدعا»: تجاوز در وضو چنین است که هر عضو از اعضای وضو را بیشتر ازسه بار بشوید، و یا چنان در طهارت و پاکیزگی مبالغه ورزد و زیاده‌روی کند که در وسواس بیفتد و موجبات سختی و مشقت خویش را فراهم آورد یا در مصرف آب اسراف نماید.

و تجاوز در دعا چنین است که دعاکننده در دعا، صدایش را بسیار بلند کند و فریاد برآورد، یا در دعایش چیزی را بخواهد که حق وی نیست (چون جاودانگی در دنیا)، یا دست یافتن به آنچه که ذاتاً محال است، یا دستیابی به منازل و مقامات انبیاء در آخرت، یا در دعا در پی تکلّفات و تصنعات لفظی قافیه و غیره قرار گیرد که در اثر آن در خضوع وخشوع خلل و نقص وارد شود، یا اینکه مانند فرزند عبدالله بن مغفل قیود و شرایط غیرضروری داخل کند. و یا برای عموم مسلمانان دعای بد کند و یا چنان چیزی بخواهد که برای عموم زیان‌آور باشد.

419 ـ (29) وعن أُبيّ بن كعب، عن النبي، قال: «إنَّ لِلوُضُوءِ شَيطَاناً يُقالُ له: الوَلَهَان، فَاتَّقُوا وَسوَاسَ المْاءِ». رواه الترمذي، وابن ماجة وقال الترمذي: هذا حديث غريب، وليس إسناده بالقوي عند أهلِ الحديث، لأنَّا لا نَعلَمُ أحداً أسنَدَه غير خارجةَ، وهو ليس بالقوي عند أصحابنا [141].

419- (29) اُبی بن کعب س گوید: پیامبر ج فرمود: «بی‌گمان در وضو (برای وسوسه و بیراهه‌بری فرزند آدم) شیطانی از اهریمنان است که نام او «وَلَهان» است.

پس حال که چنین است از وسوسه و بیراهه‌بری او که در وضو پدید می‌آورد، بپرهیزید و اجتناب کنید. (یعنی وسوسه‌ی او در این‌باره که آیا آب به تمام اعضای واجب الغسل رسیده یا خیر؟ و یا هر عضو از اعضای وضو، دو بار شسته شده یا سه بار؟ و یا آب نجس است و یا پاک؟ توجهی نکنید و از آن به شدت بپرهیزید و از شر «وَلهان» به خدا پناه ببرید و خویشتن را در حفاظت خدا، از شر او و از شر وسوسه‌هایش ایمن بسازید)».

[این حدیث را ترمذی وابن‌ماجه روایت کرده‌اند. و ترمذی گفته است: حدیثی غریب است و در نزد محدثین سندش قوی نیست چرا که ما نمی‌دانیم که کسی جز «خارجة (بن مصعب بن خارجة» سندی را برای آن بیان کند. و او نیز در نزد اصحاب ما (محدثین) فردی قوی در روایت و درایت نیست].

«وَلَهان»: از ماده «وَلَه» به معنای سخت اندوهگین شدن، به طوری که نزدیک است عقلش را از دست بدهد. حیران شدن از شدت وجد یا حزن. سرگشتگی. شیفتگی. از شدت عشق شیفته وسراسیمه شدن.

و چون این شیطان با وسوسه‌های خود، انسان را سخت دچار حیرت و سراسیمگی وسرگشتگی و حیرانی می‌کند، بدو مجازاً «وَلَهان» می‌گویند.

420 ـ (30) وعن مُعاذ بن جبل، قال: رَأيْتُ رسولَ الله جإذا تَوَضَّأ مَسَحَ وَجهَهُ بِطَرَف ثَوبِه. رواه الترمذي [142].

420- (30) معاذبن جبل س گوید: پیامبراکرم ج را دیدم که هرگاه وضو می‌گرفت (پس از فراغت از آن) با گوشه‌ی جامه‌ی خویش، چهره‌ی مبارک خود را خشک می‌کرد.

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

421 ـ (31) وعن عائشة، لا، قالت: كانَت لرسولِ الله جخِرقةٌ يُنَشِّفُ بِهَا أعضَاءَهُ بَعدَ الوُضُوءِ. رواه الترمذي، وقال: هذا حديث ليس بالقائم، وأبو معاذ الرَّاوي ضعيفٌ عند أهلِ الحديث [143].

421- (31) عایشه ـ لـ گوید: برای خشک نمودن اعضای وضوی پیامبر ج پارچه‌ای وجود داشت که حضرت ج پس از فارغ شدن از وضو، اعضای خویش را بدان خشک و پاک می‌کرد.

[این حدیث را ترمذی روایت کرده و گفته است: سند این حدیث قوی نیست، و«ابومعاذ» که راوی این حدیث می‌باشد، در نزد محدثین ضعیف است].

شرح: استفاده از حوله و دستمال و یا شال پس از وضو، نزد سعید بن مسیب و امام زهری مکروه است. ولی نزد جمهور علماء استفاده از حوله و دستمال پس از وضو، جایز است. و دلیل جمهور دو حدیث باب است که در آن از عادات مبارک آن حضرت ج یکی همین بیان شده که وی عموماً پس از وضوگرفتن، اعضای وضو را با حوله خشک و پاک می‌کرد. اگر چه حدیث دوم به دلیل ضعف راویانی چون «ابومعاذ» ضعیف شناخته شده است، ولی چون این مفهوم در احادیث دیگر از طرق متعددی مروی است لذا، روی هم رفته، پذیرفته شده است. و از مجموع روایات معلوم می‌شود که دستمال و حوله‌ی خاصی برای خشک‌کردن اعضای وضوی آن حضرت ج وجود داشته وگاهی هم با گوشه‌ی لباس خود، چهره‌ و دیگر اعضا را خشک می‌فرمود.

[123]- ابوداود ح 4141، مسنداحمد 2/354. [124]- ترمذی ح 25، ابن ماجه ح 398. [125]- مسند احمد 2/ 418، ابوداود ح 101، ابن ماجه ح 399. [126]- دارمی ح 691. [127]- ابوداود ح 142، ترمذی ح 788 و قال: حسن صحیح، نسایی بصورت مختصر این حدیث را روایت کرده است ح 87، ابن ماجه ح 407، دارمی این حدیث را تا عبارت «و خلل بین الأصابع» نقل کرده است ح 698، مسنداحمد 4/32. [128]- ترمذی ح 39 و قال: حسن غریب، ابن ماجه ح 447. [129]- ترمذی ح 4 و قال: حسن غریب لا نعرفه إلا من حدیث ابن لهیعه، ابوداود ح 148، ابن ماجه ح446، مسنداحمد 4/229. [130]- ابوداود ح 145. [131]- ترمذی ح 31 و قال: حسن صحیح، دارمی ح 704، ابن ماجه ح 430. [132]- ترمذی ح 48، نسایی ح 96، ابوداود نیز این حدیث را به صورت مختصر روایت کرده است ح 116. [133]- دارمی ح 701، نسایی ح 91. [134]- ابوداود ح 119، ترمذی ح 28. [135]- نسایی ح 102، ترمذی ح 36 و قال حسن صحیح، ابن ماجه ح 439. [136]- ابوداود ح 129، ترمذی 1/48 و قال: حسن صحیح، مسنداحمد 6/359 و روایت دوم را این بزرگواران نقل کرده‌اند: ابوداود ح 131، مسنداحمد 6/359، ابن ماجه ح 441. [137]- ترمذی ح 35 و قال: حسن صحیح، ابوداود نیز به همین معنی روایت کرده است ح 120، مسلم نیز در حدیثی طولانی به نقل این روایت پرداخته است 1/211 ح(19- 236). [138]- ابن ماجه ح 444، ابوداود ح 134، ترمذی ح 37 و قال: هذا حدیث حسن لیس اسناده بذاک القائم. [139]- نسایی ح 140، ابن ماجه ح 422، مسنداحمد 2/180، ابوداود نیز این حدیث را به صورت طولانی نقل کرده است ح 135. [140]- مسند احمد 4/87، ابوداود ح 96،ابن ماجه فقط به ذکر دعا پرداخته است ح 3864. [141]- ترمذی و قال: حدیث غریب و اسناده لیس بالقوی، ابن ماجه ح 421، مسنداحمد 5/136. [142]- ترمذی ح 54 و قال: حدیث غریب اسناده ضعیف. [143]- ترمذی ح 53 و قال: لیس بالقائم.