فصل دوم
781 ـ (10) عن أبي هريرةَ، قال: قال رسول الله ج«إذا صلَّى أحَدُكُم فَليَجعَلْ تِلقاءَ وجههِ شيئاً. فإنْ لم يجد؛ فلْيَنصِبْ عَصَاه. فإن لم يَكُنْ معهُ عصىً؛ فليَخْطُط خطّاً، ثم لا يَضُرُّه ما مَرَّ أمامَهُ». رواه أبو داود، وابن ماجة [521].
781- (10) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما خواست نماز بخواند، باید چیزی را (از جنس دیوار، درخت، ستون، چوب، شمشیر و غیره) به عنوان ستره در روبروی خویش قرار دهد، پس اگر سترهای را نیافت، عصایی را در زمین فرو برد، و اگر عصا نیز به همراه نداشت، پس باید بر زمین خطی (به مانند هلال) بکشد. پس از اینکه ستره برای خود قرار داد، هرکس از جلوی او عبور کند، زیانی به نمازش نمیرساند.
[این حدیث را ابوداود و ابنماجه روایت کردهاند].
شرح: «فليخط خطاً»: خطی همانند هلال(نیمدایره) بکشد و اگر خطی راست و مستقیم هم بکشد، کفایت میکند.
البته علماء و صاحبنظران اسلامی و فقهی پیرامون این مسئله با همدیگر اختلافنطر دارند، اکثر مشایخ احناف و امام مالک براینباورند که از خط نمیتوان به عنوان ستره استفاده نمود و چنین چیزی معتبر نیست.
ولی امام شافعی (در قول قدیمش)، امام احمد و برخی از متأخرین احناف (از جمله ابن همام) معتقدند که از خط میتوان به عنوان ستره استفاده کرد و دلیلشان همین حدیث است.
ولی گروه نخست گفتهاند که حدیث باب ضعیف و مضطرب است، از اینرو نمیتوان بدان استدلال جست.
ولی در حقیقت امام احمد و ابن مدینی این حدیث را صحیح دانستهاند و ابنحبان گفته: این حدیث، صحیح است.
782 ـ (11) وعن سهلِ بنِ أبي حَثْمةَ، قال: قالَ رسولُ اللَّهِ ج: «إذا صلَّى أحدُكم إلى سُتْرَةٍ، فلْيَدْنُ منها، لا يَقطَعِ الشَّيطانُ عليه صَلاتَه». رواه أبو داود [522].
782- (11) سهل بن ابی حثمه س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما خواست رو به ستره نماز بخواند، باید بدان نزدیک شود تا شیطان نمازش را قطع نکند.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
شرح: از این حدیث دانسته میشود که هرگاه فرد نمازگزار از چوب، یا ستون یا درخت وغیره، به عنوان ستره استفاده میکند، باید بدان خوب نزدیک شود و مناسب است که ستره را برابر ابروی راست یا چپ خویش قرار دهد که مستقیم در برابر آن نباشد.
783 ـ (12) وعن المِقدادِ بنِ الأَسوَدِ، قال: ما رأَيتُ رسولَ الله جيُصَلِّي إلى عُودٍ، ولا عَمُودٍ، ولا شجرةٍ إلاَّ جَعَلَه على حاجِبِه الأيمَنِ أو الأَيسَرِ، ولا يَصْمُدُ له صَمْداً. رواه أبوداود [523].
783- (12) مقداد بن اسود س گوید: هرگز پیامبر ج را ندیدم که رو به سترهای از قبیل: چوب، ستون و درخت نماز بخواند، مگر اینکه آن را برابر ابروی راست یا چپ خویش قرار میداد، و هرگز به صورت مستقیم و راست در برابر آن قرار نمیگرفت (چرا که در آن صورت، تشبیه به بتپرستان میگردید).
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
784 ـ (13) وعن الفضلِ بنِ عبَّاسٍ، قال: أتانا رسولُ الله جونحنُ في باديةٍ لنا، ومعه عبَّاسٌ، فَصَلَّى في صحراءَ ليسَ بينَ يديْهِ سُترَةٌ، وحمارةٌ لنا وكلبةٌ تَعبَثَانِ بين يديْه، فما بالَى بذلك. رواه أبو داود. ولِلنّسائي نحوُه [524].
784- (13) فضل بن عباس ـ بـ گوید: در همین حال که ما در چراگاه و دشت خویش بودیم، پیامبر ج همراه با (پدرم) «عباس» س به نزد ما آمدند. پیامبر ج در صحراء بدون آنکه سترهای در جلوی سجدهگاهش قرار داشته باشد، نماز خواند در حالی که الاغ و سگ ما، در جلوی پیامبر ج بازی میکردند و پیامبر ج (به عبور خر و سگ از جلوی نمازش در صورت نگذاشتن ستره) توجه و اعتنایی نکرد.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده و نسائی نیز بسان آن را روایت نموده است].
شرح: «بادية»: دشت و صحرا که دارای مسکن وآب و چراگاه باشد.
این حدیث نیز بسان احادیث گذشته، بیانگر آن است که گذشتن حیوانات (از قبیل: خر و سگ) از جلوی نمازگزار، در صورت نگذاشتن ستره، نماز را باطل و یا قطع نمیکند، چرا که در این حدیث بیان شد که الاغ و سگ فضل بنعباس س نه تنها از جلوی نماز پیامبر ج عبور کردند بلکه در جلوی نماز ایشان بازی میکردند با این وجود، پیامبر ج بدان توجهی نکرد و به همه فهماند که عبور خر و سگ و دیگر حیوانات از جلوی نماز در صورت نگذاشتن ستره، باعث باطلشدن آن نمیشود.
785 ـ (14) وعن أبي سعيدٍ، قال: قال رسولُ اللَّهِ ج: «لا يَقطَعُ الصَّلاةَ شيء، وادْرَؤوا ما استَطَعتُم، فإنَّما هوَ شيطانٌ». رواه أبو داود [525].
785- (14) ابوسعید س گوید: پیامبر ج فرمود: چیزی (از قبیل عبورکردن زن، الاغ، سگ، خوک، یهودی، نصرانی و مجوسی) نماز را قطع نمیکند و تا میتوانید عبور کننده از جلو نمازتان را دفع کنید و اجازه ندهید که از جلوی نمازتان عبور کند زیرا او شیطان است.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
این حدیث نیز نشانهی آن است که گذشتن حیوانات، زن، یهودی، و... از جلوی نماز باعث باطلشدن آن نمیشود.
[521]- ابوداود 1/443 ح 689، ابن ماجه 1/303 ح 943، مسنداحمد 2/249. [522]- ابوداود 1/446 ح 655، نسایی 2/62 ح 748. [523]- ابوداود 1/445 ح 693، مسنداحمد 6/4. [524]- ابوداود 1/459 ح 718، نسایی نیز به همین معنی در سننش 2/65 ح 753 نقل کرده است، مسنداحمد 1/211. [525]- ابوداود 1/460 ح 719.