ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد دوم

فهرست کتاب

فصل دوم

فصل دوم

715 ـ (27) عن أبي هريرةَ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «ما بَينَ المَشرِقِ والمغرِبِ قِبلَةٌ». رواه الترمذيُّ [449].

715- (27) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: میان مشرق و مغرب، قبله‌ (ی مدینه‌ی منوره) است.

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

شرح: البته این حکم، مربوط به موقعیت جغرافیایی مدینه‌ی منوره است، چرا که مدینه در پانصد کیلومتری شمال شرقی مکه‌ی مکرمه قرار دارد، و در آنجا قبله در سمت جنوب واقع است. و در سرزمین‌هایی که قبله در سمت مشرق و یا مغرب واقع است، در آنجا حکم فرق می‌کند، زیرا اصل در این مسئله، همان روکردن به سمت و جانب خانه‌ی کعبه و مسجدالحرام است، و فرقی نمی‌کند که قبله در سمت مشرق باشد، یا مغرب و یا جنوب و...

و در حقیقت تعیین دقیق قبله، از عوامل دیگری است که در ساختن مسجد باید مورد توجه قرار گیرد. متأسفانه در تعیین قبله‌ی نمازگزارانی که در بیرون از مسجد نماز می‌خوانند، سهل‌انگاری می‌شود و دلیل آنها این گفته است: «ما بين المشرق والمغرب قبلة» [یبن مشرق و مغرب قبله است].

ولی این گفته، تنها برای اهل مدینه و شهرهایی که در جهت مدینه هستند صدق می‌کند و نه برای همه‌ی مناطق.

به خاطر اینکه مسجد به طور ثابت و دائمی ساخته می‌شود باید در تعیین قبله‌ی صحیح آن، نهایت دقت را به خرج داد. در زمان‌های قدیم، قبله را از روی جهت‌ها می‌شناختند و با مشخص‌کردن مشرق و مغرب و شمال و جنوب، با تخمین‌زدن، قبله‌ای را مشخص می‌کردند، ولی امروزه با پیشرفت وسائل علمی و تکنیک‌های مختلف، می‌توانیم که در نهایت دقّت، این کار را انجام دهیم.

پس باید با مراجعه به افراد خبره وآگاه، اطمینان صددرصد در تعیین قبله پیدا کرد، زیرا به سمت قبله نمازخواندن از شروط و مقدمات جواز نماز است.

716 ـ (28) وعن طَلْقِ بنِ عليٍّ، قال: خَرَجْنا وَفْداً إلى رسولِ الله ج، فبايَعناهُ، وصَلّينا معه، وأخبرناهُ أنَّ بأرضِنا بِيعَةً لنا، فاستَوهَبناه منْ فَضلِ طَهُورِه. فدَعا بماءٍ، فَتَوَضَّأَ وتَمَضمَضَ، ثمَّ صَبَّه لنا في إدَاوَة، وأمَرَنا، فقالَ: «أُخرُجُوا فإذا أتَيتُمْ أرضَكم، فَاكسِرُوا بِيعَتَكم، وانضَحُوا مكانَها بهذا الماءِ، واتخذوها مسجداً». قُلنا: إنَّ البَلدَ بعيدٌ، والحَرَّ شديدٌ، والماءُ يُنْشَفُ. فقال: «مُدُّوه مِنَ الماءِ، فإنَّه لا يزيدُه إلاَّ طِيباً». رواه النسائيُّ [450].

716- (28) طلق بن علی س گوید: عده‌ای از ما، برای بیعت به نزد پیامبر ج آمدیم، و با ایشان (بر اعتراف به توحید و یگانگی خدا و رسالت و نبوت او و اجرای کامل اوامر و فرامین الهی و تعالیم وآموزه‌های نبوی و احکام و دستورات تعالی‌بخش و سعادت‌آفرین شرعی و حقائق و مفاهیم والای قرآنی) بیعت نمودیم، و با آن حضرت ج نماز نیز خواندیم، و ایشان را خبر دادیم که ما را در دیارمان، کلیسایی است (چرا که پیش از آنکه مسلمان شویم، مسیحی بودیم و در کلیسا مشغول عبادت و نیایش پروردگار می‌شدیم، حال می‌خواهیم آن را تبدیل به مسجد نمائیم)!

آن‌گاه برای تبرک، خواستار باقیمانده‌ی آب وضوی پیامبر ج شدیم، آن حضرت ج نیز برای وضو، آبی را خواست، آنگاه وضو گرفت وآب را در دهان جنبانید و مضمضه کرد، وآن را برای ما در ظرفی ریخت و به ما چنین فرمان داد و فرمود: به سوی دیارتان بروید و چون به سرزمین خویش رسیدید، کلیسایتان را ویران کنید، و برای تبرک و پاک‌شدن آن مکان از آلودگی‌های کفر و زندقه و شرک و چندگانه‌پرستی، از این آب (باقیمانده‌ی آب وضوی من) در محل آن کلیسای تخریب شده بپاشید و آن کلیسا را به صورت مسجد درآورید (یعنی به جای آن کلیسا، مسجدی برای آگاهی و بیداری مردم، و پاکسازی محیط از هرگونه کفر و زندقه، شرک و چندگانه‌پرستی و الحاد و بی‌بندوباری، و کانونی برای آماده ساختن مسلمانان برای دفاع از کیان اسلام و میراث‌های مسلمانان و مرکزی برای جوانان باایمان، و کانونی برای زمینه‌سازی هرگونه حرکت و جنبش سازنده‌ی اسلامی بسازید).

گفتیم: ای رسول‌خدا ج! سرزمین و دیار (ما از مدینه‌ی منوره) دور است، و گرما، سخت و طاقت‌فرسا است و در این هوای گرم و مسافت دور، آب (وضوی شما) نیز خشک خواهد شد و تا دیار ما چیزی از آن باقی نمی‌‌ماند.

پیامبر ج فرمود: آبی دیگر بر این باقیمانده‌ی آبِ وضو، بریزید و زیاد کنید (تا در هوای گرم و مسافت دور، خشک نشود)، زیرا: براستی هیچ آبی با آب باقیمانده‌ی وضو، قاطی نمی‌شود، مگر آنکه بر پاکی آن می‌افزاید.

[این حدیث را نسائی روایت کرده است].

«بيعة»: کلیسا [معبد مسیحیان، عبادتگاه ترسایان]. «وَفداً»: هیئت بلندپایه‌ای که به نزد پادشاهان و فرمانروایان اعزام می‌شوند. به کسی که برای رسانیدن پیام نزد شاه برود، نیز «وافد»می‌گویند.

«فاستوهبنا»:از پیامبر ج درخواست بخشش و عطیه نمودیم. [از ایشان آب وضو به عنوان بخشش و هدیه خواستیم].

«تمضمض»:آب در دهان جنبانید و مضمضه کرد.

«إداوة»: مشک کوچکی که از پیوستن دو پوست به هم، درست شود.

«والماء يُنشَف»: آب خشک شده و چیزی از آن باقی نمی‌‌ماند.

«مُدّوه من الماء»: بر آن آبی دیگر بیافزایید و بریزید.

717 ـ (29) وعن عائشةَ لا، قالتْ: أمرَ رسولُ اللَّهِ ببناءِ المسجدِ في الدُّوَرِ، وأنْ يُنظَّفَ ويُطَيَّب». رواه أبو داود، والترمذيّ، وابنُ ماجة [451].

717- (29) عایشه ـ لـ گوید: رسول‌خدا ج به ساخت مساجد در محله‌ها و آبادی‌ها (خصوصاً محله و آبادی‌هایی که دور از همدیگر باشند) و نظافت و رعایت بهداشت و استعمال بوی خوش و مطبوع در آنها فرمان داد.

[این حدیث را ابوداود، ترمذی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

718 ـ (30) وعن ابن‌عباس، قال: قالَ رسولُ الله ج: «ما أُمِرتُ بِتَشيِيدِ المساجدِ». قال ابنُ عبَّاسِ: لَتُزَخْرِفُنَّها كما زَخْرَفَتِ اليهودُ والنَّصارى. رواهُ أبوداود [452].

718- (30) ابن‌عباس ـ بـ گوید: پیامبر ج فرمود: خداوندمرا به زیبا و مجلّل ساختن ظاهری مساجد فرمان نداده است.

ابن‌عباس ـ بـ گوید: سوگند به خدا! در آینده نیز شما مسلمانان، به نقش و نگار و زیباسازی ظاهری مساجد می‌پردازید، همانگونه که یهودیان در معابد و مسیحیان در کلیساهای خویش کردند.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

«تشييد المساجد»: زینت‌دادن و قصرگونه ساختن مساجد. «لتزخرفنّها»:مساجد را آراسته و زینت خواهید داد و به تجلیل و زیباسازی آن خواهید پرداخت.

719 ـ (31) وعن أنسٍ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «مِنْ أَشْراطِ السَّاعةِ أنْ يَتَباهِىَ النَّاسُ في المساجدِ». رواه أبو داود، والنّسائيُّ، والدارميُّ، وابنُ ماجة [453].

719- (31) انس س گوید: پیامبر ج فرمود: از نشانه‌های نزدیک‌شدن رستاخیز، یکی این است که مردم به مساجد خود بر یکدیگر فخر می‌فروشند.

[این حدیث را ابوداود، نسائی، دارمی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

شرح: از مجموع این روایات دانسته می‌شود که نباید در تزیین مساجد، مبالغه و اسراف و زیاده‌روی نمود، تا سبب مشغول‌شدن نمازگزاران به آن، و مانع خشوع در نماز نگردد، و نیز بخاطر اینکه شباهتی میان مسجد با کلیسا و دیگر معابد غیرمسلمین به وجود نیاید. امام ابوحنیفه می‌گوید: باکی نیست که مساجد نقش و نگار شده و با آب‌طلا، اندوده شوند، چنان که عمر بن عبدالعزیز، مسجد النبی را نقش و نگار کرد وکسی هم بر وی ایرادی نگرفت، و حضرت عثمان نیز مسجدالنبی را با گچ و سنگ‌های رنگی، بازسازی کرد.

و به هر حال احادیث ذکر شده بر این حمل می‌شوند که نباید مساجد را بیش از حدِّ معمول و نیاز، تزیین کرد، به طوری که به اسراف و زیاده‌روی کشیده شود، روشن است که نیازها و حاجت‌ها نیز با دگرگونی زمان و مکان و حالات انسان و پیشرفت جامعه، تغییر می‌کند، و احادیث مذکور به بیش از نوعی کراهت تنزیهی دلالت نمی‌کند.

در حقیقت (به نظر حقیر)، پیام اصلی پیامبر ج در خلال این روایات، این است که: مسجدهای مسلمانان از لحاظ ظاهری و نقش و نگار و زرق و برق، آباد می‌شوند، ولی به اعتبار هدایات و عبادات، و معنویات و روحانیات و ارشادات عاری و ویرانند، مساجد با زیب و زینتی خاص، آراسته و پیرایش می‌شوند، فرش‌های گرانبها و رنگارنگ، چراغ‌ها و لوسترهای گرانبها، سنگ‌فرش‌های عجیب وغریب، پرده‌های فریبنده، گچ و سنگ‌کاری‌های متنوع و خیره‌کننده، و تمام امکانات و وسایل رفاهی در مساجد موجوداند، اما از نمازگزار خالی هستند، و گفتگوی دنیوی، طعنه و غیبت، و آشوب و بلوا، در مساجد صورت می‌گیرد، امام و مؤذن، مساجد را خانه‌ی خودشان تصور می‌‌کنند و به سبب وجود اشیاء و اسباب گرانبهای دنیوی آن، درب مساجد را قفل می‌زنند، در مساجد آنها نه نماز با خشوع و خضوع اقامه می‌شود، و نه حلقه‌ی تعلیم دیده می‌شود و نه از مشورت دینی خبری است و نه از ذکر و تلاوت نشانه‌ای. حال آنکه مسجد در زمان پیامبر اکرم ج و صحابه‌ی کرام ش، مرکز مشورت مسائل فردی و اجتماعی، سیاسی و نظامی، فرهنگی و اقتصادی و دینی و دنیوی و کانونی برای آماده‌سازی مسلمانان برای دفاع از کیان اسلام و مسلمین بود.

از این جهت به نظر می‌رسد که انکار و مخالفت با تزیین مسجد با توجه به شکل و ظاهر و صورت این کار است و نه در جوهر و باطن و حقیقت زینت و زیبایی.

به هر حال احادیث مذکور به بیش از نوعی کراهت تنزیهی دلالت نمی‌کند، در حالی که وجود چنین کراهتی با اندک نیاز و ضرورتی از بین می‌رود.

دکتر یوسف قرضاوی در بیان این نیاز و ضرورت‌ها می‌گوید:

1- تناسبی میان نوع بنای مسجد با سطح ساخت وساز در منطقه وجود داشته باشد، تا قدر و منزلت مسجد از اماکن دیگر پایین نیاید.

2- مسلمانان همواره نیازمند مساجد مستحکمی هستند که عمر طولانی داشته و دیرتر فرسوده و خراب گردند، تا در زمان‌هایی که به علت‌هایی مثل: ضعف اقتصادی و یا فشار و ظلم و ستم حکومت که قادر به ساختن مساجد جدیدی نیستند، بتوانند از این مساجد استفاده کنند، مثل: مساجد جامع بزرگ و باشکوهی که در زمان خلافت عثمانی ساخته شده‌اند و مسلمانان (ترکیه) توانستند در زمان حکومت ظالم و لائیک «کمال آتاتورک» از این مساجد بهره ببرند.

3- مسلمانان، همیشه نیازمند بناهایی هستند که در برابر وقوع حوادث طبیعی مثل: زلزله و امثال آن، مقاوم و مستحکم باشند.

عده‌ای از برادران مسلمانم در ژاپن به من خبر دادند که سالها قبل در شهرشان، زلزله‌ای سهمگین آمده که ساختمان‌های بلند و بزرگ را نیز تخریب نموده است، ولی به مسجد آسیبی نرسیده است، در واقع سالم‌ماندن چنین مسجدی، به خاطر لطف و عنایت خداوند متعال و به سبب استحکام بنیان مسجد بوده است.

4- مسلمانان از دیرباز نیازمند بناهایی استوار و محکم بوده‌اند تا سنگر و پناهگاهی برای آنها هنگام حمله‌ی دشمنان باشد، همانطور که چنین وضعیتی را در زمان حمله‌ی دشمنان به بوسنی و هرزگوین وکشمیر و مانند آنها مشاهده کردیم [454].

از این‌رو نگارنده نیز براین باور است که بر اساس نظر امام ابوحنیفه، نقش و نگار مسجد درست است، اما به چند شرط:

1- در تزئین وآرایش مسجد مبالغه، اسراف و زیاده‌روی نشود، تا سبب مشغول‌شدن نمازگزاران به آن، و مانع خشوع در نماز نگردد و نیز به خاطر اینکه شباهتی میان مسجد با کلیسا و دیگر معابد غیرمسلمین به وجود نیاید.

2- تنها به نقش و نگار ظاهری مسجد اکتفا نشود، بلکه در کنار عمران وآبادی ظاهری، به عمران وآبادی معنوی نیز اهمیت داده شود، و تنها به فکر شکل ظاهر و صورت نباشند، بلکه به جوهر، باطن و حقیقت امر توجه کنند.

3- به خاطر زینت مساجد بر یکدیگر فخر نفروشند و بر همدیگر تکبر نورزند.

4- در جایی که فقرا و مساکین، و بینوایان و مستمندان از مزین‌نمودن مساجد، محتاج‌ترند، باید در مرحله‌ی نخست به فقرا رسیدگی کرد، و نباید توجه به ستون‌ها، در و دیوار مسجد و تزیین‌کردن آنها، به فراموش‌کردن فقرا و مساکین بیانجامد.

و شاید از جمله‌ی بهترین الگوهایی که در این زمینه وجود دارد، بنای حال حاضر مسجدالحرام و مسجدالنبی است. بدون شک، امروزه این دو بنای اسلامی، ضمن متانت و استحکام کافی، در اوج بزرگی و ابهت و رفعت و زیبایی وآراستگی قراردارند، ولی این زیبایی و عظمت به حد اسراف و زیاده‌روی نکشیده است که دل‌های نمازگزاران را به خود مشغول کند، بلکه این دو مسجد، سرشار از معنویت، روحانیت، و صداقت و اخلاص هستند.

720 ـ (32) وعنه، قال: قالَ رسولُ الله ج: «عُرِضَتْ عَلَيَّ أُجُورُ أمَّتي حتى القَذاةُ يُخرِجُها الرَّجلُ منَ المسجدِ. وعُرِضَتْ عليَّ ذُنُوبُ أمَّتي، فلمْ أرَ ذَنباً أعظمَ مِنْ سورةٍ من القُرآنِ أو آيةٍ أُوتِيَها رجلٌ ثمَّ نَسِيَها». رواه الترمذي، وأبوداود [455].

720- (32) انس س گوید: پیامبر ج فرمود: پاداش‌های امتم (از پاداش بزرگ گرفته تا کوچک) حتّی خَس و خاشاکی که مرد مسلمان آن را از مسجد بیرون افکند، بر من عرضه شد، و نیز گناهان و بزهکاری‌های امتیانم بر من عرضه و آشکار گردید، و هیچ گناهی را بزرگ‌تر و سخت‌تر و تکان‌دهنده‌تر از آن ندیدم که به مردی سوره و یا آیه‌ای از قرآن داده شود (یعنی نعمت حفظ الفاظ و معانی قرآن بدو عنایت شود) و باز آن را (با نخواندن و سهل‌انگاری و عدم قیام به مقتضای آن) فراموش کند.

[این حدیث را ترمذی و ابوداود روایت کرده‌اند].

شرح: باید دانست که فراموش‌کردن لفظ قرآن، به همراه فهم معنا و مفهوم آن، و فراموش کردن قیام به مقتضای اوامر و فرامین تابناک، و تعالیم وآموزه‌های تعالی‌بخش، و توصیه‌‌ها و سفارش‌های سعادت‌آفرین، و احکام و دستورات نورانی آن، و فراموش‌نمودن اجرای مفاد قرآنی، در این وعید و هشدار داخل است.

در حدیثی پیامبر ج می‌فرماید:

«ما من رجل قرأ القرآن، فنسيه الاّ لقي الله يوم يلقاه وهو اجزم».

«هیچ کس نیست که قرآن را خوانده [یعنی آن را حفظ کرده] و باز آن را فراموش نموده مگر اینکه خدای را در روزی که با وی ملاقات می‌کند، در حالی روبرو می‌شود که بی‌زبان است و نمی‌تواند سخن بگوید»

و در حقیقت این احادیث پیامبر ج، برای اینگونه کسان که قرآن را حفظ نموده و سپس آن را به باد فراموشی سپرده‌اند، وعیدی سخت و تکان‌دهنده است.

721 ـ (33) وعن بُرَيدةَ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «بَشِّرِ المَشّائينَ في الظُّلَمِ إلى المساجدِ بالنُّورِ التّام يومَ القَيامةِ». رواه الترمذي، وأبو داود [456].

721- (33) بریده س گوید: پیامبر ج فرمود: رهپویانی را که در تاریکی شب به سوی مسجدها رهسپارند، به روشنایی کامل در روز رستاخیز نوید و مژده بده (چرا که خداوند در برابر اطاعت و انجام کار نیک، به وسیله‌ی پاداش نیک از اعمال بندگان تشکر می‌کند و این بیانگر نهایت احترام خداوند به اعمال نیک انسان‌های مسلمان است. کسانی که در سختی‌ها و مشکلات، چالش‌ها و دغدغه‌ها، تاریکی‌ها و سردی‌ها، ناهمواری‌ها و ناملایمات را با جان می‌خرند، و در تاریکی‌های شب و به هنگامی که غوغای زندگی مادی و ماشینی فروکش نموده و محیطی آرام و به دور از هرگونه ریا و تظاهر و خودنمایی و توأم با حضور قلب و جمعیت خاطر، مهیا می‌شود، به سوی مساجد رهسپار می‌شوند و به عبادت و پرستش خدای یکتا و یگانه می‌پردازند و او تعالی را در مقابل این همه نعمت که بدانها ارزانی داشته، شکرگزاری و سپاس می‌گویند.

و خداوند نیز شاکر و سپاسگذار است و در عوض این تاریکی‌ها، وی را در تاریکی‌های مخوف و وحشتناک روز رستاخیز، از سوی خویش به وی نور کامل و روشنایی وصف ناپذیر و باشکوه، عنایت خواهد کرد).

[این حدیث را ترمذی و ابوداود روایت کرده‌اند].

722 ـ (34) ورواه ابنُ ماجة، عن سهلِ بنِ سَعْدٍ، وأنسٍ [457].

722- (34) همین حدیث را ابن‌ماجه نیز از «سهل بن سعد» و «انس» ـ بـ روایت کرده است.

723 ـ (35) وعن أبي سعيدٍ الخُدريِّ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «إذا رأيتُمُ الرَّجُلَ يَتَعاهَدُ المسجدَ، فاشهَدُوا له بالإيمانِ؛ فإنَّ اللَّهَ يقولُ: { إنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ باللَّهِ وَاليَوْمِ الآخِرِ }». رواهُ الترمذيّ، وابنُ ماجة، والدارميُّ [458].

723- (35) ابوسعید خدری س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه مردی را دیدید که در مساجد رفت وآمد دارد، به ایمان و باور دینی او گواهی دهید، زیرا خداوند متعال می‌فرماید: «تنها کسی حق دارد مساجد خدا را با تعمیر یا عبادت آباد سازد که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد» [459].

[این حدیث را ترمذی، ابن‌ماجه و دارمی روایت کرده‌اند].

شرح: در حقیقت کسانی که به عمران وآبادی مسجد به وسیله‌ی نماز و دعا و ذکر خدا و بر پاداری شعائر مذهبی، اهمیت می‌دهند و مسجد را کانونی برای هرگونه حرکت و جنبش سازنده‌ی اسلامی در زمینه‌ی آگاهی و بیداری مردم، و پاکسازی محیط از کفر و زندقه و شرک و چندگانه‌پرستی و نفاق و دورنگی، قرار می‌دهند وآن را وسیله‌ای برای آماده ساختن مسلمانان برای دفاع از کیان اسلام و مسلمین و قرآن و سنّت، و مرکزی برای جوانان با ایمان و متدین، و کانونی برای فعال‌ترین قشرهای اجتماع بشری (جوانان) قرار می‌دهند، خود نیز جزو پاسداران واقعی و محافظان راستین مسجد‌اند و پیوسته با حضور مداوم خویش در مسجد، روح معنویت و برنامه‌های سازنده را در آن به اجرا در می‌آورند و مسجد را به مرکزی مقدس، و کانونی انسان‌ساز و کلاسی تربیتی، مبدل می‌کنند، این چنین کسانی، خداوند و فرشتگان الهی، به ایمان و باور راستین دینی آنان، گواهی می‌دهند، چرا که فقط چنین کسانی هستند که به تعمیر وآبادی مسجدها می‌پردازند. چنانچه در حدیثی دیگر پیامبر ج می‌فرماید:

«انما عمّار المساجد، هم اهل الله» [بزاز]

«آبادکنندگان مساجد، وابستگان به خدایمی‌باشند».

724 ـ (36) وعن عثمانَ بنِ مَظْعونٍ، قال: يا رسولَ الله! إئذَنْ لنا في الاِختِصاءِ. فقال رسولُ الله ج: «ليسَ مِنَّا مَن خَصَى ولا إخْتَصى، إنَّ خِصاءَ أُمَّتي الصِّيامُ». فقال: إئذَنْ لنا في السّياحةِ. فقال: «إنَّ سياحةَ أمَّتي الجِهادُ في سبيلِ اللَّهِ». فقال: إئذَنْ لنا في التَّرَهُّبِ. فقال: «إنَّ ترَهُّبَ أمَّتي الجُلوسُ في المساجدِ إنتظار الصلاة». رواه في «شرح السُّنة» [460].

724- (36) عثمان بن مظعون س گوید: به پیامبر ج گفتم: ای رسول‌خدا ج! به ما اجازه دهید تا خویشتن را خَصی و اخته نمائیم (و بدین وسیله از لذائذ و راحتی‌ها فاصله بگیریم و بدور از هرگونه دغدغه‌ی جنسی و هواهای نفسانی و خواهشات حیوانی و وسوسه‌های شیطانی، به عبادت و پرستش خدا بپردازیم)!.

پیامبر ج فرمود: کسی که دیگران را خصی و اخته نماید، و یا به اخته‌کردن خویش همّت گمارد، از ما نیست. براستی خصی و اخته‌کردن امتیانم در گرفتن روزه است (چرا که در حقیقت روزه، سپری محکم و پولادین در مقابل آتش سوزان دوزخ و سپری محکم در برابر خواهشات ناروای نفسانی و تمایلات ناجایز شیطانی و سیاه‌کننده‌ی روی شیطان بدکاره و ناامید‌کننده‌ی نفس امّاره است.

شخص روزه‌دار در حال روزه، با وجود گرسنگی و تشنگی از غذا و آب و همچنین لذّت جنسی، خواهشات نفسانی و تمایلات دنیوی و غرائز حیوانی و وسوسه‌های شیطانی، چشم می‌پوشد و عملاً ثابت می‌کند که او همچون حیوان، در بند اصطبل و علف نیست، او می‌تواند زمام نفس سرکش خویش را به دست گیرد و بر هوس‌ها و شهوات خود مسلط گردد. خداوند روزه را مقرر نموده است تا انسان به وسیله‌ی آن از سلطه‌ی غرائز و زندان بدن و ماده و معده‌ی خویش آزاد شده، بر تحریکات شهوانی خود غالب گردیده، و بر مظاهر حیوانی خویش حاکم شود و به فرشتگان همانند گردد).

عثمان بن مظعون س برای بار دوم گفت: ای رسول‌خدا ج! به ما اجازه‌ی جهانگردی دهید، تا در شهرها و کشورهای مختلف و اطراف و اکناف جهان به سیاحت و گردشگری بپردازیم.

پیامبر ج فرمود: سیاحت و گردشگری امتم، در جهاد و پیکار در راه خدا با دشمنان و بدخواهان اسلام و قرآن است.

عثمان س برای سومین بار گفت: به ما اجازه‌ی اختیارکردن رهبانیت (و گوشه‌نشینی و ترک دنیا و چشم‌پوشی از لذت‌ها و راحتی‌های آن را) بدهید!.

پیامبر ج فرمود: رهبانیت امتم، نشستن در مساجد به انتظار فرارسیدن نماز است.

[این حدیث را بغوی در «شرح السنة» روایت کرده است].

شرح: «الاختصاء»:خصی واخته‌کردن.

«ترهّب»:رهبانیت وگوشه‌نشینی و ترک دنیا و چشم‌پوشی از لذت‌های آن.

در حقیقت، رهبانیت بر خلاف اصول فطرت و طبیعت انسان است و جوامع انسانی را به انحطاط و عقب‌ماندگی می‌کشاند. و رهبانیت نه تنها سبب کمال نفس و تهذیب روح و اخلاق نیست، بلکه منجر به انحرافات اخلاقی، تنبلی، بدبینی، غرور، عجب و خودبرتربینی و مانندآن می‌شود.

و به فرض که انسان بتواند در حال انزوا و گوشه‌نشینی به فضیلت و برتری اخلاقی برسد، فضیلت محسوب نمی‌شود، بلکه فضیلت آن است که انسان در دل اجتماع بتواند خود را از آلودگی‌های اخلاقی برهاند.

ترک ازدواج و دوری‌گزیدن از لذائذ و راحتی‌های دنیا که از اصول رهبانیت است، نه فقط کمال نمی‌آفریند، بلکه موجب پیدایش عقده‌ها و بیماری‌های روانی می‌گردد. و باید دانست که زهد اسلامی که به معنای سادگی زندگی و حذف تجملات و تکلفات، و عدم اسارت در چنگال مال و منال، جاه و مقام و پست و موقعیت است، هیچ ارتباطی با مسئله‌ی رهبانیت ندارد، زیرا رهبانیت به معنای: جدایی و بیگانگی از اجتماع و تحریم ازدواج برای مردان و زنان، و انزوای اجتماعی و پشت پازدن به وظایف انسان در اجتماع بشری و انتخاب صومعه‌ها و دیرهای دورافتاده برای عبادت و زندگی در محیطی دور از اجتماع است و زهد به معنای آزادی و وارستگی به خاطر اجتماعی‌تر زیستن است، پس نباید، زهد اسلامی را با رهبانیت، قاطی نمائیم.

«ائذن لنا في السياحة»: سیاحتی که در این روایت از آن نهی شده، چیزی هم‌ردیف رهبانیت، یعنی یک نوع «رهبانیت سیار»، بوده است. به این معنا که بعضی از افراد، بی‌آنکه خانه و زندگی برای خود تهیه کنند، یا کسب وکاری داشته باشند، به صورت جهانگردی، بدون زاد و توشه، دائماً از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر می‌رفتند و با گرفتن کمک از مردم ـ گدایی وتکدی‌گری ـ، زندگی می‌کردند وآن را یک نوع زهد و ترک دنیا می‌پنداشتند، ولی اسلام هم «رهبانیت ثابت» را نفی کرده است و هم «رهبانیت سیار» را [461].

آری! از نظر اسلام، مهم آن است که انسان در دل اجتماع، وارسته و زاهد باشد، نه در انزوا و بیگانگی از اجتماع.

725 ـ (37) وعن عبدِ الرحمن بنِ عائشٍ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «رأيتُ ربِّي عزَّ وجلَّ في أحسنِ صورةٍ. قال: فَبِمَ يَختَصِمُ المَلأُ الأعلى؟ قلتُ: أنتَ أعلمُ» قال: «فَوَضَعَ كفَّهُ بينَ كتِفيَّ، فوجدتُ بَرْدَهَا بينَ ثدَييَّ، فَعَلِمتُ ما في السَّماواتِ والأرضِ، وتَلا: ﴿وَكَذَٰلِكَ نُرِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ مَلَكُوتَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلِيَكُونَ مِنَ ٱلۡمُوقِنِينَ٧٥[الأنعام: 75]». رواه الدارميُّ مُرسلاً، وللترمذيّ نحوُه عنه [462].

725- (37) عبدالرحمان بن عائش س گوید: پیامبر ج فرمود: پروردگارم را در بهترین شکل دیدم. از من پرسید: درباره‌ی چه چیزی ملأ اعلی (و فرشتگان عالم بالا) جدال و نزاع می‌کنند؟ (مراد از «مجادله و منازعه»، بحث وگفتگو است، یعنی پیرامون چه چیزی گفتگو می‌کنند؟) گفتم: پروردگارا! خودت داناتری.

پیامبر ج می‌فرماید: خداوند دستِ (قدرت و انعام، و فضل و کرم) خویش را میان دو شانه‌ام گذاشت، که در اثر آن، سردی و برودت آن [کنایه از ایصال لطف وکرم الهی] را در میان دو پستان خویش احساس نمودم و به برکت آن احاطه‌ی علمی به آنچه در آسمان‌ها و زمین است، پیدا نمودم.

و در ادامه پیامبر ج این آیه را تلاوت فرمود: «و همان گونه که گمراهی قوم ابراهیم را در امر پرستش بتها به او نمودیم، بارها و بارها نیز مُلک عظیم آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم، تا از زمره‌ی باورمندان راستین شود و بر راستای خداشناسی رود» [463].

[این حدیث را دارمی به طور مرسل روایت کرده، و ترمذی نیز بسان آن را از «عبدالرحمن بن عائش س» روایت نموده است].

شرح: «فوضع كفّه بين كتفيّ»:کنایه از تخصیص‌دادن خداوند ، فضل و احسان وکرم و سخاوت خویش، و ایصال فیض و لطف خود، به پیامبر ج است. یعنی خداوند مرا با فضل و فیض بیکران خویش مورد تکریم و تجلیل و احترام و بزرگداشت قرار داد.

«فوجدتُ بَردها»:کنایه از احساس نمودن آسایش و راحتی لطف وکرم الهی است.

«بين ثدييّ»:مراد سینه و یا قلب است. و کنایه از ایصال لطف وکرم الهی، و نزول رحمت فیض خداوندی و جاگرفتن علوم وحیانی و رسوخ و اتقان حقائق آسمانی در قلب و سینه‌ی پیامبر ج است.

726 ـ (38) وعن ابن عبَّاسٍ، ومُعاذِ بنِ جبلٍ، وزادَ فيه: «قال: يا محمَّدُ! هلْ تدْري فِيمَ يَختَصِمُ المَلأُ الأعلى؟ قلتُ: نعم، في الكَفَّارات». والكفَّاراتُ: المَكْثُ في المساجدِ بعدَ الصَّلَواتِ، والمَشْيُ على الأقدامِ إلى الجماعاتِ، وإبلاغُ الوُضُوءِ في المَكارِه، فمنْ فعلَ ذلكَ عاشَ بخيرٍ، وماتَ بخيرٍ، وكانَ منْ خطيئتِه كيَومَ ولَدتْه أُمُّه، وقال: يا محمَّدُ! إذا صَلّيتَ فقُلْ: اللهُمَّ إني أسألُكَ فِعْلَ الخَيراتِ، وتَرْكَ المُنكَراتِ، وحُبَّ الْمَساكينِ، وإذا أرَدتَ بعِبادَكَ فِتنَةً فَاقْبِضنِي إليكَ غيرَ مَفتُونٍ». قال: والدَّرجاتُ: إفشاءُ السَّلامِ، وإطْعامِ الطعام، والصَّلاةُ بالليلِ والنَّاسُ نِيامٌ، ولفظُ هذا الحديثِ كما في «المصابيح» لم أجِدْه عن عبدِ الرحمنِ إلاَّ في «شرح السُّنة» [464].

726- (38) همین حدیث از «ابن‌عباس» و «معاذ بن جبل» ش نیز روایت شده است که در آن ترمذی، این عبارت را نیز افزوده است:

«پروردگار فرمود: ای محمد ج! آیا می‌دانی فرشتگان عالم بالا، در چه چیزی بحث وگفتگو می‌کنند؟ گفتم: آری، آنها در مورد کفّارات (کارهایی که گناهان را جبران می‌‌کنند و پرده‌ی عفو و بخشش الهی را بر روی آنها می‌کشند) به گفتگو پرداختند. و کفّارات عبارتند از: پس از خواندن نماز، در مسجد (برای ذکر و دعا) درنگ‌کردن (و یا انتظارکشیدن نمازی بعد از نمازی)، به سوی نماز جماعت، گام برداشتن، و کامل ساختن وضو با وجود سختی‌ها و مشکلات (از قبیل سرما و غیره).

و هرکس (چه زن و چه مرد) این کارهای شایسته و بایسته را انجام بدهد (در این دنیا) با خیر و نیکی، زندگی به سر خواهد کرد (یعنی حتماً بدو زندگی خوشایند و پاکیزه‌ای عنایت خواهد شد، زندگی فردی لبریز از قناعت و رضایت و شکیایی بر مصائب جهان و شکر بر نعمت‌های یزدان و به تبع آن، زندگی جمعی قرین با آرامش و امنیت و رفاه و صلح و صفا و محبت و دوستی، و تعاون و همکاری و دیگر مفاهیم سازنده‌ی انسانی). و با خیر و نیکی نیز خواهد مرد و چشم از جهان فرو خواهد بست. و از گناهانش بسان روزی که از مادر زاده شده، پاک و پاکیزه خواهد گردید. و نیز خداوند فرمود: ای محمد! چون نماز خواندی، پس از آن این دعا را بخوان: «اللهمّ انّي اسئلك فعل الخيرات وترك المنكرات وحبّ المساكين، واذا اردت بعبادك فتنة فاقبضني اليك غيرمفتون». «بار خدایا! از تو، توفیق انجام کارهای خیر و شایسته و ترک کارهای زشت و پلید، و محبت بی‌نوایان و مستمندان را می‌جویم. و چون خواستی بندگانت را با ضلالت وگمراهی و یا عقوبت دنیوی (که در آن زوال دین و ایمان است) بیازمایی، پس مرا پیش از آنکه گرفتار آن آزمون شوم، (و دین و ایمان خویش را از دست بدهم) بمیران».

پیامبر ج در ادامه فرمود: و درجات (که به وسیله‌ی آنها ارزش و جایگاه انسان در پیشگاه خدای ترفیع می‌یابد) عبارتند از: افشاء نمودن سلام (چه بر آشنا و چه بر بیگانه)، به بینوایان و مستمندان و گرسنگان و خاک‌نشینان، خوراک‌دادن، و در دل شب، در آن هنگام که مردم خوابند (و غوغای زندگی مادی فروکش نموده، وآرامش روح و جسم انسان در پرتو مقداری خواب،حاصل گردیده، و حالت توجه و نشاط خاصی به انسان دست می‌دهد، در محیطی آرام و به دور از هرگونه ریا و تظاهر و خودنمایی‌، توأم با حضور قلب) نماز خواندن.

[و لفظ این حدیث را چنانچه در مصابیح (اثر علامه بغوی) است، از طریق عبدالرحمن بن عائش، جز در «شرح السنة» (که اثر علامه بغوی است) نیافتم].

شرح: منظور از «مخاصمه»در این دو حدیث بالا، تنها «بحث و گفتگو» است نه جدال و کشمکش. بحث و گفتگو از اعمال آدمیان و کارهایی که کفاره و پوشاننده‌ی گناهان و بزه‌کاری‌ها می‌شود و بر درجات انسان‌ها می‌افزاید.

و شاید گفتگوی فرشتگان عالم بالا، در تعداد اعمالی است که سرچشمه‌ی این فضائل می‌گردد و یا در تعیین حد و میزان درجاتی است که از این اعمال حاصل می‌شود.

727 ـ (39) وعن أبي أُمامةَ، قال: قال رسولُ اللَّهِ: «ثلاثةٌ كُلُّهُم ضامنٌ على اللَّهِ: رَجُلٌ خرجَ غازِياً في سبيل الله، فهُو ضامِنٌ على اللَّهِ حتى يَتَوَفَّاه، فيُدخِلَه الجنَّةَ، أو يَرُدَّه بما نالَ منْ أجرٍ أو غَنِيمَةٍ؛ ورَجُلٌ راحَ إلى المسجدِ، فهُو ضامنٌ على اللَّهِ [حتى يَتَوَفّاه فيُدخِله الجنَّةَ، أو يَرُدَّه بما نالَ منْ أجرٍ وغَنِيمَة]؛ ورجلٌ دخلَ بيتَه بِسَلامٍ، فهُو ضامنٌ على الله». رواه أبو داود [465].

727- (39) ابوامامه س گوید: پیامبر ج فرمود: سه انسان‌اند که محافظت و مراقبت از آنها (در برابر فتنه‌ها و خسارت‌ها، وآفات دنیوی و دینی) بر خدا است: نخست جهادگری که در راه خدا، برای دفاع از کیان اسلام و مسلمین با دشمنان و بدخواهان، به جنگ و پیکار می‌پردازد، محافظت و مراقبت از چنین کسی بر خدا بایسته است تا او را (در جنگ) بمیراند و وارد بهشت سازد (و به سعادت و خوشبختی اخروی برساند) و یا او را زنده و سالم با اجر و پاداش و غنیمت از جنگ و پیکار بازگرداند (که این نیز، سعادت دنیوی و دینی است، که شامل حال وی می‌شود).

و دیگر آن رهپویی که پیوسته به سوی مسجد (برای خواندن نماز) رهسپار است، محافظت و مراقبت چنین فردی نیز بر خدا بایسته است، تا او را بمیراند و وارد بهشت سازد، و یا او را زنده و سالم با اجر و پاداش و غنیمت از مسجد به سوی خانه‌اش بازگرداند. و دیگر آن کسی که وقتی در خانه‌اش وارد می‌شود، بر اهالی خانه‌اش سلام می‌کند، محافظت و مراقبت این چنین فردی نیز (از آفات خانوادگی و زیان‌های فردی و اجتماعی) بر خدا بایسته است.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

728ـ (40) وعنه، قال: قالَ رسولُ اللَّهِ: «مَنْ خرجَ منْ بيتِه مُتَطَهِّراً إلى صلاةٍ مكتُوبَةٍ؛ فأَجْرُه كأَجر الحاجِّ المُحرِمِ. ومَنْ خرجَ إلى تسبيحِ الضُّحى لايُنصِبُه إلاَّ إياهُ؛ فأجرُه كأجر الحاج المُعتَمِر. وصَلاةٌ عَلى إثْر صَلاةٍ لا لَغْوَ بينَهُما كتابٌ في عِلِّيّينَ». رواه أحمدُ، وأبو داود [466].

728- (40) ابوامامه س گوید: پیامبر ج فرمود: هرکس خانه‌ی خویش را با طهارت و وضو به مقصد مسجد برای خواندن نماز فرض ترک کند، اجر و پاداشی بسان پاداش کسی که آهنگ حج خانه‌ی خدا را کرده باشد، فرا چنگ می‌آورد، و هرکس برای خواندن نماز چاشت بیرون آید، و خستگی و مشقت را فقط برای خواندن آن به جان بخرد و در این راستا از خویشتن ریا و تظاهر و سهل‌انگاری و غفلت، نشان ندهد، پاداشی همانند پاداش کسی بدست می‌آورد که آهنگ عمره نموده باشد.

و خواندن نمازی در پی نماز دیگر (یعنی مداومت بر نمازها و مراقبت و حفاظت از آن) که در میان آنها کارهایی بیهوده و ناشایست، و سخنان زننده و نابایست صورت نگیرد، کاری مکتوب و ثبت شده در «علّیین» است.

[این حدیث را احمد و ابوداود روایت کرده‌اند].

شرح: «علّيين»:جمع «عِلّي»(بر وزن ملّی) در اصل به معنای مکان بالا، یا اشخاصی است که در محل بالا می‌نشینند و به ساکنان قسمت‌های مرتفع کوه‌ها نیز اطلاق شده است، و در اینجا جمعی از علما و صاحب‌نظران اسلامی، آن را به معنای «برترین مکان آسمان» یا «برترین مکان بهشت» تفسیر کرده‌اند. به این معنا که نامه‌ی اعمال چنین افرادی بر فراز آنها در شریف‌ترین مکان، یا بر فراز بهشت در بلندترین مقام، جای دارد، و همه‌ی اینها نشان می‌دهد که مقام خود آنها فوق‌العاده بلند و والاست.

اما بهتر است که گفته شود: «علّيين»اسم خاص دیوان یا دفتر کل نامه‌های اعمال نیکان و نیکوکاران است. تعبیر از آن بدین نام، به خاطر این باشد که محتویات این دیوان، سبب درجات رفیعه‌ی صاحبان خود در بهشت است.

729 ـ (41) وعن أبي هريرةَ [س]قال: قالَ رسولُ الله ج: «إذا مَرَرْتُمْ برِياضِ الجنَّةِ فارْتَعُوا». قيلَ: يا رسولَ الله! وما رياضُ الجنَّةِ؟ قال: «المَساجدُ». قيلَ: وما الرَّتْعُ؟ يا رسولَ اللَّهِ؟ قال: «سُبْحانَ اللَّهِ، والحمدُ للَّهِ، ولا إلهَ إلاَّ اللَّهُ، واللَّهُ أكبر». رواه الترمذيُّ [467].

729- (41) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه از باغ و بوستان‌های بهشت گذرکردید، خوب بچرید (و کمال استفاده را از آن بنمایید) گفته شد: ای رسول‌خدا ج! باغ‌های بهشت چیست؟ پیامبر ج فرمود: مساجد. پرسیده شد: ای رسول‌خدا ج! چه چیزی را باید چرید؟ فرمود: «سبحان الله» و«الحمد لله» و«لا اله الا الله» و«الله اكبر».

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

شرح: «فارتعوا»[بچرید]: از ماده‌ی «رتع» در اصل به معنای چریدن و فراوان خوردن حیوانات است، ولی گاهی در مورد انسان به معنای تفریح و خورد و خوراک فراوان به کار می‌رود. برادران یوسف می‌گویند:

﴿أَرۡسِلۡهُ مَعَنَا غَدٗا يَرۡتَعۡ وَيَلۡعَبۡ[یوسف: 12].

«پدر! فردا یوسف را با ما بفرست تا در میان چمنزارها و گلزارها بخورد و بازی کند».

در اینجا مراد از «رتع» خوردن وآشامیدن و بهره‌مندی از میوه و چیزهای خوشمزه است.

و تعبیر از چنین واژه‌ای برای انسان‌ها در این حدیث، شاید به خاطر این باشد که همان‌گونه که اگر حیوانی در سبزه‌زار و بوستانی به چریدن مشغول شود به سادگی و راحتی از آنجا بیرون نمی‌رود، حتی ضربه‌ی چوب صاحب بوستان را هم به جان و دل می‌پذیرد اما حاضر نمی‌شود که از چریدن باز آید، اینچنین نیز ذکرکننده هم نباید به سبب افکار پست دنیوی و موانع سخت زندگی و خواهشات ناروای نفسانی و غرائز ناجایز حیوانی و وسوسه‌های ویرانگر شیطانی، از ذکر و یاد خدا باز آید.

730 ـ (42) وعنه، قال: قالَ رسولُ اللَّهِ: «منْ أتى المسجدَ لِشَيءٍ، فهُو حَظُّه». رواه أبو داود [468].

730- (42) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هرکس به هر نیت و انگیزه‌ای که به مسجد بیاید، همان چیز را حاصل می‌نماید و پاداشش به نیت او بستگی دارد و نتیجه‌ی نیت خویش را دریافت می‌کند.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

شرح: پس برای رهپویان مساجد لازم است که در رفتن به مسجد، به دنبال جویاشدن رضایت خدا در عمل و تصفیه‌ی آن از شایبه‌های شخصی، یا دنیوی، منافع فردی وامراض درونی باشند، یعنی جز به خاطر جلب رضایت خدا و منزل اخروی گام به سوی مسجد بر ندارند، و اگر گامی به سوی مسجد بر می‌دارند آن را از شایبه‌ها و امیال وآرزوهای زودگذر نفسی، اعم از ظاهر و باطن و موانع راه، اعم از سرمایه، شهرت، مقام، مال، کسب شهرت و منزلت در دل دیگران، مدح و ثنا، گریز از ملامت، کسب رضایت عامه‌ی مردم، تعارف و رودربایستی با بزرگان و... پیراسته گرداند و انگیزه‌های الهی و دینی را بر انگیزه‌های شیطانی، نفسانی، حیوانی و دنیوی در قلبش غالب گرداند و خواسته‌های خدا را بر خواسته‌های مردم ترجیح دهد، و نیت و قول و عمل را برای خدا خالص، و نماز و عبادات و مرگ و حیات خویش را خاصّ پروردگار جهان گرداند، چرا که: پاداش اعمال به نیت بستگی دارد و هرکس نتیجه‌ی نیت خود را دریافت می‌کند، کسی که آمدنش به مسجد به خاطر خدا است، پاداش آمدن به خاطر خدا و رضایت او دریافت می‌کند وکسی که آمدنش به خاطر هدفی دنیوی و یا منافع شخصی باشد، به آن می‌رسد وآمدنش به سوی همان چیزی است که برای آن آهنگ رفتن کرده است.

731 ـ (43) وعن فاطِمةَ بنتِ الحسَينِ، عنْ جدَّتِها فاطمةَ الكبرى، شم، قالتْ: كانَ النبيُّ جإذا دخلَ المسجدَ صلّى على محمَّدٍ وسلَّم، وقال: «رَبِّ اغفِرْ لي ذُنُوبي، وَافتَحْ لي أبوابَ رَحمَتِكَ» وإذا خرَجَ صلّى على محمَّدٍ وسلَّم، وقال: «ربِّ اغفرْ لي ذنوبي، وافتحْ لي أبوابَ فَضلِك». رواه الترمذيُّ. وأحمدُ، وابنُ ماجة وفي روايتِهما، قالتْ: إذا دخلَ المسجدَ، وكذا إذا خرجَ، قال: «بسِم اللَّهِ، والسَّلامُ على رسول الله» بدل: صلّى على محمدٍ وسلَّم. وقال الترمذيُّ: ليسَ إسنادُه بمُتَّصِلٍ، وفاطمةُ بنتُ الحسينِ لم تَدْرُكْ فاطمةَ الكُبرى [469].

731- (43) فاطمه دختر حسین ـ بـ از مادر بزرگش «فاطمه» دختر پیامبر ج روایت می‌کند: که گفت: پیامبر ج وقتی وارد مسجد می‌شد، بر محمد ج سلام و درود می‌فرستاد و می‌فرمود: «[اللهم صلّ علي محمدٍ وسلّم] ربّ اغفرلي ذنوبي وافتح لي ابواب رحمتك» [پروردگارا! بر محمد ج درود و سلام بفرست]، خداوندا! گناهانم را بیامرز و درهای رحمتت را برمن بگشای.

و وقتی که از مسجد خارج می‌شد، بر محمد ج سلام و درود می‌فرستاد و می‌فرمود: «[اللهم صلّ علي محمد وسلّم] ربّ اغفرلي ذبوبي وافتح لي ابواب فضلك» [پروردگارا! بر محمد ج درود و سلام بفرست،] خداوندا! گناهانم را بیامرز و درهای فضلت را بر من بگشای.

[این حدیث را ترمذی روایت کرده، و احمد و ابن‌ماجه نیز این حدیث را روایت نموده‌اند، و در روایت آن دو، «فاطمه» به عوض عبارت «صلّي علي محمد وسلّم»، «بسم الله والسلام علي رسول الله»[به نام خدا، سلام بر رسول‌خدا باد] نقل کرده است.

ترمذی پیرامون این حدیث گفته است: اسناد این حدیث متصل نیست، چرا که فاطمه دختر حسین، مادر بزرگش «فاطمه دختر پیامبر ج» را در نیافته است].

732 ـ (44) وعن عمرو بنِ شُعيبٍ، عنْ أبيه، عنْ جدِّه، قال: نهى رسولُ الله جعنْ تَناشُدِ الأشعار في المسجدِ، وعنِ البيعِ والإِشتِراءِ فيه، وأنْ يَتَحَلَّقَ النَّاسُ يومَ الجمعةِ قبلَ الصَّلاةِ في المسجدِ. رواه أبو داود، والترمذيُّ [470].

732- (44) عمرو بن شعیب، از پدرش و او نیز از جدش (عبدالله بن عمرو بن العاص) روایت می‌کند که گفت: پیامبر ج از مشاعره و داد و ستد و خرید و فروش در مسجد نهی فرمود، و نیز از اینکه در روز جمعه، پیش از نماز، مردم، گروه گروه در مسجد دور هم جمع شده و جلسه تشکیل دهند و با هم صحبت نمایند، نهی کرد.

[این حدیث را ابوداود و ترمذی روایت کرده‌اند].

شرح: «نهي رسول الله ج عن تناشد الاشعار»:در حدیثی امام بخاری بدین وسیله اشاره کرده که: «حسان بن ثابت» [شاعر توانمند رسول الله ج]در مسجد ابیاتی را در دفاع از رسول‌خدا ج وآرمان‌ها و ارزش‌های اسلامی، و در مذمت کافران و بدخواهان اسلام و مسلمین می‌سرود، و رسول‌خدا ج نیز وی را از خواندن این چنین اشعاری در مسجد، نهی نمی‌کرد، بلکه وی را تأیید نیز می‌فرمود. ولی در این حدیث، پیامبر ج از شعر گفتن و مشاعره در مسجد نهی فرموده است!.

در حقیقت، میان این دو حدیث تعارض و تضادی نیست، بلکه رسول‌خدا ج از خواندن سرودها و اشعاری نهی فرموده که از اشعار جاهلیت یا در بطالت و بیهودگی باشد، و غرضی صحیح و هدفی درست و انگیزه‌ای الهی، و منفعت دینی درآن نباشد، ولی خواندن علوم و معارفی که در قالب نظم است و اشعاری که در بیان دفاع از رسول‌خدا ج و یا ترغیب و تشویق در طاعت و عبادت خدا و یا در راستای اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزه‌های نبوی و احکام و دستورات شرعی و حقائق و مفاهیم والای قرآنی است، منعی ندارد، مشروط بر آنکه: مایه‌ی تشویش فکری نمازگزاران نباشد، یا در وقتی باشد که وقت نماز فرض نیست که مردم به مسجد می‌آیند.

«وأن يتحلّق النّاس يوم الجمعه قبل الصلاة في المسجد»: این بخش از حدیث، مربوط به آداب و سنن روز جمعه است، یعنی کسانی که صبح آدینه، زود به مسجد می‌روند، شایسته است که مشغول نماز، راز و نیاز، ذکر و یاد خدا، عبادت و پرستش الهی، تلاوت قرآن، درود و صلوات بر پیامبر ج شوند و در همین فاصله ـ خدایی ناکرده ـ از فرصت استفاده نکنند تا جلساتی میان یکدیگر تشکیل دهند و به صحبت‌های دنیوی بپردازند و وقت خویش را با صحبت‌های دنیوی از دست بدهند.

733 ـ (45) وعن أبي هريرةَ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «إذا رأيتُمْ مَنْ يَبيعُ أو يَبتاعُ في المسجدِ، فقولوا: لا أربَحَ اللَّهُ تجارتَكَ، وإذا رَأيْتُمْ منْ يَنشُدُ فيه ضالَّةً، فقولوا: لا رَدَّ اللَّهُ عليكَ». رواه الترمذيُّ، والدارميّ [471].

733- (45) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه کسی را دیدید که در مسجد داد و ستد می‌کند، بدو بگویید: خدا در تجارت و داد و ستد تو، سودی ندهد و آن را بی‌فایده گرداند.

و وقتی دیدید، کسی در مسجد گم‌شده‌اش را از مردم طلب می‌کند، بدو بگویید: خداوند آن را به تو باز نگرداند (چرا که مساجد برای اینگونه چیزها از قبیل: خرید و فروش و داد و ستد و کارهای دنیوی ساخته نشده است).

[این حدیث را ترمذی و دارمی روایت کرده‌اند].

734 ـ (46) وعن حكيمِ بنِ حزامٍ، قال: نهى رسولُ الله جأن يُستَقادَ في المسجد، وأنْ يُنشَدَ فيه الأشعارُ، وأنْ تُقامَ فيه الحُدُودُ. رواه أبو داود في «سُننِه»، وصاحبُ «جامعِ الأصول» فيه عن حكيمٍ [472].

734- (46) حکیم بن حزام س گوید: پیامبر ج از گرفتن قَوَد و قصاصِ قتل در مسجد، و این که شعری در آن خوانده شود، و یا اینکه حدود شرعی در آن اجرا گردد نهی فرمود: (چرا که مساجد برای این کارها ساخته نشده‌اند و مساجد مختص عبادت و پرستش خدا است).

[این حدیث را ابوداود در سنن خویش، و نویسنده‌ی «جامع الاصول» از حکیم روایت نموده اند].

«يُستقاد»:قصاص گرفتن. از حاکم خواستن که قاتل را عوض مقتول بکشد.

735 ـ (47) وفي «المصابيح» عن جابر [473].

735- (47) و همین حدیث را شیخ بغوی نیز در «مصابیح» از حضرت جابر س روایت کرده است.

736 ـ (48) وعن معاويةَ بنِ قُرَّةَ، عن أبيه، أنَّ رسولَ اللَّهِ نهى عنْ هاتَينِ الشَّجَرتينِ ـ يعني البَصَلَ والثُّومَ ـ وقال: «مَنْ أكَلَهُما فلا يَقْرَبَنَّ مسجدَنا». وقال: «إنْ كُنتُم لا بُدَّ آكِلَيهِما؛ فأَمِيتُوهُما طَبْخاً». رواه أبو داود [474].

736- (48) معاويه بن قرّة س از پدرش روایت می‌کند که گفت: پیامبر ج از خوردن این دو گیاه: پیاز و سیر (به خاطر بوی بد آنها) نهی کرد و فرمود: کسی که از این دو گیاه بخورد نباید به مسجد ما نزدیک شود.

و نیز فرمود: اگر ناگزیر از خوردن این دو گیاه هستید، پس باید (با پختن،) بوی آنها را از میان ببرید (و پخته شده‌‌ی آن را بخورید).

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

737 ـ (49) وعن أبي سعيدٍ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «الأرضُ كُلُّها مسجدٌ إلاَّ المَقبُرَةَ والحمَّامَ». رواه أبو داود، والترمذيّ، والدارميّ [475].

737- (49) ابوسعید س گوید: پیامبر ج فرمود: تمام زمین به جز قبرستان و حمام، مکان جواز نماز و مسجد و جای سجده است.

[این حدیث را ابوداود، ترمذی و دارمی روایت کرده‌اند].

738 ـ (50) وعن ابنِ عمرَ، قال: نهى رسولُ الله جأنْ يُصلَّى في سبعةِ مواطِنَ: في المَزْبَلَةِ، والمجْزَرَةِ، والمقبرَةِ، وقارِعَةِ الطَّريق، وفي الحَمَّامِ، وفي معاطِنِ الإبل، وفَوقَ ظهْرِ بيت الله. رواه الترمذيُّ، وابن ماجة [476].

738- (50) ابن عمر ـ بـ گوید: پیامبر ج از خواندن نماز در هفت جای نهی فرمود: آشغال‌دان و زباله‌دان، کشتارگاه حیوانات، قبرستان، گذرگاه مردم (کوچه و خیابان)، حمام، خوابگاه و استراحتگاه شتران که در مجاورت آب قرار گرفته باشد، و روی سقف خانه‌ی خدا.

[این حدیث را ترمذی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

شرح: در بیان حکمت نهی نمازخواندن در این اماکن، علماء و صاحب‌نظران اسلامی گفته‌اند: نهی از خواندن نماز در زباله‌دان، کشتارگاه حیوانات و قبرستان، به سبب وجود نجاست و پلیدی، و میان کوچه و خیابان وگذرگاه مردم، به سبب تنگ‌کردن راه بر عابران، و در خوابگاه و استراحتگاه شتران، به سبب ترس از رمیدن شتر و ضرررساندن به فرد نمازگزار، و نهی از خواندن نماز در روی سقف خانه‌ی کعبه، به جهت اسائه‌ی ادب و توهین به خانه‌ی کعبه است.

739 ـ (51) وعن أبي هريرةَ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «صَلُّوا في مَرابِضِ الغَنمِ، ولا تُصَلُّوا في أعْطانِ الإبِلِ». رواه الترمذيّ [477].

739 (51) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: می‌توانید در خوابگاه وآغُل گوسفندان نماز بخوانید. ولی در استراحتگاه شتران نماز نخوانید.

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

شرح: «مرابض»جمع «مربض» به معنای آغل و خوابگاه گوسفندان است.

«أعطان»جمع «عطن» به معنای خوابگاه و استراحتگاه شتران که در مجاورت آب قرار گرفته باشد.

حکمت و فلسفه‌ی نهی از نمازخواندن در خوابگاه شتران برای تمام خردمندان و انسان‌های عاقل و فهمیده، مشخص است، چرا که شتر، حیوانی رمنده، چموش وگریزپا است و در رمندگی و چموشی به اسم است، و احتمال دارد که اگر فردی در اصطبل واستراحتگاه شتران به نماز بایستد، شتری بر او حمله‌ورشود و وی را مجروح و مصدوم نماید، علاوه ازآن، نمازخواندن در چنین اماکنی، انسان را از حالت خشوع و خضوع نماز نیز بیرون می‌کند، چرا که فرد نمازگزار پیوسته در فکر این است که از ناحیه‌ی شتران مورد حمله قرار نگیرد. برخلاف استراحتگاه وآغل گوسفندان که آنها بر خلاف شتران، حیواناتی آرام و بی‌دردسر و عاری از رمندگی و چموشی می‌باشند.

البته باید توجه داشت که نمازخواندن در آغل گوسفندان، مستلزم آن نیست که خواندن نماز بر روی نجاسات آنها نیز جایز است، بلکه نمازخواندن در آغل گوسفندان در صورتی جایز است که مکانی پاک و عاری از هرگونه پلیدی و نجاست، برای این کار اختصاص داده شود.

740 ـ (52) وعن ابنِ عبَّاسٍ، ب، قال: لَعَنَ رسولُ الله جزائراتِ القُبورِ، والمُتَّخِذِينَ عليها المساجدَ والسُّرُجَ. رواه أبو داود، والترمذيّ، والنّسائيّ [478].

740 – (52) ابن‌عباس ـ بـ گوید: پیامبر ج زنان زیارت کننده‌ی قبور و کسانی را که گورها را به عنوان مسجد می‌گیرند، و بر آنها (به قصد تعظیم و بزرگداشت و شرک و چندگانه‌پرستی) چراغ می‌گذارند، لعن و نفرین کرد.

[این حدیث را ابوداود، ترمذی و نسائی روایت کرده‌اند].

شرح: «زیارت قبور توسط زنان»: اگر زیارت زن، موجب فتنه گردد، و یا زینت‌های خود را به نمایش گذارد و با مردان مختلط شود، یا برای نوحه‌خوانی و شیون و زاری بیاید، با اتفاق تمام علماء حرام است و اگر چنانچه زیارتش خالی از اینگونه امور باشد، در مورد جایزبودن آن، علماء اختلاف نطر دارند: گروهی از علماء و صاحب‌نظران اسلامی، زیارت زنان را بنا به حدیث بالا، حرام دانسته‌اند.

گروهی دیگر از علماء آن را جایز دانسته‌اند، اما به شرطی که از فتنه، نمایش زینت، اختلاط با مردان، نوحه‌خوانی، شیون و زاری خالی باشد و به فعل امر«فزوروها»در حدیث: «فزوروها فانّها تذكّر الاخرة»که دلالت بر عموم می‌کند، استدلال کرده‌اند، زیرا هرگاه فعل امر، خطاب به مردان باشد، آن امر شامل زنان نیز می‌گردد.

و نیر «امّ عطیه»ـ لـ می‌گوید:

«ما زنان از زیارت قبور منع شدیم، ولی بر ما واجب نشد»، [مسلم]

و نیز حضرت عایشه ـ لـ می‌گوید:

«از رسول‌خدا ج پرسیدم: وقتی که به زیارت قبور می‌روم، چه بگویم؟ حضرت فرمود: بگو: السلام عليكم اهل الديار من المؤمنين»..

و همچنین در بخاری روایت شده است که:

«روزی پیامبر ج بر زنی گذشت که در کنار قبری گریه می‌کرد رسول‌خدا ج فرمود: تقوا داشته باش و صبر کن. زن، پیامبر ج را نشناخت وگفت: راحتم بگذار.

پیامبر ج در این حدیث آن زن را از زیارت نهی نکرد.

و نیز ترمذی روایت کرده که عایشه ـ لـ قبر برادرش (عبدالرحمن) را زیارت می‌کرد.

اما حدیث «انّ رسول الله ج لَعن زائرات القبور» را، علماء و صاحب‌نظران اسلامی، حمل بر زنانی کرده‌اند که به قصد نوحه و شیون و زاری واختلاط با نامحرمان و نمایش‌گذاردن زینت و ایجاد فتنه، به زیارت بروند، و امکان دارد که این نهی در ابتدای امر بوده باشد، چرا که در اوائل دعوت به اسلام، پیامبر ج مردم را از زیارت قبور منع کرد، چون نزدیک دوره‌ی جاهلیت بود، دوره‌ای که قبور و بت‌ها را پرستش و تقدیس می‌کردند، بعد از اینکه عادات گذشته را ترک کردند و ایمان در دل‌هایشان رسوخ کرد به آنان اجازه داد که قبور را زیارت کنند تا آخرت برایشان یادآوری شود و عبرت گیرند.

741 ـ (53) وعن أبي أمامةَ، قال: إنَّ حَبْراً منَ اليهودِ سألَ النَّبيَّ ج: أيُّ البِقاعِ خيرٌ؟ فَسَكَتَ عنه، وقال: «أُسكُتُ حتى يجيءَ جِبريلُ»، فسكتَ، وجاءَ جبريلُ عليه السلام، فَسَألَ، فقالَ: ما المسؤُولُ عنها بأعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ؛ ولكنْ أسألُ ربِّي تباركَ وتعالى. ثمَّ قالَ جبريلُ: يا محمَّدُ! إني دَنَوتُ منَ اللَّهِ دُنُوّاً ما دَنَوْتُ منه قَطّ. قال: «وكيفَ كانَ يا جبريلُ؟» قال: كانَ بيني وبينَه سَبعُونَ ألفَ حِجابٍ منْ نُورٍ، فقالَ: شَرُّ البِقاعِ أسواقُها، وخيرُ البقاعِ مساجدُها [479].

741- (53) ابوامامه س گوید: خاخامی از خاخام‌های یهود از پیامبر ج پرسید: بهترین و برترین اماکن چیست؟ پیامبر ج در پاسخ سکوت کرد و فقط فرمود: تا آمدن جبرئیل سکوت خواهم کرد. چون جبرئیل به نزد ایشان آمد، پیامبر ج پیرامون این مسئله از وی پرسید.

جبرئیل گفت: مورد سؤال قرارگرفته از سؤال‌کننده آگاه‌تر نیست (یعنی من در این مورد از تو عالم‌تر و داناتر نیستم) ولی در این‌باره از پروردگار بلند مرتبه‌ام سؤال خواهم کرد. پس از آنکه جبرئیل از پیشگاه خداوند آمد، گفت: ای محمد ج! براستی چنان به خدا نزدیک شدم که هرگز این چنین به او نزدیک نشده بودم.

پیامبر ج فرمود: از کیفیت و چگونگی نزدیکی خویش به خدا، برایم بگو. جبرئیل گفت: میان خدا و من، هفتاد هزار پرده و حجاب از نور وجود داشت (و از او پیرامون بهترین و برترین اماکن، پرسیدم) خدای فرمود: بدترین و خشم‌انگیز‌ترین جاها در پیشگاه خدا، بازارهای آن، و بهترین و دوست‌داشتنی‌ترین جاها، مسجدهای آن است.

[این حدیث را ابن‌حبان در صحیح خود از ابن عمر ـ لـ روایت کرده است].

«حبر»:دانشمند و خاخام یهود.

«سبعون الف حجاب من نور» [هفتاد هزار پرده از نور]: تعبیر به «هفتاد هزار حجاب»، ممکن است از باب تکثیر باشد، زیرا عدد هفتاد، از اعدادی است که غالباً برای کثرت به کار می‌رود. و در اینجا نیز مراد تحدید و عدد خاصی نیست، بلکه مراد تکثیر است.

[449]- ترمذی 2/173 ح 344 و قال: حدیث حسن صحیح، ابن ماجه 1/323 ح 1011. [450]- نسایی 2/38 ح 701. [451]- ابوداود 1/314 ح 455، ترمذی 2/489 ح 594، ابن ماجه 1/250 ح 758. [452]- ابوداود 1/310 ح 448، و بخاری نیز در باب «بناء المساجد» 1/539 این حدیث را به صورت تعلیقی بدین گونه روایت کرده است: «لتزخرفنّها کما زخرفت الیهود والنصاری». [453]- ابوداود 1/311 ح 449، نسایی 2/32 ح 689، دارمی 1/383 ح 1408، ابن ماجه 1/244 ح 739. [454]- مسجد سازی از دیدگاه اسلام، قرضاوی، ترجمه: فاروق نعمتی 56-57. [455]- ترمذی 5/163 ح 2916 و قال: «غريب لا نعرفه الا من هذالوجه»، ابوداود 1/316 ح 461. [456]- ابوداود 1/379 ح 561، ترمذی 1/435 ح 223 و قال: حديث غريب من هذالوجه مرفوع . وهو صحيح مسند وموقوف الي اصحاب النبي جولـم يسند الي النبي ج. [457]- ابن ماجه به روایت از سهل 1/256 ح 780 و بروایت از انس 1/257 ح 781. [458]- ترمذی 1/14 ح 2617 و قال: غریب حسن، ابن ماجه 1/263 ح 802 و ابن ماجه به عوض واژه‌ی «یتعاهد» عبارت «یعتاد» را نقل کرده است. و احمد بن حنبل نیز با واژه‌ی «یعتاد» نقل کرده است: 3/68، دارمی 1/302 ح1223. [459]- ﴿إِنَّمَا يَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ[التوبة: 18]. [460]- شرح السنه 2/370 ح 484. [461]- ر.ک: تفسیر نمونه ج 23 ص 399. [462]- دارمی 2/170 ح 2149 دارمی این حدیث را از عبدالرحمن بن عایش نقل نموده است و ترمذی نیز این روایت را در سننش 5/344 پس از حدیث شماره‌ی 3235 از قول بخاری به صورت تعلیقی روایت کرده است. [463]- ﴿وَكَذَٰلِكَ نُرِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ مَلَكُوتَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلِيَكُونَ مِنَ ٱلۡمُوقِنِينَ٧٥[الأنعام: 75]. [464]- ترمذی نظیر این حدیث را با زیاداتی از... عبدالرحمن عایش حضرمی، از مالک بن یخامر السکسکی، از معاذ بن جبل نقل کرده است: 5/343 ح 3235، و شیخ بغوی نیز این حدیث را در شرح السنه روایت نموده است. [465]- ابوداود 3/16 ح 2494. [466]- مسنداحمد 5/268، ابوداود 1/377 حدیث 558. [467]- ترمذی 5/497 ح 3509 و قال: حسن غریب. [468]- ابوداود 1/320ح 472. [469]- ترمذی 2/127 ح 314 و قال حدیث حسن و لیس اسناده بمتصل، مسنداحمد 2/282، ابن ماجه 1/253 ح 771. [470]- ابوداود1/651 ح 1076، ترمذی 2/139ح 322 و قال حدیث حسن، نسایی نیز این حدیث را به صورت مختصر نقل نموده است: 2/47 ح 714، ابن ماجه نیز به صورت مختصر به روایت این حدیث پرداخته و عبارت «التحلق یوم الجمعة» را ذکر نکرده است: 1/247 ح 749. [471]- ترمذی 3/610 ح 1321 و قال: حسن غریب، دارمی 1/379 ح 1401. [472]- ابوداود 4/629 ح 4490، و احمد بن حنبل نیز این حدیث را به صورت مختصر در مسند خویش: 3/434 نقل کرده است. [473]- مصابیح السنة 1/297 ح 520. [474]- ابوداود 4/272 ح 3827، مسنداحمد 4/19. [475]- ابوداود 1/330 ح 492، ترمذی 2/131 ح 317 و قال: فیه اضطراب، ابن ماجه 1/246 ح 745، دارمی 1/375 ح 1390. [476]- ترمذی 2/777 ح 346 و قال: اسناده لیس بذاک القوی، ابن ماجه 1/246 ح 746. [477]- ترمذی 2/180 ح 348،ابن ماجه با اندکی زیادتی آن را روایت کرده است: 1/252 ح 768، مسنداحمد 2/451، دارمی 1/375 ح 1391. [478]- ابوداود 3/558 ح 3236، ترمذی 2/136 وقال: حدیث حسن، نسایی 4/94 ح 2043، ابن ماجه نیز اول این حدیث را نقل کرده است: 1/502 ح 1575، مسنداحمد 1/229. [479]- مسنداحمد 4/81.