فصل اول
790 ـ (1) عن أبي هريرة [س]: أن رَجُلاً دخلَ المسجدَ ورسولُ اللَّهِ جالِسٌ في ناحية المسجدِ، فَصَلّى، ثمَّ جاءَ فَسَلَّم عليه. فقالَ له رسولُ الله ج: «وعلَيكَ السَّلامُ، إرْجِعْ فَصَلِّ، فإنَّكَ لم تُصَلِّ». فَرَجَعَ فصَلّى، ثمَّ جاءَ، فَسَلَّم. فقال: «وعليكَ السَّلامُ، أرجعْ فصلِّ، فإنَّكَ لم تُصلِّ». فقال في الثالثةِ ـ أو في التي بعدَها ـ: عَلِّمني يا رسولَ الله! فقال: «إذا قُمتَ إلى الصَّلاةِ فأسْبِغِ الوُضُوءَ، ثمَّ اسْتَقبِل القِبلَةَ، فَكبِّرْ، ثمَّ إقرَأْ بما تيَسَّرَ معكَ منَ القرآن، ثمَّ ارْكعْ حتى تَطمَئِنَّ راكعاً، ثمَّ ارفع حتى تستَويَ قائماً، ثمَّ اسجُدْ حتى تَطمَئِنَّ ساجداً، ثمَّ ارفعْ حتى تطمئنَّ جالساً، ثمَّ اسجُدْ حتى تطمئنَّ ساجداً، ثمَّ ارفعْ حتى تطمئنَّ جالساً». ـ وفي رواية: «ثمَّ ارفعْ حتى تستَويَ قائماً، ثمَّ افعلْ ذلكَ في صلاتِكَ كُلِّها» ـ.متفقٌ عليه [530].
790- (1) ابوهریره س گوید: مردی وارد مسجد شد در حالیکه پیامبر ج در گوشهای از مسجد نشسته بود. آن مرد نماز خواند و پس از آن جلو آمد و به پیامبر ج سلام کرد. پیامبر ج با «علیک السلام» جواب سلام او را داد (و چون دید که این فرد، با طمأنینه و تأنی سورهی فاتحه را نخواند و با آرامش و طمأنینه رکوعها و سجدهها را که از ارکان نمازاند، انجام نداده بود) فرمود: بازگرد و دوباره نماز بخوان، زیرا که تو هنوز نماز نخواندهای.
آن مرد رفت و همانگونه که پیشتر نماز گزارده بود، نماز خواند. سپس آمد و به پیامبر ج سلام کرد. پیامبر ج به او جواب داده و فرمود: برگرد نمازت را بخوان چون تو نماز نخواندهای (تا سه بار این حالت تکرار شد) آن مرد در مرحلهی سوم ــ یا چهارم ــ گفت: نماز را به من یاد بده، ای رسولخدا ج! (سوگند به خدا، چیزی بهتر از این نمیدانم)!
پیامبر ج فرمود: هرگاه خواستی نماز بخوانی، خوب و کامل وضو بگیر، سپس رو به قبله تکبیر (الله اکبر) بگو، آنگاه آنچه برایت از خواندن قرآن ممکن است بخوان. سپس رکوع را بجای آور تا اینکه در هنگام رکوع بدنت بیحرکت گردد وآرام گیرد آنگاه از رکوع بلند شو تا اینکه خوب بایستی و قدت راست و بیحرکت شود، پس از آن به سجده برو تا در سجده آرام گیری و بدنت از حرکت باز ایستد، سپس سرت را از سجده بردار تا اینکه به حالت نشسته، آرام گیری.
ـ و در روایتی دیگر آمده است: ــ پس از آن از سجدهی دوم بلند شو تا اینکه خوب بایستی و قدت راست و بیحرکت شود، و این عملیات را در تمام رکعتهای نمازت به اجراء در بیاور.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: از این حدیث دانسته میشود که برای انسان مسلمان، شایسته است که در نماز، خشوع جسمانی و خشوع قلبی و روحانی را رعایت کند و اندام بدن خویش را در نماز از حرکت باز نگاه دارد و بوسیلهی بازی با اندام از نماز و خشوع و خضوع آن، غافل نماند و روباهآسا به این طرف وآن طرف نگاه نکند و همچون خروس، نوک نزند و خیلی سریع و تند به رکوع و سجده نیز نپردازد، بلکه همانگونه که خداوند ﻷتشریع فرموده است، نماز را با تمامی ارکان و حدّ و حدود و شرایط و لوازم وآداب و سنن و فرائض و واجبات، ادا نماید چرا که نمازخواندن، تنها در صورتی باعث آمرزش گناهان و پاکشدن از پلیدیها میگردد که انسان مسلمان آن را با شروط و ارکان وآداب و حدودی که دارد به طور کامل انجام دهد.
و مسلمان نمازگزار باید بداند که در نماز با خداوندﻷبه گفتگو میپردازد و باید در هر حرکتی از حرکات نماز، و در هر وقتی از اوقات آن، و در هر رکنی از ارکان آن، حضور قلب داشته باشد و با طمأنینه و تأنی به انجام رکوع و سجود و دیگر ارکان نماز بپردازد؛ از این رو نمازگزارانی که تمامی هم و قصد آنان این باشد که از نماز فارغ شوند و از آن رهایی یابند وآن را بار سنگینی بر دوش خود احساس کنند، اینگونه نمازخواندن که بسرعت پایان مییابد و بدون اینکه رکوع و سجود آن به طور کامل و با خشوع و طمأنینه ادا گردد در کمترین وقت ممکن، تمام میشود، مورد قبول درگاه خداوند متعال نخواهد بود، بلکه نماز به این کیفیت چنانکه در حدیث آمده است، سیاه و تاریک بسوی آسمان بالا میرود و به نمازگزار گفته میشود: «ضیعک الله کما ضیعتنی».«خداوند تو را تباه گرداند، همانگونه که تو مرا تباه گردانیدی».
791 ـ (2) وعن عائشةَ، قالتْ: كانَ رسولُ اللَّهِ جيَستَفتِحُ الصَّلاةَ بالتكبِيرِ، والقِراءَةَ بـ (الحمدُ للَّهِ ربِّ العالمينَ). وكانَ إذا ركعَ لم يُشخِصْ رأسَه، ولمْ يُصَوِّبْه؛ ولكنْ بينَ ذلكَ. وكانَ إذا رفعَ رأسَه مِنَ الرُّكوعِ لمْ يسجُدْ حتى يستويَ قائماً. وكانَ إذا رفعَ رأسَه منَ السَّجدةِ لم يسجدْ حتى يستويَ جالساً. وكانَ يقولُ في كُلِّ ركعتَين أَلتَّحِيَّةَ. وكانَ يَفرُشُ رِجلَهُ اليُسْرى، ويَنصِبُ رجلَه اليُمنى. وكانَ ينهى عنْ عُقْبَةِ الشَّيطانِ، وينهى أنْ يَفتَرِشَ الرَّجُلُ ذراعَيه افتِراشَ السَّبُعِ. وكانَ يختِمُ الصَّلاةَ بالتَّسلِيمِ. رواه مسلم [531].
791- (2) عایشه ـ لـ گوید: رسولخدا ج نماز را با تکبیر (الله اكبر)، و قرائت را با «الحمد لله رب العالمين»شروع میکرد و وقتی به رکوع میرفت، سرش را نه بلند میکرد و نه به زیر میافکند، بلکه در حدی وسط قرار میداد، و هرگاه سرش را از رکوع بر میداشت تا وقتی که قدش خوب راست و بیحرکت نمیشد، به سجده نمیرفت، و چون سرش را از سجده برمیداشت تا وقتی که بحالت نشسته، آرام نمیگرفت، به سجدهی دوم نمیرفت و بعد از هردو رکعت «التحیات» میخواند و در موقع «تشهد» پای چپ را پهن و پای راستش را (روی زمین و با رو به قبله نمودن انگشتان آن) نصب میکرد و از نشستن مانند«عقبهی شیطان» نهی میکرد و نیز از اینکه نمازگزار در حال سجد، دو بازوی دست خویش را بر زمین بگذارد بسان درندگان که بازوی خود را بر زمین گسترانیده و دراز میکشند، نهی فرمود، و پیامبر ج نماز را با تسلیم (با گفتن «السلام عليكم ورحمةالله») پایان میرساند.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
«عقبة الشيطان»: حالتی است که شخص بر باسن بنشیند و دو ساق پا را راست بدارد و دو دست را پشت سر گذارد.
792 ـ (3) وعن أبي حُمَيدٍ الساعِديِّ، قال في نَفَرٍ منْ أصحابِ رسولِ اللَّهِ: أنا أحفَظُكُم لِصَلاةِ رسولِ الله ج: رَأيتُه إذا كَبَّرَ جَعَلَ يديْه حِذاءَ مَنْكِبَيه، وإذا ركعَ أمْكَنَ يديه مِن رُكبَتَيه، ثمَّ هَصَرَ ظهرَه، فإذا رفعَ رأسَه إستَوى حتى يَعُودَ كُلُّ فَقَارٍ مكانه، فإذا سجدَ وَضَعَ يَدَيه غيرَ مُفتَرِشٍ ولا قابِضهُما، واستَقبَلَ بأطرافِ أصابعِ رجلَيه القِبْلةَ، فإذا جلسَ في الرَّكعَتَينِ جلسَ على رِجلِه اليُسرى ونَصَبَ اليُمنى، فإذا جَلَسَ في الركعةِ الآخِرَةِ قدَّمَ رجلَه اليُسرى ونصبَ الأخرى، وقعَدَ على مَقْعَدَتِه. رواه البخاريّ [532].
792- (3) ابوحمید ساعدی س در حضور جمعی از یاران پیامبر ج گفت: من کیفیت و چگونگی نماز رسولخدا ج را از همهی شما بیشتر به خاطر دارم. پیامبر ج را دیدم که چون تکبیر (الله اکبر برای شروع نماز) گفت، دستهای خود را برابر شانهها رسانید و وقتی به رکوع رفت، دو زانوی خویش را با دو دستش محکم گرفت، سپس پشت خویش را خوب خم کرد و هموار ساخت، و چون سرش را از رکوع بالا آورد، چنان راست ایستاد که هریک از مهرههای پشت در جای خود قرار گرفت.
و وقتی که به سجده میرفت، دستهایش را روی زمین میگذاشت بدون اینکه آنها را بر زمین پهن یا به پهلوها جمع کند (بلکه هردو دست خویش را به جلو برده و برابر با صورت خود، در سمت راست و چپ قرار میداد و هردو بازوی خود را از زمین و از پهلوها دور میداشت) و نوک انگشتان پایش را رو به قبله میکرد.
و وقتی بعد از رکعت دوم مینشست، روی پای چپش مینشست و پای راستش را نصب میکرد (که آن را «جلسهی افتراش» میگویند) و وقتی در رکعت آخر مینشست، پای چپ را زیر پای راستش میبرد و پای راستش را نصب میکرد و روی نشیمنگاهش مینشست (که آن را «توَرُّک» میگویند).
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
«حذاء»:برابر «هصر»:خم کرد «فقار»: مهرههای پشت
793 ـ (4) وعن ابنِ عمرَ ب، أنَّ رسولَ اللَّهِ جكانَ يرفعُ يديه حَذْوَ مَنكِبَيْه إذا افتَتَحَ الصَّلاةَ، وإذا كبَّرَ لِلرُّكُوعِ، وإذا رفعَ رأسَه منَ الركوعِ رفعَهُما كذلكَ، وقال: «سَمِعَ اللَّهُ لمنْ حَمِدَه، ربَّنا لكَ الحَمْدُ». وكانَ لا يفعلُ ذلكَ في السُّجود. متفقٌ عليه [533].
793- (4) ابن عمرـ بـ گوید: پیامبر ج وقتی شروع به نماز میکرد، دستهایش را تا مقابل شانههایش بلند میکرد و هنگام تکبیرگفتن برای رکوع نیز دستهایش را بلند مینمود و وقتی که از رکوع بر میخاست، دستهایش را تا مقابل شانههایش بلند میکرد و میگفت: «سمع الله لمن حمده، ربنا لك الحمد»، و به هنگام سجده رفتن و برخاستن از آن، دستها را بلند نمیکرد.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
«حذومنكبيه»:دستهایش را تا مقابل هردو شانهاش بلند میکرد به نحوی که کف دو دست در مقابل دوشانه و سر انگشتان بلندش، در برابر قسمت بالای گوشها، وانگشتان کوتاهش، در برابر قسمت پائین گوشهایش قرار میگرفت.
794 ـ (5) وعن نافع: أنَّ ابن عمر كان إذا دَخلَ في الصَّلاةِ كبَّرَ ورَفَعَ يَدَيْهِ، وإذا رَكَعَ رَفعَ يديْهِ، وإذا قال: سَمِعَ اللَّهُ لمَنْ حمِدَهُ؛ رَفع يديْه، وإذا قامَ من الرَّكعَتَين رفع يديْه. ورَفَع ذلك ابنُ عمر إلى النبيِّ. رواهُ البخاري [534].
794- (5) از نافع روایت است که گفت: ابن عمرـ بـ وقتی شروع به نماز میکرد، «الله اکبر» میگفت و دستهایش را بلند میکرد و وقتی که به رکوع میرفت، دستهایش را بلند میکرد. و وقتی که «سمع الله لمن حمده» میگفت، نیز دستهایش را بلند میکرد و وقتی که از دو رکعت (برای رکعت سوم) بلند میشد، دستهایش را بلند میکرد، وابن عمر ـ بـ این حدیث را به پیامبر ج نسبت داده است.
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
795 ـ (6) وعن مالكِ بنِ الحُوَيْرِث، قال: كانَ رسولُ الله جإذا كبَّرَ رَفعَ يدَيْه حتى يُحاذيَ بهما أُذُنَيْه، وإذا رَفعَ رأسَهُ من الرُّكوعِ فقال: سمعَ اللَّهُ لمَنْ حمِدَه؛ فعَلَ مثلَ ذلك. وفي رواية: حتى يُحاذيَ بهما فُروعَ أُذُنَيْه. متفَقٌ عليه [535].
795- (6) مالک بن حویرث س گوید: پیامبر ج هرگاه نماز میخواند و برای شروع نماز، تکبیر(الله اکبر) میگفت، دستهایش را تا مقابل گوشهایش بلند میکرد، و وقتی که سرش را از رکوع بلند میکرد و «سمع الله لمن حمده» میگفت نیز همین کار را انجام میداد (یعنی دستهایش را تا مقابل گوشهایش بلند میکرد). و در روایتی آمده است: پیامبر ج دستهایش را بالا میبرد بطوری که آنها را در کنار گوشهایش قرار میداد.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
796 ـ (7) وعنه، أنه رأى النبيَّ جيُصَلِّي، فإذا كان في وِتْرٍ من صلاته لم يَنهَضْ حَتى يَسْتَويَ قاعِداً. رواه البخاري [536].
796- (7) از مالک بن حویرث س روایت است که گفت: پیامبر ج را دیدم که نماز میخواند و هنگام خواندن رکعات فرد نمازش (مانند رکعت اول و سوم) تا به صورت کامل نمینشست، بلند نمیشد (یعنی برای یک لحظه پس از سجدهی دوم، در رکعت اول و سوم مینشست).
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
797 ـ (8) وعن وائلِ بن حُجْرٍ: أنهُ رأى النبيَّ جرفعَ يديْه حينَ دَخَلَ في الصَّلاة، كَبَّرَ ثُمَّ التَحَفَ بثَوْبِه، ثمَّ وَضَعَ يَدَهُ اليُمْنى على اليُسرى، فلما أرادَ أنْ يَركَعَ أَخرَجَ يدَيه منَ الثَّوبِ، ثمَّ رَفعَهُما وَكبَّرَ فَرَكَعَ، فلما قالَ: «سمعَ اللَّهُ لمنْ حَمدَه» رَفعَ يديه، فلما سَجَد، سجدَ بينَ كَفَّيْه، رواه مسلم [537].
797- (8) از وائل بن حجر س روایت است که گفت: پیامبر ج را دیدم که چون خواست نمازش را شروع کند، دستهایش را هنگام گفتن (تكبيرة الاحرامبلند کرد و «الله اکبر» گفت، سپس (به علت سرما) دستهای خویش را به جامه خود پیچید، آنگاه دست راستش را بر دست چپ قرار داد و وقتی خواست به رکوع برود، دستهایش را از جامهی بیرون آورد وآنها را بلند کرده و«الله اكبر» گفت و به رکوع رفت. و چون «سمع الله لمن حمده» گفت، باز هم دستانش را بلند کرد و هرگاه به سجده میرفت، سرش را بین دو کف دستش قرار میداد، یعنی میان دو کف دستش سجده میکرد.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «التحف بثوبه»: یعنی پیامبر ج در وقت گفتن تکبیر تحریمه، دستانش را از آستین بیرون آورد و چون از گفتن تکبیر فارغ گشت، دوباره دستانش را در آستین داخل کرد و دست راستش را بر دست چپش گذاشت. و احتمال دارد که پیامبر ج بعلت سرما، دستانش را در جامه پیچیده باشد.
798 ـ (9) وعن سهلِ بنِ سعدٍ، قال: كانَ الناسُ يُؤْمَرونَ أنْ يَضَعَ الرَّجُلُ اليَدَ اليُمنى على ذِراعِهِ اليُسرى في الصَّلاة. رواه البخاري [538].
798- (9) سهل بن سعد س گوید: به مردم فرمان داده میشد تا شخص در نماز، دست راست خویش را بر دست چپش بگذارد.
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
«ذراع»:فاصلهی آرنج شخص تا سر انگشت میانی دست.
799 ـ (10) وعن أبي هريرةَ، قال: كانَ رسولُ الله جإذا قامَ إلى الصَّلاةِ يُكَبِّرُ حينَ يقومُ، ثمَّ يُكَبِّرُ حينَ يَركَعُ، ثمَّ يقول: «سَمِعَ اللَّهُ لمِنْ حَمِدَه» حينَ يَرفَعُ صُلْبَه من الركعةِ، ثمَّ يقولُ وهو قائمٌ: «رَبَّنا لكَ الحَمْد» ثمَّ يُكَبِّر حينَ يهوي، ثم يُكَبِّر حينَ يَرفَعُ رأسَه، ثم يُكَبِّرُ حينَ يَسجُدُ، ثمَّ يُكبِّرُ حينَ يرفعُ رأسَه، ثمَّ يفعلُ ذلك في الصَّلاةِ كُلِّها حتى يَقضِيَها، ويُكبِّرُ حينَ يقومُ من الثنتينِ بعدَ الجُلُوس. متفقٌ عليه [539].
799- (10) ابوهریره س گوید: پیامبر ج وقتی که میخواست نماز بخواند، هنگامی که میایستاد، میفرمود: «الله اكبر» سپس وقتی به رکوع میرفت «الله اكبر» میگفت، و هنگام بلندشدن از رکوع میفرمود: «سمع الله لمن حمده» و وقتی راست میایستاد، میفرمود: «ربنا لك الحمد» سپس وقتی برای سجدهی اول فرود میآمد، میفرمود: «الله اكبر» و وقتی سرش را از سجدهی اول بلند میکرد، میفرمود: «الله اكبر» و وقتی به سجدهی دوم میرفت، میفرمود «الله اكبر» و وقتی سرش را بلند میکرد، میفرمود: «الله اكبر» سپس این کار را تا پایان نمازش انجام میداد (یعنی تکبیرها را در تمام رکعات نماز تکرار میکرد و در هر پایینآمدن و بلندشدنی در نماز، و در هر انتقال از رکنی به رکن دیگر، تکبیر میگفت) و پیامبر ج پس از تشهد اول، هنگام بلندشدن به رکعت سوم نیز تکبیر (الله اكبرمیگفت.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: این حدیث بیانگر این حقیقت است که در هر پایینآمدن و بلندشدنی در نماز، و در هر انتقال از رکنی به رکن دیگر، باید تکبیر (الله اکبر) گفته شود بجز رکوع که به جای تکبیر، «سمع الله لمن حمده ربنا لك الحمد» در آن گفته میشود.
800 ـ (11) وعن جابرٍ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «أفضَلُ الصَّلاةِ طُولُ القُنُوتِ». رواه مسلم [540].
800 ـ (11) جابر س گوید: پیامبر ج فرمود: بهترین و برترین نماز، نمازی است که از خشوع و خضوع بیشتری برخودار باشد.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: در شرع مقدس اسلام، «قنوت» دارای چندین معنی است:
1- پیروی و اطاعتکردن از اوامر و فرامین الهی، تعالیم وآموزههای نبوی، احکام و دستورات شرعی، و توصیهها و سفارشهای قرآنی.
2- خشوع وخضوع.
3- سکوت.
4- قیام.
5- قرائت.
6- ذکر خدا در حال قیام، همراه با خشوع وخضوع.
اگر «قنوت» را به معنای «قیام» بگیریم، این حدیث مطابق با مذهب امام ابوحنیفه است که میفرماید:
«درازی قیام از درازی سجده در نماز بهتر است».
و البته میشود تمام این اقوال را چنین جمع کرد و گفت: که مفهوم حدیث پیامبر ج این است که ای مؤمنان! در نمازهایتان به خشوع و فروتنی تمام بایستید و در هنگام ادای نماز، خیال خانهی ذهنتان را از همهی مشاغل دنیا که قلب را از حضور باز میدارد، خالی کنید و فقط به ذکر و یاد خداوندﻷمشغول باشید، نه به غیر آن از افکار و اذکار دیگر و به جز آیات قرآنی و دعا و مناجات با حق، بر طبق آنچه شرع مقدس اسلام در نمازها برنامهریزی نموده است، سخن دیگری در نماز نگوئید.
و برخی از علماء و صاحبنظران اسلامی، معنای راجحتر را همان «خشوع و خضوع و تواضع و حضور قلب در نماز» میدانند و میگویند: بهترین و برترین نماز از نظر کیفیت، همان نمازی است که از لحاظ خشوع و خضوع و تواضع و حضور قلب و خشوع جسمانی و قلبی به حدّ اعلی رسیده باشد.
چنانچه وقتی خداوندﻷ، اوصاف و ویژگیهای مؤمنان را بر میشمارد وآنان را میستاید، قبل از هرچیز، انگشت روی نماز میگذارد و میفرماید:
«آنها کسانی هستند که در نمازهایشان خاشعاند.»
در اینجا خداوند ﻷ«اقامهي صلوة»، و یا الفاظ و واژههایی دیگر را نشانهی مؤمنان نمیشمارد، بلکه خشوع وخضوع در نماز را از ویژگیهای آنان میشمارد و به این طرف اشاره میکند که نماز آنها الفاظ و حرکاتی بیروح و فاقد معنا نیست بلکه به هنگام نماز، آنچنان حالت توجه به پروردگار در آنان پیدا میشود که از غیر او جدا میگردند و به او میپیوندند و چنان غرق حالت تفکر و حضور و راز و نیاز با پروردگار میشوند که بر تمام ذرات وجودشان اثر میگذارد و خود را ذرهای میبینند در برابر وجودی بیپایان و قطرهای در برابر اقیانوسی بیکران.
لحظات چنین نمازی، هر کدام برای او درسی است از خودسازی و تربیت انسانی و وسیلهای است برای تهذیب روح و جان.
[530]- بخاری 2/237 ح 757، مسلم 1/298 ح (45- 397)، ابوداود 1/534 ح 856، ترمذی نیز به همین معنی در سننش 2/103 ح 303 نقل کرده است.، نسایی 1/193 ح 1053، ابن ماجه 1/336 ح 1060، مسنداحمد 2/437. [531]- مسلم 1/357 ح (240 – 498)، ابوداود 1/494 ح 783، مسنداحمد 6/194. [532]- بخاری 2/305 ح 828، ابوداود نیز با اندکی تغییر و زیادتی این حدیث را در سنننش 1/467 ح 730نقل کرده است. [533]- بخاری 2/218 ح 735، مسلم 1/292 ح (22390) ابوداود 1/463 ح 722، ترمذی 2/35 ح 255، نسایی 2/122 ح 878، ابن ماجه 1/279 ح 858، دارمی 1/316 ح 250، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/75ح 16. [534]- بخاری 2/222 ح 739. [535]- بخاری 2/219 ح 737، مسلم 1/293 ح (25-391)، نسایی 2/122 ح 880، ابن ماجه 1/279 ح 859، دارمی 1/317 ح 1251، مسنداحمد 3/436. [536]- بخاری 2/302 ح 523، ابوداود 1/527 ح 844، ترمذی 2/79 ح 257، نسایی 2/234 ح 1152. [537]- مسلم 1/301 ح (54-401). [538]- بخاری 2/224 ح 740، مؤطا مالک کتاب قصر الصلاة فی السفر 1/159 ح 47. [539]- بخاری 2/272 ح 719، مسلم 1/293 ح (28-392)، نسایی 2/233 ح 1150، مسنداحمد 2/454. [540]- مسلم 1/520 ح (164- 756)، ترمذی 2/229 ح 387، ابن ماجه 1/456 ح 1421، مسنداحمد 3/302.