فصل سوم
768 ـ (15) عن أبي سعيد الخُدريِّ، قال: دَخَلتُ على النَّبيِّ ج، فَرَأيتُه يُصَلّي على حَصِيرٍ يَسجُدُ عليه. قال: ورَأيتُهُ يُصَلِّي في ثوبٍ واحدٍ مُتَوَشِّحاً به. رواه مُسلم [508].
768- (15) ابو سعید خدری س گوید: به نزد پیامبر ج آمدم و ایشان را دیدم که بر بوریا نماز میخواند و برآن سجده میکند.
ابوسعید س گوید: پیامبر ج را دیدم که با یک قطعه لباس نماز میخواند در حالی که دو طرف آن را بر شانههایش قرار داده بود.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
«متوشحاً»:از باب «توشّح»:لباس را از زیر بغل راست در گذرانید و روی شانهی چپ انداخت.
769 ـ (16) وعن عمرِو بنِ شُعيبٍ، عن أبيه، عن جَدِّه، قال: رأيتُ رسولَ الله جيُصَلِّي حافِياً ومُنتَعِلاً. رواه أبو داود [509].
769- (16) عمروبن شعیب از پدرش و او نیز از جدش (عبدالله بن عمروبن العاصسروایت میکند که گفت: پیامبر ج را دیدم که گاهی پابرهنه، و گاهی با کفش نماز میخواند (البته خواندن نماز با کفش، در صورتی بود که کفش از وجود نجاست و پلیدی پاک باشد).
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
770 ـ (17) وعن محمَّدِ بنِ المُنكدِرِ، قال: صلّى جابرٌ في إزارٍ قد عَقَدَهُ منْ قِبلِ قَفاهُ، وثِيابُه موضوعةٌ على المِشجَبِ. فقال له قائلٌ: تُصَلّي في إزارٍ واحدٍ؟ فقالَ: إنَّما صَنَعْتُ ذلكَ لِيراني أحمقُ مِثلُكَ، وأيُّنا كانَ له ثوبانِ على عهدِ رسول الله ج؟!. رواه البخاريّ [510].
770- (17) محمدبن منکدر گوید: جابر س در ازاری نماز خواند که آن را بر پسگردن خویش بسته بود، و این در حالی بود که لباسهای وی بر جالباسی آویخته بود.
گویندهای بدو گفت: آیا فقط در یک قطعه لباس، نماز میخوانی؟ جابر س گفت: من بدین جهت این کار را نمودم تا بیخرد و احمقی چون تو مرا ببیند (و بداند که نمازخواندن در یک قطعه لباس جائز است و خلاف سنت نیست) و کدام یک از ما (صحابه شدر زمان پیامبر ج دارای دو جامه بوده است؟
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
شرح: «مِشجَب»:جالباسی.
در اوایل عهد پیامبر ج خود آن حضرت ج و یاران ایشان از نظر پوشاک، خوراک، مسکن و امکانات رفاهی وآسایشی در مضیقه و تنگنا بودند و در اکثر اوقات بیش از یک لنگ و یا یک قطعه لباس، برای پوشش عورت خویش نداشتند، از اینرو حضرت جابر س برای تعلیم و نشاندادن آن مرد، در یک قطعه لباس نماز خواند تا بدو بفهماند که خواندن نماز در یک تکه لباس نیز جایز است.
چنانچه در عهد پیامبر ج نیز، صحابه و یاران ایشان ش و حتی در برخی مواقع خود آنحضرت ج اینچنین میکردند که با یک قطعه لباس نماز میخواندند وخویشتن را بدان میپیچاندند. و دو طرف آن را بر شانههایشان قرار میدادند.
اگر چه در صورت توان مالی و داشتن پوشاک، مناسب است که انسان مسلمان به هنگام نماز و یا رفتن به مساجد، لباس زیبا و متناسب به تن کند و با پوشیدن لباسهای مرتب و پاک و تمیز و شانهزدن موها، و به کار بردن عطر و مانندآن، به زینت خویش بپردازد.
در مورد استفاده از لباس و زینت، اسلام مانند تمام موارد، حد اعتدال را انتخاب کرده است و مانند بعضی که میپندارند استفاده از زینتها و تجملات هر چند به صورت معتدل بوده باشد، مخالف زهد و پارسایی است، از اینرو به هنگام نماز و یا رفتن به مسجد، لباسهای کهنه و مندرس و یا لباسهای مخصوص منزل و یا کار را در تن میکنند و در مراسم عبادت خدا به همان هیأت و شکل، شرکت میکنند، و نه مانند تجملپرستانی که غرق در زینت و تجمل میشوند و تن به هرگونه عمل نادرستی برای رسیدن به این عمل نامقدس میدهند.
لذا در اسلام، استفادهکردن از زیباییهای طبیعت، لباسهای زیبا و متناسب، به کاربردن عطرها و امثال آن، نه تنها مجاز، که به آن توصیه وسفارش نیز شده است. و باید دانست که علّت اینکه حضرت جابر س با وجود اینکه لباسهای زیادی در سر جالباسیاش وجود داشت، با یک قطعه لباس نماز خواند، به خاطر تعلیم وآموزش آن مرد بود، تا بداند که نمازخواندن در یک قطعه لباس نیز جایز است، اگر چه خواندن نماز در چند قطعه لباس بهتر است.
771 ـ (18) وعن أُبيِّ بنِ كعبٍ، قال: الصَّلاةُ في الثوب الواحدِ سُنَّةٌ. كُنَّا نَفعَلُه مَعَ رسولِ اللَّهِ ولا يُعابُ علينا. فقال ابنُ مسعودٍ: إنَّما كانَ ذاكَ إذْ كانَ في الثِّيابِ قِلَّةٌ؛ فأمَّا إذا وَسَّعَ اللَّهُ، فَالصَّلاةُ في الثَّوبَينِ أزْكى. رواه أحمد [511].
771- (18) ابی بن کعب س گوید: نماز خواندن در یک قطعه لباس جایز است، ما همراه با رسولخدا ج این کار را میکردیم (یعنی در یک تکه لباس، نماز میخواندیم) و بر ما خرده گیری هم نمیشد.
ابن مسعود س گوید: نمازخواندن در یک قطعه لباس، مربوط به دورانی است که در لباس و پوشاک کمی بود و مردم از این جهت در مضیقه و تنگنا بودند ولی وقتی که خداوند ﻷروزی را (از قبیل: پوشاک، خوراک و..). فراخ و فراوان کرد، پس نمازخواندن در دو لباس بهتر و زیبندهتر است.
[این حدیث را احمد روایت کرده است].
[508]- مسلم 1/369 ح (284-519). [509]- ابوداود 1/427 ح 653، ابن ماجه 1/330 ح 1038. [510]- بخاری 1/467 ح 352، مسنداحمد 3/335. [511]- مسند احمد 5/141.