ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد دوم

فهرست کتاب

فصل سوم

فصل سوم

806 ـ (17) عن سعيد بنِ الحارثِ بنِ المُعَلّى، قال: صلّى لنا أبوسعيدٍ الخُدريُّ، فَجَهَرَ بالتَّكبِيرِ حينَ رفعَ رأسَه مِنَ السُّجودِ، وحينَ سجدَ، وحينَ رفعَ [وحين قام] مِنَ الرَّكعَتَين. وقال: هكذا رأيتُ النبيَّ ج. رواه البخاريُّ [547].

806- (17) سعیدبن حارث بن معلی س گوید: ابوسعید خدری س مقتدا و پیشنماز جماعت ما شد و هنگام بلندکردن سر از سجده‌ی اول و هنگام سجده‌کردن (برای سجده‌ی دوم) و بلندکردن سر از سجده‌ی دوم، و آنگاه که از دو رکعت اول نماز بلند شد، به آواز بلند تکبیر (الله اکبر) گفت و فرمود: پیامبر ج را چنین دیدم (که در هر پائین آمدن و بلندشدنی در نماز و در هر انتقال از رکنی به رکن دیگر، تکبیر می‌گفت).

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

807 ـ (18) وعن عِكرمَةَ، قال: صَلَّيتُ خَلفَ شيخٍ بمكةَ، فكبَّرَ ثِنْتَينِ وعشرينَ تكبيرةً. فَقُلتُ لابنِ عبَّاسٍ: إنَّه أحمقُ. فقال: ثَكِلَتكَ أُمُّكَ، سُنَّة أبي القاسمِ. رواه البخاري [548].

807- (18) عِکرمه س (غلام آزاد شده و شاگرد ابن‌عباس ـ بـ) گوید: در مکه پشت سر دانشمند و عالمی نماز خواندم که وی در نماز بیست و دو تکبیر گفت. به ابن‌عباس ـ بـ گفتم: وی جاهل و کم‌خرد است (که این اندازه تکبییر را با صدای بلند و رسا گفته است).

ابن‌عباس ـ بـ چون این سخنم را شنید، گفت: مادرت در عزایت نشیند! سنّت و منش، و سبک و روش ابوالقاسم ج این چنین بود (که در هر پائین‌آمدن و بلندشدنی در نماز و در هر انتقال از رکنی به رکن دیگر، تکبیر می‌گفت).

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

شرح: «بیست و دو تکبیر»: بیست و دو تکبیر در نمازهای چهار رکعتی تحقق پیدا می‌کند، چرا که در هر رکعت آن، در هر بلندشدن و پائین‌آمدنی و در هر انتقال از رکنی به رکن دیگر، پنج تکبیر وجود دارد که مجموع تکبیرها در چهار رکعت، به بیست تکبیر می‌رسد،

علاوه از آن، دو تکبیر دیگر نیز وجود دارد: یکی تکبیر تحریمه و دیگری تکبیر بلندشدن از تشهد اول. و مجموعه‌ی تمام این تکبیرها در چهار رکعت به بیست و دو تکبیر می‌رسد.

«خلف شيخ بمكة»:شیخ: پیر که معمولاً سنش از پنجاه گذشته بود. مراد از این پیر دانشمند و عالم که عکرمه در مکه‌ی مکرمه پشت سرش نماز خواند، حضرت ابوهریره س است، چنانچه در روایت احمد، طبرانی، و طحاوی به این موضوع اشاره رفته ودر آنها نام حضرت ابوهریره س با صراحت بیان شده است.

«ثکلتک امّک»: [مادرت تو را از دست بدهد و در عزایت نشیند]: البته حقیقت دعا، مدنظر ابن‌عباس ـ بـ نبوده است، بلکه این از شمار عباراتی می‌باشد که عرب‌ها از روی عادت بر زبان می‌آورند و به هیچ عنوان حقیقت آن را مدنظر ندارند.

808 ـ (19) وعن عليِّ بنِ الحُسينِ مُرسلاً، قال: كانَ رسولُ الله جيُكَبِّرُ في الصَّلاةِ كُلَّما خفضَ ورفعَ، فَلمْ تزَلْ تِلكَ صلاتُه حتى لَقِيَ اللَّهَ. رواه مالكٌ [549].

808- (19) از علی بن حسین ـ بـ به صورت مرسل روایت است که گفت: پیامبر ج در نماز، هرگاه برای سجده، رکوع، تشهد، قومه و جلسه، خم یا بلند می‌شد، «الله اکبر» را می‌گفت و پیوسته تا وقتی که پیامبر ج چشم از این جهان فرو بست، کیفیت نمازش این چنین بود (یعنی در هر پائین‌آمدن و بلندشدنی در نماز و در هر انتقال از رکنی به رکن دیگر، تکبیر ـ الله اکبرـ می‌گفت).

[این حدیث را مالک روایت کرده است].

809 ـ (20) وعن عَلقمةَ، قال: قالَ لنا ابنُ مسعودٍ: أَلاَ أُصَلّي بكم صلاةَ رسولِ اللَّهِ ج؟ فصلّى، ولم يَرفَعْ يديه إلاَّ مَرَّة واحدةً مع تكِبيرةِ الافتِتاح. رواه الترمذيُّ، وأبو داود، والنسائيُّ. وقال أبوداود: ليسَ هُوَ بصَحيحٍ على هذا الـمعنى [550].

809- (20) علقمه س گوید: ابن مسعود س خطاب به ما گفت: برای شما نمازی بسان نماز رسول‌خدا ج بخوانم؟ وی این را گفت و شروع به نمازخواندن کرد و در آن جز یک مرتبه. آن هم به هنگام تکبیر شروع نماز (تكبيرة الاحرام، دستانش را بلند نکرد.

[این حدیث را ترمذی، ابوداود و نسائی روایت کرده‌اند و ابوداود گفته است: این حدیث به این معنا صحیح نیست. ولی ترمذی گفته: حدیث ابن مسعود س، حدیثی حسن است].

شرح: دو دست بلندکردن را «رفع یدین» می‌گویند. در شروع نماز و در هنگام تکبیر تحریمه، دو دست را بلندکردن، مسئله‌ای اتفاقی و اجتماعی می‌باشد و در این مورد هیچ یک از علماء و صاحب‌نظران اسلامی با همدیگر اختلاف نظر ندارند، البته در هنگام رفتن به رکوع، و بلند شدن از آن و بعد از تشهد و هنگام بلندشدن به رکعت سوم، اختلاف است که آیا در این موارد، «رفع یدین» بشود یا خیر؟

به هر حال «رفع یدین» و ترک آن، هردو از رسول‌خدا ج ثابت است، و از نظر جواز میان رفع و یا ترک آن، هیچ اختلافی وجود ندارد بلکه هردو جایزاند و اختلاف نظر علماء و صاحب‌نظران اسلامی و فقهی، فقط در افضلیت است که برخی از صحابه ش مانند: عبدالله بن مسعود س و برخی از فقهاء وائمه همانند: ابوحنیفه و سفیان ثوری، ترک رفع یدین را اختیار کرده‌اند و عبدالله بن عمر، جابر و بسیاری دیگر از صحابه ش و جمعی از فقهاء و مجتهدین مانند: شافعی، احمد و... رفع الیدین را اختیار نموده‌اند.

امام ترمذی پس از نقل حدیث ابن مسعود س در مورد ترک رفع‌ یدین و اشاره بسوی حدیث «براء بن عازب» س می‌گوید: «و به يقول غير واحد من أهل العلم من اصحاب النبي والتابعين» بسیاری از اهل علم از صحابه و تابعین، قائل به ترک رفع‌ یدین هستند، و در مورد حدیث ابن مسعود س نیز می‌گوید:

«حدیث ابن مسعود س، حدیثی حسن است».

810 ـ (21) وعن أبي حُمَيدٍ السَّاعدِيِّ، قال: كانَ رسولُ اللَّهِ جإذا قامَ إلى الصَّلاةِ إستَقبَلَ القِبلةَ، ورفعَ يديه، وقال: «اللَّهُ أكبرُ». رواه ابنُ ماجة [551].

810- (21) ابوحمید ساعدی س گوید: پیامبر ج وقتی که می‌خواست نماز بخواند، رو به قبله می‌ایستاد و دست‌هایش را بلند می‌کرد و می‌فرمود: «الله اکبر».

[این حدیث را ابن‌ماجه روایت کرده است].

811 ـ (22) وعن أبي هريرةَ، قال: صلَّى بنا رسولُ الله جالظُّهرَ، وفي مُؤخَّرِ الصُّفوفِ رَجُلٌ، فأساءَ الصَّلاةَ، فَلمَّا سَلَّمَ ناداهُ رسولُ اللَّهِ: «يا فلان! أَلا تَتَّقي اللَّهَ؟! أَلاَ ترى كيف تُصَلّي؟! إنَّكم تَرَوْنَ أنه يخفى عليَّ شيء مِمَّا تَصنَعونَ، واللَّهِ إني لأَرى منْ خَلفي كما أرى منْ بينِ يديَّ». رواه أحمد [552].

811- (22) ابوهریره س گوید: پیامبر ج در نماز ظهر، مقتدا و پیشنماز جماعت ما قرار گرفت و در آخر صف‌ها، مردی بود (که با رعایت نکردن ارکان، حد و حدود، آداب و سنن، شرایط و لوازم، و خشوع بدنی و جسمانی و خضوع قلبی و روحانی) نمازش را با بدی اقامه نمود.

چون آن مرد از نمازش سلام داد، پیامبر ج وی را به نزدش فراخواند و فرمود: فلانی! آیا از خدا پروا نمی‌کنی! آیا نمی‌بینی که به چه کیفیت (بد و نامطلوبی) نماز می‌خوانی! براستی شما می‌پندارید که آنچه (پشت سر من) انجام می‌دهید از چشم من پوشیده و مخفی می‌ماند ولی به خدا قسم! من شما را از پشت سر خویش چنان می‌بینم که از روبروی خود مشاهده می‌نمایم.

[این حدیث را احمد روایت کرده است].

شرح: معجزه، امری خارق‌العاده است که مخالف عقل نیست و به عنایت و تأیید الهی برای اثبات و تأکید الوهیت و ربوبیت الهی و نبوت و رسالت پیامبران، در موارد مختلف بر دست پیامبران آشکار می‌گردد.

فلسفه و حکمت معجزات، بیان و اثبات حقانیت و صدق انبیاء است، معجزات انبیای گذشته و همه‌ی معجزات پیامبر اسلام ج به استثنای قرآن، مختص و محدود به زمان خودشان بوده، اما قرآن باز هم به نص خود قرآن و اعجازش، همیشگی و ماندگار است و مؤمنین به یکایک موارد فوق ایمان دارند.

از جمله‌ی این معجزات، یکی همین بود که پیامبر ج با قدرت خدا و اجازه از محضر پروردگار، نمازگزاران و حرکات و سکنات و کارهای آنها را از پشت سر خویش مشاهده می‌کرد، همانگونه که از روبرو این کار را می‌نمود.

و در واقع این معجزه نیز بسان معجزات و کارهای فوق‌العاده‌ی دیگر، کار خدا بود نه کار خود پیامبر ج.

خود پیامبر ج پیوسته این پندار اشتباه را از مغز مردم بیرون کرد و به آنها ثابت نمود، که من نه خدا هستم، نه شریک و انباز خدا و اعجاز و معجزه، تنها کار اوست. من بشری هستم همانند انسان‌های دیگر، با این تفاوت که وحی بر من نازل می‌شود وآن مقدار که از اعجاز نیز لازم بوده، خودش در اختیارم گذارده است، بیش از این کاری از دست من ساخته نیست.

به همین دلیل با اینکه در قرآن معجزات متعددی به حضرت عیسی÷نسبت داده شده است، از قبیل: زنده‌کردن مردگان، شفای بیماران غیر قابل علاج و یا کورمادرزاد، ولی با این حال در تمام این موارد کلمه‌ی «بأذني» یا «بأذن الله» که آن را منحصراً منوط به فرمان پروردگار می‌داند، آمده است تا روشن شود این معجزات گر چه بدست مسیح÷ظاهر شده اما از خود او نبوده است، بلکه همه بفرمان خدا بوده است.

[547]- بخاری 2/303 ح 825. [548]- بخاری 2/272 ح 788. [549]- مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/76 ح 17. [550]- ابوداود 1/477 ح 747 و قال: لیس هو بصحیح علی هذا اللفظ، ترمذی 2/40 ح 257 و قال: حدیث عبدالله بن مسعود حسن، نسایی 1/195 ح 1058 و احمد بن حنبل نیز به همین معنی در مسندش 1/442 نقل نموده است. [551]- ابن ماجه 1/264ح 803. [552]- مسنداحمد 2/449.