فصل دوم
343 ـ (10) عن أنس، قال: كان النبيُّ جإذا دَخَلَ الخلاءَ نَزَعَ خَاتَمَه، رواه ابوداود، والنسائي، والترمذي، وقال: هذا حديثٌ حسنٌ صحيح غريب. وقال ابوداود: هذا حديثٌ مُنكر. وفي روايته: وَضَعَ، بدل: نَزَعَ [65].
343- (10) انس س گوید: پیامبر ج هرگاه برای قضای حاجت بیرون میشد، انگشتری خویش را از دستش بیرون میکرد. (و دلیلش هم این بود که روی انگشتری رسول اکرم ج کلمهی «محمد رسول الله»نقش شده بود).
[این حدیث را ابوداود، و ترمذی روایت کردهاند. و ترمذی گفته است: حدیثی حسن، صحیح، غریب است. و ابوداود گفته است: حدیثی منکر است. و در روایت ابوداود به عوض کلمهی «نزع» واژهی «وَضع» آمده است].
شرح: در کتب تاریخ، سیرت و حدیث وارد شده که هنگامی که پیامبر ج خواست به نجاشی و قیصر روم نامه بنویسد، برخی از صحابه ش اظهار داشتند که سلاطین و پادشاهان، نامههای بدون مهر را نمیپذیرند، از اینرو پیامبر ج انگشتری از نقره درست کرد که روی آن در سه سطر «محمد رسول الله» نوشته و حک شده بود و پیامبر ج هرگاه برای قضای حاجت بیرون میرفت، انگشتری خویش را که در آن عبارت متبرک و مقدس «محمد رسول الله» نوشته شده بود، از دست خویش بیرون میکرد.
از این عملکرد پیامبر ج مشخص میشود که اگرکسی انگشتری دارد که در آن نام و صفات خداوند ﻷاست، بهتر و افضل در این است که در وقت قضای حاجت، آن را بیرون آورد. همچنین اگر کسی در جیب خود قرآن یا تعویذ و یا چیز دیگری دارد که نام یا صفات خداوند در آن موجود است بهتر آن است که در وقت قضای حاجت، آن را بیرون آورد.
344 ـ (11) وعن جابر، قال: كان النبيُّ جإذا أرادَ البَرازَ إِنطَلَقَ حتى لا يَراه أحَدٌ. رواه ابوداود [66].
344- (11) جابر س گوید: پیامبر ج عادت داشت که هرگاه برای قضای حاجت بیرون میرفت، چنان دور میرفت و از مردم پنهان میگردید که نگاه هیچ کس از مردمان، بر ایشان نمیافتاد.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
در حقیقت روش قضای حاجت در دشت و بیابان از دیدگاه اسلام این است که به اندازهای دور رود و از مردم فاصله بگیرد که احتمال اینکه او را ببینند به طور کلّی باقی نماند، زیرا ستر و پوشش عورت از دیدگاه اسلام لازم و ضروری است، و علاوه از آن، فطرت سالم و طبیعت درست، و شرم و حیا و کرامت و شرافت انسان نیز خواهان چنین امری است.
345 ـ (12) وعن أبي موسى، قال: كنتُ مع النبيِّ جذاتَ يومٍ فَأَرادَ أنْ يَبُولَ، فأتي دَمِثاً في أصلِ جِدارٍ، فبالَ. ثم قال: «إذا أرادَ أحدُكم أنْ يبولَ، فَلْيَرْتَدْ لبَِولِه». رواه ابوداود [67].
345- (12) ابوموسی اشعری س گوید: روزی با رسولخدا ج همراه بودم، وقتی آن حضرت ج را نیاز به قضای حاجت پیش آمد، مکانی نرم را در کنار دیواری که نرم و نشیبدار بود، پیدا کرد و در همان جا پیشاب نمود (پس از اینکه از قضای حاجت فارغ شد) فرمود: «هرگاه خواستید ادرار کنید، برای اینکار، جای نرم و مناسب و نشیبداری را جستجو نمائید».
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
پس ادرارکردن در جای نرم و نشیبدار بهتر و برتر است، زیرا در جای نرم و نشیبدار، قطرههای ادرار بعد از برخورد به زمین، به طرف بدن و لباس بر نمیگردد، به خلاف مکانهای سنگلاخ و سفت و سخت که احتمال برگشتن قطرههای ادرار به طرف بدن و لباس و ملوّثشدن آنها به نجاست وجود دارد.
در توالتهای امروزی که سنگهای توالت از جنس سرامیک و سیمان نصب شده است توصیه میشود که در وقت ادرار دقت شود، تا بدن و لباس ملوث و آلوده با قطرههای ادرار نشود.
346ـ (13) وعن أنسٍ، قال: كان النبيُّ جإذا أرادَ الحاجةَ لم يَرفعْ ثوبَه حتَّى يدنُوَ من الأرضِ. رواه الترمذي، وابوداود، والدارمي [68].
346- (13) انس س گوید: عادت پیامبر ج بود که هرگاه برای قضای حاجت بیرون میرفت، تا وقتی که خوب به زمین نزدیک نمیشد، جامهی خویش را از روی عورتش بر نمیداشت.
[این حدیث را ترمذی، ابوداود و دارمی روایت کردهاند].
347 ـ (14) وعن أبي هريرة، قال: قال رسولُ الله ج: «إنما أَنَا لَكُم مثْلُ الوَالِد لوَلدِه، أُعَلِّمُكم: إذا أتَيتُم الغائِطَ، فلا تَستَقبِلوا القِبلةَ، ولا تَستَدْبِرُوها»، وأَمَرَ بثلاثةِ أَحْجَارٍ. ونهى عن الرَّوْثِ والرِّمَّة. ونَهَى أن يَستَطِيبَ الرَّجُلُ بيمينه.رواه ابن ماجة، والدارمي [69].
347- (14) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «من برای شما بسان پدری هستم برای فرزندان خود (که نسبت به شما خیرخواه و دلسوز، و شفیق و مهربانم، و به شما همچون پدر عشق و محبت میورزم و اصرار به هدایت و سعادت شما دارم، و نسبت به شما دارای محبت و لطف فراوان و عشق و علاقهی بیکران هستم. پس برایتان نیز زیبنده است که به اوامر و فرامین تابناک، و تعالیم و دستورات تعالیبخش و احکام و آموزههای روحآفرین و نورانی من، تأسی و اقتدا ورزید).
من به شما تعلیم و آموزش میدهم و میگویم: هرگاه که برای قضای حاجت بیرون رفتید، رو به قبله و پشت به قبله ننشینید. (ابوهریره س گوید): آن حضرت ج دستور داد تا مردمان با سه سنگ استنجاء زنند و خویشتن را تمیز نمایند و از استنجازدن با مدفوع حیوانات، و استخوان، و با دست راست منع فرمود.
[این حدیث را ابنماجه و دارمی روایت کردهاند].
«الغائط»:در لغت به زمین پست و شیبدار غائط میگویند. و چون که اعراب برای قضای حاجت عموماً زمین پست و نشیبدار را بر میگزینند، به همین سبب آن را بر مستراح و توالت اطلاق کردند و برخی از مواقع بر نجاست (مدفوع) نیز اطلاق میگردد.
«الروث»:سرگین ستور و هر حیوان سمدار دیگر. «الرَّمّة»:استخوان پوسیده.
348 ـ (15) وعن عائشةَ، قالتْ: كانت يَدُ رسول الله جاليُمنى لِطُهورِه وطعامِه، وكانت يدُه اليُسرى لِخَلاِئه وما كانَ من أَذىً. رواه ابوداود [70].
348- (15) عایشه ـ لـ گوید: پیامبر ج پیوسته دست راست خویش را برای وضو و طهارت و خوردن و نوشیدن، و دست چپش را برای قضای حاجت و دیگر پلیدی و پلشتیها (مانند: تمیزکردن بینی و غیره) اختصاص میداد.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
در منطق قرآن کریم و سنّت پاک نبوی، و احکام و تعالیم تابناک شرعی و آموزهها و فرامین اسلامی، برای انجام تمام کارهای خیر و نیک، دست راست اختصاص یافته و برای انجام کارهای مکروه و ناپسند دست چپ مقرر شده است، بدین ترتیب رعایت اصول بهداشتی به نحو احسن به مورد اجرا گذاشته میشود. و واقعیت این است که موضعگیری اسلام دربارهی تندرستی، پیشگیری و سلامتی جسم، بینظیر و منحصر به فرد است و هیچ یک از ادیان الهی به پای دین مقدس اسلام نمیرسد. نظافت در اسلام به عنوان عبادت و تقرب، و حتی یکی از واجبات شریعت اسلام تلقی میشود. در واقع اینها اصول و قواعد جاویدانی است که بر مبنای آنها اسلام پیریزی و نهادینه شده است و پیامبر ج به تحکیم و تثبیت آنها اهتمام ورزیده است و اگر آن قواعد و اصول مراعات شود و در زندگی به اجرا در بیایند، نسلهایی از نیرومندان و تندرستان پرورش مییابند که دین و دنیای امت به آنها پیروز میگردد.
349 ـ (16) وعنها، قالت: قال رسولُ الله ج: «إذا ذَهَبَ أحدُكم إلى الغائطِ فَلْيَذهَبْ معه بثَلاثةِ أحجارٍ يَسْتطيبُ بِهِنَّ، فإنَّها تُجْزىء عنه». رواه أحمد، وابوداود، والنسائي، والدارمي [71].
349- (16) عایشه ـ لـ گوید: پیامبر ج فرمود: «هرگاه یکی از شما برای قضای حاجت بیرون رفت، باید همراه خود سه سنگ بردارد تا به وسیلهی آنها خویشتن را تمیز نماید و براستی که سه سنگ برای انسان از استعمال کردن آب کافی و بسنده است (و هدف، طهارت و پاکی است و چون غالباً با سه سنگ طهارت و پاکیزگی حاصل میشود، بدین جهت از استفاده از کمتر از سه سنگ ممانعت به عمل آمده است، حال اگر طهارت و پاکیزگی با کمتر از سه سنگ نیز حاصل شد،کمتر از آن نیز جایز، و اگر با ببیشتر از سه سنگ با پنج یا هفت یا نُه سنگ نیز حاصل گردید، بیشتر از آن نیز روا است، چرا که هدف، طهارت و پاکی و تمیزی و پاکیزگی است، نه چیزی دیگر).
[این حدیث را احمد، ابوداود، نسائی و دارمی روایت کردهاند].
350 ـ (17) وعن ابنمسعود، قال: قال رسول الله ج: «لا تَسْتَنْجُوا بالرَّوثِ ولا بالعِظامِ، فإنَّها زَادُ إِخوانِكُم من الجِنِّ». رواه الترمذي، والنسائي؛ إلا أنَّه لم يذكر: «زَادُ إِخوانِكُم من الجِنِّ» [72].
350 - (17) عبدالله بن مسعود س گوید: پیامبر ج فرمود: «با سرگین حیوانات و استخوان، استنجاء نزنید و خویشتن را پاک و تمیز نگردانید، چرا که سرگین و استخوان، خوراک و توشهی برادران جنّی شمایان است».
[این حدیث را ترمذی و نسائی روایت کردهاند. و نسائی جملهی«زاد إخوانكم من الجنّ» را در روایتش ذکر نکرده است].
شرح: قاعدهی کلی در استنجا زدن این است که: استنجاء فقط با آن چیزهایی درست است که از لحاظ شرعی و فطری و طبیعی کرامت نداشته است. مثلاً: غذای هیچ موجود و مخلوقی نباشد، نجس و پلید، و مضر و زیانبخش نیز نباشد. و ظاهر است که استنجاءزدن با استخوان و سرگین ستور و هر حیوان سُمدار دیگری، از نظر هر انسانی که از طبیعتی سالم و فطرتی پاک و دینی صاف برخودار باشد، امری نادرست و نامناسب است.
«فانّه زاد إخوانكم من الجنّ» [سرگین و استخوان، خوراک برادران جنی شما است]: مراد از اینکه «سرگین» خوراک جنیان است، این است که سرگین، غذای چهارپایان آنها میشود. و مراد از اینکه «استخوان» خوراک جنیان میشود، این است که این استخوان ها مجدداً پرگوشت میشوند و جنیان از آنها به عنوان غذا استفاده میکنند.
351 ـ (18) وعن رُوَيْفع بن ثابت، قال: قال لي رسولُ الله ج: «يا رُوَيفعُ! لَعَلَّ الحياةَ سَتَطُولُ بِكَ بعدي، فَأَخبِر النَّاسَ أَنَّ مَن عَقَدَ لِحْيَته، أو تَقَلَّدَ وَتَراً، أو اسْتَنجى بِرَجيعِ دابَّةٍ، أو عظْمٍ؛ فإنَّ محمَّداً بريءٌ منه». رواه ابوداود [73].
351 - (18) رویفع بن ثابت س گوید: پیامبر ج خطاب به من فرمود: «ای رویفع! شاید پس از مرگ من، عمر و زندگانی تو زیاد و طولانی گردد، پس به مردم بگو: هرکس (بسان متکبران و گردنفرازان و همانند بیدینان و کافران، و از روی جاهلیت و بیخردی) ریش خویش را گره زند و مجعّد و پیچ در پیچ نماید، و یا برای دفع بلا، به خود (یا فرزندان و یا حیوانات) طلسم و بازوبندی بندد، و یا با سرگین حیوانات، یا استخوان، خویشتن را تمیز نماید، به آنها خبر بده که محمد ج از چنین افرادی بیزار و متنفر است».
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
352 ـ (19) وعن أبي هريرة [س]قال: قال رسول الله ج: «مَنِ اكْتَحَلَ فلْيُوِترْ، ومَن فعَلَ فقد أَحْسَنَ، ومن لا فلا حَرَجَ. ومن اسْتَجْمَر فلْيُوِترْ، منْ فَعَلَ فقد أَحسنَ، ومنْ لا فلا حرَجَ. ومنْ أكَل فما تَخلَّل، فَلْيَلْفظْ، وما لاكَ بلِسانِه فلْيَبتَلعْ، من فعلَ فقد أحسنَ، ومنْ لا فلا حرَجَ. ومنْ أتى الغائطَ فليَستَتِر، ومن لم يجِدْ إلاَّ أنْ يجمع كثيباً مِن رمْلٍ فليَسْتَدبِرْهُ، فإن الشَّيطانَ يلعب بمقاعدِ بني آدم، من فعلَ فقد أحسنَ، ومن لا فلا حرَج». رواه ابوداود، وابنُ ماجة، والدارمي [74].
352- (19) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «هر کس سرمه در چشم خویش میکشد، با رعایت عدد طاق، سه میل بکشد، چنین کند بهتر است، نکند اشکالی ندارد. و هرکس با سنگ و کلوخ، خویشتن را تمیز میکند، عدد طاق (یک، سه، پنج) را رعایت کند بهتر است، نکند مانعی ندارد. و هرکس پس از صرف غذا بوسیلهی خلال، از میان دندانها، ریزههایی از غذا را بیرون آورد،آن را بیندازد، و اگر آن را بوسیلهی زبان بیرون آورد، آن را فرو برد. اگر چنین کرد، بهتر است، نکند کراهیتی ندارد. و هرکس برای قضای حاجت بیرون رفت، باید ستر و پوشش را رعایت کند و در پناه مانعی (مانند درخت، سنگ، دیوار و...) بنشیند، اگر موفق به چیزی نشد تا در پناه آن به قضای حاجت نشیند، پس از تودهی خاک و سنگریزه، مانع و پناهگاهی ساخته و در پناه آن قضای حاجت نماید، زیرا شیطان با عورت فرزندان آدم بازی میکند. (و این همه مبالغه و تکلیف در قضای حاجت لازم نیست، تا خویشتن را به سختی و مشقت بیندازد و از تودهی خاک و سنگریزه، پناهگاهی ساخته و در پناه آن قضای حاجت کند، بلکه) هرکس بدین شکل در پناه مانع، استنجاء کند، کار خوبی کرده است، و هرکس نکند، اشکال و مانعی ندارد».
[این حدیث را ابوداود، ابنماجه و دارمی روایت کردهاند].
از این حدیث مشخص شد که رعایت کردن عدد طاق در استنجاءزدن با سنگ و کلوخ مستحب است نه واجب. و معلوم شد که هدف، پاکی و پاکیزگی است، حال اگر طهارت و تمیزی با کمتر از سه سنگ حاصل شد، کمتر از آن جایز است و اگر با بیشتر از سه سنگ (پنج، هفت، و نه سنگ) نیز حاصل گردید، بیشتر از آن نیر روا است.
و هدف از همهی اینها فقط طهارت و پاکی، و تمیزی و پاکیزگی است، نه رعایت کردن عددی مشخص و چون که غالباً با سه سنگ طهارت و پاگیزگی حاصل میشود، بدین جهت استفاده از کمتر از سه سنگ ممانعت به عمل آمده است.
353 ـ (20) وعن عبد الله بنُ مُغَفَّل، قال: قال رسولُ الله ج: «لا يَبُولَنَّ أحدُكم في مُسْتَحَمِّهِ، ثم يغتسِلُ فيه، أو يتوضَّأ فيه، فإنَّ عامَّةَ الوسْواسِ منه». رواه ابوداود، والترمذي، والنسائي؛ إلاَّ أنَّهما لم يذكرا: «ثمَّ يغتسِلُ فيه، أو يتوضَّأ فيه» [75].
353- (20) عبدالله ابن مغفل س گوید: پیامبر ج فرمود: «هیچ یکی از شما در محلی که غسل میکند و یا وضو میگیرد، ادرار نکند، چرا که بیشتر وسوسهها از همین امر نشأت میگیرد (زیرا ادرار کردن در حمام، برای انسان این اندیشه را ایجاد میکند که ممکن است قطرات ریز و کوچک آن به بدن رسیده باشد، و سپس انسان رفته رفته، به بیماری وسواس مبتلا میگردد و هرگاه بخواهد در همان مکان وضو بگیرد و یا غسل کند، وسوسهی ریختن قطرههای ادرار بر بدن و یا لباس، برایش پیدا میشود)».
[این حدیث را ابوداود، ترمذی، و نسائی روایت کردهاند. و ترمذی و نسائی این حدیث را بدون عبارت «ثمّ يغتسل فيه او يتوضّأ فيه» نقل کردهاند].
شرح: البته باید دانست که این نهی، مخصوص به حمامهایی است که آب در آنها جمع میشود و یا کف آنها خاکی باشد، ولی اگر کف حمام سیمانی باشد و یا راهی برای خارج شدن آب وجود داشته باشد و یا در حمام مکانی خاص برای ادرارکردن در نظر گرفته باشند و یا طوری ساخته شده باشد که با ریختن آب، ادرار از آنجا زائل میشود و احتمال ملوّث شدن بدن و لباس به ادرار نیست (مانند حمامهای امروزی) در این صورتها، ادرارکردن در چنین حمامهایی، اشکال و مانعی ندارد.
354 ـ (21) وعن عبد الله بن سَرْجِس، قال: قال رسول الله ج: «لا يَبولنَّ أحدُكم في جُحْرٍ». رواه ابوداود، والنسائي [76].
354- (21) عبدالله بن سرجس س گوید: پیامبر ج فرمود: «هرگز کسی از شما در سوراخ، پیشاب نکند (زیرا که بیشتر سوراخها محل سکونت حشرات هستند و ادرارکردن در آنها، موجب تخریب محل سکونت و اذیت و آزار آنها میگردد. علاوه بر این، احتمال آن نیز وجود دارد که حشرهی داخل سوراخ، گزنده و سمدار، و موذی و مضر باشد و به شخص ادرارکننده، ضرر و زیانی برساند. بنابراین رسول اکرم ج به منظور رعایت حقوق حیوانات و حشرات زمینی، و حفاظت و حراست جان انسانها، تأکید فرمودند که در سوراخها پیشاب نشود).
[این حدیث را ابوداود و نسائی روایت کردهاند].
355 ـ (22) وعن معاذ، قال: قال رسول الله ج: «اتَّقُوا المَلاعِن الثلاثة: البَرازَ في الموارِد، وقارِعَةِ الطريقِ، والظلِّ». رواه ابوداود، وابن ماجة [77].
355- (22) معاذ س گوید: پیامبر ج فرمود: «از سه چیز که سبب میشود مردم (یا خدا) شما را لعن و نفرین کنند، پرهیز نمائید: قضای حاجت در مکان اجتماع و گردهمایی مردم، گذرگاه و محل عبور و مرور مردم، و سایبان مردم».
[این حدیث را ابوداود و ابنماجه روایت کردهاند].
356 ـ (23) وعن أبي سعيد، قال: قال رسول الله ج: «لا يَخرُج الرَجُلانِ يضربانِ الغائطَ كاشِفَين عن عورتهما يتحدَّثان، فإنَّ الله يَمقُتُ على ذلك». رواه أحمد، وابوداود، وابن ماجة [78].
356- (23) ابو سعید س گوید: پیامبر ج فرمود: «دو نفر همراه با یکدیگر، در حالی که عورت آنان پوشیده و ستر نیست، و در حالی که با همدیگر حرف میزنند، برای قضای حاجت ننشینند، چرا که خداوند ﻷاز چنین کاری، خشمگین و ناراحت و ناخشنود و ناراضی خواهد شد».
[این حدیث را احمد، ابوداود، و ابنماجه روایت کردهاند].
در شرع مقدس اسلام، نگاه کردن به شرمگاه و عورت یکدیگر ممنوع و ناجایز است، از اینرو در منطق اسلام و از دیدگاه تعالیم و آموزههای نبوی و احکام و دستورات شرعی، یکجا نشستن چند نفر با هم، در وقت قضای حاجت ممنوع است.
متأسفانه خانمها در دهات و روستاها به طور عموم این عادت زشت و نکوهیده را دارند که در وقت قضای حاجت در مزارع نزدیک خانهها به صورت دستهجمعی مینشینند، که چنین عملی از دیدگاه اسلام، بسیار نکوهیده و زشت، و قبیح و منکر است.
357 ـ (24) وعن زَيْدْ بنِ أرْقم، قال: قال رسول الله ج: «إنَّ هذه الحُشوشَ مُحْتَضَرَة، فإذا أتى أَحَدُكم الخَلاءَ، فليقُلْ: أَعوذُ بالله من الخُبُثِ والخبائِثِ» رواه ابوداود، وابن ماجة [79].
357- (24) زیدبن ارقم س گوید: پیامبر ج فرمود: «این توالتها، محل حضور شیاطین و اهریمنان (خبیث و پلید) است. (و چون اهریمنان، خود موجوداتی خبیث هستند، از اینرو به چنین اماکنی که کانون آلودگیها و کثیفیها است، انس و الفت، و علاقه و مناسبت دارند) بنابراین هرگاه یکی از شما میخواست برای قضای حاجت به توالت رود، باید این دعا را بخواند:
«اعوذ بالله من الخُبُثِ والخبائث»پروردگارا! از شیطانهای خبیث و پلید نر و ماده به تو پناه میبرم».
[این حدیث را ابوداود و ابنماجه روایت کردهاند].
«الحُشوش» جمع «حُش» به معنای مُستراح و توالت است. «مُحتضرة»: مُستراح کانون تجمع شیاطین و اهریمنان خبیث و پلید است.
358 ـ (25) وعن علي س، قال: قال رسول الله ج: «سَتْرُ ما بين أَعيُنِ الجِنِّ وعَوراتِ بَني آدَمَ إذا دخَلَ أَحدُهم الخلاءَ أنْ يقولَ: بِسْم الله». رواه الترمذي، وقال: هذا حديثٌ غريب، وإسنادُه ليس بقويّ [80].
358- (25) علی س گوید: پیامبر ج فرمود: «ستر و پوشش میان چشمان اهریمنان و عورت فرزندان آدم، این است که هرگاه خواست برای قضای حاجت به مستراح برود قبل از ورود بدان «بسم الله» بگوید».
[این حدیث را ترمذی روایت کرده و گفته است: حدیثی غریب است و اسنادش قوی نیست].
359 ـ (26) وعن عائشة، قالت: كان النبيُّ جإذا خَرَجَ مِنَ الخَلاءِ قال: «غُفْرانَك». رواه الترمذي، وابن ماجة، والدارمي [81].
359- (26) عایشه ـ لـ گوید: عادت پیامبراکرم ج چنین بود که چون از قضای حاجت فارغ و از مُستراح خارج میشد، میفرمود: «غفرانك» [خدایا! از تو بخشش گناهانمان را خواستاریم و رحمت و لطف تو را چشم میداریم].
[این حدیث را ترمذی، ابنماجه و دارمی روایت کردهاند].
شرح: رویکرد اساسی، محوری و بنیادین اسلام در آداب عمومی و فردی و اجتماعی خود این است که در تمامی حالات و لحظات، مسلمان را با خدا پیوند دهد، و به همین خاطر از فرصتهای طبیعی و مناسبات عادی نیز که پیوسته در روز، یک یا چند بار تکرار میگردند، استفاده مینماید تا از این طریق، فرد مسلمان پیوسته به یاد خدا بوده و با او در پیوند و در ارتباط باشد و حضرت باجلال و کبریای او را به وسیلهی تسبیح، تهلیل، تکبیر، تحمید و یا دعا به یاد آورد.
راز فلسفه اذکار و دعاهای مأثور که در وقت دخول و خروج از توالت، در آغاز و پایان خوردن، نوشیدن، هنگام خواب، بیداری، پوشیدن لباس، مسافرت و... وارد شده نیز همین است تا پیوسته انسان مسلمان به یاد خدا بوده و رابطهی خود را با او قطع ننماید.
و جا دارد که انسان مسلمان پس از قضای حاجت شکر و سپاس خدا را به جای آورد، و با زبان حال و قال بگوید: «غفرانك» پروردگارا! از تو بخشش گناهانم را خواستارم و رحمت و لطف تو را چشم میدارم و تو را شاکر و سپاسگذارم. و یا بگوید:
«الحمد لله الّذي اذهب عنّي الأذي وعافاني». «پروردگارا! حمد و ستایش تو را سزاست که پلیدی و نجاست را از من دور ساختی و مرا عافیت بخشیدی».
و در حقیقت، خارجشدن فضولات از بدن انسان، موجب صحت و تندرستی و نشاط و سبکی مزاج میگردد و انسان را از انقباض و گرانی، مشکلات و مصائب، بیماریها و چالشها، رهایی میبخشد. وکاملاً واضح و روشن است که قضای حاجت و بیرون شدن نجاسات از بدن، یکی از نعمتها و احسانات و مواهب بزرگ خداوندی است، و جا دارد که با «غفرانك» یا «الحمد لله الذي اذهب عني الأذي وعافاني» با آن مواجه شد. و این عمل، بیانگر اقرار و اعتراف به آفرینش و قدرت خدا، و ضعف و عاجزی انسان است. و شخص مسلمان این کار را به خدا نسبت میدهد نه به طبائع اشیاء و امور فیزیکی.
360 ـ (27) وعن أبي هريرةَ، قال: كان النبيُّ جإذا أتى الخَلاءَ أَتيتُهُ بماءٍ في تَوْرٍ أو رَكْوَة، فَاستَنْجى، ثمَّ مسَح يدَه على الأرضِ، ثمَّ أتيتُه بإناءٍ آخَر، فتوضَّأَ. رواه ابوداود، وروى الدارمي والنسائي معناه [82].
360- (27) ابوهریره س گوید: هرگاه پیامبر ج برای قضای حاجت بیرون میرفت، من برای وی در ظرف کوچک آبخوری، یا در مشکیزهی کوچک، آب وضو تهیه مینمودم. و ایشان نیز از آن برای قضای حاجت خویش استفاده مینمود. و چون از استنجاء فارغ میشد، دست خویش را بر (خاک) زمین میکشید. آنگاه در ظرف دیگر، برای ایشان آب میآوردم که از آن وضو میگرفت.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است. و دارمی و نسائی نیز به همین معنی روایت کردهاند].
«تَور»: ظرف کوچکی که با آن آب نوشند. «رَكوة»: ظرف آبخوری کوچک. مشکیزهی کوچک.
361 ـ (28) وعن الحَكم بن سُفيان، قال: كان النبيُّ جإذا بالَ توضَّأَ، ونَضَحَ فرجَه. رواه ابوداود، والنِّسائي [83].
361- (29) حَکم بن سفیان س گوید: پیامبر ج عادت داشت که چون برای قضای حاجت مینشست و ادرار میکرد، وضو میگرفت و پس از فارغشدن از وضو، بر شلوارش (برای دفع وسوسه) آب میپاشید.
[این حدیث را ابوداود و نسائی روایت کردهاند].
شرح: از حدیث بالا مشخص شد که عادت پیامبر ج چنین بود که پس از قضای حاجت و استنجاء وضو میگرفت، ولی گاهی اوقات برای بیان این امر که وضو گرفتن اولی و افضل است و فرض یا واجب نیست، آن را ترک میکرد. و نیز برای اینکه وسواس و خیالات، و افکار بد و نامطلوب را نسبت به پاکی لباس و بدن، وکاملبودن طهارت و پاکیزگی، از خویش دور کند، اندکی آب بر شلوارش میپاشید، که اگر بعد از وضو، تَری را دید، فکر نکند و در وسوسه نیفتد که از قطرههای ادرار است، و در صحت وضو و طهارت، و پاکی لباس و بدنش مشکوک و متردد شود.
362 ـ (29) وعن أُمَيْمَة بنت رُقَيْقَة، قالت: كانَ للنبيّ جقَدَحٌ منْ عَيْدانٍ تحت سَريره يَبولُ فيه باللَّيل. رواه ابوداود، والنسائي [84].
362- (29) اُمیمه دختر رقیقه ـ لـ گوید: پیامبر ج (به جهت سرما، یا تاریکی هوا و یا عذری دیگر) در زیر تختخواب خویش، ظرفی چوبی از جنس درخت خرما داشت، که در شب اگر نیازی به قضای حاجت پیش میآمد، در آن ادرار مینمود.
[این حدیث را ابوداود و نسائی روایت کردهاند].
«عَيدان»: ظرفی چوبین که از جنس درخت خرما تهیه شده باشد.
363 ـ (30) وعن عُمَر س، قال: رآني النبيُّ جوأَنا أبولُ قائماً، فقال: «يا عمرُ! لَا تَبُل قائماً»، فما بُلْتُ قائماً بعدُ. رواه الترمذي، وابن ماجة. قال الشَّيخُ الإمام مُحيْي السُّنة [/]قد صحَّ [85].
363- (30) عمر س گوید: پیامبر ج مرا در حالی دید که ایستاده ادرار مینمودم. فرمود: عمر! ایستاده ادرار مکن (بلکه بنشین و مکانی نرم و نشیبدار را برای پیشابکردن خویش، انتخاب کن. زیرا در حالت ایستاده، ممکن است قطرههای ادرار، بدن و لباس را ناپاک و ملوث کند. علاوه بر این از نظر اخلاقی نیز خلاف کرامت و شایستگی است).
عمر س گوید: پس از این نهی پیامبر ج هرگز ایستاده ادرار نکردم (چرا که امتثال امر و فرمان رسول خدا ج، از هر چیزی برایم مهمتر و اساسیتر است).
[این حدیث را ترمذی و ابنماجه روایت کردهاند].
محيالسنة، گوید: خلاف این حدیث (مبنی بر ایستاده ادرارکردن) نیز روایت شده است:
364 ـ (31) عن حُذَيفَة، قال: أتى النبيُّ جسُباطَةَ قومٍ، فَبَالَ قائماً. متفق عليه. قيل: كانَ ذلك لعُذرٍ [86].
364- (31) حذیفه س گوید: پیامبر ج برای قضای حاجت به زبالهدان و خاکروبگاه قومی رفت و در آنجا ایستاده ادرار نمود.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
برخی از علما و اندیشمندان اسلامیگفتهاند: ایستاده ادرارکردن پیامبر ج به خاطر وجود عذری بوده است.
شرح: «سُباطة» خاکروبه. زبالهدان. آشغالدان.
علماء دربارهی اینکه پیامبر ج به چه علّت ایستاده ادرار نمودهاند، توجیهات زیادی نمودهاند، برخی گفتهاند: پیامبر ج بدان جهت ایستاده پیشاب نموده، چون: به علت وجود نجاسات و آشغالها، امکان نشستن وجود نداشته است. و گروهی گفتهاند: که در آن موقع، پیامبر ج از ناحیهی زانو، احساس درد مینمود، و نشستن برایشان مشکل و طاقتفرسا بود. از این جهت ایستاده ادرار مینمود، چنانچه در روایت حاکم و بیهقی به این موضوع اشاره رفته است، و در این روایت، پس از جملهی «بال قائماً» جملهی «لِوجع كان في مأبضه» نیز منقول است، یعنی پیامبر ج ایستاده ادرار کرد، به جهت دردی که در ناحیهی درون زانو، یا مُچ خویش احساس مینمود.
و باید دانست که پیامبر ج در چنین موقعی ایستاده ادرار کرد ولی هرگز لباس و بدنش را ملوث و آلوده به قطرههای ریز و کوچک ادرار نکرد.
پس نتیجه میگیریم که در هر حال، نشستن برای ادرار بهتر و افضل است، ولی اگر کسی عذری داشت، میتواند به پیامبر ج، آن أسوهی کرامت و نجابت و لیاقت و شایستگی، و آن قافلهسالار شرافت و بزرگواری و عزت و اقتدار، تأسی و اقتدا ورزد، و ایستاده پیشاب نماید، البته به شرطی که مواظب لباس و بدن خویش باشد و آنها را از ملوثشدن به قطرههای ادرار حفظ نماید.
علاوه از اینها پیامبر ج در طول زندگی خویش، کارهای جایز و مباح را یکبار یا دو بار انجام داده است، تا مردم گمان نکنند که این کارها حرام و یا ناجایز هستند، ولی بر کارهای سنت و واجب، دوام داشته است.
در اینجا نیز پیامبر ج با دوام بر نشستن در حال ادرار، به ما نشان داده است که ادرار به حالت نشسته بهتر و سنت است و با یکبار ادرارنمودن در حال ایستاده، نیز جایز بودن آن را اعلام داشته است.
[65]- ابوداود ح 19، ترمذی ح 1746، نسایی ح 5213، ابن ماجه ح 303. [66]- ابوداود ح 2، ابن ماجه ح 335، ترمذی به نقل از «مغیرة بن شعبة» ح 20، دارمی ح 660. [67]- ابوداود ح 3، مسنداحمد 4 / 396. [68]- ترمذی 1/21، ابوداود به روایت از ابن عمر ح 14، دارمی ح 666. [69]- ابن ماجه ح 313، ابوداود ح 8، نسایی ح 40، مسنداحمد نیز این حدیث را با الفاظی نزدیک به این حدیث نقل کرده است. [70]- ابوداود ح 3، مسنداحمد 6/265. [71]- مسنداحمد 6/108، ابوداود ح 40، نسایی ح 44، دارمی ح 670، دار قطنی باب الاستنجاء ح 4. [72]- ترمذی ح 18، نسایی ح 39. [73]- ابوداود ح 36، نسایی ح 5067. [74]- ابوداود ح 35، ابن ماجه ح 337، دارمی ح 662. [75]- ابوداود ح 27، ابن ماجه ح 304، نسایی ح 36، ترمذی ح 21 و عبارت «ثم یغتسل» را ذکر نکرده است. [76]- ابوداود ح 29، نسایی ح 34، مسنداحمد 5/82. [77]- ابوداود ح 26، ابن ماجه ح 328. [78]- مسنداحمد 3/36، ابوداود ح 15، ابن ماجه ح 342 [79]- ابوداود ح 6، ابن ماجه ح 296، مسنداحمد 4/369. [80]- ترمذی ح 606 و قال:«حدیث غریب لا نعرفه إلا من هذا الوجه» .، ابن ماجه ح 298. [81]- ترمذی ح 7 و قال: «حسن غریب»، ابن ماجه ح 300، دارمی ح 680، ابوداود ح 30، مسند احمد 6/155. [82]- ابوداود ح 45، ابن ماجه بصورت مختصر ح 358، دارمی ح 678، نسایی ح 50. [83]- ابوداود ح 166، نسایی ح 134، ابن ماجه ح 461، مسنداحمد 3 /410. [84]- ابوداود ح 24، نسایی ح 32. [85]- ترمذی 10/17 وی این حدیث را به صورت معلق روایت کرده و آن را ضعیف شمرده است .، و ابن ماجه به نقل از حذیفه ح 305. [86]- بخاری ح 224، مسلم 1/228 ح (73-273)، ابوداود ح 23، ترمذی ح 13، نسایی ح 18، ابن ماجه ح 305، دارمی ح 668، مسنداحمد 5/402.