فصل سوم
742 ـ (54) عن أبي هريرةَ، قال: سمعتُ رسولَ اللَّهِ يقول: «مَنْ جاءَ مسجدي هذا لم يأْت إلاَّ لِخَيرٍ يَتَعَلّمُه أو يُعلِّمُه؛ فهوَ بِمَنزِلَة المجاهدِ في سبيلِ الله. ومَن جاءَ لغيرِ ذلكَ؛ فهوَ بمنزلةِ الرَّجلِ يَنظُرُ إلى مَتاعِ غيره». رواه ابنُ ماجة، والبيهقيُّ في «شعبِ الإيمان» [480].
742- (54) ابوهریره س گوید: از رسولخدا ج شنیدم که میفرمود: هرکس به نیت تعلیم و یا تعلّم خیر (علم و دانش، حکمت و فرزانگی، اوامر و فرامین الهی، تعالیم وآموزههای نبوی، احکام و دستورات شرعی و حقائق و مفاهیم والای قرآنی) به مسجد من (مسجد النبی) بیاید، جایگاه و منزلت او بسان جایگاه جهادگر در راه خدا خواهد بود. و هرکس برای هدفی جز این آید، منزلت وی همانند منزلت مردی است که به متاع غیرش نگاه میکند (و حسرت نداشتن آن را یدک میکشد. یعنی چنین فردی در دنیا از علم و عمل و ثنا و ستایش و تعریف و تمجید، و در آخرت از درجات والای بهشت، و از اجر و پاداشهای اخروی، به دور و محروم خواهد بود و فقط حسرت نداشتن آن را میکشد).
[این حدیث را ابنماجه و بیهقی در «شعب الایمان» روایت کردهاند].
743 ـ (55) وعن الحسنِ مُرسَلاً، قال: قالَ رسولُ لله: «يَأتِي على الناسِ زمانٌ يكونُ حَدِيثُهُم في مساجدِهم في أمرِ دُنياهم. فلا تُجالِسُوهُم؛ فليسَ لِلَّهِ فِيهِمْ حاجةٌ». رواه البيهقيّ في «شعب الإيمان» [481].
743- (55) از حسن بصری ـ رحمة الله عليه ـ به طور مرسل روایت است که گفت: رسولخدا ج فرمود: عنقریب بر مردم زمانی فرا خواهد رسید که سخنان دنیوی آنان، در مساجدشان خواهد بود، بر شما باد که با چنین افرادی همنشینی و مجالست نکنید، و خداوند نیز نیازمند چنین افرادی نیست (و بدانان کوچکترین توجه و عنایتی نمیکند و آنها را به حال خودشان وا میگذارد و از آنان متنفر و بیزار است).
[این حدیث را بیهقی در شعبالایمان روایت کرده است].
744 ـ (56) وعن السَّائبِ بنِ يزيدَ، قال: كُنتُ نائماً في المسجدِ، فَحَصبَنِي رجلٌ، فنظرتُ، فإذا هوَ عمرُ بنُ الخطَّابِ. فقالَ: إذْهَبْ فأْتِني بهذَيْنِ. فَجِئتُه بهما. فقال: مِمَّنْ أنتُما ـ أو مِنْ أيْنَ أنتما ـ؟ قالا: منْ أهلِ الطائفِ. قالَ: لو كُنتُما منْ أهلِ المدينةِ لَأَوْجَعتُكُما؛ تَرفَعانِ أصواتَكُما في مسجدِ رسولِ الله ج؟!. رواه البخاريّ [482].
744- (56) سائب بن یزید س گوید: من در مسجد خوابیده بودم که مردی مرا با سنگریزه زد، چون نگاه کردم، ناگاه متوجه شدم که عمربن خطاب س است. او گفت: برو و این دو نفر را پیش من بیاور. آنها را آوردم. عمر بن خطاب س بدانها گفت: شما کیستید؟ ـ یاگفت: شما اهل کجا هستید؟ـ گفتند: از اهالی شهر طائف هستیم. عمر س گفت: اگر شما مهمان نمیبودید و از اهالی شهر مدینهی منوره میبودید، حتماً سخت تنبیهتان میکردم، شما در مسجد رسولخدا ج سر و صدا به راه میاندازید و صدایتان را بلند میکنید؟!
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
745 ـ (57) وعن مالكٍ، قال: بَنى عمرُ رَحَبَةً في ناحِيَةِ المسجدِ تُسَمَّى البُطَيْحاءَ، وقال: مَنْ كانَ يُريدُ أنْ يَلْغَطَ، أو يُنشِدَ شِعراً، أو يَرفَعَ صوتَه؛ فلْيَخرُجْ إلى هذه الرَّحَبَةِ. رواه في المُوطَّأ [483].
745- (57) مالک گوید: عمر س در ناحیهای بیرون از مسجد، محوطه و میدانگاهی به نام «بطیحاء» ساخت و فرمود: هرکس میخواهد سر و صدا به راه اندازد و همهمه کند، و یا شعری را با صدای بلند خواند، و یا صدایش را بلند نماید، باید از مسجد به سوی این محوطه و میدانگاه بیرون رود و در مسجد از چنین کارهایی اجتناب ورزد.
[این حدیث را مالک در موطأ روایت کرده است].
«رحبة»:محوطه و میدانگاه. فضای خالی میان خانهها.
«يلغط»:سر و صدا راه بیاندازد و همهمه کند.
746 ـ (58) وعن أنسٍ، قال: رأى النَّبيُّ جنُخامةً في القِبلةِ، فَشَقَّ ذلكَ عليه حتى رُؤيَ في وجهِه، فقامَ فَحَكَّه بيدهِ، فقال: «إنَّ أحدَكم إذا قامَ في الصَّلاةِ فإنَّما يُناجي ربَّه، وإنَّ ربَّه بَينَه وبينَ القِبلةِ؛ فلا يَبْزُقَنَّ أحدُكم قِبَلَ قِبلَتِه، ولكنْ عنْ يَسَارِه، أو تَحتَ قَدَمِه»، ثمَّ أخذَ طَرفَ رِدائِه فَبَصَقَ فيه، ثمَّ ردَّ بعضَه على بعضٍ، فقال: «أو يَفعَلُ هكذا». رواه البخاريّ [484].
746- (58) انس س گوید: پیامبر ج تُف و خلطی را در جهت قبلهی مسجد دید. این مسئله بر وی گران آمد، اینطور که اثر ناراحتی و خشم در سیمای مبارک ظاهر شد. از اینرو از جای برخاست و آن را با دستش تمیز نمود و آثارش را محو ساخت و سپس رو به مردم کرد و فرمود: هریک از شما که به نماز میایستد در حقیقت با پروردگار خویش در راز و نیاز است، و در واقع خداوندﻷدر جهت قبلهی نمازگزاران قرار دارد، از اینرو نباید یکی از شما به طرف قبله تف کند، ولی (در خارج نماز و خارج از مسجد) به طرف چپ یا زیر پایش تف کند.
آنگاه آن حضرت ج گوشهی ردای خویش را گرفت و در آن تف کرد و آن را به هم مالید و فرمود: یا این چنین کند.
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
747 ـ (59) وعن السَّائبِ بنِ خَلاَّدٍ، ـ وهو رجلٌ منْ أصحابِ رسولِ الله جـ، قال: إنَّ رَجُلاً أمَّ قوماً، فَبَصَقَ في القِبلَةِ، ورسولُ الله جيَنظُرُ، فقالَ رسولُ الله جلقومِه حينَ فَرَغَ: «لا يُصَلِّي لكم». فأرادَ بعدَ ذلكَ أنْ يُصَلّيَ لهم، فَمَنَعُوهُ، فَأخبَرُوهُ بقولِ رسولِ الله ج، فَذَكَرَ ذلكَ لرسولِ اللَّهِ، فقال: نعمْ، وحَسِبتُ أنَّه قالَ: «إنَّكَ قد آذَيْتَ اللَّهَ ورسولَه». رواه أبو داود [485].
747- (59) سائب بن خلاد س ـ که یکی از یاران پیامبر اکرم ج میباشد ـ گوید: مردی امامت مردم را به عهده گرفت و پیشنماز جماعت آنها شد. پس آن مرد درحالی که پیامبر ج وی را نظاره میکرد، در جهت قبله تف انداخت.
چون آن مرد از نماز فراغت یافت، پیامبر ج به قوم آن مرد فرمود: پس از این دیگر این مرد، امامت شما را به عهده نگیرد و پیشنماز شما نشود.
پس از آن قضیه، آن مرد خواست تا پیشنماز جماعت شود، مردم وی را از این کار منع کردند و او را از سخن پیامبر ج آگاه نمودند که ایشان وی را از پیشنمازشدن منع کردهاند.
آن مرد این قضیه را برای رسولخدا ج بازگو کرد. و پیامبر ج فرمود: آری! من تو را از امامت مردم و پیشنمازشدن منع نمودهام، (راوی گوید:) گمان میکنم که پیامبر ج بدو فرمود: براستی تو (با تفانداختن در جهت قبله و بیاحترامی و اسائهی ادب بدان) خدا و پیغمبرش را آزار رساندی.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
شرح: «اذيت الله ورسوله»:مراد از آزار رساندن خدا و پیامبر ج، بر سر خشمآوردن آنها میباشد، چرا که آزار در مورد خداوند، جز ایجاد خشم، مفهوم دیگری نمیتواند داشته باشد. این احتمال نیز وجود دارد که «ایذاء خداوند» همان «ایذاءپیامبر» و مؤمنان است، و ذکر خداوند برای اهمیت و تأکید مطلب است.
و امّا «ایذاء پیامبر ج» مفهوم وسیعی دارد و هرگونه کاری که او را آزار دهد، شامل میشود، اعم از کفر و زندقه، الحاد و بیبند و باری، و مخالفت با اوامر و فرامین الهی، تعالیم وآموزههای نبوی، احکام و دستورات اسلامی و ایجاد مزاحمت و....
و حتی از این حدیث چنین استفاده میشود که تف انداختن در جهت قبله و بیاحترامی به شعائر خداوندی نیز مشمول ایذای خدا و رسول است، و چطور خداوندمتعال و پیامبراکرم ج از این کار ناراحت وخشمگین نشوند، حال آنکه قبله، نشانه و مظهر توحید و یگانگی، وآرم و نشانهی مسلمانان و پرچم آشکار اسلام، و نشانهی توجه به خدا است. از اینرو فرد مسلمان نیز اگر خواست خلط و یا تفی بیاندازد، باید آن را به طرف چپ و یا زیر پای چپش بیاندازد.، و آن را به طرف جلو (قبله) و طرف راست خود نیاندازد، چرا که اگر به جلوی قبله، تف بیاندازد بیاحترامی و گستاخی به قبله نموده است، زیرا خداوند در جهت قبلهی نمازگزار قرار دارد و اگر به طرف راست، تف و یا خلط بیافکند، بیاحترامی به فرشتهای کرده است که در جانب راستش قرار دارد.
748 ـ (60) وعن مُعاذِ بن جبلٍ، قال: إحتبَسَ عنَّا رسولُ اللَّهِ ذاتَ غَداةٍ عنْ صلاةِ الصُّبحِ، حتى كِدْنا نَتَراءى عَينَ الشَّمسِ، فخرجَ سريعاً، فَثُوِّبَ بالصَّلاةِ، فَصَلّى رسولُ الله جوتجَوَّزَ في صلاتِه. فلمَّا سلّمَ دَعا بِصَوتِه، فقالَ لنا: على «مَصافِّكُم كما أنتُم»، ثمَّ انْفَتَلَ إلينا، ثمَّ قالَ: «أَمَا إني سَأُحَدِّثُكُم ما حَبَسَنِي عَنكُمُ الغداةَ: إني قُمتُ منَ الليلِ، فَتَوَضَّأتُ وصَلّيتُ ما قُدِّرَ لي، فَنَعَستُ في صلاتي حتى إسْتثقلتُ، فإذا أنا بِرَبِّي تباركَ وتعالى في أحسنِ صورةٍ، فقالَ: يا محمدُ! قُلتُ: لبَّيكَ ربِّ! قالَ: فِيمَ يَختَصِمُ المَلأُ الأعلى؟ قلتُ: لا أدْري. قالها ثَلاثاً». قال: «فَرَأيتُه وَضَعَ كَفَّه بَينَ كتِفيَّ حتى وَجَدتُ بَرْدَ أناملَِه بينَ ثَدْيَيَّ، فَتَجَلَّى لي كُلُّ شيءٍ وعَرَفتُ. فقالَ: يا محمَّدُ! قلتُ: لبَّيكَ ربِّ! قال: فِيمَ يَختَصِمُ المَلأُ الأَعلى؟ قُلتُ في الكفَّارات قالَ وما هُنّ قلتُ: مَشيُ الأقدامِ إلى الجماعاتِ، والجُلوسُ في المساجدِ بَعدَ الصَّلَواتِ، وإسْباغُ الوُضُوءِ حينَ الكريهاتِ. قال: ثمَّ فِيمَ؟ قلتُ: في الدَّرجاتِ. قال: وما هُنَّ؟ قلت: إطعامُ الطعامِ، ولِينُ الكلامِ، والصَّلاةُ والنَّاسُ نِيامٌ. ثمَّ قال: سَلْ، قُلِ: اللَّهُمَّ إني أسأَلُكَ فِعلَ الخيراتِ، وتَركَ المُنكَراتِ، وحُبَّ المساكينِ، وأنْ تَغفِرَ لي وتَرحمَني، وإذا أردْتَ فِتنةً في قومٍ فَتَوَفَّني غيرَ مفتونٍ، وأسألُكَ حُبَّكَ وحُبَّ منْ يُحِبُّكَ، وحُبَّ عَمَلٍ يُقَرِّبُني إلى حُبِّك». فقالَ رسولُ الله ج: «إنَّها حَقٌّ فَادرُسُوها ثمَّ تَعَلَّمُوها». رواه أحمدُ، والترمذيّ، وقال: هذا حديثٌ حسنٌ صحيح، وسألتُ محمَّدَ بن إسماعيلَ عنْ هذا الحديثِ. فقالَ: هذا حديثٌ صحيح [486].
748- (60) معاذ بن جبل س گوید: روزی در وقت بامداد، رسولخدا ج به علّتی برای خواندن و امامت نماز صبح، از ما بازداشته و حبس شد، و این قدر تأخیر کرد که نزدیک بود، طلوع خورشید را به نظاره بنشینیم. پیامبر ج با عجله و شتاب از خانه بیرون آمد، و اقامهی نماز گفته شد، و ایشان با کوتاهی و اختصار نماز را خواند، چون از نماز سلام داد، با صدای بلند و رسا خطاب به ما فرمود: در همان مکانی که نشستهاید، باشید و صفهای خویش را برهم نزنید. آنگاه متوجهی ما شد و فرمود: «به هوش باشیدکه عنقریب به شما خبر خواهم داد که چه چیزی مرا از شما در این بامداد، بازداشت، جریان از این قرار است که من برای خواندن نمازتهجد در شب بلند شدم و وضو گرفتم و به اندازهای که برایم مقدر شده بود، نماز خواندم، در نماز حالت خوابآلودگی و چُرت به من دست داد تا اینکه خواب، مرا سنگین کرد و بر من غالب آمد.
در خواب پروردگارم را در بهترین و زیباترین شکل دیدم. از من پرسید: ای محمد! گفتم: پروردگارا! لبیک، در خدمتم و برای قبول و اجرای فرمودههای شما آمادگی کامل دارم.
فرمود: دربارهی چه چیزی ملاء اعلی (فرشتگان عالم بالا) گفتگو میکنند؟ گفتم: نمیدانم ـ خداوند ﻷاین سؤال را سه بار از من پرسید، و من نیز در هرسه بار گفتم: نمیدانم ـ پیامبر س فرمود: پروردگارم را دیدم که دست (قدرت و انعام، و فضل و کرم) خویش را میان دو شانهام نهاد، که در اثر آن، سردی و برودت انگشتان بلاکیف او را در میان دو پستان خویش احساس نمودم، و به برکت آن، علوم و حقائق همه چیز برایم آشکار و هویدا گشت، و حقیقت امر را دانستم.
خداوند ﻷفرمود: ای محمد ج! گفتم پروردگارا! لبیک، در خدمتم. فرمود: فرشتگان عالم بالا دربارهی چه چیزی گفتگو میکنند؟ گفتم: پیرامون کفّارات (کارهایی که گناهان را جبران میکند و پردهی عفو و بخشش الهی را بر روی آنها میکشد) گفتگو میکنند. فرمود: کفّارات چیست؟ گفتم: گامبرداشتن به سوی نماز جماعت، پس از خواندن نمازها (برای ذکر و دعا) در مسجد درنگکردن، (و یا انتظارکشیدن نمازی پس از نمازی)، وکامل ساختن وضو با وجود سختیها و مشکلات (از قبیل سرما و بیماری و غیره).
دوباره خداوند پرسید: سپس پیرامون چه چیزی فرشتگان عالم بالا گفتگو میکنند؟ گفتم: دربارهی درجات (که به وسیلهی آنها، ارزش و جایگاه انسان در پیشگاه خدای ﻷترفیع مییابد) گفتگو میکنند.
فرمود: درجات چیست؟ گفتم: خوراکدادن به بینوایان و مستمندان وگرسنگان و خاکنشینان، و نرمی در گفتار، و در دلشب، در آن هنگام که مردم خوابند، نماز خواندن.
آنگاه خداوند خطاب به من فرمود: هر چه میخواهی از من بطلب!.گفتم: پروردگارا! از تو، توفیق انجام کارهای خیر و شایسته، و ترک کارهای زشت و پلید، و محبت بینوایان و مستمندان را میجویم و از تو میخواهم تا بر من ببخشایی و مرا مورد لطف و مرحمت خویش قرار دهی، و چون خواستی، جماعتی از مردمان را با ظلالت و گمراهی و یا عقوبت دنیوی (که در آن زوال دین و ایمان است) بیازمایی، پس مرا پیش از آنکه گرفتار آن شوم (و دین و ایمان خویش را از دست بدهم) بمیران و از تو محبتت و محبت کسی که تو را دوست دارد و محبت کاری که مرا به محبت تو نزدیک میگرداند، میجویم.
آنگاه پیامبر ج فرمود: براستی این خواب یک واقعیت است، پس آن دعا را بخوانید و بیاموزید.
[این حدیث را احمد و ترمذی روایت کردهاند و ترمذی گفته است: این حدیثی حسن و صحیح است. و از محمد بن اسماعیل [بخاری] پیرامون این حدیث سؤال کردم گفت: حدیثی صحیح است].
«نتراءي»: نگاه کردیم. «فثوّب للصلاة»:برای نماز، اقامه گفته شد.
«تجوز في صلاته»:نمازش را کوتاه و مختصر خواند. «علي مصافكم»: بر سر صفهای خویش بنشینید و تکان مخورید.
«وضع كفّه بين كتفيّ»:کنایه از تخصیصدادن خداوند ﻷ، فضل و احسان و کرم و سخاوت خویش و ایصال فیض و لطف خود را به پیامبر ج است. یعنی خداوند مرا با فضل و فیض بیکران خویش مورد تکریم و تجلیل و بزرگداشت و احترام قرار داد.
«وجدتُ برد أناملها»:کنایه از احساسنمودن آرامش و راحتی و لطف وکرم الهی است. «بين ثديي»: مراد سینه یا قلب است. و کنایه از ایصال لطف و کرم الهی و نزول رحمت و فیض خداوندی و جاگرفتن علوم وحیانی و معارف شرعی و رسوخ حقایق آسمانی در قلب و سینهی پیامبر ج است.
749 ـ (61) وعن عبدِ اللَّهِ بن عمرٍو بنِ العاصِ، قال: كانَ رسولُ لله يقولُ إذا دخلَ المسجدَ: «أعُوذُ باللَّهِ العَظِيمِ، وبِوَجهِهِ الكريمِ، وسُلطانِه القَدِيمِ، مِنَ الشَّيطانِ الرَّجِيمِ». قال: «فإذا قالَ ذلكَ، قال الشَّيطانُ: حُفِظَ مِنِّي سائِرَ اليومِ». رواه أبو داود [487].
749- (61) عبدالله بن عمرو بن العاص ـ بـ گوید: پیامبر ج وقتی وارد مسجد میشد، میفرمود: «اعوذ بالله العظيم وبوجهه الكريم وسلطانه القديم من الشيطان الرجيم»:«پناه میبرم به خدای بزرگ و ذات بخشنده و سخاوتمند، و قدرت ازلی و ابدیاش از شر شیطان رانده شده».
پیامبر ج فرمود: چون وقتی کسی وارد مسجد میشود و این کلمات را میخواند، شیطان میگوید: این بنده در تمام روز از شر من، در امان است.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
750 ـ (62) وعن عَطاءِ بن يَسارٍ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «اللَّهُمَّ لا تَجعَلْ قَبرِي وَثناً يُعبَدُ، إشتَدَّ غَضُبُ الله على قومٍ إتَّخَذُوا قُبورَ أنبيائِهِم مساجدَ». رواه مالكٌ مُرسلاً [488].
750- (62) عطاءبن یسار س گوید: پیامبر ج فرمود: پرودگارا! آرامگاه مرا به صورت بتکدهای که عبادتگاه مردم گردد در نیاور. غضب و خشم سخت خدا بر گروهی باد که آرامگاههای پیامبرانشان را مسجد گردانیدند.
[این حدیث را مالک بطور مرسل روایت کرده است].
751 ـ (63) وعن مُعاذِ بنِ جبلٍ، قال: «كانَ النبيُّ جيَستَحِبُّ الصَّلاةَ في الحِيْطانِ». قال بعضُ رُواته ـ يعني البَساتين ـ: رواه الترمذيُّ، وقال: هذا حديثٌ غريبٌ لا نَعرِفُهُ إلاَّ منْ حديثِ الحسن بن أبي جعفر، قد ضَعَّفه يحيى بنُ سعيدٍ وغيرُه [489].
751- (63) معاذبن جبل س گوید: پیامبر ج از نمازخواندن در «حیطان» خوشش میآمد. برخی از راویان گویند: مراد از حیطان، باغ و بوستانها است.
[این حدیث را ترمذی روایت کرده و گفته است: حدیثی غریب است، و جز از طریق «حسن بن ابیجعفر» آن را نمیشناسیم. و «حسن بن ابی جعفر» از ناحیهی «یحیی بن سعید» و دیگر بزرگان عرصهی علم حدیث، مورد تضعیف قرار گرفته است].
شرح: برخی از راویان گفتهاند که مراد از «حیطان» باغ و بوستانها است. ولی برخی گفتهاند که مراد از «حیطان» دیوار است. یعنی پیامبر ج از اینکه در کنار دیوار نماز بخواند، خوشش میآمد، چرا که در این صورت نه کسی از جلوی نماز ایشان عبور میکرد و نه چیزی ایشان را از خشوع و خضوع نماز به خود مشغول میساخت، و همین معنا را نیز بیشتر علماء و صاحبنظران اسلامی، تأیید کردهاند، چرا که همانطور که «حیطان» به معنای باغ و بوستان میآید، به معنای «دیوار» نیز استعمال میشود وعربها به دیوار «حائط»میگویند.
752 ـ (64) وعن أنسِ بن مالكٍ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «صَلاةُ الرَّجُلِ في بيتِه بصلاةٍ، وصلاتُه في مسجدِ القبائلِ بخمسٍ وعشِرينَ صلاةً، وصلاتُه في المسجدِ الَّذي يُجَمَّعُ فيه بخمسِمائةِ صلاةٍ، وصلاتُه في المسجدِ الأقصى بخمسينَ ألفَ صلاةٍ، وصلاتُه في مسجِدي بخمسينَ ألفَ صلاةٍ، وصلاتُه في المسجدِ الحرامِ بمائةِ ألفِ صلاةٍ». رواه ابنُ ماجة [490].
752- (64) انس بن مالک س گوید: پیامبر ج فرمود: نماز فرد مسلمان در خانهاش معادل یک نماز؛ در مسجد محلهاش معادل بیست و پنج نماز؛ در مسجد جامعاش معادل پانصد نماز؛ در مسجدالاقصی برابر با هزار نماز؛ در مسجد من (مسجد النبی) معادل پنجاه هزار نماز و در مسجد الحرام برابر با صدهزار نماز است.
[این حدیث را ابنماجه روایت کرده است].
753 ـ (65) وعن أبي ذَرّ، قال: قلتُ: يا رسولَ اللَّهِ! أيُّ مسجدٍ وُضِعَ في الأرضِ أوَّلُ؟ قال: «المسجدُ الحرامُ». قلت: ثمَّ أيٌّ؟ قال: «ثمَّ المسجدُ الأقصى». قلتُ: كم بينَهُما؟ قال: «أربعون عاماً؛ ثمَّ الأرضُ لكَ مسجدٌ، فحيثما أدرَكتُكَ الصَّلاةُ فَصَلِّ». متفق عليه [491].
753- (65) ابوذر س گوید: از پیامبر ج پرسیدم: ای رسولخدا ج! نخستین مسجدی که روی زمین ساخته شد کدام است؟ پیامبر ج فرمود: مسجدالحرام. پرسیدم: سپس کدام مسجد ساخته شد؟ فرمود: مسجدالاقصی. گفتم: بین ساختن آنها، چند سال فاصله افتاد؟ فرمود: چهل سال، و افزود: هرجا وقت نماز فرارسید، همانجا نماز بخوان، زیرا تمام زمین برای تو مسجد و محل سجده است.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: یهود از پیامبر ج ایراد میگرفتند و میگفتند: چگونه محمد ج خود را وفادار به آیین پیامبران بزرگ خدا، مخصوصاً ابراهیم ÷میداند در حالی که تمام پیامبرانی که از دودمان اسحاق÷(فرزند ابراهیم÷بودند، «بیتالمقدس» را محترم میشمردند و به سوی آن نماز میخواندند، ولی محمد ج از آن قبله روی گردانده وکعبه را قبلهگاه خود انتخاب کرده است؟
خداوند نیز در فضیلت برتری کعبه بر بیتالمقدس این آیه را نازل کرد:
﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيۡتٖ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكٗا وَهُدٗى لِّلۡعَٰلَمِينَ٩٦﴾[آل عمران: 96] [492].
و پیامبر ج نیز در تأیید این آیه فرمود:
«نخستین مسجدی که روی زمین ساخته شد، مسجدالحرام بود، و مسجد الحرام چهل سال پیش از مسجد الاقصی ساخته شده است».
به این ترتیب، اگر کعبه به عنوان قبلهی مسلمانان انتخاب شده است، جای تعجب نیست، زیرا این نخستین خانهی توحید است و بیسابقهترین معبدی است که در روی زمین وجود دارد.
هیچ مرکزی پیش از آن، مرکز نیایش و پرستش پروردگار نبوده است، خانهای است که برای مردم و به سود جامعهی بشریت در نقطهای که مرکز اجتماع و محلی پربرکت است، ساخته شده است.
کوتاه سخن این که: آیات قرآن و روایات این تاریخچهی معروف را تأیید میکند که خانهی کعبه، نخست به دست آدم÷ساخته شد، سپس در طوفان نوح فرو ریخت و بعد به دست ابراهیم÷و فرزندش اسماعیل÷تجدید بنا گردید. بنا براین، انتخاب پرسابقهترین خانهی توحید برای قبله از هر نقطهی دیگری شایستهتر است.
و این خانه دارای امتیازات [493]عدیدهای است که عبارتند از:
1- موجودیت مقام ابراهیم در آن.
2- وجود برکات و خیرات بسیار در آن.
3- قرار داشتن آن به عنوان مصدر و سرچشمهی هدایت مردم.
4- قرارداشتن آن به عنوان رمز وحدت مسلمین در رویآوردنشان در هنگام نماز به سوی آن.
5- قرار داشتن آن به عنوان جایگاه امن و سلامتی برای کسی که به آن داخل میشود، ـ در دنیا به این معنا که کعبه از قتل و تجاوز بر آن جلوگیری میکند و در آخرت به این معنا که کعبه سبب امان یافتن کسانی از آتش دوزخ است که از روی بزرگداشت و حرمتنهادن به آن، مناسک حج را ادا و با آشنایی وآگاهی به حق کعبه و با نیت تقرب و نزدیکی به خدا به آن در آمده باشند. ـ
[480]- ابن ماجه 1/82 ح 227، بیهقی در «شعب الایمان» 2/263 ح 1698. [481]- این حدیث را در «شعب الایمان» بیهقی نیافتم . و الله اعلم. [482]- بخاری 1/560 ح 470 و بخاری به عوض «اهل المدینة» عبارت «اهل البلد» را ذکر کرده است. [483]- مؤطا مالک کتاب قصر الصلاة فی السفر 1/175 ح 93. [484]- بخاری 1/507 ح 405. [485]- ابوداود 1/324 ح 481. [486]- ترمذی 5/343 ح 3235 و قال: حدیث حسن صحیح. [487]- ابوداود 1/318 ح 466. [488]- مؤطا مالک کتاب قصر الصلاة فی السفر 1/172 ح 85. [489]- ترمذی 2/155 ح 334 و قال: حدیث غریب لانعرفه الا من حدیث الحسن بن ابی جعفر. [490]- ابن ماجه 1/453 ح 1413. [491]- بخاری 6/407 ح 3366، مسلم 1/370 ح (2-520) و لفظ حدیث از مسلم است.، نسایی 2/32 ح 690، ابن ماجه 1/248 ح 753، مسنداحمد 5/156. [492]- نخستین خانهای (از حیث قدمت و حرمت که با دست انبیاء جهت پرستش و نیایش صحیح خداوند یگانه) برای مردم بنیانگذاری گشته است، خانهای است که در مکه قرار دارد (و کعبه نام و از لحاظ ظاهر و باطن) پر برکت و نعمت است و (از آنجا که قبلهگاه نماز مسلمانان و مکان حجّ آنان یعنی کنگره بزرگ سالانه ایشان است، مایه) هدایت جهانیان است. [493]- ر.ک: تفسیر المنیر ج4 ص 18.