ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد دوم

فهرست کتاب

فصل دوم

فصل دوم

477 ـ (4) عن ابن عُمر، قال: سُئِلَ رسولُ الله جعن الماءِ يكونُ في الفَلاةِ من الأرضِ وما يَنُوبُه من الدَّوَّابِّ والسِّباع، فقالَ: «إذا كانَ الماءُ قُلَّتَينِ لم يَحْمِلِ الخَبَثَ». رواه أحمدُ، وابوداود، والترمذيّ، والنسائيّ، والدارميُّ، وابنُ ماجة. وفي أخرى لأبي داود: «فإنَّه لا يَنْجُسُ» [200].

477 - (4) ابن عمرـ بـ گوید: از رسول‌خدا ج پیرامون آبی سؤال شد که در صحرا و بیابان‌های بی‌آب و علف می‌باشد و نیز از آب‌هایی پرسیده شد که چهارپایان و درندگان در آنها آمدوشد می‌‌کنند و از آن می‌خورند (که تکلیف این چنین آب‌هایی چیست، آیا وضوگرفتن و غسل نمودن با آنها درست است یا خیر، وآیا چنین آب‌هایی پاک‌اند یا نجس)؟

پیامبر ج فرمود: آبی که به اندازه‌ی دو «قُله» باشد، به مجرد رسیدن پلیدی بدان، نجس و پلید نمی‌شود.

[این حدیث را احمد، ابوداود، ترمذی، نسائی، دارمی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند. و در روایتی دیگر از ابوداود چنین آمده که پیامبر ج فرمود: «هرگاه آب دو قله باشد، به مجرد رسیدن پلیدی بدان، نجس نمی‌شود].

«الفلاة»:بیابان بی‌آب وعلف. «الدواب»:چهارپایان. «السّباع»: حیوانات درنده و وحشی «لم يحمل الخَبَث»:به معنای همان «لم ينجس» است، یعنی چنین آبی پلید و نجس نمی‌شود. «قُلّتين»:مثنی «قلّه» به معنای سبو وکوزه‌ی بزرگی است که شخص نیرومند توان حمل آن را دارد، و تقریباً معادل 250 لیتر می‌باشد. و امام شافعی «قلتين» را عبارت از پنج مشکیزه آب می‌داند.

478 ـ (5) وعن أبي سعيدٍ الخُدريّ، قال: قيل يا رسولَ الله! أنَتَوَضَّأ من بِئرِ بُضاعَةَ، وهي بِئرٌ يُلْقى فيها الحِيَضُ، ولُحُومُ الكلاب، والنَّتْنُ؟ فقال رسولُ الله ج: «إنَّ الماءَ طَهورٌ لا يُنجَِّسُه شيء». رواه أحمد، والترمذي، وابوداود، والنسائيّ [201].

478 - (5) ابو سعید خدری س گوید: فردی از پیامبر ج سؤال کرد: ای رسول‌خداج! آیا از چاه «بضاعه» [چاه معروفی در مدینه‌ی منوره است] وضو بگیریم؟ در حالی که آن، چاهی است که پارچه‌ی آلوده به خون حیض و لاشه‌ی سگ‌ها و چیزهای گندیده در آن انداخته می‌شود.

پیامبر ج فرمود: آب، پاک‌کننده است و هیچ چیزی آن را نجس و پلید نمی‌کند.

[این حدیث را احمد، ترمذی، ابوداود و نسائی روایت کرده‌اند].

«الحِيض»: جمع «حيضة» خرقه‌ی حائض. یعنی پارچه‌ای که زن در وقت حیض و قاعدگی به خود گیرد. «النّتَن»: اشیای گندیده و بدبوی.

«يُلقي فيها»: علامه طیبی می‌گوید: معنای «يُلقي فيها» این است که چاه در مسیر دره‌هایی بود که امکان داشت زباله‌ی صحرانشینان وارد آن شود، به این صورت که نجاسات و زباله‌ها در اطراف و اکناف خانه‌های مردم ریخته شوند، سپس سیل آنها را به داخل آن چاه بیاندازد.

تعبیر راوی به صورتی است که گمان می‌رود که مردم از روی قلّت تعهد دینی، نجاسات را داخل چاه آب انداخته‌اند، در حالی که هیچ مسلمانی این کار را جایز نمی‌داند، پس چگونه می‌توان در مورد کسانی که بهترین، برترین و پاک‌ترین مردم بوده‌اند، چنین گمانی داشت. و این چیزی است که برای عوام وخواص آشکار و عیان است.

«حدیث قلتین و چاه بضاعۀ»:

مسئله‌ی پاکی و ناپاکی آب، از مسائل جنجالی و چالش‌آفرین علماء و صاحب‌نظران فقه اسلامی از دیرباز تاکنون بوده است، مشهورترین مذاهبی که در این‌باره به تفصیل بحث کرده‌اند، عبارتند از:

1- مذهب حضرت عایشه ـ لـ، حسن بصری و داود ظاهری. این گروه معتقدند: هرگاه در آب نجاستی بیافتد (و آب چه کم باشد و چه زیاد) تا زمانی که آب از حالت طبیعی خود، یعنی رقت و سیلان خارج نشود، اگر چه اوصاف سه‌گانه‌ی آن (از رنگ و بو و مزه) تغییر پیدا کند، باز هم پاک و پاکیزه می‌ماند و به محض داخل شدن نجاست در آن، به نجس بودن آن، حکم نمی‌شود، مگر وقتی که آب از حالت اصلی خارج شود.

2- مذهب امام مالک: به محض داخل‌شدن نجاست در آب (چه کم باشد و چه زیاد) به نجس‌بودن آن، حکم نمی‌شود، مگر وقتی که یکی از اوصاف آب، تغییر کند.

3- مذهب امام شافعی و امام احمد: این دو بزرگوار بر این باورند: اگر آب کم باشد، به محض داخل‌شدن نجاست در آن، نجس می‌شود، اگر چه هیچ کدام از اوصاف آن نیز تغییر نکند، ولی اگر آب زیاد بود، به محض داخل‌شدن نجاست در آن، به نجس‌بودن آن حکم نمی‌شود، البته به شرطی که هیچ یک از اوصاف آن تغییر نکند و مدار و ملاک زیادی آب در نزد این دو بزرگوار همان «دو قلّه» [دو سبوی بزرگ است که عبارت ازپنج مشکیزه آب می‌باشد].

4- مذهب امام ابوحنیفه: مذهب ایشان نیز به مذهب شافعی و احمد نزدیک است، یعنی اگر آب کم باشد، با وقوع نجاست در آن، نجس می‌شود، ولی اگر زیاد باشد، به وقوع نجاست در آن، حکم به نجس‌بودن آن را نمی‌دهیم مگر وقتی که اوصاف آب تغییر کند و تنها فرق مکتب امام ابوحنیفه با مکتب امام شافعی در این است که نزد احناف، برای کم و زیادبودن آب، مقدار معین و مشخصی وجود ندارد، بلکه امام ابوحنیفه، مدار آن را بر رأی مبتلا به، محول ساخته است، یعنی هرگاه افرادی ذی‌صلاح و صاحب خِرد و تخصص، آبی را زیاد دانستند، احکام آب کثیر بر آن جاری می‌شود.

البته از امام ابو یوسف نقل شده که وی معتقد است؛ آبی که اثر نجاست از یک سوی آن به سو‌ی دیگرش سرایت نماید آن آب، قلیل است و هر آبی که اثر نجاست از یک سوی آن به سوی دیگرش سرایت نکند، کثیر است.

و فقهای متأخر احناف برای راحتی مردم، اندازه‌ی «ده در ده» (10×10) را اختیار کرده‌اند. یعنی آبی که در حوضی به طول ده ذرع و به عرض ده ذرع باشد، آب کثیر است، و کمتر از آن آب قلیل می‌باشد. البته علماء و فقهای هر چهار مذهب، بر این امر اتفاق نظر دارند که اگر یکی از اوصاف سه‌گانه‌ی آب تغییر کند، آب نجس می‌شود، و فرقی نمی‌کند که آب قلیل باشد و یا کثیر.

احناف در تأیید نظریه‌ی خویش به چهار حدیث عمده در این زمینه استدلال جسته‌اند که عبارتند از:

1- حدیث: «لا يبولنّ احدكم في‌الماء الدائم ثم يتوضأ منه».

2- حدیث «إذا استيقظ أحدكم من منامه فلا يغمسنّ يده في الإناء حتّي يغسلها ثلاثاً فأنّه لايدري أين باتت يده».

3- حدیث شستن هفت مرتبه ظرف با ولوغ و دهن‌زدن سگ.

4- باری یک فرد زنگی، در چاه زمزم افتاد، حضرت عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عباس ش فتوا صادر کردند تا تمامی آب چاه کشیده شود، در حالی‌که در چاه هیچ اثری ظاهر نشده بود وآب چاه زمزم بدون هیچ شبهه‌ای، خیلی بیشتر از دو قله بود و این عملی بود که در میان انبوه صحابه ش اتفاق افتاد و هیچ یک از صحابه ش برآن فتوا، ایراد نگرفت.

و در حقیقت، حدیث قلتین، با نظریه‌ی احناف، تعارضی ندارد، چرا که هدف، اثرکردن نجاست در آب است، یعنی اگر افراد ذی‌صلاح و صاحب خرد و تخصص که به وقوع نجاست در آبی مبتلا شوند و یقین حاصل کنند که با دو قله آب، اثر نجاست سرایت نمی‌کند، پس برای حاصل کردن طهارت، استفاده از آب بیش از دو قله نیز جایز است. و اگر اثر نجاست سرایت کرد، در چنین صورتی این نوع آب، نجس تلقی می‌شود، گویا در اصل، مدار و ملاک در این زمینه، اثر نجاست می‌باشد.

و احناف حدیث «چاه بضاعه» را با توجیهات زیادی توضیح داده‌اند که بهترین توجیه این است که در حقیقت سؤال صحابه ش از چاه بضاعه، به خاطر مشاهده نمودن نجاست نبود. بلکه مبتنی بر احتمالات وقوع نجاست بود. در واقع این چاه در اصل در زمین پائینی واقع شده بود و از هر چهار طرف آن آبادی بود. صحابه‌ی کرام ش از این می‌ترسیدند و در اندیشه بودند که نکند نجاست‌هایی که در چهارطرف چاه قرار داشت بر اثر وزش باد یا باران و سیل به طرف چاه سرازیر شده و در آن فرو ریزد از این‌رو بر اساس این احتمالات، در باره‌ی نجاست و طهارت آب چاه، از پیامبر ج سؤال کردند.

آن حضرت ج نیز چون دید که این احتمالات نه تنها برگرفته شده از مشاهده‌ی چیزهای نجس و پلید نیست بلکه ناشی از وساوس و اوهام محض است، برای پایان‌دادن به آن وساوس و اوهام با اسلوب حکیمانه جواب داد و فرمود:

«آب پاک و پاک‌کننده است و چیزی آن را پلید نمی‌کند.»

منظور حدیث این نیست که اگر اوصاف آب تغییر کند باز هم آب به حالت طبیعی خود پاک باقی مانده و نجس نمی‌گردد حال آن که هیچ کدام از امامان مالک، شافعی و احمد نیز بدین نظریه قائل نیستند و به ناچار این حدیث را مقید می‌سازند.

479 ـ (6) وعن أبي هريرة، قال: سَألَ رَجُلٌ رسولَ الله جفقالَ: يا رسولَ الله! إنا نَرْكَبُ البَحرَ، ونَحمِلُ مَعَنا القليلَ من الماءِ، فإنْ تَوَضَّأْنا بِه عَطِشْنا، أفَنَتَوَضَّأُ بماءِ البَحرِ؟ فقال رسولُ الله ج: «هو الطَّهُورُ ماؤُه، والحِلُّ مَيْتَتُه». رواه مالكٌ، والترمذيّ، والنِّسائي، وابن ماجة، والدارميّ [202].

479- (6) ابوهریره س گوید: مردی از رسول‌خدا ج سؤال کرد و گفت: ای رسول‌خدا ج! ما در دریا به سفر می‌پردازیم و اندکی آب شیرین با خود برمی‌داریم، اگر از آن آب شیرین وضو بگیریم، تمام می‌شود و تشنه می‌مانیم و آبی برای نوشیدن برایمان باقی نمی‌ماند، آیا می‌توانیم از آب دریا وضو بگیریم؟ (این فرد درباره‌ی وضوگرفتن با آب دریا شک و تردید داشت و علتش هم این بود که دریا مأوی و محل زندگی جانوران و حیوانات آبزی بیشماری است و در آن هر روز هزاران جانور گرفتار مرگ و میر می‌شوند، لذا در اثر آن مرگ و میرها، آب دریا بایستی نجس و پلید باشد)!

رسول‌خدا ج فرمود: آب دریا پاک و پاک‌کننده است و جانوری که در آن مرده باشد، حلال است.

[این حدیث را مالک، ترمذی، نسائی،ابن‌ماجه و دارمی روایت کرده‌اند].

شرح: پیرامون جانوران آبزی که کدام یک ازآنان حلال و کدم یک حرام است، در میان علماء و صاحب‌نظران فقهی اختلاف است:

امام ابوحنیفه بر این باور است که به جز ماهی، خوردن سایر حیوانات آبزی روا نیست، و نیز ماهی مرده‌ای که بر روی آب دریا می‌آید (و به اصطلاح بدان «السمك الطافي» می‌گویند) نیز خورده نمی‌شود. البته امام مالک بر این باور است که به جز خوک دریایی، تمام حیوانات و جانوران دریایی حلال است.

از امام شافعی در این زمینه چهار قول نقل شده است که عبارتند از:

1- قول نخست وی مطابق تئوری امام ابوحنیفه است.

2- قورباغه، تمساح، لاک پشت، سگ دریایی، خوک دریایی، حرام و سائر حیوانات آبزی حلال است.

3- هر جانوری که در خشکی حلال است، نظیر آن در دریا حلال می‌باشد و هر حیوانی که در خشکی، حرام و ناروا است، نظیر آن در دریا نیز حرام می‌باشد، و هر حیوانی که در خشکی نظیر نداشته باشد، آن نیز حلال است.

4- علاوه از قورباغه، تمامی حیوانات و جانوران دریایی وآبزی حلال است.

امام نووی قول اخیر امام شافعی را از میان این چهار قول ترجیح داده و آن را قول «مفتي به» شوافع قرار داده است.

و امام احمدبن‌حنبل نیز بر این اعتقاد است که تمام حیوانات دریایی به جز قورباغه و تمساح، حلال‌اند.

480 ـ (7) وعن أبي زيد، عن عبد الله بن مسعود أنَّ النبيَّ جقال له ليلةَ الجِنِّ: «ما في إداوَتِك؟» قال: قلتُ: نبيذٌ. قال: «تَمْرَةٌ طَيِّبَةٌ وماءٌ طَهورٌ». رواه ابوداود، وزاد أحمد، والترمذي: فَتَوَضَّأَ منه. وقال الترمذيّ: أبو زيد مجهولٌ، وصحَّ: [203].

480- (7) ابوزید از عبدالله بن مسعود س روایت می‌کند که پیامبر ج در «ليلة الجن» [شب جن] بدو فرمود: «در ظرف کوچک خویش، چه به همراه داری»؟ گفتم: نبیذ. فرمود: نبیذ، خرمایی است پاک و پاکیزه و آبی است پاک‌کننده.

این حدیث را ابوداود روایت کرده است. و احمد و ترمذی نیز این حدیث را روایت کرده‌اند و این عبارت را نیز افزوده‌اند: «پس پیامبر ج با نبیذ، وضو گرفت».

و ترمذی در تضعیف این حدیث گوید: ابوزید [که راوی این حدیث می‌باشد] فردی مجهول است.

481 ـ (8) عن عَلقمةَ، عن عبدِ الله بن مسعود، قال: لم أكُنْ ليلةَ الجِنِّ معَ رسول الله ج. رواه مسلم [204].

481- (8) و با روایتی صحیح از علقمه روایت است که عبدالله بن مسعود س گفت: «در حوادث شب جن، من در خدمت پیامبر ج نبودم».

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: «ليلة الجن»(شب جن) بعد از وفات ابوطالب، کار دعوت و تبلیغ بر رسول‌خدا ج از ناحیه‌ی کفار و مشرکین مکه سخت و دشوار شد از این‌رو پیامبر ج از مکه به سوی بازار «عکاظ» در «طائف» عزیمت فرمود تا مردم را درآن مرکز بزرگ، به سوی اسلام دعوت کند، اما کسی به دعوت او پاسخ مثبت نگفت و به شدت او را تکذیب کردند و آنقدر از پشت سر، سنگ به ایشان زدند که خون از پاهای مبارکشان جاری شد خسته و ناراحت از آنجا به سوی مکه بازگشتند، در بازگشت به محلی رسیدند که آنرا «وادی جن» می‌گفتند، شب در آنجا ماندند و مشغول نماز و تلاوت قرآن شدند گروهی از جن که در صدد تحقیق و تفحص از علت قطع اخبار آسمان‌ها از خود بودند، صدای تلاوت قرآن پیامبر ج را شنیده گفتند: علت قطع اخبار آسمان از ما همین است پس آنها صدای تلاوت قرآن پیامبر ج را در نماز شنیدند و بدیشان ایمان آوردند و به سوی قوم خویش بازگشتند و آنها را به سوی اسلام دعوت کردند.

«نبيذ»: عبارت است از آبی که در آن خرمای خشک خیسانده شود تا نرم شده و آب را شیرین کند.

نویسنده‌ی «مشكاة» حدیث وضوگرفتن با نبیذ را به دو صوت مورد تضعیف قرار داده است:

1- در سلسله‌ی سند روایت، فردی مجهول به نام ابوزید وجود دارد.

2- در حدیث صحیح ثابت شده که عبدالله بن مسعود س در حوادث شب جن در خدمت پیامبر ج نبوده است از این جهت وضوگرفتن با نبیذ قابل استدلال نیست.

اما این مسئله که ابن‌مسعود س در «ليلة الجن» با پیامیر ج نبوده است جای تردید است چرا که واقعه‌ی ليلة الجن بیش از یک مرتبه بوده است، و عبدالله ابن‌مسعود س، در شبی با پیامبر ج همراه نبوده و در مرتبه‌ای دیگر در خدمت پیامبر ج بوده است. چنانچه در ترمذی واقعه‌ی ليلة الجن به تفصیل بیان شده و در آن آمده است که: ابن‌مسعود س همراه پیامبر ج بود و چون به مقام خاصی رسیدند، پیامبر ج اطراف وی را خط کشید و فرمود:

«از این خط پا را فراتر نگذار و همین جا بمان تا من برگردم. پس از آن، پیامبر ج بازگشت ابن مسعود س گوید: به ایشان گفتم: ای رسول‌خدا ج! کجا بودی؟ فرمود: به نزد جنیان رفتم و آنها از من خواهان زاد و توشه گردیدند و من به آنان گفتم: هر استخوانی که نام خدا برآن برده شده است، از آن شماست و به گونه‌ای که گوشتی وافرتر داشته باشد در دست شما می‌افتد و هر پشکلی، علف چهارپایان شماست. و آن حضرت ج به ما فرمود: با این دو چیز استنجاء نزنید، زیرا این دو چیز غذای برادران جنی شما است.

پس در مواضعی که در روایات مذکور است که ابن‌مسعود س همراه پیامبر ج بوده است مراد شب‌هایی غیر از شب جنی است که پیامبر ج آیات قرآن را بر جنیان عرضه نموده است و یا ابن‌مسعود س در اول و آخر وقت با پیامبر ج بوده، ولی در میانه‌ی وقت، که پیامبر ج به نزد جنیان رفت و با آنها سخن زد، همراه وی نبوده است. «والله اعلم»

پیرامون «نبیذ» باید متذکر شوم که «نبیذ» بر سه قسم است:

1- نبیذی که نه پخته شده، و نه سکرآور، و نه شیرین و رقیق است، وضوگرفتن با چنین نبیذی به اتفاق علماء جایز است.

2- نبیذی که پخته شده و به حالت غلظت درآمده و رقت و سیلانی خود را از دست داده، وضوگرفتن با چنین نبیذی به اتفاق درست نیست.

3- نبیذی که شیرین و رقیق باشد، ولی پخته شده و سکرآور و غلیظ نیست پیرامون این نوع نبیذ میان علماء و صاحب‌نظران فقهی اختلاف نظر وجود دارد.

امام مالک، شافعی، احمد، ابویوسف(شاگرد ارشد امام ابوحنیفه) و جمهور علماء بر این باورند که با چنبن نبیذی وضوگرفتن جایز نیست و در وقت موجود نبودن آب، نباید با چنین نوعی از نبیذ، وضو گرفت بلکه باید تیمم کرد، امام ابوحنیفه نیز در قولی به این نظریه رأی داده است، مسلک مشهور امام ابوحنیفه و سفیان ثوری این است که در صورت نیافتن آب باید با چنین نبیذی وضو گرفت و تیمم جایز نیست.

امام محمد بن حسن شیبانی براین باور است که در صورت فقدان آب خالص، نخست باید به این نوع نبیذ وضو گرفت و سپس تیمم زد.

علامه کاسانی در «بدایع الصنایع» نقل کرده است که امام ابوحنیفه در اواخر عمر خویش به سوی قول ائمه ثلاثه و جمهور رجوع کرده است. لذا اکنون عدم جواز وضو از نبیذ، از همه‌ی چهار امام منقول است.

مفتی محمد تقی عثمانی در «درس ترمذی» می‌گوید:

«برخی از احناف، اعتراض ضعف حدیث [حدیث وضوگرفتن با نبیذ] را رفع کرده و تلاش نموده‌اند تا صحت حدیث را ثابت کنند، لیکن حقیقت این است که آن توجیهات خالی از تکلف نیست، و هنگامی‌که رجوع امام ابوحنیفه به طرف قول جمهور ثابت می‌باشد پس نیاز چندانی به جواب‌های تکلف‌آمیز نیست به همین علت محدثانی مانند امام طحاوی، و علامه زیلعی، به ضعیف‌بودن این حدیث رأی داده‌اند».

482 ـ (9) وعن كَبْشةَ بنتِ كعب بنِ مالك ـ وكانتْ تحتَ ابنِ أبي قَتادَة ـ أنَّ أبا قَتادةَ دخلَ عليها، فَسَكَبَتْ له وَضوءاً، فجاءتْ هِرَّةٌ تَشْرِبُ منه، فأصغى لها الإناءَ حتى شَرِبَتْ، قالت كبشةُ: فرآني أنظُرُ إليه، فقالَ: أتَعْجَبِينَ يا إبْنةَ أخي؟! قالتْ: فقلتُ: نعم. فقال: إنَّ رسولَ الله جقال: «إنَّها ليستْ بنَجَسٍ، إنَّها من الطوَّافينَ عليكم أو الطوَّافاتِ». رواه مالكٌ، وأحمد، والترمذي، وابوداود، والنسائي، وابنُ ماجة، والدارمي [205].

482- (9) از کبشه دختر کعب بن مالک ـ که در عقد نکاح پسر ابو قتاده بود ـ روایت است که گفت: ابوقتاده س (پدر شوهرم) به نزدم آمد، پس برایش در ظرفی، آب وضو ریختم (تا بدان وضو بستاند، در همین اثنا) گربه‌ای آمد و شروع به نوشیدن آب از آن ظرف نمود، ابو قتاده س (نه تنها گربه را از ظرف آب، دور نساخت، بلکه) ظرف را کج کرد تا گربه به آسانی و راحتی از آن، آب بنوشد.

کبشه گوید: ابوقتاده س مرا دید که با تعجب و شگفتی به سوی او نگاه می‌کنم (که چگونه در ظرفی که می‌خواهد از آن وضو بگیرد، گربه را آب می‌نوشاند)! آن‌گاه گفت: ای برادرزاده! آیا از کارم تعجب می‌کنی؟ گفتم: آری. گفت: بی‌گمان رسول‌خدا ج پیرامون گربه فرمود: گربه پلید نیست (تا به دهان زدن آن، آب نجس و پلید شود) بلکه گربه‌ها (چه نر و چه ماده) از زمره‌ی بسیار گردندگان‌اند، که دور و بر شما می‌پلکند.

[این حدیث را مالک، احمد، ترمذی، ابوداود، نسائی، ابن‌ماجه و دارمی روایت کرده‌اند].

«كانت تحت ابن ابي قتادة»:این تعبیر کنایه از ازدواج است، یعنی کبشه در عقد نکاح پسر ابوقتاده بود.

«فسكبت له وضوءاً»: در ظرفی آب وضو ریختم. «أصغي»: ظرف را کج کرد. «طوّافون»:جمع طوّاف، و طوّافات جمع «طوّافه» صیغه‌ی مبالغه برای مذکر و مؤنث است و به معنای بسیار گردندگان می‌باشد. و مصداق آن خدمتگذارانی از زن و مرد است که برای خدمت‌کردن، دور و بر آقای خود در رفت وآمد و داخل شدن و بیرون رفتن، و دور و بر آنها پلکیدن هستند.

مراد از این عبارت این است که گربه‌ها نیز از لحاظ اینکه بسیار دور و بر انسان می‌پلکند و در رفت وآمد هستند، مانند این خدمتگزاران‌اند که پیوسته برای خدمت، دور و بر آقا می‌چرخند و با صفا و صمیمیت به آنها خدمت می‌نمایند.

483 ـ (10) وعن داود بن صالحِ بن دينار، عن أُمِّه أنَّ مَولاتَها أرسَلََتها بهَريسَةٍ إلى عائشة. قالتْ: فَوَجَدتُها تُصَلِّي، فأشارَتْ إليَّ: أنْ ضَعْيَها. فجاءتْ هِرَّةٌ، فَأكَلَتْ منها فَلَمَّا إنْصَرَفَتْ عائشةُ مِن صَلاتِها، أكَلَتْ مِنْ حيثُ أكلَتِ الهِرةُ. فقالت: إنَّ رسولَ الله جقال: «إنَّها ليستْ بِنَجَسٍ، إنَّها مِنَ الطَّوَّافينَ عَلَيكُم». وإني رأيتُ رسولَ الله جيَتَوَضَّأُ بفضلِها. رواه ابوداود [206].

483- (10) داود بن صالح از مادرش روایت می‌کند که گفت: زنی که آقا و ولی نعمت من بود، مرا همراه با هلیم به سوی حضرت عایشه ـ لـ گسیل داشت (تا آن را بدیشان اهدا نمایم)

مادر داود گوید: (هلیم را برداشتم و به نزد عایشه ـ لـ رفتم، ولی) ایشان را مشغول نماز و عبادت و راز و نیاز با خدای سبحان یافتم. وی به من اشاره کرد تا هلیم را بر زمین بگذارم. در همین اثناء گربه‌ای آمد و برخی از آن هلیم را خورد. چون حضرت عایشه ـ لـ، از نمازش فارغ شد، شروع به خوردن از همان جایی کرد که گربه از آن خورده بود (و چون عایشه ـ لـ، تعجب و شگفتی مرا از این کار مشاهده نمود) گفت: رسول‌خدا ج فرمود: «گربه پلید نیست، بلکه از زمره‌ی بسیار گردندگان است که دور و بر شما می‌پلکند و در رفت وآمدند» و خودم پیامبر ج را دیدم که با آبی که از پسخور گربه باقی مانده بود، وضو می‌گرفت.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

«مَولاتها»: مؤنث «مولي»، مالک، سید، آقا، ارباب، آزادکننده‌ی برده، ولی نعمت، یعنی زنی که آزاد کننده و آقا و ولی نعمت مادرم بود، او را با هلیم به سوی عایشه‌ ـ لـ فرستاد.

«هريسة»: نوعی آش که از گوشت ‌پخته‌ی له شده، وگندم پخته‌ی نرم کرده، درست می‌کنند، به این طریق که گندم و گوشت بی‌استخوان، هردو را جدا جدا طبخ می‌کنند، بعد آنها را با هم در دیگ می‌ریزند و روی آتش می‌گذارند و با کفچه به هم می‌زنند تا خوب پخته ومخلوط شود. در فارسی آن را «ریس» و «حلیم» هم می‌گویند.

امام شافعی، امام مالک، امام احمد، و امام ابویوسف، به پاک بودن پسخور گربه، بدون هیچ کراهیتی، قائل‌اند. ولی از منظر و دیدگاه امام ابوحنیفه و امام محمد، پسخور گربه، مکروه است و بیشتر احناف، مراد از این کراهیت را «کراهیت تنزیهی» می‌دانند.

وامام ابوحنیفه و محمد برای اثبات کراهیت تنزیهی به حدیث ابوهریره س که امام طحاوی آن را در «شرح معانی‌الآثار» در باب «سؤرالهرة» نقل کرده است، استدلال می‌‌کنند که گفت: پیامبر ج فرمود:

«طُهور الاناء اذا ولغ فيه الهرة أن يغسل مرّة او مرّتين». «هرگاه گربه‌ای در ظرفی دهان زد، آن ظرف را یک یا دو مرتبه بشوئید».

و نیز به اثر دیگری از ابوهریره س استدلال جسته‌اند که پیامبر ج فرمود:

«السنّور سبع»

البته باید دانست که کراهیت تنزیهی نیز در نزد احناف، صورتی از صورت‌ها جواز می‌باشد. «والله اعلم»

484 ـ (11) وعن جابر، قال: سُئلَ رسولُ الله ج: أنَتَوَضَّأُبما أفْضَلَتِ الحُمُر؟ قال: «نعم، وبما أفْضَلَتِ السِّباعُ كُلُّها». رواه في «شرح السُّنة» [207].

484- (11) جابر س گوید: از رسول‌خدا ج سؤال شد: آیا می‌توانیم با پسخور خرها(ی وحشی و اهلی) وضو بگیریم؟ پیامبر ج فرمود: آری، حتی فراتر از آن می‌توانید با پسخور تمام حیوانات درنده و وحشی وضو بگیرید.

[شیخ محي‌السنة، این حدیث را در «شرح السنة» روایت کرده است].

در نزد امام شافعی، پسخور درندگان (به جز خوک و سگ) پاک است، امام ابوحنیفه واحمد، به نجس‌بودن پسخور درندگان رأی داده‌اند. امام مالک نیز پسخور درندگان، حتی پسخور سگ را نجس نمی‌داند، ولی پسخور خوک را نجس می‌داند.

485 ـ (12) وعن أمِّ هانىءٍ، قالت: إغتَسَلَ رسولُ الله جهوَ ومَيمونةُ في قَصْعةٍ فيها أثَرُ العَجينِ. رواه النسائي، وابنُ ماجة [208].

485- (12) اُم هانی ـ لـ(دختر عموی پیامبر جگوید: رسول‌خدا ج و ام المؤمنین میمونه ـ لـ هردو از یک ظرف پرآب که در آن اثر خمیر بود، غسل (جنابت) می‌کردند(البته باقیمانده‌های خمیر در حد و اندازه‌ای نبود که اوصاف سه‌گانه‌ی آب را تغییر دهد و یا آن را از رقت و سیلانی بیاندازد).

[این حدیث را نسائی و این‌ماجه روایت کرده‌اند].

«قُصعة»: کاسه و ظرف بزرگ. «العجين»: خمیر

[200]- مسند احمد 2/27، ابوداود 1/51 ح 63، ترمذی 1/97 ح 67، نسایی 1/46 ح 52 نسایی این حدیث را از ابن عمر از پدرش روایت کرده است .، دارمی 1/202 ح 732، ابن ماجه 1/172 ح 517. [201]- مسنداحمد 3/31، ترمذی 1/95 ح 66 و قال: حدیث حسن، ابوداود 1/53 ح 66، نسایی 1/174 ح 326. [202]- مؤطا مالک 1/22 کتاب الطهارة ح 12، ترمذی 1/100 ح 69 و قال: حسن صحیح، نسایی 1/50 ح 59، ابن ماجه 1/136 ح 386، دارمی 1/201 ح 729، ابوداود 1/64 ح 83، مسنداحمد 2/361. [203]- ابوداود 1/66 ح 84، مسنداحمد 1/450، ترمذی 1/147 ح 88 و لفظ حدیث بالا از ترمذی است.، ابن ماجه 1/135 ح 384 وی این حدیث را با الفاظی نزدیک به آن روایت کرده است. [204]- مسلم 1/ 333 ح (152-450). [205]- مؤطا مالک 1/22 ح 13 کتاب الطهارة، مسنداحمد 5/303، ترمذی 1/153 ح 92 و قال: حسن صحیح، ابوداود 1/60 ح 75، نسایی 1/55 ح 68، ابن ماجه 1/131 ح 367، دارمی 1/203 ح 736، مسند شافعی ص9. [206]- ابوداود 1/61 ح 76. [207]- مسند شافعی ص 8، شرح السنة 2/71 ح 287. [208]- نسایی 1/131 ح 240، ابن ماجه 1/134 ح 378، مسنداحمد 6/342.