فصل اول
624 – (1) عن عُمارَةَ بن رُوَيْبَةَ، قال: سمعتُ رسولَ الله جيقولُ: «لنْ يَلِجَ النَّارَ أحدٌ صلّى قبلَ طُلوع الشمس، وقبلَ غُروبها» يعني الفجرَ والعصرَ. رواه مسلم [352].
624 – (1) عمارة بن رویبه س گوید: از رسولخدا ج شنیدم که فرمود: هرکس قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن، نماز بخواند هرگز وارد آتش سوزان دوزخ نخواهد شد. و مراد از به جای آوردن نماز قبل از طلوع آفتاب: «نماز صبح» و نماز پیش از غروب آن: «نماز عصر» است.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
625 – (2) وعن أبي موسى، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ صلّى البَرْدَيْنِ دَخَلَ الجنَّةَ». متفق عليه [353].
625 – (2) ابو موسی س گوید: پیامبر ج فرمود: هرکس دو نمازی را که مقارن با خنکی و سرمای هوا است (یعنی صبح و عصر) را بخواند، داخل بهشت میشود.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «البردین»:مثنی «بَرد»، به معنای «سرما و خنکی» است.
و نماز صبح و عصر را بدین خاطر «بردین»میگویند، چون این دو نماز در وقتی خوانده میشوند که هوا خنک و سرد است. و چون در وقت خواندن این دو نماز، خواب و تنبلی و کار و مشغولیت زیاد است، از این جهت پیامبر ج آنها را به طور اختصاصی ذکر نمود و بر پایبندی بدانها نوید دخول بهشت و دورشدن از آتش سوزان دوزخ را داد. و در حقیقت مؤمنان راستین و حقیقی هیچگاه خواب و تنبلی و کار و کاسبی و تجارت و داد و ستد، آنها را از یاد خدا و برپاداشتن نماز غافل نمیکند و پیوسته از روز قیامت و دادگاه عدل پروردگار که از شدت وحشتش دلها و چشمها در آن دگرگون میشوند، بیمناک و خوفناک هستند و پیوسته در حال مشکلات و شداید و نابسامانیها و ناملایمات زندگی، و چالشها و دغدغهها به یاد خداوند هستند و هیچگاه خواب و تنبلی و کار و تجارت، آنها را از نمازهای پنجگانه به طور عموم و از نماز صبح و عصر به طور خصوص، باز نمیدارد و با انجام عبادت و پرستش پروردگار، آب سردی بر خواهشات نفسانی و هواهای حیوانی و وسوسههای شیطانی و غرائز فردی، و امراض درونی میریزند.
626 – (3) وعن أبي هريرة [س]، قال: قال رسولُ الله ج: «يتعاقَبونَ فيكم ملائكةٌ باللَّيلِ وملائكةٌ بالنَّهارِ، ويَجتَمعُِونَ في صلاةِ الفجرِ وصلاةِ العَصرِ، ثمَّ يَعْرُجُ الذينَ باتوا فيكم، فََيَسألُهُم ربُّهُم ـ وهو أعلمُ بهِم ـ: كيفَ تَرَكتُمْ عِبادي؟ فيقولونَ: تركناهُم وهمْ يُصَلُّونَ، وأتيناهُم وهُمْ يُصَلُّونَ». متفق عليه [354].
626 – (3) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: دو دسته از فرشتگان به دنبال یکدیگر و پشت سرهم و پیاپی، پیش شما میآیند و میروند؛ دستهای در شب میآیند (و در روز میروند) و دستهی دیگر، در روز میآیند (و در شب میروند) و در هنگام نماز صبح و عصر، هردو دسته با هم جمع میشوند.
سپس فرشتگانی که شب با شما بودهاند، به ملکوت اعلی بالا میروند و خداوندﻷاز آنها سؤال میکند ـ و این در حالی است که خود خدا بدانها آگاهتر و داناتر است ـ بندگان مرا در چه حالی ترک نمودید؟ فرشتگان در پاسخ گویند: ایشان را در حالی ترک کردیم که نماز میخواندند و به عبادت و پرستش تو مشغول بودند و وقتی که پیش آنان رفتیم، باز هم مشغول نمازخواندن بودند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
«تركناهم وهم يصلون وأتيناهم وهم يصلون»:در آغاز صبح، فرشتگان شب که مراقب بندگان خدایند، جای خود را به فرشتگان روز میدهند و شیفتشان عوض میشود، و چون نماز صبح در همان آغاز طلوع انجام میگیرد، هردو گروه آن را مشاهده کرده و بر آن گواهی میدهند.
«باتوا فیکم»:فرشتگانی که شب پیش شما ماندهاند. «یتعاقبون فیکم»:فرشتگان پیاپی و به دنبال یکدیگر و پشت سر هم، پیش شما میآیند و میروند.
627 – (4) وعن جُندُبٍ القَسْرِيِّ، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ صلّى صلاةَ الصُّبحِ، فهو في ذِمَّةِ الله، فلا يَطلُبَنَّكُمُ اللَّهُ منْ ذِمَّتِه بشيءٍ؛ فإنَّه مَنْ يَطلُبْهُ منْ ذِمَّتِه بشيءٍ يُدرِكْهُ ثمَّ يَكُبَّه على وجههِ في نارِ جهنَّم». رواه مسلم. وفي بعضِ نسخِ «المصابيح»: القُشَيري بدل القَسري [355].
627 – (4) جُندب قَسری س گوید: پیامبر ج فرمود: هرکس نماز صبح را بخواند، او در پناه و ضمانت خداست، پس نباید خداوند ﻷ، پیرامون ذمهاش کسی از شما را مورد مؤاخذه و مطالبه قرار دهد (یعنی: شما نباید کاری بکنید که بدان عهد و پیمان خدا بشکند و پیرامون آن، شما را مورد مؤاخذه و بازپرسی قرار دهد.
و از زمرهی این عهد و پیمان، خواندن نمازها، به خصوص نماز صبح است، پس هرکس با نخواندن نماز صبح، عهد و پیمان خدا را شکست، خداوند ﻷ، پیرامون آن، وی را در روز رستاخیز، مؤاخذه خواهد نمود) و براستی خداوند ﻷهر که را به چیزی از ذمهاش مورد مطالبه قرار دهد، او را در مییابد و راه گریزی برای وی نیست، سپس او را نگونسار، و بر رخساره در آتش سوزان دوزخ میافکند (پس شما نیز در نمازها که عهد و پیمان خدا به شمار میآیند، ذرهای کوتاهی نکنید، زیرا که اگر با نخواندن نمازها، عهد و پیمان خدا را شکستید، خداوند ﻷشما را دربارهی آن، مورد مؤاخذه قرار میدهد و شما را در مییابد و بدون اینکه راه گریز و نجاتی برایتان باشد، شما را نگونسار و بر رخساره، در آتش سوزان دوزخ میافکند و در روز رستاخیز، خوار و ذلیل و پست و رسوایتان میسازد).
[این حدیث را مسلم روایت کرده است. و در برخی از نسخههای «مصابیح» به عوض «قَسری»، «قُشیری» نقل شده است].
«یکبّه علی وجهه»:او را نگونسار و بر رخساره بر زمین میکشد. و این خود علامت خواری و ذلیلی و پستی و حقارت شخصی است که نمازها را به طور عموم، و نماز صبح را به طور خصوص ترک کند و نخواند.
628 ـ (5) ـ وعن أبي هريرةَ، قال: قال رسولُ الله ج: «لو يعلَمُ الناسُ ما في النِّداءِ والصَّفِّ الأوَّلِ، ثمَّ لم يجِدوا إلاَّ أنْ يَستَهِمُوا عليه، لاسْتَهَمُوا؛ ولو يعلمونَ ما في التَّهجيرِ، لاستبَقُوا إليه؛ ولو يعلمونَ ما في العَتَمَةِ والصُّبحِ، لأتوْهما ولو حَبْواً». متفق عليه [356].
628 – (5) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: اگر مردمان بدانند که چه خیر و برکت و ثواب و پاداشی در اذان گفتن و ایستادن در صف اول نماز جماعت وجود دارد، و برای دستیابی به آن، راهی جز قرعهکشی نمییافتند، قطعاً بر سر آن قرعه میکشیدند (تا این ثواب و پاداش را به دست آورند) و اگر بدانند که چه ثواب و پاداشی در خواندن نماز در اول وقت وجود دارد، حتماً برای دستیابی بدان، با هم به مسابقه میپرداختند. و اگر مردم میزان برکت و اجر موجود در نماز عشاء و صبح را میدانستند، حتماً اگر تنها با سینهخیز برایشان خواندن آن ممکن میشد، بازهم میرفتند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
629 – (6) وعنه، قال: قال رسولُ الله ج: «ليسَ صلاةٌ أثقلَ على المُنافقينَ من الفجرِ والعِشاءِ، ولو يعلمونَ ما فيهِما، لأَتَوْهُما ولو حَبْواً». متفق عليه [357].
629 – (6) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هیچ نمازی از نمازهای پنجگانه بر انسانهای منافق و دو رو، از نماز صبح و عشاء، سختتر و گرانتر نیست، و اگر میدانستند که چه خیر و برکت و ثواب و پاداشی در این دو نماز وجود دارد، حتماً برای خواندن آنها با جماعت، به مسجد میرفتند. و چنانچه به هیچ وجه برایشان ممکن و میسّر نمیشد که به مسجد بروند، جز با رفتن بر روی دو دست و زانو و سینهخیز، باز هم به خاطر کثرت ثواب و پاداش آن، با سینهخیز میرفتند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «نداء»:اذان. خبردادن از وقت نماز با خواندن کلمات مخصوص به آواز بلند و در ساعتهای معین در گلدسته و مناره و یا جای دیگر.
«استهموا»:قرعه کشی میکردند. «التهجیر»:خواندن نمازها در اول وقت. و یا در اول وقت پس از اذان در مسجد حاضرشدن.
«حَبواً»:رفتن بر روی دو دست و زانو و سینهخیز. یعنی اگر مردم میدانستند که فضیلت و ثواب نماز صبح و عشاء تا چه اندازهای است، حتماً برای خواندن آنها با جماعت، به مسجد میرفتند و چنانچه به هیچ وجه برایشان ممکن نمیشد که به مسجد بروند، جز با سینه خیز، باز هم به خاطر کثرت ثواب و پاداش آن، با سینهخیز به سوی نماز میرفتند و به هیچ وجه آنها را از دست نمیدادند.
و براستی که جز انسانهای منافق و دوچهره، و دو رنگ و دو رو، و انسانهای تنبل و عاطل، نماز صبح و عشاء را ترک نمیکنند، چرا که هیچ نمازی برای انسانهای منافق از نمازهای صبح و عشاء، سختتر و سنگینتر نمیباشد.
پس انسانهای مسلمان باید به یاد داشته باشند که ترک نماز صبح و عشاء معادل عمل منافقانه است. یعنی هرکس از مسلمانان از روی تنبلی و سستی و خواب و کسالت، نماز صبح و عشاء را ترک کند، در واقع به سوی اعمال بیشرمانه و زشت منافقان سوق پیدا کرده است. از اینرو باید مواظب خود باشد و فریب هواهای نفسانی و خواهشات حیوانی و وسوسههای شیطانی را نخورد ودر هرحال، خواندن نمازها را در اول وقت، نصبالعین و آویزهی گوش خویش قرار دهد و پیوسته پایبندی بدانها را سر لوحهی زندگی خویش بگرداند.
630 – (7) وعن عثمانَ [س]، قال: قال رسولُ الله ج: «مَن صلّى العِشاء في جماعةٍ؛ فَكَأنَّما قامَ نصفَ الليلِ، ومَنْ صَلَّى الصُّبحَ في جماعةٍ؛ فكأنَّما صَلّى اللَّيلَ كُلَّه». رواه مُسلم [358].
630 – (7) عثمان س گوید: پیامبر ج فرمود: هرکس نماز عشاء را با جماعت بخواند مانند این است که نیمی از شب را به عبادت و نیایش و پرستش و کرنش خداوند سپری کرده باشد، و هرکس نماز صبح را با جماعت بخواند همانند این است که تمام شب را عبادت کرده باشد.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
631 – (8) وعن ابن عُمرَ ب، قال: قال رسولُ الله ج: «لا يَغلِبَنَّكُم الأعرابُ على اِسمِ صلاتِكُمُ المَغرِبِ» قال: «وتقول الأعرابُ: هي العِشاءُ» [359].
631 – (8) ابن عمر ـ بـ گوید: پیامبر ج فرمود: عربهای بادیهنشین، بر نام نماز «مغرب» بر شما غلبه نکنند. راوی گوید: عربهای بادیهنشین به مغرب، «عشاء» میگفتند.
632 – (9) وقال: «لايَغلِبنَّكم الأعرابُ على اسمِ صلاتِكم العشاءِ، فإنَّها في كتابِ اللَّهِ العِشاءُ، فإنها تُعتِمُ بحِلابِ الإبِل». رواه مسلم [360].
632 – (9) و نیز پیامبر ج میفرماید: عربهای بادیهنشین بر نام نماز «عشاء» بر شما غلبه نیابند، چرا که در کتاب خدا (قرآن) نیز، این نماز به «عشاء» موسوم شده است (آنجا که میفرماید: «مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشَاءِ» [361]. پس شما نیز به تأسی و اقتداء از کتاب خدا، به نماز خفتن «عشاء» بگوئید. و علّت وجه تسمیهی «عشاء» به «عتمه» این است که) عربهای بادیهنشین عادت داشتند که شتران خویش را پس از پنهانشدن شفق و در تاریکی هوا میدوشیدند، از این جهت، چون نماز خفتن نیز پس از پنهانشدن شفق در تاریکی هوا خوانده میشود، بدان «عتمه» اطلاق نمودند.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «حلاب الابل»:دوشیدن شتران.
از دو حدیث بالا یک اصل کلی و محوری را میتوان استنباط کرد و آن اینکه: اصول و قواعد و اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزههای نبوی و احکام و دستورات شرعی در چهارچوب وحی قرار دارد و بر این مبنا، اسلام دینی تمام عیار و رهایافته از هرگونه قوانین «مندرآوردی» میباشد و به هر چه ساخته و پرداختهی ذهن و عقل نارسای انسانی باشد و به عنوان قاعده و قانونی حقوقی در میان احکام قرآن و سنّت، گنجانده شود، ارزش و جایگاهی قائل نیست و با قاطعیت تمام در ابطال و امحای آن ایستاده است، چون که رأی نیز زاییدهی عقل قاصر آدمی است و اسلام نیز به شدت، رویآوری به تراشیدههای ذهن انسانی را در صورتی که منطبق با معیارهای شرعی نباشد، مردود اعلام کرده است. پس امت اسلامی نیز باید هویت و شخصیت خویش را حفظ کند و به آرمانها و شعائر دین خویش احترام بگذارد و در همهی ابعاد و زوایای مختلف زندگی مادی و معنوی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی، سیاسی و نظامی، فرهنگی و اقتصادی، عبادی و خانوادگی، اخلاقی و عرفانی، از پرتو نور شرعی، نبوی و الهی بهره بگیرد و از این رهگذر به سمت سربلندی و پیشوایی دست یابد و پرچم پردرخشش خود را در جای جای گیتی با قاطعیت و با استقلال از همه چیز برافراشد و کرهی زمین را از صلح و آرامش و عدل و داد و اخوت و برادری و صفا و صمیمیت آکنده سازد و حقایق دینی را که در پس پردهی ضخیمی از عادات، آداب و ذهنیتهای تنگ و تاریک، مخفی مانده را هویدا سازد و قداست اصل دین را بر این برداشتها و تراشیدههای مزخرف و مندرآوردی ذهنی انسان ترجیح دهد.
دو حدیث بالا این را میرساند که این امت از بقیهی امتها جداست و شخصیت منحصر به فردی دارد که نباید دنبالهرو امتهای دیگر باشد. و نباید از عادات و تقالید دیگران پیروی کنند و اخلاق و رفتار و سبک و منش آنها را انتخاب نمایند.
باید امت اسلامی شخصیت منحصر به فرد خود را دارا باشد چون این امت، امت وسط و میانه است که برای انسانها، نمونهای برتر است. ما مسلمانان استادی امتها را داریم و ما بهترین و برترین امتها هستیم که برای هدایت انسانها برانگیخته شدهایم، پس چطور ازعادات و تقالید دیگران پیروی کنیم؟پیامبر ج میخواهد این مفاهیم را در وجود ما بکارد تا به شخصیت و استقلال خود افتخارکنیم و نمیخواهد که ما دنبالهرو و پیرو دیگران باشیم.
رفع یک اشکال: در این حدیث از اینکه مسلمانان به نماز عشاء «عتمه» گویند، نهی شده است حال آنکه در احادیثی دیگر، خود پیامبر ج و حتی بعضی از صحابه ش به آن، «عتمه» گفتهاند؟
امام نوری در رفع این اشکال دو پاسخ دادهاند:
1- «إن إستعمال العتمة، بيان للجواز والنهي عنه للتنزيه»: در احادیثی که به عشاء، عتمه گفته شده، مقصود بیان جواز است. یعنی میتوان بدان «عتمه» گفت، اما این کار، خالی از کراهت نیست، و نهیی که در حدیث شده، نهی تحریمی نیست بلکه نهی تنزیهی و ارشادی است. پس بهتر است که مطابق قول خدا به نماز خفتن، «عشاء» گفته شود نه «عتمه» چون عتمه به معنای تاریکی است و نماز، تمامش نور و درخشش است.
2- در احادیثی که پیامبر ج به نماز «عشاء»: عتمه گفته است، مخاطبانش همان عربهای بادیهنشین بودند که معنای «عشاء» را نمیفهمیدند، بلکه «عشاء»را برای نماز مغرب اطلاق میکردند، از اینرو در احادیثی که میبینیم به «عشاء» عتمه گفته شده، به جهت آن است که مخاطبان، کسانی بودند که از معنای عشاء چیزی نمیفهمیدند، بلکه آن را به نماز مغرب اطلاق میکردند.
به هر حال، در اوائل به نماز عشاء «عتمه» نیز میگفتند، ولی چون اطلاق عتمه بر این نماز زیاد شد، و همه همانند عربهای بیسواد بادیهنشین، بدان «عتمه» میگفتند، پیامبر ج به خاطر اینکه زبان و فرهنگ جاهلیت در آنها رخنهای ایجاد نکند، مسلمانان را از «عتمه» گفتن، نهی کرد البته این نهی پیامبر ج تحریمی نبود بلکه تنزیهی و ارشادی بود.
633 – (10) وعن عليّ [س]أنَّ رسولَ الله جقالَ يومَ الخندقِ: «حَبَسُونا عَنْ صَلاةِ الوُسطى: صلاةِ العصر، مَلأَ اللَّهُ بيوتَهم وقُبورَهم ناراً». متفق عليه [362].
633 – (10) علی س گوید: پیامبر ج در روز جنگ خندق فرمود: خداوند خانه و گورهای کافران و مشرکان و دشمنان و بدخواهان اسلام و مسلمین را پر از آتش نماید که ما را از خواندن نماز میانه ـ نماز عصر ـ غافل نمودند و بازداشتند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «جنگ خندق»: این حدیث از یکی از مهمترین حوادث تاریخ اسلام، یعنی «جنگ خندق» (احزاب) بحث میکند، جنگی که در حقیقت نقطهی عطفی در تاریخ اسلام بود و کفر موازنهی قوا را در میان اسلام و کفر، به نفع مسلمانان برهم زد و پیروزی در آن، کلیدی بود برای پیروزیهای بزرگ آینده. در حقیقت کمر دشمنان در این غزوه شکست و بعد از آن نتوانستند کار مهمی انجام دهند.
«جنگ احزاب»: چنانکه از نامش پیدا است، مبارزهی همه جانبهای از ناحیهی عموم دشمنان اسلام و گروههای مختلفی بود که با پیشرفت این آئین، منافع نامشروعشان به خطر میافتاد. نخستین جرقهی جنگ از ناحیهی گروهی از یهود «بنینظیر» زده شد که به مکه آمده و طائفهی قریش را به جنگ با پیامبر ج تشویق کردند و به آنها قول دادند که تا آخرین نفس در کنارشان میایستند، سپس به سراغ قبیلهی «غطفان» رفتند و آنها را نیز آمادهی کارزار کردند.
این قبائل از همپیمانان خود مانند قبیله: «بنیاسد» و «بنیسلیم» نیز دعوت کردند و چون همگی خطر را احساس کرده بودند، دست به دست هم دادند تا کار اسلام و مسلمین را برای همیشه، یکسره کنند، پیامبر ج را به قتل برسانند، مسلمین را در هم بکوبند، مدینه را غارت کنند و چراغ اسلام را خاموش سازند. مسلمانان که خود را در برابر این گروه عظیم دیدند، به فرمان پیامبر ج به شور نشستند و قبل از هر چیز با پیشنهاد سلمان فارسی س در اطراف مدینه خندق کندند تا دشمن به آسانی نتواند از آن عبور کند و شهر را مورد تاخت و تاز قرار دهد (به همین جهت یکی از نامهای این جنگ «جنگ خندق» است).
ولی خداوند خواست در اینجا آخرین ضربه بر پیکر کفر فرود آید و صف منافقان را نیز از صفوف مسلمین مشخص سازد، توطئهگران را افشا کند و مسلمانان راستین را سخت در بوتهی آزمایش قرار دهد.
سرانجام این غزوه به پیروزی مسلمانان تمام شد، طوفانی سخت به فرمان خدا وزیدن گرفت و خیمه و خرگاه کفار را درهم ریخت و رعب و وحشت در قلب آنها افکند و نیروهای غیبی (فرشتگان) به کمک و یاری مسلمانان شتافتند.
و این در حالی بود که لحظات بسیار سخت و خطرناکی بر مسلمانان گذشت، جانها به لب رسیده بود و منافقین در میان لشکر اسلام سخت به تکاپو افتاده بودند، جمعیت انبوه دشمن و کمی لشکریان اسلام در مقابل آنها و آمادگی آنها از نظر تجهیزات جنگی و فراهم کردن وسائل لازم، آیندهی سخت و دردناکی را در برابر چشم مسلمانان تجسم میساخت، اما خداوند سرانجام این غزوهی سخت را به پیروزی مسلمانان تمام کرد.
این دورنمایی بود از جنگ احزاب که در سال 5 هجری واقع شد.
در اینکه منظور از «صلوة وسطی» (نماز میانه) چیست؟ مفسران و شارحان و علماء و صاحبنظران اسلامی، تفسیرهای زیادی ذکر کردهاند، برخی آن را «نماز ظهر»، برخی «نماز عصر»، برخی «نماز مغرب»، برخی «نماز عشاء»، برخی «نماز صبح»، برخی «نماز جمعه»، برخی «نماز شب» و برخی «نماز وتر» دانستهاند، حتی که درتفسیر روح المعانی آلوسی، دراین باره سیزده قول نقل شده است. و برای هریک از این اقوال، توجیهی ذکر شده است، ولی با قرائن مختلفی که در دست است، روشن میشود که منظور از «نماز میانه»، همان نماز عصر است، زیرا قبل از آن، دو نماز و بعد از آن نیز دو نماز وجود دارد و لذا این نماز در میان نمازهای پنجگانهی شب (مغرب و عشاء) و روز (صبح و ظهر) قرار دارد، و راجحترین اقوال نیز همین قول است و نظر و دیدگاه اکثر علمای صحابه ش و جمهور تابعین نیز همین است.
[352]- مسلم 1/440 ح(213-634)، ابوداود 1/297 ح427، نسایی 1/235ح471 و نسایی عبارت «یعنی الفجر و العصر» را ذکر نکرده است.، مسنداحمد 4/136. [353]- بخاری 2/52 ح 572، مسلم 1/440ح(215-635)، دارمی 1/391ح1425، مسنداحمد 4/80. [354]- بخاری 2/33 ح 555، مسلم 1/439ح(210-632)، نسایی 1/240 ح 485، مؤطا مالک کتاب قصر الصلاة فی السفر 1/170 ح 82، مسنداحمد 2/257. [355]- مسلم 1/454ح(262-657)، احمد بن حنبل نیز به همین معنی روایت کرده است:4/312، ترمذی نیز اول حدیث را از ابوهریره 4/404 ح2164 نقل کرده است. [356]- بخاری 2/96 ح615، مسلم 1/325ح(129-437)، نسایی 1/269 ح 540، مؤطا مالک کتاب صلاة الجماعة 1/131ح6، مسنداحمد 2/236. [357]- بخاری با اندکی افزونی 2/141 ح 657 روایت کرده است و مسلم نیز با همان زیادتی بخاری این حدیث را نقل نموده است:1/451ح(252-651)، ابن ماجه 1/261ح797. [358]- مسلم 1/454 ح(260-656)، ابوداود1/376ح 555، ترمذی 1/433ح 221 و لفظ ترمذی به عوض «من صلی ...» ، «من شهد» است .، دارمی 1/303 ح1224، مسنداحمد 1/58. [359]- بخاری این حدیث را از عبدالله بن مغفل نقل نموده است:2/43 ح 563، مسنداحمد 5/55. [360]- این حدث را مسلم از ابن عمرنقل کرده است: 1/445 ح (229-644)، نسایی 1/270 ح 541، ابن ماجه 1/230 ح 704، مسنداحمد 2/10. [361]- نور/ من الآیة 58. [362]- بخاری 8/195ح 4533، مسلم 1/437 ح (205-627)، ابوداود 1/287ح 409، ترمذی 1/202 ح 2984، نسایی نیز حصهی اول حدیث را روایت نموده است:1/236 ح 473، ابن ماجه هم با تقدیم و تأخیر آن را نقل کرده است:1/224ح684، دارمی 1/306ح 1232، مسنداحمد 1/144.