فصل دوم
551 – (7) عن أبي هريرةَ، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ أتَى حائضاً، أو إمرَأةً في دُبُرها، أو كاهِناً؛ فقد كَفَرَ بما أُنزِلَ على محمَّد». رواه الترمذيُّ. وابنُ ماجة، والدارميُّ وفي روايتهما: «فَصَدَّقَه بما يقولُ؛ فقد كَفَرَ». وقال الترمذيُّ: لا نَعرِفُ هذا الحديثَ إِلاَّ من [حديث] حَكيمٍ الأثْرَمِ، عن أبي تَميمَةَ، عن أبي هريرة [276].
551 – (7) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «هر کس در دوران قاعدگی با همسرش مقاربت و نزدیکی کند و یا با وی عمل لواط انجام دهد و از راه عقب (دُبر) با وی جفت شود، و یا نزد پیشگو و یا کاهنی برود، در آن صورت به آنچه بر محمد ج فرو فرستاده شده است، کفر ورزیده است».
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است. و ابنماجه و دارمی نیز این حدیث را روایت، و این عبارت را نیز اضافه نمودهاند]:
کسی که پیش کاهنی رود و گفتهی او را تصدیق نماید، در آن صورت کافر شده است. [ترمذی در تضعیف این حدیث گفته است: این حدیث را نمیشناسیم، جز اینکه «حکیم اثرم» آن را از ابوتمیمه و او نیز از ابوهریره س روایت کرده است].
شرح: سه کاری که در حدیث بالا بدانها اشاره رفت، از جملهی گناهان کبیره میباشد و چنانچه قبلاً نیز در جلد نخست، بیان کردیم، مرتکب گناهان کبیره، مؤمن است و انجام کبیره او را بیایمان و کافر نمیکند، مگر اینکه آن را در حالی که انجام میدهد، حلال بداند، یا نهی از آن را در شرع، کوچک و خوار شمارد و یا امر واجبی را که شرع مقدس اسلام بدان امر کرده است، تحقیر و کوچک نماید، در این صورت مرتد و کافر است.
و در حقیقت کفر بر دو قسم است:
1- کفر اکبر: که این نیز بر دو قسم است:
الف) کفر اصلی: مانند: کفر ملحدان و دهریّون (= ماتریالیستها) که وجود خدا را منکراند. و یا آنان که مجموعاً و به طور کلی به وجود خدا ایمان دارند اما به نبوت و رسالت پیامبران اعتقادی ندارند نیز از همین گروهاند و آنانکه تنها به رسالت برخی پیامبران یا پارهای از کتابهای آسمانی ایمان دارند، و بقیهی آنها را منکر شدهاند.
ب) کفر عارضی و فرعی: مانند: کفر ارتداد که بیشک، موجب خروج از اسلام میگردد و آن در صورتی است که شخص در عین اعتقاد به پارهای از مسائل اسلامی، یکی از ضروریات دینی را منکر شود یا عملی انجام دهد که جز به کفر، تأویل نتوان کرد.
2- کفر اصغر: که در مرتبهای پایینتر از کفر اکبر قرار دارد، و منظور ازآن: معاصی و گناهان است.
بدون تردید، استعمال واژهی «کفر» در اینجا، استعمال مجازی است، بدین معنا که گناه ممکن است به کفر بیانجامد یا به آن تعبیر شود، همانطور که گفتهاند: گناهان به اعمال کفار شباهت دارند و به سوی کفر سوق میدهند. پس در این حدیث نیز از باب تهدید و سختگرفتن [در منع مقاربت با زن در حال حیض و منع لواط با وی و نرفتن به نزد کاهنان] است، چرا که مؤمنان کامل که از ایمانِ تکامل یافته برخوردارند هرگز با زنان خود در حال حیض مقاربت نمیکنند، با آنها لواط نمیکنند و به نزد کاهنان نمیروند، و نمیتوان مؤمنی را با مراتب عالی ایمان یافت که چنین کارهایی از وی سر بزند، از اینرو میتوان گفت: این حدیث شریف بر آن نیست که هرکس را که مرتکب یکی از این کبائر شد، کافر و از امت اسلامی خارج معرفی کند، مگر اینکه این کبائر را در حالی که انجام میدهد، حلال بداند، یا نهی از آن را در شرع، کوچک و خوار وحقیر و ناچیز شمارد، در این صورت کافر میشود.
«فصدَّقه بما يقولُ؛ فقد كفرَ»:در اینجا لازم میبینم که در ردّ اوهام و خرافات و اراجیف و اکاذیب، و شرک و چندگانهپرستی بدین نکته اشاره کنم:
هنگامی که پیامبراکرم ج مبعوث گردید، با عدهای از افراد فاسد و دجالصفت و دروغگو و شیاد، که به کاهن معروف بودند و آنان را «عرّاف» نیز میخواندند رو به رو شد که ادعا میکردند، غیب را میدانند و از گذشته و آینده با خبر هستند و از طریق ارتباط با جن و غیره، علم غیب پیدا میکنند.
پیامبراکرم ج با این فتنه و فساد اجتماعی که پایهای از علم و منطق و دلایل وحیانی و براهین شرعی و رهنمودهای آسمانی نداشت به مبارزه برخاست و آیاتی را که خداوند بر او نازل کرده بود بر ایشان تلاوت نمود:
﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُ﴾[النمل: 65].
«بگو: کسانی که در آسمانها و زمین هستند غیب نمیدانند جز خدا، و نمیدانند چه وقت برانگیخته میشوند (و قیامت فرا میرسد)».
و پیامبر ج اعلام کرد:
﴿وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ﴾[الأعراف: 188].
«اگر غیب میدانستم، قطعاً منافع فراوانی نصیب خود میکردم (چرا که با اسباب آن آشنا بودم) و اصلاً شرّ و بلا به من نمیرسد (چرا که از موجبات آن آگاه بودم. حال که از اسباب خیرات و برکات و از موجبات آفات و مضرّات بیخبرم، چگونه از وقوع قیامت آگاه خواهم بود)؟. من کسی جز بیمدهنده و مژدهدهنده مؤمنان (به عذاب و ثواب یزدان) نمیباشم».
و خداوند[هنگامی که سلیمان (که در میان جنّیان بر عصای خود تکیه زده بود و کارهای ایشان را میپائید) فرو افتاد] در رابطه با جنها میفرماید:
﴿أَن لَّوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ٱلۡغَيۡبَ مَا لَبِثُواْ فِي ٱلۡعَذَابِ ٱلۡمُهِينِ﴾[سبأ: 14].
«اگر آنان از غیب مطّلع میبودند، در عذاب خوار کننده (بیگاری و اسارت) باقی نمیماندند (و راه خود را در پیش میگرفتند)».
و اسلام تنها به حمله به کاهنان و مبارزه با این دجالها قناعت نکرد بلکه کسانی را که نزد آنان میروند و از آنها چیزهایی را میپرسند و جوابهای آنان را تأیید مینمایند و موجبات تشویق و ترویج و فساد و گمراهی آنان را فراهم میسازند، شریک جرم این دروغگویان قرار داده است، و پیامبر ج در این مورد میفرماید:
«کسی که پیش کاهنی برود و گفتهی او را تصدیق نماید، به آنچه بر محمد ج نازل شده، کفر میورزد».
چون آنچه بر محمد ج نازل شده، اعلام میدارد که غیب، خاص خداست و محمد ج عالم به غیب نیست، پس افراد غیر محمد ج به طریق اولی، به غیب آگاهی ندارند. خداوند میفرماید:
﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ وَلَآ أَقُولُ لَكُمۡ إِنِّي مَلَكٌۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّ﴾[الأنعام: 50].
«(ای پیغمبر! بدین کافران) بگو: من نمیگویم گنجینههای (ارزاق و اسرار جهان) یزدان در تصرّف من است (چرا که الوهیت و مالکیت جهان تنها و تنها از آن خدای سبحان است و بس) و من نمیگویم که من غیب میدانم (چرا که کسی از غیب جهان باخبر است که در همه مکانها و زمانها حاضر و ناظر باشد که خدا است) و من به شما نمیگویم که من فرشتهام. (بلکه من انسانی همچون شمایم. این است عوارض بشری از قبیل: خوردن و خفتن و در کوچه و بازار راه رفتن، در من دیده میشود، جز این که به من وحی میشود و) من جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم».
و هرگاه مسلمان این آیات صریح و روشن را در قرآن ببیند و معنای واضح آنها را درک کند و با وجود این، عقیده داشته باشد که بعضی از مخلوقات میتوانند پرده از روی غیب بردارند و اسرار آن را کشف کنند، مسلماً به آیاتی که خداوند بر محمد ج نازل نموده است، کفر میورزد.
552 – (8) وعن معاذ بن جبلٍ، قال: قلتُ: يا رسولَ الله! ما يَحِلُّ لي من إمرَأتي وهي حائِضٌ؟ قال: «ما فوقَ الإِزار، والتَّعفُّف عن ذلكَ أفضَلُ». رواه رَزين. وقال محيي السُّنة: إِسنادُه ليسَ بقويّ [277].
552 – (8) معاذ بن جبل س گوید: به پیامبر ج گفتم: ای فرستادهی خدا ج! چه چیز درحالت حیض همسرم، برایم حلال است؟ فرمود: قسمت بالای شلوار (یعنی: تماس تو با همسرت در حال حیض به هر کیفیتی که باشد، به شرط اینکه مربوط به قسمت بالاتر از ناف و یا پایینتر از زانوهای همسرت باشد، جایز و بلامانع است، اما تماس با قسمت مابین ناف و زانوهای همسرت در این حالت، هر چند به دور از جماع باشد، حرام و ناجایز است) و اگر پاکدامنی ورزی و از قسمت بالای شلوار نیز خودداری کنی بهتر است (چرا که شاید نتوانی بر نفس خود مسلط شوی و مرتکب جماع و نزدیکی شوی. زیرا چوپانی که گلهاش را در اطراف یک مرتع قُرقشده میچراند، احتمال این میرود که گلهاش داخل آن شوند و در آنجا بچرند).
[این حدیث را رزین روایت کرده است. و محی السنة گفته: سند این حدیث قوی نیست].
553 – (9) وعن ابن عبَّاسٍ، قال: قال رسولُ الله ج: «إِذا وَقَعَ الرَّجُلُ بأَهلِه، وهِي حائِضٌ، فَلْيَتَصَدَّقْ بنصفِ دينارِ». رواه الترمذي، وابوداود، والنسائي، والدارمي، وابن ماجة [278].
553 – (9) ابنعباس ـ بـ گوید: پیامبر ج فرمود: «هرگاه مردی با زن حائضهی خود آمیزش جنسی کرد، باید نصف دینار صدقه دهد».
[این حدیث را ابوداود، نسائی، دارمی و ابنماجه روایت کردهاند].
554 – (10) وعنه، عن النبيّ ج، قال: «إِذا كانَ دَماً أحمرَ، فدينارٌ؛ وإِذا كانَ دَماً أصفَرَ، فنِصفُ دِينارٍ». رواه الترمذي [279].
554 – (10) ابنعباس ـ بـ گوید: پیامبر ج (دربارهی مردی که با زن حائضهی خود آمیزش جنسی کرده بود) فرمود: «اگر خون حیض، خون قرمز بود، یک دینار صدقه دهد و اگر خون زردرنگ بود، نصف دینار».
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].
شرح: «دینار»: هر دینار 25 / 4 گرم طلا است.
علماء و صاحبنظران اسلامی و فقهی، دربارهی کسی که زنش را در حال حیض، جماع میکند، دو رأی دارند:
1- جمهور فقهاء برآنند که چنین کسی از خداوند آمرزش بخواهد و از کردهاش توبه و استغفار نماید و چیز دیگری بر وی لازم نیست.
2- حنابله میگویند: اگر زن حائضه در ابتدای زمان حیض خویش بود و مرد با او آمیزش جنسی کرد، بر چنین کسی صدقهدادن یک دینار واجب است. و اگر زن در آخر حیض خود قرار داشت، نیم دینار واجب است. چنانچه ابنعباس ـ بـ در حدیثی موقوف میگوید:
«إن أصابها في فور الدم تصدق بدينار وإن كان في آخره فنصف دينار». «اگر در ابتدای حیض با زن آمیزش کرد، یک دینار و اگر در آخر حیض با او آمیزش کرد، نصف دینار صدقه بدهد».
رنگ قرمز و زرد نیز بیانگر ابتدا و انتهای حیض است، این طور که رنگ قرمز بیانگر ابتدای حیض و رنگ زرد، بیانگر انتهای حیض میباشد.
پس در نزد حنابله، امر به صدقه، بر وجوب محمول است، اما در نزد جمهور فقهاء، حکم صدقه، حداکثر بر اساس آیهی توبه بر استحباب محمول است نه بر وجوب. با این وجود، باز هم یک روایت از امام احمد مطابق قول جمهور فقهاء است.
[276]- ترمذی 1/242 ح 135، ابن ماجه 1/209 ح 639، دارمی 1/275 ح 1136، ابوداود نیز این حدیث را به همین معنی البته با تقدیم و تأخیر در الفاظ ان نقل کرده است: 4/225 ح 3904، مسنداحمد 2/408. [277]- ابوداود 1/146 و قال: لیس هو بالقوی. [278]- ترمذی 1/244 ح 136، ابوداود 1/183 ح 266، نسایی 1/153 ح 289، دارمی 1/271 ح 1113، ابن ماجه 1/210 ح 640 ابن ماجه با عبارت «بدینار أو بنصف دینار» به نقل این حدیث پرداخته است، مسنداحمد 1/272. [279]- ترمذی 1/245 ح 137، دارمی 1/271 ح 1111.