فصل اول
868 ـ (1) عن أنسٍ، قال: قال رسولُ الله ج: «أقِيمُوا الرُّكوعَ والسُّجودَ فَوَاللَّهِ إني لأَراكُم مِنْ بَعدي». متفق عليه [609].
868- (1) انس س گوید: پیامبر ج فرمود: نمازگزاران! رکوع و سجود نماز را به خوبی و کامل انجام دهید. سوگند به خدا! من شما را از پشت سر خود هم میبینم (و فکر نکنید که فقط من جلوی خویش را میبینم بلکه خشوع و رکوع شما هم که در صف بعدی هستید بر من پوشیده نیست و من شما را از پشت سر هم میبینم).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
869 ـ (2) وعن البَراءِ، قال: كانَ ركوعُ النبيَّ ج، وسجودُه، وبينَ السَّجدتين وإذا رَفَعَ منَ الرُّكوعِ، ما خَلا القِيامَ والقُعودَ؛ قريباً مِنَ السَّواءِ. متفقٌ عليه [610].
869- (2) براء س گوید: مدت زمان رکوع و سجود پیامبر ج و نشستن ایشان در بین دو سجده و وقتی که سرشان را از رکوع بلند میکردند، تقریباً همه (از نظر زمانی) به یک اندازه بودند به جز مدت زمانی که برای قرائت میایستادند و یا مدتی که برای تشهد مینشستند (که مدت زمان این دو رکن از سایر رکنهای نماز بیشتر و طولانیتر بود).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
870 ـ (3) وعن أنسٍ، قال: كانَ النبيُّ ج، إذا قالَ: «سَمِعَ اللَّهُ لمنْ حَمِدَه» قام حتَّى نقول: قدْ أوْهَمَ، ثمَّ يسجُدُ ويَقعُدُ بينَ السَّجدَتَينِ حتى نَقُولَ: قدْ أوْهَم. رواه مسلم [611].
870- (3) انس س گوید: پیامبر ج هرگاه (سرش را از رکوع بلند میکرد و) «سمع الله لمن حمده» میگفت، به اندازهای میایستاد که ما میگفتیم: پیامبر ج فراموش کرده که به سجده برود سپس به سجده میرفت و در بین دو سجده به اندازهای توقف مینمود که ما میگفتیم: پیامبر ج فراموش کرده که سجدهی دوم را به جای آورد.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: سه حدیث بالا بیانگر رعایت اعتدال و خشوع و خضوع در ارکان نماز بخصوص در رکوع و سجده و قومه و جلسه است. در حقیقت رکوع و سجدهی نماز، خودبینی و کبر انسان را درهم میشکند چرا که انسان در هر شبانهروز هفده رکعت و در هر رکعت دوبار پیشانی بر خاک در برابر خدا میگذارد و خود را ذرهای کوچک در برابر عظمت او میبیند، بلکه صفری در برابر بینهایت.
رکوع و سجدهی نماز پردههای غرور و خودخواهی و خودبرتربینی و خودمحوری را کنار میزند، تکبر و برتریجویی را درهم میکوبد و وسیلهی پرورش فضایل اخلاقی و تکامل معنوی انسان میشود چرا که انسان را از جهان محدود ماده و چهاردیوار عالم طبیعت بیرون میبرد و به ملکوت آسمانها دعوت میکند و با فرشتگان هم صدا و همراز میسازد و خود را بدون نیاز به هیچ واسطه در برابر خدا میبیند و با او به گفتگو میپردازد.
در واقع اگر رکوع، سجود و.... را جسم نماز بدانیم، حضور قلب و توجهی درونی به حقیقت نماز و کسی که با او راز و نیاز میکنیم، روح نماز است.
خشوع و خضوع و رعایت اعتدال نیز در واقع چیزی جز حضور قلب توأم با تواضع، ادب و احترام نیست و به این ترتیب روشن میشود که مؤمنان تنها به نماز به عنوان یک کالبد بیروح نمینگرند بلکه تمامی توجه آنها به باطن و حقیقت نماز است.
و چون رکوع و سجدهی نماز، بزرگترین مظهر بندگی و فروتنی و عاجزی و بینوایی در برابر پروردگار جهانیان است، از این جهت پیامبر ج از مسلمانان نمازگزار میخواهد تا اعتدال و خشوع و خضوع رکوع و سجده را رعایت نمایند و خیلی تند و سریع به رکوع و سجده نپردازند و همچون خروس، نوک نزنند و روباهآسا، به این طرف وآن طرف نگاه نکنند، بلکه همانگونه که خداوند ﻷتشریع فرموده است نماز آن را به تمامی ارکان و حد و حدودش ادا نماید.
بنابراین مسلمان نمازگزار باید توجه داشته باشد که در نماز با خداوند متعال به گفتگو میپردازد و در برابر او به رکوع و سجده میرود و پیشانی بر خاک میمالد و باید در هر حرکتی از حرکات نماز و در هر وقتی از اوقات آن و در هر رکنی از ارکان آن، حضور قلب و خشوع بدنی و جسمانی و خشوع قلبی و روحانی داشته باشد و بداند که اگر تمام هم و غم آنها این باشد که از نماز فارغ شوند و از آن رهایی یابند و آنرا بار سنگینی بر دوش خود احساس کنند و تمامی هم و قصد آنان این باشد که نمازها را به سرعت به پایان برسانند بدون اینکه رکوع و سجده را به طور کامل با خشوع و طمأنینه ادا نمایند و در کمترین وقت ممکن نماز را تمام کنند، نمازی با این کیفیت مورد قبول درگاه خداوند نخواهد بود و چنانکه در حدیث آمده است: این چنین نمازی سیاه و تاریک به سوی آسمان بالا میرود و به صاحبش میگوید: «ضيّعك الله كما ضيّعتني»؛ «خداوند تو را تباه گرداند همانگونه که تو مرا تباه گردانیدی».
871 ـ (4) وعن عائشةَ، لا، قالت: كانَ النَّبيُّ جيُكْثِرُ أن يقولَ في ركوعِه وسُجُودِه: «سُبحانكَ اللَّهُمَّ ربَّنا وبِحَمدكَ، اللَّهُمَّ اغفرْ لي»، يَتَأَوَّلُ القرآنَ. متفق عليه [612].
871- (4) عایشه ـ لـ گوید: پیامبر ج در رکوع و سجود خویش این دعا را بسیار میگفت: «سبحانك اللهم ربنا وبحمدك اللهم اغفرلي»؛ «پروردگارا! تو پاک و منزهی (از آنچه کافران و چندگانهپرستان میگویند) خداوندا! حمد و ستایش تو را مینماییم. پرودگارا! مرا ببخش».
عایشه ـ لـ گوید: پیامبر ج با این ستایش و دعا، دستور قرآن را اجرا مینمود که میفرماید: ﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُ﴾[النصر: 3]. «پروردگار خویش را سپاس و ستایش کن و از او آمرزش بخواه» (یعنی پیامبر ج به منظور عمل به این فرمودهی خدا، با این ستایش و دعا در رکوع و سجدهی خویش، حمد و تسبیح خدا را بیان میکرد و به ذکر پرتوی از وصف و شکوه او میپرداخت و استغفار میکرد و از او آمرزش میطلبید).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
872 ـ (5) وعنها، أنَّ النبيَّ جكانَ يقولُ في ركوعِه وسجودِه: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ، ربُّ الملائِكَةِ والرُّوحِ». رواه مسلم [613].
872- (5) عایشه ـ لـ گوید:پیامبر ج در رکوع و سجودش میگفت: «سبوح، قدوس، ربنا ورب الملائكة والروح»، «پرورگار ما و پرودگار فرشتگان و روح، بینهایت ستایششده و پاک و منزّه از هر عیب و نقص است».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «سبّوح»:از صفات خدای باری تعالی است زیرا که او را از هرگونه بدی و عیب و نقصی، تسبیح میکنند. «قدّوس»:از نامهای خدای بزرگ و به معنای پاک و منزّه از هر عیب و نقص است «الروح»:در این که منظور از «روح» کیست؟ بعضی گفته اند: جبرئیل امین است که «روح الامين» نیز نامیده میشود و هر چند که کلمهی «فرشتگان» شامل او نیز میشود ولی از او به سبب فزونی شرفش، مخصوصاً نیز یادآوری شد پس این از باب «عطف خاص بر عام» است.
و برخی «روح» را به معنای «وحی» تفسیر کردهاند به قرینهی آیه 52 سورهی «شوری» آنجا که میفرماید:
﴿وَكَذَٰلِكَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَا﴾[الشورى: 52] [614].
بنابراین مفهوم حدیث چنین میشود:
«پرودگار ما و پرودگار فرشتگان و وحی، بینهایت ستوده شده و پاک و منزّه است».
به هر حال دو حدیث بالا بیانگر این مطلب است که در رکوع و سجده، خواندن کلمات و دعاهای دیگر نیز علاوه بر «سبحان ربي الاعلي» و «سبحان ربي العظيم» از پیامبر ج ثابت است.
873 ـ (6) وعن ابن عباسٍ، قال: قال رسولُ اللَّهِ ج: «أَلاَ إني نُهِيتُ أنْ أقرأَ القرآنَ راكِعاً أو سَاجِداً؛ فَأمَّا الرُّكوُعُ فَعَظِّمُوا فِيهِ الرَّبَّ، وأمَّا السُّجودُ فاجتُهِدوا في الدُّعاءِ؛ فَقَمِنٌ أنْ يُستجابَ لكم». رواه مسلم [615].
873- (6) ابنعباس ـ بـ گوید: پیامبر ج فرمود: به هوش که من از اینکه قرآن را در حال رکوع و سجده بخوانم، منع شدهام پس اما در رکوع، تعظیم پروردگار را به جای آورید و به بیان پوتوی از وصف و شکوه و عظمت و بزرگی او بپردازید و اما در سجود برای دعا کردن بکوشید و سعی و جهد نمایید. زیرا دعای سجده، شایستهی قبول و بایستهی پذیرش و درخور توجه و زیبندهی عنایت پروردگار است.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «فاما الركوع فعظّموا فيه الرب»:تعظیم و بزرگداشت پروردگار در رکوع بوسیلهی گفتن «سبحان ربي العظيم» تحقق پیدا میکند.
«اما السجود فاجتهدوا في الدعا»:گفتن «سبحان ربي الاعلي»در سجده نیز یک جملهی دعائیه است چرا کسی که عاجزانه و متضرعانه، و خاضعانه و فقیرانه به بیان محامد، کمالات، صفات و ثنایای الهی و وصف و شکوه و عظمت و بزرگی شأن و جلال او میپردازد، در حقیقت به یک نوع از دعا پرداخته است در حالی که فرد نمازگزار میتواند پس از گفتن «سبحان ربي الاعلي» در سجود، دعاها وکلماتی از قبیل: «سبوح، قدوس، ربنا ورب الملائكة والروح»و یا «سبحانك اللهم، ربنا وبحمدك، اللهم اغفرلي» را نیز بخواند و بر حلاوت و شیریی عبادت سجده، رکوع و نماز خویش بیافزاید.
«قَمِنٌ»:شایسته و سزاوار چیزی.
874 ـ (7) وعن أبي هريرةَ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «إذا قالَ الإمامُ: سَمِعَ اللَّهُ لمنْ حَمِدَه؛ فقولوا: أللَّهُمَّ ربَّنا لكَ الحَمْدُ؛ فَإنَّه مَنْ وافَقَ قولُه قولَ الملائكةِ، غُفِرَ له ما تَقَدَّمَ مِنْ ذنبِه». متفق عليه [616].
874- (7) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه پیشنماز در نماز جماعت گفت: «سمع الله لمن حمده» شما هم بگویید: «اللهم ربنا لك الحمد» چون هرکس همزمان با فرشتگان این کلمات را بگوید، گناه صغیرهی گذشتهاش بخشوده میشود.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
875 ـ (8) وعن عبدِ الله بنِ أبي أوفى، قال: كانَ رسولُ الله جإذا رَفَعَ ظَهرَه مِنَ الرُّكوُعِ قال: «سَمِعَ اللَّهُ لمنْ حَمِدَه، أللَّهُمَّ ربَّنا لكَ الْحَمْدُ مِلْءَ السَّماواتِ ومِلْءَ الأرضِ، ومِلْءَ ما شِئتَ منْ شَيءٍ بعدٌ». رواه مسلم [617].
875- (8) عبدالله بن ابی اوفی س گوید: پیامبر ج وقتی سرش را از رکوع بلند میکرد میفرمود: «سمع الله لمن حمده، اللهم ربنا لك الحمد، ملء السموات وملء الارض وملء ماشئت من شئ بعده»؛ «خداوند ستایش ستایندهی خود را اجابت فرمود و پذیرفت، خداوندا! حمد و ستایش تو را سزا است که پروردگار مایی، حمد و ستایشی به پری آسمانها و زمین و پری چیزی که بعد از آنها میخواهی.»
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
876 ـ (9) وعن أبي سعيدٍ الخُدريِّ، قال: كانَ رسولُ الله جإذا رَفَعَ رأسَه مِنَ الرّكوعِ قال: «اللَّهُمَّ ربَّنا لكَ الحمدُ، ملْءَ السَّماواتِ وملْءَ الأرضِ، وملْءَ ما شِئتَ منْ شيءٍ بعدُ، أهلَ الثَّناءِ والمَجدِ، أحَقُّ ما قال العبدُ، وكُلُّنا لكَ عبدٌ: اللَّهُمَّ لا مانِعَ لِما أعطَيتَ، ولا مُعطِيَ لِما مَنَعتَ، ولا يَنفَعُ ذا الجَدِّ مِنكَ الجَدُّ». رواه مسلم [618].
876- (9) ابوسعید خدری س گوید: هرگاه پیامبر ج سرش را از رکوع بلند میکرد میفرمود:«اللهم ربنا لك الحمد، ملء السموات وملء الارض وملء ما شئت من شيءٍ بعده، اهل الثناء والمجد، أحق ما قال العبد، وكِلّنا لك عبد، اللهم لا منع لما اعطيط ولامِعطي لما منعت ولا ينفع ذاالجدّ منك الجدّ».
«خداوندا! حمد و ستایش تو را سزاست که پروردگار مایی، حمد و ستایشی به پری آسمانها و زمین و پری چیزی که بعد از آنها میخواهی. تو سزاوار ستایش و برازندهی بزرگی هستی. تو شایستهتر از آن هستی که بنده میگوید و همهی ما بندگان تو هستیم. آنچه تو عطا میکنی هیچ مانعی برای آن نیست و آنچه را تو منع میکنی هیچ عطا کنندهای برای آن نیست. مال و دارایی نفعی نمیرساند، آنکه نفع میرساند فضل و رحمت توست».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
877 ـ (10) وعن رِفاعةَ بنِ رافعٍ، قال: كُنَّا نُصَلّي وراءَ النبيِّ، فلمَّا رفعَ رأسَه منَ الركعةِ، قال: «سَمِعَ اللَّهُ لمنْ حَمِدَه». فقالَ رجلٌ وراءَه: ربَّنا ولكَ الحمدُ، حمْداً كثيراً طَيِّباً مُبارَكاً فيه، فلمَّا انصرف قال: «مَنِ المُتَكَلِّم آنفاً؟». قال: أنا. قال: «رأيتُ بِضعَةً وثَلاثينَ مَلَكاً يَبتَدِرُوَنها، أيُّهُمْ يَكتُبُها أوَّلُ». رواه البخاريّ [619].
877- (10) رِفاعة بن رافع س گوید: باری پشت سر پیامبر ج به امامت ایشان نماز میخواندیم چون آنحضرت ج سرش را از رکوع بلند کرد گفت: «سمع لمن حمده» مردی در پشت سرشان با کیفتی خاص و از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل گفت: «ربنا ولك الحمد، حمداً كثيراً طيباً مباركاً فيه»؛ «پروردگارا! حمد و ستایش تو را سزااست، حمد و ستایشی زیاد، خوب و مبارک». چون پیامبر ج نماز را تمام کرد فرمود: گوینده کیست که هم اینک این چنین کلماتی را بر زبانش جاری ساخت؟ آن مرد گفت: من هستم. پیامبر ج فرمود: من بیش از سی فرشته را دیدم که بخاطر نوشتن ثواب و پاداش این کلمات شتاب و عجله میکردند و بر یکدیگر پیشدستی مینمودند تا ببینند کدام یک از آنها ثواب و پاداش این کلمات را اولتر بنویسد.
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
شرح: «رأيتُ بِضعةً وثلاثينَ» [سی و اندی]: «البِضع» و «البَضع» عدد از سه تا نُه که بر عقود افزوده میشود و معادل فارسی آن، «اَ ند» است گفته میشود «رأيت بضعة وثلاثين ملكاً» سی و اندی فرشته دیدم. و بر صد و هزار افزون نمیشود. و این کلمه با معدود مذکر، «تاء مؤنث» میگیرد و با معدود مؤنث بدون «تاء تأنيث» میآید مثل: «فلبث في السجن بضع سنين» پس چند سال در زندان بماند. و مانند: «رأيت بضع عشرة امرأة وبضعة وخمسين رجلاً»؛ «ده و اندی زن و پنجاه و اندی مرد دیدم». از مجموعهی روایات دانسته میشود که پیامبر ج گاهی پس از گفتن «سمع الله لمن حمده» فقط «اللهم ربنا لك الحمد» میگفت وگاهی نیز «اللهم ربنا ولك الحمد ملء السماوات وملء الارض وملء ماشئت من شيء بعده»، و گاهی «ربنا ولك الحمد، حمداً كثيراً طيباً مباركاً فيه» و گاهی«اللهم ربنا لك الحمد، ملء السموات وملء الأرض وملء ما شئت من شئ بعده، اهل الثناء والمجد، أحق ما قال العبد، وكلنا لك العبد، اللهم لا مانع لما أعطيت ولا معطي لما منعت ولا ينفع ذالجد منك الجد». وگاهی نیز قومه را این قدر طولانی میکرد و به اندازهای میایستاد و دعا میکرد که صحابه ش میگفتند: پیامبر ج فراموش کرده به سجده برود. از اینرو تمام دعاهایی که از آن حضرت ج منقولاند دعاهای مبارک و مقدسی هستند که شخص نمازگزار میتواند در نماز خویش برای پررنگکردن عبادت، راز و نیاز و پرستش و ستایش پروردگار از آنها بهره گیرد.
و اگر شخص نمازگزار، امام و پیشنماز گروهی باشد باید این امر را سرلوحهی کار خویش و نصبالعین وآویزهی گوش خویش قرار دهد که طرز عمل او در خواندن این دعاها باعث زحمت، مشقت، سختی و عسر و حرج مقتدیها نشود یعنی اگر بیمی از زحمت و مشقت نمازگزاران نبود، میتواند این دعاها را در قومه بخواند و اگر بیم آن بود میتواند فقط به گفتن «اللهم ربنا لك الحمد» اکتفا کند. به هر حال نمازگزار در اضافهکردن یکی از دعاهای بالا، در اعتدال بعد از رکوع و بعد از گفتن «ربنا ولك الحمد» مختار است و هر کدام از آنها را خواست میتواند بعد از آن اضافه نماید.
[609]- بخاری 2/225 ح 742، مسلم 1/319 ح (110-425). [610]- بخاری 2/276 ح 792، مسلم 1/343 ح (193- 471)، نسایی 2/197 ح 1065، ابوداود 1/532 ح 854. [611]- مسلم 1/344 ح (196-473)، مسنداحمد 3/203. [612]- بخاری 2/299 ح 817، مسلم 1/350ح (217-454)، ابوداود1/546 ح 877، نسایی 2/219 ح 1122، ابن ماجه 1/287 ح 889، مسنداحمد 6/190. [613]- مسلم 1/353 ح (223-487)، ابوداود 1/543 ح 872، نسایی 2/190 ح 1048، مسنداحمد 6/193. [614]- همان گونه که به پیغمبران پیشین وحی کردهایم، به تو نیز به فرمان خود جان را وحی کردهایم (که قرآن نام دارد و مایه حیات دلها است ..). [615]- مسلم 1/348 ح (207-479)، ابوداود 1/545 ح 876، نسایی 2/189 ح 1045، دارمی 1/349 ح 1325، مسنداحمد 1/155. [616]- بخاری 2/283 ح 796، مسلم 1/706 ح(71-409)، ابوداود 1/529 ح 848، ترمذی 2/55 ح 267، نسایی 2/196 ح 1063، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/88 ح 47. [617]- مسلم 1/346 ح(202-476)، ابوداود 1/528 ح 846، ابن ماجه 1/284 ح 878، مسنداحمد 4/353. [618]- مسلم 1/347 ح (205-477)، ابوداود 1/529 ح 847، نسایی 2/198 ح 1068، دارمی 1/344ح 1313، مسنداحمد 3/87. [619]- بخاری 2/284 ح 799،ابوداود 1/488 ح 770، نسایی 2/196 ح 1062، مؤطا مالک کتاب القرآن 1/211 ح 25، مسنداحمد 4/340.