ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد دوم

فهرست کتاب

فصل اول

فصل اول

587 – (1) عن سيَّار بن سلامَةَ، قال: دخلتُ أنا وأبي على أبي بَرَزةَ الأسلمي، فقال له أبي كيف كان رسول الله جيصلي المكتوبة؟ فقال: كان يصلِّي الهَجيرَ التي تَدعُونَها الأُولى حين تَدْحَضُ الشمسُ، ويصلِّي العصرَ ثمَّ يَرجعُ أحدُنا إلى رَحلِه في أقصى المدينةِ والشمسُ حَيَّةٌ، ونَسِيتُ ما قال في المغرب، وكان يستحبّ أن يؤخّر العِشاء التي تَدعُونها العَتمة، وكان يَكرَهُ النومَ قبلها والحديثَ بعدها، وكان يَنفتِلُ من صلاةِ الغداةِ حين يعرف الرَّجلُ جليسه ويقرأ بالستِّين إلى المائة. وفي رواية: ولا يُبالي بتأخيرِ العشاء إلى ثلثِ اللَّيل، ولا يُحِبُّ النوم قبلها والحديثَ بعدها. متفق عليه [314].

587 – (1) سیّار بن سلمه گوید: من و پدرم به نزد «ابوبرزه اسلمی س» رفتیم، پدرم بدو گفت: رسول‌خدا ج نمازهای فرض را چگونه و در چه وقت می‌خواند؟

وی در پاسخ گفت: آن حضرت ج نماز نیمه‌ روز را که شما بدان نماز پیشین، می‌گوئید، هنگامی می‌خواند که خورشید ـ از وسط آسمان به سوی غرب ـ زوال می‌کرد، و نماز عصر را وقتی می‌خواند که یکی از ما، بعد از نماز به خانه‌اش در دورترین نقطه‌ی شهر مدینه مراجعت می‌کرد در حالی که هنوز رنگ و نور خورشید تغییر نمی‌کرد و به زردی نمی‌گرائید.

(کسی که این حدیث را از ابوبرزه س روایت کرده است، می‌گوید): فراموش کردم که ابوبرزه پیرامون وقت نماز مغرب، چه گفت.

(ابوبرزه در ادامه‌ی سخنانش گفت): پیامبر ج دوست می‌داشت که نماز عشاء را که شما آن را «عتمه» می‌خوانید (تا نصف شب و یا یک سوم آن) به تأخیر اندازد، و از خوابیدن قبل از نماز عشاء و صحبت‌کردن (بدون مصلحت و نیاز) بعد از آن، خوشش نمی‌آمد و آن را مکروه و ناپسند می‌دانست. و نماز صبح را در وقتی می‌خواند که اگر انسان پس از نماز به سوی رفیق و همنشینش(در صف نماز) نگاه می‌کرد او را می‌شناخت و از دیگران تشخیص می‌داد. و پیامبر ج (معمولاً در هردو رکعت نماز صبح و یا در یکی از آنها) در حدود شصت تا صد آیه می‌خواند.

و در روایتی دیگر آمده است: برای پیامبر ج مهم نبود که نماز عشاء تا گذشتن یک سوم از شب، به تأخیر افتد، ولی از خوابیدن قبل از نماز عشاء و صحبت‌کردن (بدون نیاز و مصلحت) بعد از آن، خوشش نمی‌آمد و آن را مکروه و ناپسند می‌شمرد.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

«الهجیر»: نیمروز. سختی گرما. یعنی نماز نیمروز که در سختی گرما خوانده می‌شود.

«رحله»خانه و منزلش. «والشمس حیّة»: خورشید در رنگ و نورش تغییری پیدا نکرده بود، «العتمة»: ثلث اول شب پس از غایب‌شدن شفق. تاریکی شب. درنگی و تأخیرکردن. و چون نماز عشاء پس از پنهان‌شدن شفق و در تاریکی شب و معمولاً با اندکی درنگ و تأخیر خوانده می‌شود، عرب‌ها بدان «عتمه» می‌گفتند.

588 – (2) وعن محمد بن عمرو بن الحسن بن علي، قال: سَألَنا جابِرُ بن عبد الله عن صلاة النبيّ ج، فقال: كان يُصلي الظُّهرَ بالهاجِرَةِ، والعصر والشمسُ حَيَّةٌ، والمغربَ إذا وَجَبَت، والعِشاءَ: إذا كثر الناسُ عجَّل، وإذا قلُّوا أخَّر، والصبحَ بِغَلَسٍ. متفق عليه [315].

588 – (2) محمد بن عمرو بن الحسن بن علی گوید: از چگونگی اوقات نماز پیامبر ج، از جابر بن عبدالله س پرسیدم. وی در پاسخ گفت: پیامبر ج نماز ظهر را در نیمه‌ی روز و به‌هنگام شدت گرما (البته وقتی که خورشید از وسط آسمان به سوی غرب زوال می‌کرد) می‌خواند، و نماز عصر را هنگامی می‌خواند که آفتاب روشن و تابان بود، و هیچ تغییری در رنگ و نور و شعاع و پرتوش پدیدار نمی‌شد.

و نماز مغرب را نیز پس از غروب خورشید می‌خواند. وقتی که می‌دید مردم برای نماز جمع شده‌اند، در خواندن نماز عشاء تعجیل می‌نمود، و هنگامی که می‌دید مردم از آمدن به مسجد تأخیر کرده‌اند و تعدادشان اندک است، نماز عشاء را به تأخیر می‌انداخت (تا مردم جمع شوند) و پیامبر ج نماز صبح را در تاریکی می‌خواند (یعنی در تاریکی آخر شب که با نور طلوع فجر صادق در هم آمیخته بود).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

«هاجرة»: نیمروز. سختی گرما. یعنی نماز نیمروز که در شدت و سختی گرما خوانده می‌شود.

«وَجَبت»: خورشید غروب کرد. «بغَلس»: در تاریکی پایان شب که با نور طلوع فجر صادق در هم آمیخته باشد. یعنی پیامبر ج نماز صبح را در اول وقت آن (یعنی تاریکی اول فجر صادق) می‌خواند به طوری که مردم نمازشان را ادا می‌کردند و به خانه‌هایشان باز می‌گشتند، در حالی که هیچ کس به خاطر تاریکی هوا، آنها را نمی‌شناخت.

589 – (3) وعن أنس، قال: كنَّا إذا صلَّينا خلفَ النبيِّ جبالظَّهائر سَجَدْنا على ثيابنا إتِّقاءَ الحَرِّ. متفق عليه، ولفظه للبخاري [316].

589 – (3) انس س گوید: هرگاه نماز نیمروز را در شدت گرما به امامت پیامبر ج می‌خواندیم (به خاطر شدت گرما که نمی‌توانستیم پیشانی خود را بر زمین بگذاریم، لباس‌هایمان را پهن می‌کردیم) و بر آن سجده می‌بردیم (تا پیشانی‌های ما از شدت حرارت و گرمی سنگریزه‌ها در امان باشد).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند. و لفظ حدیث نیز از بخاری می‌باشد].

«الظهائر»: جمع ظهیرۀ: نیمروز، موقعی که هوا به شدت گرم می‌شود.

«اتقاء الحَر»: به خاطر پرهیز و کناره‌گیری از شدت گرما، لباس‌ها را بر زمین پهن می‌کردیم و بر آن سجده می‌بردیم تا در وقت گذاشتن پیشانی بر زمین، دچار اذیت وآزار بر اثر شدت گرمای نیمروز نشویم.

590 – (4) وعن أبي هريرة، قال: قال رسول الله ج: «إذا اشتدَّ الحرُّ فأبْرِدُوا بالصلاة».وفي رواية للبخاري عن أبي سعيد «بالظُّهر، فإنَّ شدة الحرِّ من فَيحِ جَهَنَّم، واشْتَكَتِ النار إلى رَبِّها، فقالت: ربِّ! أكل بعضي بعضاً، فأَذِن لها بنَفَسَين: نفس في الشِتاءِ، ونفس في الصيف، أشدُّ ما تجدون من الحرِّ، وأشدُّ ما تجدون من الزمهرير». متفق عليه [317].

590 – (4) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هنگام شدت گرما در نیمه روز، (نماز) ظهر را تا وقت خنک‌شدن هوا به تأخیر بیاندازید (تا از شدت گرما کاسته شود).

و بخاری در روایتی دیگر از ابوسعید روایت می‌کند که گفت: (پیامبر ج فرمود: هنگام شدت گرما در نیم‌روز، نماز) ظهر را تا وقت خنک‌شدن هوا به تأخیر اندازید (تا از شدت گرما کاسته شود) چون شدت گرما برگرفته از شراره و زبانه‌ی دوزخ است. آتش سوزان دوزخ در پیشگاه پروردگارش شکایت کرد و گله بگشاد و گفت: پروردگارا! پاره‌ای از اجزایم پاره‌ی دیگر را خورد و نابود کرد.! خداوند نیز بدو اجازه داد تا دو نَفَس، یکی در تابستان و دیگری در زمستان بکشد، پس بیشترین گرمایی را که در تابستان احساس می‌نمائید برگرفته از همان نفسی است که دوزخ در تابستان کشیده، و شدیدترین سرمایی را که در زمستان احساس می‌کنید برگرفته از همان نفسی است که در زمستان کشیده است).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «الحَرّ»: گرمی. «فیح جهنّم»: شدت حرارت و زبانه و شراره‌ی دوزخ

«الزمهریر»: از ماده‌ی «زَمهَر»به معنای شدت و سوز سرما، یا شدت غضب یا سرخ‌شدن چشم بر اثر خشم می‌باشد و در اینجا منظور همان معنای نخست است.

و در حدیثی آمده است که در جهنم نقطه‌ای وجود دارد که از شدت سرما، اعضای بدن انسان از هم متلاشی می‌شود. [الدرالمنثور ج 6 ص 300]

591 – (5) وفي روايةٍ للبخاري: «فَأشَدُّ ما تجدونَ من الحرِّ فمن سَمُومِها، وأشدّ ما تجدونَ من البرد فمن زَمهَريرها» [318].

591 – (5) در روایتی دیگر از بخاری آمده است: «بیشترین گرما را که در وقت نیمه‌ روز ایام تابستان احساس می‌کنید، برگرفته از شعله و لهب خالص و زبانه و شراره‌ی سوزان آتش است و شدیدترین سرمایی را که در وقت نیمه‌روزِ موسم زمستان احساس می‌نمائید، برگرفته از شدت و سوز سرمای دوزخ است.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

شرح: «سَمومها»: سموم از ماده‌ی «سم» به معنای باد سوزانی است که در مَسام (سوراخ‌های ریز بدن انسان) داخل می‌شود و او را هلاک می‌کند. اصولاً سم را به این جهت «سم» می‌گویند که در تمام ذرات بدن نفوذ می‌کند.

در حقیقت در جهانی که ما زندگی می‌کنیم، خداوندمسببات را به اسباب، و معلول‌ها را به علت‌ها وابسته نموده است و خود همین سبب‌ها و علت‌ها نیز یا ظاهری‌اند که در خور فهم و درک انسان هستند و یا باطنی و پیچیده‌اند که از حوزه‌ی درک و فهم انسان بیرون است و به واسطه‌ی وحی و کتاب و پیامبران الهی، از حقایق آنها باخبر می‌شوند.

حدیث: «فإنَّ شدة الحرِّ من فيح جهنَّم» (شدت گرما از حرارت دوزخ است) نیز از این قبیل می‌باشد که از حوزه‌ی احساس و ادراک و فهم ما انسان‌های عاجز و ضعیف خارج است و فقط انبیاء هستند که در پرتو اوامر و فرامین و تعالیم و آموزه‌های الهی، بدان‌ها اشاره می‌‌کنند و ما را مطلع می‌سازند. و در حقیقت طبق این حدیث، در عالم باطن و غیب، رابطه‌ی شدت گرما با آتش دوزخ است، همانگونه که در این عالم، طبق فهم و درک ما، گرمای ظاهری تابستان گرفته از حرارت و اشعه‌ی زرین آفتاب است، و نباید از ذهن دور داشت که می‌توان برای یک معلول چند علت آورد، و در واقع کانون و سرچشمه‌ی هر راحتی و لذتی، و هر آسایش و بهره‌ای، بهشت برین خدای است و منبع و کانون هرگونه مصیبت و بدبختی، و چالش و دغدغه و ناآرامی و نابسامانی، دوزخ است. از این‌رو در این عالم هرگونه آسایش و لذتی و یا هرگونه مصیبت و چالشی که وجود دارد، تنها شمّه‌ای از خزانه‌های نامحدود همان عالم باطنی و غیبی است و با آن کانون و منبع نسبت و رابطه‌ای دارد.

و از این‌رو چون شدت گرما به دوزخ نسبت دارد، و سردی و خنکی هوا با وزش‌ نسیم‌های رحمت و کرم الهی رابطه دارد. پیامبر ج از مسلمانان می‌خواهد تا هنگام شدت گرما در نیمه‌ روز، نماز ظهر را تا وقت خنک‌شدن هوا به تأخیر بیاندازند تا از شدت گرما کاسته شود.

این بود آنچه در حدیث آمده است، و لیکن ما از کُنه و ماهیّت و کیفیت و چگونگی دم و بازدم و حرارت و سوز و سرمای شدید دوزخ چیزی نمی‌دانیم و مربوط به عالم غیب است.

آری! چیزی که از کنیه و ماهیّت آن و شیوه‌ها و تفاصیل آن نمی‌دانیم لیکن بدان یقین و ایمان داریم و آنچه در وحی آمده و وحی بدان خبر داده، می‌پذیریم و دقایق و حقایق و تفاصیل آن را به خدا واگذار می‌نمائیم و دوست نداریم که ندانسته و رجماًبالغیب از آن چیزی بگوئیم.

592 – (6) وعن أنسٍ، قال: كان رسولُ الله جيُصلّي العصرَ، والشمسُ مرتفعةٌ حَيَّةٌ، فيذهبُ الذاهبُ إلى العَوَالي، فَيَأتِيهِم والشَّمسُ مُرتَفِعَةٌ، وبعض العوالي من المدينة على أربعة أمْيَالٍ أو نحوه. متفق عليه [319].

592 – (6) انس س گوید: پیامبر ج نماز عصر را زمانی می‌خواند که خورشید در آسمان بلند و پر نور و تابان و زنده بود به طوری که اگر یکی از ما می‌خواست به دهات اطراف مدینه‌ی منوره برود، به آنجا می‌رسید در حالی که هنوز خورشید در افق بلند بود. و این در حالی بود که برخی از روستاهای اطراف مدینه، در حدود چهار مایل از مدینه‌ی منوره دور بودند (با این وجود اشخاصی که نماز عصر را در مدینه می‌خواندند به این دهات که در فاصله‌ی حدود چهار مایلی مدینه بودند، می‌رفتند اما هنوز خورشید در آسمان بلند بود و تغییری در رنگ و نورش ایجاد نمی‌شد. و این خود بیانگر آن است که پیامبر ج نماز عصر را در اول وقت آن می‌خوانده است).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

«عوالی»: منطقه‌ی عوالی، مراد دهاتی است که در اطراف و اکناف مدینه‌ی منوره، به فاصله‌ی حدود چهار مایلی مدینه بودند.

«امیال»: جمع میل: مقیاس طول که اندازه‌ی آن مختلف است، میل انگلیسی 1609 متر. میل دریایی 1852 متر. در عربی میل به معنای مسافتی به اندازه‌ی مدّ بصر در روی زمین، یا چهارهزار ذراع گفته می‌شود.

593 – (7) وعنه، قال: قال رسول الله ج: «تلك صلاةُ المنافِق: يَجْلِسُ يَرقُبُ الشمسَ، حتى إذا اصْفَرَّتْ، وكانتْ بين قَرني الشيطانِ؛ قامَ فَنَقَرَ أربعاً لا يذكرُ الله فيها إلاَّ قليلاً». رواه مسلم [320].

593 – (7) انس س گوید: پیامبر ج فرمود: این نماز منافق است که می‌نشیند و منتظر غروب خورشید می‌ماند تا اینکه رنگ و نور خورشید تغییر کند و زرد شود و میان دو شاخ شیطان قرار بگیرد، آنگاه بلند می‌شود و چهار رکعت نماز (مانند مرغی که به زمین نوک می‌زند) تند و سریع می‌خواند و در آن یادی از خدا نمی‌کند مگر اندک.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: آری! نماز عصر را بدون علت تا وقت زردشدن خورشید به تأخیرانداختن، صفتی منافقانه است که پیامبر ج از آن نهی می‌کند، و کسی که بدون علت، نماز عصر را تا نزدیکی غروب خورشید به تأخیر می‌اندازد و آنگاه بلند می‌شود و تند و سریع چهار رکعت نماز می‌خواند، در حقیقت در عمل مرتکب نفاق شده است، چرا که یکی از صفات بارز منافقان همین است که در نماز، اندام‌های بدن آنها از حرکت باز نمی‌ایستد و به وسیله‌ی بازی با اندام بدن، از نماز غافل می‌شوند و روباه‌آسا به این طرف و آن طرف نگاه می‌‌کنند و همچون خروس نوک می‌زنند و خیلی تند و سریع به رکوع و سجده می‌پردازند و تمامی همّ و قصد آنها این است که از نماز فارغ شوند و از آن رهایی یابند و آن را بار سنگینی بر دوش خود احساس می‌کنند، پس بر مسلمان نمازگزار لازم است که توجه داشته باشد که در نماز با خداوند به گفتگو می‌پردازد و باید در هر حرکتی از حرکات نماز، و در هر وقتی از اوقات آن، و در هر رکنی از ارکان آن حضور قلب داشته باشد و به اوقات نماز پای‌بند باشد و نماز را سر وقتش بخواند و نماز عصر را تا وقت زردشدن خورشید به تأخیر نیاندازد و نماز را آنگونه که خداوند تشریع فرموده است، با رعایت تمامی ارکان، اوقات و حدّ و حدود، و آداب و سنن و شرایط و لوازم آن، و با نهایت خشوع و خضوع، ادا نماید.

«و كانت بين قرني الشيطان»:از این حدیث و احادیث دیگر ثابت می‌شود که طلوع و غروب آفتاب در میان دو شاخ شیطان قرار می‌گیرد.

در تشریح این عبارت، علماء چند تعبیر و توجیه نموده‌اند: برخی گفته‌اند: همان‌گونه که ما به کنه و حقیقت شیطان پی‌نبرده‌ایم، به طلوع و غروب آفتاب میان دو شاخ او نیز پی نمی‌بریم و از دائره‌ی معلومات ما خارج است، لیکن بدین مسئله ـ چون در حدیث آمده است ـ ایمان داریم و آنچه در وحی آمده و وحی بدان خبر داده، را می‌پذیریم و دقایق و حقایق و تفاصیل آن را به خدا واگذار می‌نمائیم و دوست نداریم که ندانسته و رجماًبالغیب از آن چیزی بگوئیم.

برخی از علماء نیز بر این باورند که این تعبیر یک نوع تشبیه و تمثیل است، یعنی در وقت طلوع و غروب خورشید، شیطان در جلوی خورشید قد علم می‌کند و راست می‌ایستد و کفار و چند‌گانه‌پرستانی که برای خورشید و طاغوت سجده می‌‌کنند برای او هم به سجده می‌روند. از این‌رو پیامبر ج از عبادت در وقت طلوع و غروب خورشید که مخصوص عبادت کفار و مشرکان است، منع نمودند.

594 – (8) وعن ابن عُمر، قال: قال رسولُ الله ج: «الذي تَفُوتُه صلاةُ العصر، فَكَأنَّما وُتِرَ أهلَه ومالَه». متفق عليه [321].

594 – (8) ابن عمر ـ بـ گوید: پیامبر ج (درباره‌ی گناه کسی که نماز عصر خویش را از دست بدهد) فرمود: کسی که نمازعصر را از دست بدهد، مانند این است که تمام خانواده و ثروت و مالش را از دست داده باشد.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

595 – (9) وعن بُريدَة، قال: قال رسول الله ج: «مَنْ تركَ صلاةَ العصرِ، فقد حَبِطَ عَمَلُه». رواه البخاري [322].

595 – (9) بریده س گوید: پیامبر ج (درباره‌ی گناه کسانی که نماز عصر خویش را از دست داده‌اند و به عمد آن را نخوانده‌اند، از باب تهدید و سخت‌گیری و تشدید و تغلیظ) فرمود: کسی که نماز عصر را ترک کند براستی عملش تباه و باطل و بی‌فایده می‌گردد.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

شرح: پس بر مسلمان لازم و ضروری است، همانطور که به حفظ مال و خانواده، و تأمین مخارج و هزینه‌های زندگی آنها کوشش و تلاش بی‌وقفه می‌کند، در راستای خواندن نماز عصر به موقع نیز تلاش و کوشش نماید و از هیچ سعی و تلاشی در این راستا دریغ نورزد، زیرا درحقیقت اگر منصفانه و منطقی به زندگی بنگریم، متوجه می‌شویم که بیشتر اوقات نماز ما یا به خاطر حفظ فرزندان و همسر، و تأمین مخارج آنها ضایع می‌شود و یا به خاطر حرص کسب مال و ثروت. در حالی که پیامبر ج می‌فرماید: فرجام نخواندن و از دست دادن نماز عصر، به مراتب سخت‌تر و بدتر از دست دادن تمام ثروت و خانواده است که نماز را به خاطر آنها ضایع کنیم! پس متوجه باشید و همانگونه که در حفظ مال و خانواده‌ی خویش می‌کوشید لازم است برای خواندن نماز عصر و دیگر نمازها، به موقع نیز تلاش و کوشش نمائید، چرا که پیامبر ج از باب تهدید و سختگری و تشدید و تغلیظ به کسانی که نماز عصر خویش را ترک می‌‌کنند، هشدار می‌دهد که خداوند اعمال نیک و شایسته‌شان را تباه و نابود می‌سازد.

596 – (10) وعن رافعِ بن خَديجٍ، قال: كنَّا نصلّي المغرِبَ معَ رسولِ الله ج، فَيَنصَرِفُ أحدُنا وإنه ليُبصِرُ مَواقِعَ نَبْلِهِ. متفقٌ عليه [323].

596 – (10) رافع بن خدیج س گوید: ما (صحابه شهمراه با پیامبر ج نماز مغرب را می‌خواندیم و چون یکی از ما از نماز بر می‌گشت و بیرون می‌رفت (و تیراندازی می‌نمود، به اندازه‌ای هوا روشن بود و پیامبر ج نماز مغرب را به تعجیل می‌انداخت که به راحتی) می‌توانست محل اصابت تیرهایش را ببیند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

597 – (11) وعن عائشةَ لا، قالتْ: كانوا يُصَلُّونَ العَتَمَةَ فيما بينَ أنْ يَغِيبَ الشفقُ إلى ثُلُث الليلِ الأوَّلِ. متفق عليه [324].

597 – (11) عایشه ـ لـ گوید: مردمان (در عهد رسالت) نماز عشاء را در وقتی بین پنهان‌شدن شفق ـ سرخی و یا سفیدی پس از غروب آفتاب ـ تا ثلث اول شب می‌خواندند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

598 – (12) وعنها، قالت: كانَ رسولُ الله جليُصلّي الصُّبحَ، فَتَنصَرِفُ النِّساءُ مُتَلَفِّعاتٍ بمُروطِهِنَّ، ما يُعرَفْنَ من الغَلَسِ. متفق عليه [325].

598 – (12) عایشه ـ لـ گوید: پیامبر ج نماز صبح را می‌خواند (و معمولاً زن‌های ایمان‌دار و پرهیزگار نیز همراه پیامبراکرم ج در نماز صبح حاضر می‌شدند و به عبادت و نیایش خدا می‌پرداختند و) پس از آنکه نمازشان را ادا می‌کردند، در حالی که خویشتن را با چادر و لباس‌هایی از «خز» یا «پشم» می‌پوشیدند، به خانه بر می‌گشتند و به دلیل تاریکی هوا، کسی آنها را نمی‌شناخت.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «متلفّعات»: خود را با چادری که سر تا پای آنان را می‌پوشاند، می‌پیچیدند. «مروطهنّ»:«مروط» جمع «مِرط» است: پارچه‌ی ابریشمی یا پشمی یا کتانی که دور خود پیچند و یا زنان بر سر افکنند. «متلفعات بمروطهنّ»: یعنی زن‌ها در حالی که خود را با چادرهایی از جنس ابریشم یا پشم و یا کتان می‌پوشیدند به نماز حاضر می‌شدند.

«غَلس»: تاریکی پایان شب که با نور طلوع صبح صادق در هم آمیخته باشد. یعنی پیامبر ج نماز صبح را در اول وقت آن (یعنی تاریکی اول فجر صادق) می‌خواند به طوری که زنان نمازشان را ادا می‌کردند و به خانه‌هایشان باز می‌گشتند در حالی که هیچ کس به خاطر تاریکی هوا، آنها را نمی‌شناخت.

599 – (13) وعن قتادةَ، عن أنسٍ: أنَّ النبيَّ جوزيدَ بن ثابتٍ، تَسَحَّرا، فلمَّا فرَغا من سُحورِهما؛ قامَ نبيُّ الله جإلى الصَّلاةِ، فَصلّى. قُلنا لِأنسٍ: كم كانَ بينَ فراغهِما منْ سُحورِهما ودُخولِهِما في الصلاة؟ فقال: قَدْرَ ما يقرأُ الرجلُ خمسينَ آيةً. رواه البخاريّ [326].

599 – (13) قتاده از انس س روایت می‌کند که گفت: پیامبر ج همراه با زید بن ثابت س سحری کرد و چون از تناول غذای سحری فارغ گشتند، پیامبر ج به نماز صبح ایستاد و نمازش را خواند.

(قتاده گوید) به انس س گفتم: فاصله‌ی میان فراغت از سحری و داخل‌شدن به نماز صبح چه اندازه بود؟ انس س گفت: به اندازه‌ای که مردی پنجاه آیه از قرآن را تلاوت کند.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

600 – (14) وعن أبي ذرٍّ، قال: قال [لي] رسولُ الله ج: «كيفَ أنتَ إذا كانتْ عليكَ أُمراءُ يُمِيتُونَ الصَّلاةَ ـ أوْ [قال]: يُؤَخِّرونَ [الصلاةَ] عنْ وقتها ـ؟ قلتُ: فما تأمُرُني؟ قال: «صَلِّ الصَّلاةَ لوقتِها. فإنْ أدْركْتَها معهُمْ؛ فصلِّ، فإنَّها لكَ نافِلَة». رواه مسلم [327].

600 – (14) ابوذر س می‌گوید: رسول ‌خدا ج به من فرمود: ابوذر! چه حالی خواهی داشت و چه کار خواهی کرد، آنگاه که اُمرا و فرمانروایانی خبیث و بدطینت بر تو حکومت و سیادت کنند و نماز را (با رعایت نکردن آداب و سنن و شرایط و لوازم و خشوع و خضوع) ضایع و بی‌روح سازند، و یا (در اثر پیروی از هواهای نفسانی و خواهشات حیوانی و وسوسه‌های شیطانی) نماز را از وقت اصلی‌اش (بدون هیچ‌گونه مصلحت و علتی) به تأخیر اندازند؟

گفتم: مرا به چه فرمان می‌دهی؟ (تکلیف من در زمان حکومت و سیادت چنین فرمانروایانی چیست)؟ پیامبر ج فرمودند: «تو نمازت را سر وقت بخوان. پس از آن اگر شرکت در نماز آنها نیز برایت فراهم شد، باز هم با آنها نماز بخوان، زیرا آن نماز دوم، برای تو نفل به حساب می‌آید».

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

«يُميتون الصلوة»به معنای تأخیرانداختن نماز است. یعنی اُمرا و فرمانروایانی که بر حسب پیروی از خواهشات، نمازها را به تأخیر می‌اندازند و یا با عدم رعایت شرایط و لوازم نماز و آداب و سنن و خشوع و خضوع، آن را ضایع و بی‌روح و فاقد قبولیت می‌سازند.

601 - (15) وعن أبي هريرةَ، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ أدْركَ رَكعةً من الصُّبح قبلَ أن تطلُعَ الشمسُ؛ فقدْ أدْركَ الصّبحَ. ومَنْ أدْركَ رَكعةً منَ العصرِ قبلَ أنْ تَغرُبَ الشمسُ؛ فقدْ أدركَ العصرَ». متفق عليه [328].

601 – (15) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: کسی که به یک رکعت نماز صبح برسد، قبل از آنکه خورشید طلوع کند، نماز صبح را دریافته است (یعنی اگر رکعت اول نمازش قبل از طلوع آفتاب، در وقتِ اداء، واقع گردد، و رکعت مانده‌ی او بعد از طلوع آفتاب و خارج از وقتِ اداء باشد نمازش، نماز اداء است نه نماز قضاء)

و کسی که قبل از غروب آفتاب به یک رکعت از نماز عصر برسد، نماز عصر را دریافته است (یعنی اگر کسی نماز عصر را می‌خواند، چنانچه رکعت اول نمازش قبل از غروب خورشید و سه رکعت باقی مانده‌ی او پس از غروب آفتاب و خارج از وقتِ اداء باشد، نمازش، نماز اداء محسوب می‌شود نه نماز قضاء).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

602 – (16) وعنه، قال: قال رسولُ الله ج: «إذا أدْركَ أحدُكم سَجدةً منْ صَلاةِ العصر قبلَ أنْ تَغرُبَ الشمسُ؛ فَلْيُتِمَّ صلاتَه. وإذا أدْرَكَ سَجدةً منْ صلاةِ الصُّبحِ قبلَ أنْ تَطلُعَ الشمسُ؛ فَلْيُتِمَّ صلاتَه». رواه البخاري [329].

602 – (16) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما به یک رکعت از نماز عصر برسد، قبل از آنکه خورشید غروب کند، نماز عصر را دریافته است و باید نمازش را کامل، ادا نماید و اگر قبل از طلوع آفتاب به یک رکعت از نماز صبح برسد، نماز صبح را دریافته است، و باید آن را کامل کند (یعنی چنین نمازی که رکعاتی از آن در وقتِ اداء واقع گردیده و رکعات باقیمانده‌ی‌ آن در خارج از وقت اداء خوانده شده است، نماز اداء محسوب می‌شود، نه نماز قضاء).

[این حدیث بخاری روایت کرده است].

603 ـ (17) وعن أنسٍ، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ نَسِيَ صلاةً، أو نامَ عنها، فكفَّارتُه أنْ يُصَلِّيهَا إذا ذكَرَهَا». وفي روايةٍ: «لا كفَّارةَ لها إلاَّ ذلكَ». متفق عليه [330].

603 – (17) انس س گوید: پیامبر ج فرمود: هرکس نمازی را فراموش کند، و یا به خواب برود و نمازش را نخواند، کفاره‌ی آن، این است که هرگاه به یادش آمد آن را بخواند.

و در روایتی دیگر آمده است: و آن نماز قضا شده را کفاره‌ای به جز خواندن آن نیست.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

604 – (18) وعن أبي قتادة، قال: قال رسول الله ج: «ليسَ في النّومِ تَفرِيطٌ؛ إنَّما التفريطُ في اليَقظَةِ. فإذا نَسِيَ أحدُكُم صلاةً أو نامَ عنها؛ فلْيُصَلِّها إذا ذَكَرَها، فإنَّ اللَّهَ تعالى قال: «وأقِمِ الصّلاةَ لِذِكْري». رواه مسلم [331].

604 – (18) ابو قتاده س گوید: پیامبر ج فرمود: (از قضای نماز در اثر) خواب‌رفتن، گناهی عاید انسان نمی‌شود، گناه زمانی است که آدمی در حال بیداری و هوشیاری و دیده و دانسته نماز را قضا کند. پس هرگاه یکی از شما نمازی را فراموش کرد، یا به خواب رفت و نمازش را نخواند، پس هرگاه به یادش آمد (و یا هر گاه از خواب بیدار شد)آن را بخواند، چرا که خداوند می‌فرماید: «و نماز را بخوان تا همیشه به یاد من باشی» [332].

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: خداوند برای هر نماز فرضی، وقت معینی را قرار داده که آغاز و پایانش مشخص است، به طوری که در زمان مشخصی، وقت آن فرا می‌رسد و نیز، در وقت معینی وقت آن به پایان می‌رسد، بنابراین کسی که نمازش را به فراموشی و یا بر اثر خواب ترک می‌کند، بدون اینکه قصدی در این کار داشته باشد، می‌تواند قضای آن را نیز بعد از خارج شدن وقت، هرگاه که به یادش آمد، به جای آورد، و گناهی نیز متوجه او نمی‌شود، و فقط کفّاره‌ی این کارش که بر اثر فراموشی یا خواب آن را ترک کرده است، این است که هرگاه به یادش آمد، آن را بخواند.

و کسی‌که عمداً و دیده و دانسته، نماز را تا خارج شدن وقت آن، ترک می‌کند، باز هم بر او قضایی واجب است و نسبت به این کوتاهی و تقصیرش باید در پیشگاه خداوند توبه و انابه نماید، تا خدا او را مورد عفو و بخشش خویش قرار دهد. چنانچه خود پیامبر ج می‌فرماید:

از قضای نماز در اثر خواب رفتن، گناهی عاید انسان نمی‌گردد، گناه زمانی است که انسان در حالت بیداری و هوشیاری و دیده و دانسته به ترک نماز تا خارج شدن وقتش مبادرت ورزد.

چنان‌چه نقل شده که در برخی از سفرها، همین جریان برای خود پیامبر ج پیش آمد که شب را تا پاسی با همراهان و همرکابان راه رفتند و پس از آن اندکی استراحت نمودند و حضرت بلال س را مسئولیت دادند تا برای نماز صبح، همه را بیدار کند، ولی بر حسب تقدیر الهی نزدیک به طلوع فجر، خواب چشمان بلال س را فرو بست تا اینکه زمانی از خواب بیدار شد که خورشید طلوع کرده بود. پیش از همه، رسول‌اکرم ج از خواب بیدار شد، و سپس دیگر مردم در حال سراسیمگی و بُهت بیدار شدند و همه از قضای نماز آن روز در رنج و غم فرو رفتند.

پیامبر ج دستور اذان گفتن را داد و نماز با جماعت خوانده شد، سپس فرمودند:

از غذای نماز در اثر خواب رفتن گناهی عاید انسان نمی‌گردد، بلکه گناه زمانی است که انسان دیده و دانسته نماز را قضاء کند.

پس دانسته شد که هرگاه کسی پس از بیداری از خواب، و یا زمانی که به یادش آمد، نماز نخوانده است، بدون تأخیر آن را بخواند، در این صورت آن نماز در حکم اداء خواهد بود و هیچ گناهی بر آن شخص وارد نمی‌شود، چرا که کفاره‌ی چنین نمازی آن است که هرگاه به یادش آمد، آن را بخواند، البته گفتیم که این در صورتی است که از روی فراموشی یا خواب، نمازش ترک شود، ولی اگر از روی قصد و دیده و دانسته، نماز را ترک کرد، قضای نماز و توبه از این کارش بر او لازم است.

[314]- بخاری 2/26 ح 405، مسلم 1/447ح (235- 647) و لفظ این حدیث از بخاری است، ابوداود 1/281 ح 398، نسایی 1/246 ح 495، ابن ماجه 1/221 ح674، دارمی 1/338 ح 1300، مسنداحمد 4/420. [315]- بخاری 2/27 ح 565، مسلم 1/446 ح (233-646)، ابوداود 1/281 ح 397، نسایی 1/264 ح 527، دارمی 1/284 ح 1184، مسنداحمد 3. [316]- بخاری 2/22 ح 542، مسلم 1/433 ح (191 – 620)، ترمذی 2/479 ح 584، نسایی 2/216 ح 1116، ابن‌ماجه 1/329 ح 1033. [317]- بخاری 2/18 ح536 و 537، مسلم 1/431 و 432 ح (185-618) و (186-617)، ابوداود بخش اول حدیث را نقل کرده است:1/284ح 402، ترمذی 1/295 ح 157، نسایی 1/248 ح500، ابن ماجه 1/222 ح 678 نیز حصه نخست این حدیث را روایت کرده‌اند.، مؤطا مالک: کتاب وقوت الصلاة 1/16 ح 28، دارمی 1/296 ح 1208، مسنداحمد 2/266. [318]- این روایت را در صحیح بخاری نیافتم ولی ابن ماجه 2/1444 ح 4319 آن را نقل کرده است و امام احمد بن حنبل نیز نظیر آن را در کتاب مسند 2/277 روایت نموده است. [319]- بخاری 2/28 ح 550، مسلم 1/433 ح (192-621) امام مسلم عبارت «و بعض العوالی ...» را نقل نکرده است.، ابوداود 1/285 ح 404 و ابوداود پس از حدیث شماره 404 حدیثی از زهری در جلد 1 ص 286 ح 405 با این مضمون روایت کرده است:«و العوالی علی میلین او ثلاثة، قال: و أحسبه، قال: أو أربعة»، نسایی 1/252 ح 507، ابن ماجه 1/223 ح 682، مؤطا مالک کتاب وقوت الصلاة 1/9 ح 10 و 11، دارمی 1/297 ح 1208. [320]- مسلم 1/434 ح (195 – 622)، ابوداود 1/288 ح 413، ترمذی 1/301 ح 160، نسایی 1/254 ح 511، مسنداحمد 3/149. [321]- بخاری 2/30 ح 522، مسلم 1/435 ح (200-626)، ابوداود 1/290ح 414، ترمذی 1/330 ح 175، نسایی 1/237 ح 478، ابن ماجه 1/224 ح 685، دارمی 1/305 ح 1230، مؤطا مالک کتاب وقوت الصلاة 1/11 ح 21، مسنداحمد 2/8 [322]- بخاری 2/31 ح 553، نسایی 1/236 ح 474، ابن ماجه 1/227 ح 694، مسنداحمد 5/349 و 350. [323]- بخاری 2/40 ح 559، مسلم 1/441 ح (217- 637)، ابن ماجه 1/224 ح 687، مسنداحمد 4/142. [324]- بخاری این حدیث را در پی روایتی طولانی نقل کرده است:2/347 ح 864. [325]- بخاری 2/349 ح 867، مسلم 1/446 ح (232-645)، ابوداود 1/293 ح 423، ترمذی 1/287 ح 153، نسایی 1/271ح546، ابن ماجه 1/220ح 669، دارمی 1/300 ح1216 و دارمی عبارت «من الغلس» را نقل نکرده است.، مؤطا مالک 1/5 ح 4 از کتاب وقوت الصلاة، مسنداحمد 6/178 و 179. [326]- بخاری 2/54 ح 576، مسنداحمد 3/170. [327]- مسلم 1/448 ح (238-648)، ابوداود 1/299 ح 431، ترمذی 1/322 ح 176، نسایی 2/113 ح 859، ابن ماجه 1/398 ح 1256، دارمی 1/304 ح 1228، مسنداحمد 5/169. [328]- بخاری 2/56 ح 579، مسلم 1/424 ح (163-608)، ابوداود 1/288 ح 412، ترمذی نیز به همین معنی روایت کرده است: 2/402 ح 524، نسایی 1/257 ح 517 و بهمین معنی ابن ماجه 1/356 ح 1122 روایت کرده است.، مؤطا مالک 1/6 ح 5، مسنداحمد 2/254. [329]- بخاری 2/37 ح 556، نسایی 1/257 ح 517، مسنداحمد 2/399، مسلم نیز این حدیث را در صحیحش از عایشه ـ ًلـ با الفاظی نزدیک نقل نموده است:1/424ح (164-609). [330]- بخاری هر دو روایت را به صورت متصل در 2/70ح597 روایت کرده و آیه‌ی: «و أقم الصلاة لذكري» را نیز اضافه کرده است، مسلم 1/477 ح(315-684) و 1/477ح(314-684)، ابوداود 1/307 ح442، ترمذی روایت اول را نقل نموده است: 1/335ح178 و نسایی نیز فقط روایت اول را بدون ذکر «او نام عنها» روایت کرده است: 1/293ح613، ابن ماجه نیز بسان نسایی به روایت حدیث پرداخته است:1/227ح696، دارمی 1/305 ح 1229، مسنداحمد 3/100. [331]- مسلم این حدیث را بدون ذکر آیه‌ی «و أقم الصلاة لذکری» از ابوقتاده در پی روایتی طولانی نقل نموده است:1/472ح(311/681)، ابوداود نیز نظیر آن را روایت کرده است: 1/304 ح 437، ترمذی 1/334ح177، نسایی 1/294ح615 و لفظ مشکوة نیز از ترمذی است با این تفاوت که ترمذی به ذکر آیه نپرداخته است، ابن ماجه 1/228 ح698، مسنداحمد 5/298. [332]- ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ[طه: 14].