فصل دوم
663 – (10) عن أبي هريرةَ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «الإمامُ ضامِنٌ، والمؤَذِّنُ مُؤْتَمَنٌ. اللَّهُمَّ أَرْشِدِ الأَئِمَّةَ، واغْفِرْ للمُؤَذِّنينَ». رواه أحمد، وابوداود، والترمذي، والشَّافعيُّ، وفي أخرى له بلفظ «المصابيح» [395].
663 – (10) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: پیشنماز (علاوه از نماز خویش) ضامن و کفیل (نماز مردم نیز)است، (از اینرو بر او لازم و ضروری است که حد امکان در ظاهر و باطن بکوشد، تا اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزههای نبوی و احکام و دستورات شرعی، و آداب و شرایط و سنن و فرائض و خشوع و خضوع نماز را در امامت خویش رعایت نماید تا اینکه نماز به خوبی و درستی و بدون هیچ مشکلی برگزار گردد).
و اذانگو نیز در حقیقت امانتدار است (از اینرو بر او نیز لازم و ضروری است که منافع شخصی، اغراض فردی، و امیال نفسی را کنار بگذارد و بدون رعایت هرگونه مصلحت و سازشی در وقت معین اذان گوید و مردمان را به سوی عبادت و پرستش خدای متعال فراخواند). پروردگارا! پیشنمازان را به راه راست (و به علم توأم با عمل و صداقت و اخلاص) رهنمون ساز، و اذانگویان را (که در برخی اوقات، وقت و بیوقت اذان میدهند و از آنها نسبت به این قضیه، کوتاهی و تقصیری سر میزند) ببخش و مغفرت فرما.
[این حدیث را احمد، ابوداود، ترمذی و شافعی روایت کردهاند. و امام شافعی در روایتی دیگر نیز این حدیث را با لفظ «مصابیح» روایت کرده است که عبارت است از:«الأئمة ضمناء والمؤذنون أمناء فأرشد الله الائمة وغفر للمؤذنين»]
شرح: در حقیقت در این حدیث، پیامبر ج مسئولیت و وظیفهی خطیر پیشنماز و اذانگو را بیان میدارد و در حق هر دوی آنها، دعای خیر میکند، و همین دعای پیامبر ج بدون شک، بزرگترین و سترگترین فضیلت و برتری برای پیشنمازان خداترس و نیکوکار، و اذانگویان مخلص و ربّانی است.
664 – (11) وعن ابن عبَّاسِ، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ أذَّنَ سَبعَ سِنين مُحتَسِباً؛ كُتِبَ له بَراءَةٌ منَ النَّارِ». رواه الترمذي، وابوداود، وابن ماجة [396].
664 – (11) ابنعباس ـ بـ گوید: پیامبر ج (پیرامون فضیلت و برتری اذان و اذانگویان) فرمود: هرکس هفت سال (از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل و) به قصد ثواب و پاداش (نه به قصد به چنگآوردن مال و ثروت و اجرت و مزد و شهرت و جایگاه اجتماعی) اذان گوید، برایش پروانهای مبنی بر نجات و رهایی وی از آتش سوزان دوزخ، نوشته خواهد شد.
[این حدیث را ترمذی، ابوداود و ابنماجه روایت کردهاند].
«محتسباً»:به قصد چشم داشتن به مزد و ثواب خدا در روز رستاخیز «براءة»: پروانهی خلاصی. اجازه نامهای که دارندهاش را در انجام کاری و یا اخذ حقی، قادر گرداند.
665 – (12) وعن عُقبةَ بنِ عامرٍ، قال: قال رسولُ الله ج: «يَعْجَبُ ربُّك مِنْ راعِي غَنَمٍ في رأسِ شَظِيَّةٍ للجَبَلِ يُؤَذِّنُ بِالصَّلاةِ ويُصلّي، فيقولُ اللَّهُ عزَّ وجلَّ: أُنظُرُوا إلى عَبْدي هذا، يُؤَذِّنُ ويقيمُ الصَّلاةَ، يخافُ مِنِّي، قدْ غَفَرتُ لعَبدي، وأدْخَلتُه الجنَّةَ». رواه ابوداود، والنّسائيّ [397].
665 – (12) عقبة بن عامر س گوید: پیامبر ج فرمود: پروردگارت آن چوپانی را دوست میدارد (که از مردم و فتنهها فاصله گرفته و) در سر کوهی گوسفندانش را میچراند و در هنگام نماز، اذان میگوید و نماز خویش را میخواند. خداوند ﻷ(از روی فخر و مباهات به فرشتگان مقرب درگاه خویش) میفرماید: به این بندهام بنگرید که چگونه برای نماز، اذان و اقامه میگوید و چه طور از من میترسد و پروا میکند، (بدانید که) براستی من بندهام را بخشیده و او را وارد بهشت نمودهام.
[این حدیث را ابوداود و نسایی روایت کردهاند].
«یُعجب ربّك»:کنایه از دوست داشتن و رضایت و خرسندی است. یعنی خداوند چوپانی را دوست میدارد واز او راضی و خرسند است که در سر وقت اذان میگوید و نماز خودش را میخواند.
«راس شظیِّه»:بر سر پارهای از کوه.
666 – (13) وعن ابن عمرَ، قال: قال رسولُ الله ج: «ثَلاثةٌ على كُثْبانِ المِسكِ يومَ القِيامَةِ: عَبدٌ أدَّى حقَّ اللَّهِ وحقَّ مولاهُ، ورجلٌ أمَّ قَوماً وهُم به راضُونَ، ورجلٌ يُنادِي بِالصَّلَوَاتِ الخمسِ كلَّ يومٍ وليْلةٍ». رواه الترمذيُّ، وقال: هذا حديثٌ غريب [398].
666 – (13) ابن عمر ـ بـ گوید: پیامبر ج فرمود: سه نفر هستند که در روز رستاخیز، بر تودههایی از مشک قرار میگیرند: نخست بردهای که در دنیا، حقوق خداوندی، و حقوقی که به سید و آقایش بر میگردد، به خوبی و به نحو احسن اداء کرده باشد. دوم پیشنماز جامعه و مردمی که آنان از او و عملکردش راضی و خشنودند (و امامت خویش را بر آنان تحمیل نکرده باشد) و دگر کسی که در شبانهروز، پنج بار اذان گوید (و مردمان را به سوی نماز فرا خواند).
[این حدیث را ترمذی روایت کرده و گفته است: حدیثی غریب است].
«کُثبان»: به هر چیز جمعآمده که اندک باشد «الکثبة»و یا «کثبان»میگویند، مانند: تپه و غیره. «المسك»: مادهی خوشبویی که در ناف آهوی مشک تولید میشود.
«اَمَّ قوماً»:برای گروهی در نماز مقتدا و پیشنماز شد.
667 – (14) وعن أبي هريرةَ، قال: قال رسولُ الله ج: «المؤذِّنُ يُغفَرُ له مَدىَ صَوتِه، ويَشهَدُ له كُلُّ رَطْبٍ ويابِسٍ. وشاهِدُ الصَّلاةِ يُكتَبُ له خمسٌ وعِشرونَ صَلاةً، ويُكَفَّرُ عنه ما بينَهُما». رواه أحمدُ، وابوداود، وابن ماجة. وروى النّسائيُّ إلى قوله: «كُلُّ رَطْبٍ ويابس»، وقال: «ولَه مثلُ أجْرِ مَنْ صلّى» [399].
667 – (14) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: گناهان اذانگو، به اندازهی مسافتی که صدای اذانش بدان برسد، بخشوده میشود (یعنی هر اندازه که آواز برای اذان رساتر و بلندتر باشد، به همان اندازه، معاف شدن گناهانش نیز بیشتر میشود).
و هر تر و خشکی که صدای مؤذن را میشنود در روز رستاخیز برای او شهادت میدهد، و کسی که به ندای مؤذن لبیک میگوید و در نماز با جماعت شرکت میکند، فضیلت و ثوابی معادل 25 نماز به دست میآورد و از گناهان (صغیرهاش) که میان دو نماز وجود دارد، معاف میشود.
[این حدیث را احمد، ابوداود و ابنماجه روایت کردهاند. و نسایی نیز تا «كل رطب ويابس» روایت نموده و این عبارت را نیز آورده است: «و له مثل أجر من صلي»:پاداش مؤذن که مردم را به سوی نماز فرا خوانده است، به سان پاداش همهی کسانی است که به ندای او لبیک گفتهاند و در نماز شرکت کردهاند و نماز خواندهاند].
«رطب»: تر. «یابس»:خشک.
668 – (15) وعن عثمانَ بن أبي العاص، قال: قلتُ: يا رسولَ الله! إجعَلني إمام قومي. قال: «أنتَ إمامُهم، وَاقْتَدِ بأضعَفِِهِم، واتَّخِذْ مؤذِّناً لا يأخذُ على أذانِه أجْراً». رواه أحمد، وابوداود، والنّسائيُّ [400].
668 – (15) عثمان بن ابی العاص س گوید: به پیامبر ج گفتم: ای رسولخدا ج! مرا پیشنماز قومم قرار بده. پیامبر ج فرمود: تو مقتدا و پیشنماز آنان هستی و در امامت و پیشنمازی خویش، حال ناتوانان و ضعیفان را رعایت کن(و نمازت را بر حسب توانایی ضعفاء و بیماران بخوان، چرا که مبنای شریعت نیز بر آسانگیری و رفع عسر و حرج از بندگان است) و برای اعلام نمودن وقت نماز مؤذنی را انتخاب کن که در مقابل اذانش، پاداشی دریافت نکند (بلکه اذان را تنها به منظور کسب رضای خدا بگوید و در قبال آن، چشمداشتی به مزد و پاداش مردم نداشته باشد).
[این حدیث را احمد، ابوداود و نسائی روایت کردهاند].
شرح: در پرتو این حدیث و احادیثی دیگر از این دست، بیشتر علماء و صاحبنظران متقدم و پیشین اسلامی و فقهی بر این باورند که برای اذان گفتن، گرفتن اجر و مزد درست نیست.
ولی برخی از متأخرین احناف، با توجه به تحولات و تغییرات زمان، گرفتن اجرت را برای اذان جایز دانستهاند، البته به شرطی که هدف و انگیزهی اصلی مؤذن، رضای خدا باشد و از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل اذان گوید و مردم را به سوی نماز فراخواند و در ضمن اگر ناگریز به گرفتن حقوق و اجرت شد، میتوان در مقابل دیگر خدمات، برای خویش اجرت تعیین کند و در وقت قرارداد، اسم اذان را نگیرد.
البته فتوای متأخرین بر حسب تغییرات و تحولات زمان است و شایسته نیز است که شرایط زمانه و عصرمان را در نظر بگیریم تا فقهمان امروزی گردد. باید به تغییرات و تحولات زمانه توجه کرد، چرا که هر عصر و زمانهای مشکلات، واقعیات و نیازمندیهای مخصوص به خود را دارد، عصر ما دچار تغییراتی شده و نسبت به گذشته، تغییرات زیادی کرده است، پس باید این تغییرات در فقه و فتوا نیز خود را نشان دهد (البته در چهارچوب اصول و موازین کلی اسلامی) زیرا فقه، مادهای است زنده، نرم، پویا و متحرک و اصلاً چیز جامدی نیست.
به علاوه برخی از وقایع و امور قدیم دستخوش تغییر حالات و اوصافی شدهاند که به سبب تغییر طبیعت، حجم و تأثیر آن و حکم وقایع هم دستخوش تغییر میشوند و حوادث جدید هیچگونه مناسبت و سازشی با حکم و فتوایی که گذشتگان دربارهی آن صادر نمودهاند، نخواهند داشت و این امر باعث شد که فقهاء و صاحبنظران اسلامی بر حسب تغییر زمان، مکان، عرف، عادات و حالت، اقرار به تغییر فتوا نمایند، و این موضوع در بسیاری از کتب مذاهب متبوع، به چشم میخورد و علماء گذشته برای عصر و زمان خودشان اجتهاد کردهاند و فتوا دادهاند، پس علماء و صاحبنظران اسلامی ما نیز که از صلاحیت علمی و عملی کافی برخوردارند، نیز متناسب با عصر و زمانهی خودشان اجتهاد کنند و فتوا دهند شاید آن چیزهایی که آنان اجتهاد میکردند و فتوا میدادند، متناسب با جامعه و زمانه و حال خودشان بود، اکنون دیگر آن چیزها، مناسب و شایستهی عصر و زمانهی ما نیست.
وقتی که دانشمندان در زمانهای گذشته، علیرغم سکون و ایستایی زندگی بشریت، قادر به تغییر فتوا بر حسب تغییر زمان، مکان، عرف و عادات و حالت میشدند، تا آنجا که راجع به بعضی از اختلافات میان امام ابوحنیفه و شاگردانش گفته شده است:«هذا إختلاف عصر وزمان وليس أختلاف حجة وبرهان» [این اختلاف مربوط به عصر و زمان است، نه اختلاف دلیل و برهان]، پس اگر اختلاف آنان اینگونه بوده، اختلاف عصر ما با عصر آن بزرگان باید چگونه باشد.
و باید دانست که وقایع زندگی، پیوسته در تغییر و تحول و حالات جامعه در تطور و دگرگونی میباشد، و شریعت مقدس اسلام نیز در هر زمان و مکان حاکم، و صلاحیت پاسخگویی به تمام خواستههای بشریت را دارا است.
با در نظرگرفتن این مسائل، علمای متأخر احناف فتوا دادهاند که با توجه به تحولات و تغییرات زمان، گرفتن اجرت (البته آن هم به ناچار) درست است.
669 – (16) وعن أمِّ سلمةَ [ل]، قالتْ: عَلَّمَنِي رسولُ الله جأنْ أقولَ عندَ أذانِ المغرِبِ: «اللَّهُمَّ هذا إقْبالُ لَيلِكَ، وإدْبارُ نهارِكَ، وأصْواتُ دُعاتِكَ؛ فاغفِرْ لي». رواه ابوداود، والبَيهقيُّ في «الدَّعَواتِ الكبير» [401].
669 – (16) ام سلمه ـ لـ گوید: رسولخدا ج به من یاد داد تا در موقع اذان مغرب چنین بگویم: «اللهُمَّ هذا إقْبالُ لَيلِكَ، وإدْبارُ نهارِكَ، وأصْواتُ دُعاتِكَ؛ فاغفِرْ لي» «پروردگارا! این وقت (مغرب) هنگام روآوردن شب تو و رفتن روز تو، و زمان بلندشدن منادیان و دعوتکنندگان (مؤذنان) به سوی طاعتت (نماز) میباشد، پس به برکت این لحظه، مرا ببخش و مورد عفو و بخشش قرار بده».
[این حدیث را ابوداود و بیهقی در «الدعوات الکبیر» روایت کردهاند].
«دُعاتك»:مراد اذانگویان میباشند که مردم را به سوی نماز و طاعت خدای ﻷفرا میخوانند.
670 – (17) وعن أبي أُمامَةَ، أو بعض أصحابِ رسولِ الله ج، قالَ: إنَّ بلالاً أخذَ في الإقامةِ، فلمَّا أنْ قالَ: قدْ قامتِ الصَّلاةُ. قالَ رسولُ الله ج: «أقامَها اللَّهُ وأدامَها». وقال في سائِرِ الإقامَة: كنحوِ حديث عمرَ في الأذانِ. رواه ابوداود [402].
670 – (17) از ابواُمامه س، یا از یکی دیگر از یاران رسولخدا ج روایت است که گفت: بلال س شروع به گفتن اقامه کرد و چون به «قد قامت الصلوة» رسید، پیامبر ج در پاسخ آن فرمود: «أقامها الله وأدامها» [خداوندﻷ، نماز را بر پا، و پیوسته آن را پایدار و ماندگار دارد].
راوی گوید: پیامبر ج در بقیهی الفاظ و واژههای اقامه، مانند حدیث عمر س در اذان گفت [یعنی هر چه مؤذن میگفت و ایشان میشنوید، تکرار میفرمود، به جز اینکه در «حی علی الصلوة» و «حی علی الفلاح»، لا حول ولا قوة الا باالله، و در جواب «قد قامت الصلوة»، اقامها الله وادامها، میگفت].
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
671 – (18) وعن أنس، قال: قال رسولُ اللَّهِ: «لا يُرَدُّ الدعاءُ بَينَ الأَذانِ والإقامةِ». رواه ابوداود، والترمذيّ [403].
671 – (18) انس س گوید: پیامبر ج فرمود: دعا در بین اذان و اقامه رد نمیشود (پس برای نمازگزاران محترم، مستحب است بین اذان و اقامه، بسیار دعا کنند و نیازمندیهای مادی و معنوی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی، سیاسی و نظامی، فرهنگی و اقتصادی، عبادی و خانوادگی و... خود را از خداوند بطلبند، چون در این هنگام دعا اجابت میشود.)
[این حدیث را ابوداود و ترمذی روایت کردهاند].
672 – (19) وعن سهل بن سعدٍ، قال: قال رسولُ الله ج: «ثِنتَان لا تُرَدَّان: ـ أو قَلَّما تُرَدَّانِ ـ الدُّعاءُ عِندَ النِّداءِ، وعِندَ البَأسِ حينَ يَلحَمُ بعضُهم بعضاً». وفي رواية: «وتحتَ المطَرِ». رواه ابوداود، والدارميُّ؛ إلاَّ أنَّه لم يذكُرْ: «وتحتَ المطَر» [404].
672 – (19) سهل بن سعد س گوید: پیامبر ج فرمود: بدون تردید، دو دعا رد نمیشود ـ یا اینکه احتمال رد شدنشان خیلی کم است ـ: نخست دعا در وقت اذان، و دیگری، دعا در وقت جنگ و پیکار با دشمنان و بدخواهان اسلام و مسلمین، وقتی که تنور جنگ داغ میشود و خون در چشمان جنگجویان و قهرمانان و یکّهتازان میافتد، و برخی از آنها برخی دیگر را به بدترین وجه میکشند.
و در روایتی آمده است: دعا در وقت نزول باران الهی نیز رد نمیشود.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده و دارمی نیز این حدیث را بدون ذکر «و تحت المطر» روایت نموده است].
«البأس»:جنگ و پیکار. «یلحم» از مادهی لحم است یعنی: برخی از جنگجویان برخی دیگر را به بدترین وجه بکشند.
673 – (20) وعن عبدِ اللَّهِ بن عَمرٍو، قال: قال رجلٌ: يا رسولَ الله! إنَّ المؤَذِّنينَ يَفضُلوُنَنا: فقالَ رسولُ الله ج: «قُلْ كما يقولونَ، فإذا انتَهَيتَ فَسَلْ، تُعْطَ». رواه ابوداود [405].
673 – (20) عبدالله بن عمرو س گوید: مردی به پیامبر ج گفت: ای رسولخدا ج! (با فضایل و محاسن و خوبیها و ویژگیهایی که شما برای مؤذنان بیان داشتید، معلوم میشود که آنها در ثواب و پاداش) از ما بهتر و برترند، و تفوق و فضیلت قابل ملاحظهای بر ما دارند (چرا که آنها اذان میگویند و ما نمیگوئیم)!
پیامبر ج فرمود: هر چه را که اذانگویان میگویند، تو نیز تکرار کن، و هنگامی که اذان و تکرارش پایان یافت، از خداوند بخواه، که به تو عطا خواهد شد.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
شرح: پس اگر مسلمانی میخواهد به بهشت برین خدا و رضایت و خشنودی، و ثواب و پاداش بیکران او تعالی دست یابد، برایش زیبنده است که هرگاه اذان و اقامه را میشنود، او نیز هر آنچه را که مؤذن میگوید، تکرار کند تا بشارتهای روحبخش و تعالیآفرین پیامبراکرم ج مبنی بر دخول بهشت، و شفاعت پیامبر ج در حق او، تحقق یابد و خویشتن را از جرگهی محرومان و زیانکاران جدا سازد.
[395]- مسنداحمد 2/461، ابوداود 1/356 ح 517، ترمذی 1/402 ح 207، مسند شافعی ص 56 امام شافعی در مسند همین حدیث را با همین لفظ نقل کرده است و در ص 33 با لفظ «الأئمة ضمناء ..» ذکر کرده است. [396]- ترمذی 1/400 ح 206 و قال: حدیث غریب و تکلم فی سنده، ابن ماجه 1/240 ح 727. [397]- ابوداود 2/9ح 1203، نسایی 2/20 ح 666، مسنداحمد 4/157. [398]- ترمذی 4/312 ح 1986 وقال: حسن غریب، احمد بن حنبل نیز این حدیث را در مسند 25/26 با تقدیم و تأخیر روایت کرده است. [399]- مسنداحمد 2/411، ابوداود 1/353 ح515، ابن ماجه 1/240 ح 724، نسایی نیز این حدیث را تا عبارت «کل رطب و یابس» روایت نموده است:2/12ح 248. [400]- ابوداود 1/363 ح 531، نسایی 2/23 ح 672، مسنداحمد 4/217، مسلم نیز به معنای بخش اول حدیث روایتی را نقل کرده است:1/341 ح (186- 468)، ابن ماجه نیز این حدیث را در دو جا از سننش نقل کرده است بخش اول حدیث را در 1/236ح 714 و بخش دوم حدیث را در 1/316ح987 و 988 روایت کرده است. [401]- ابودود 1/362 ح 530، ترمذی 5/536 ح 3589 و قال حدیث غریب. [402]- ابوداود 1/360ح 528. [403]- ابوداود 1/358 ح 521، ترمذی 1/415 ح 212 و قال: حسن صحیح، مسنداحمد 3/119. [404]- ابوداود 3/45 ح 2540 و روایت دوم را نیز در 3/46 با عبارت «و وقت المطر» نقل کرده است، دارمی 1/293 ح 1200. [405]- ابوداود 1/360ح 524.