فصل اول
887- (1) عن ابن عباس قال: قال رسول الله ج: أُمِرتُ أن أسجُدَ على سبعَةِ أعظُمٍ على الجِبهةِ واليدين والرُّكبَتَينِ وأطرافِ القَدَمَينِ ولا نَكفِتُ الثِّيابَ ولا الشَّعر.(متفق عليه) [630].
887 ـ (1) ابن عباس ـ بـ گوید: پیامبر ج فرمود: (از سوی خدا) فرمان یافتم که بر هفت عضو بدن سجده نمایم و این اعضای هفتگانه که باید بر زمین گذاشته شوند، عبارتند از: پیشانی، کف هردو دست، هردو زانو و سر پنجهی هردو پا، و نیز به من امر شده که نباید به هنگام نماز، لباس و موی سر را جمع کنیم.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «ولا نكفت الثوب ولا الشعر»[نباید به هنگام نماز، لباس و موی سر را جمع کنیم].: برخی از نمازگزاران هنگامی که به سجده میروند، میکوشند تا لباسها و موهای خود را از آلودهشدن به خاک باز دارند، چون این امر منافی با روح سجده است، پیامبر ج از آن منع فرمود.
در حقیقت، انسان نمازگزار برای خدا رکوع میکند و در پیشگاه او پیشانی برخاک مینهد و غرق در عظمت او میشود و خودخواهیها و خودبرتربینیها را فراموش میکند و عزیزترین اعضای بدن خویش (پیشانی) را با تواضع و فروتنی و خشوع و خضوع، بر خاک مینهد و در هر شبانهروز، هفده رکعت و در هر رکعت، دو بار پیشانی بر خاک در برابر خدا میگذارد و خود را ذرهی کوچکی در برابر عظمت و بزرگی او میبیند، بلکه صفری در برابر بینهایت؛ پردههای غرور و خودخواهی را کنار میزند، تکبر و برتریجویی را درهم میشکند و درهم میکوبد و با پائینانداختن سر و خمشدن و پیشانی برخاک مالیدن، فروتنی و تواضع و بندگی و نیازمندی و بینوایی و فقیری خویش را به خداوند ﻷنشان میدهد.
از اینرو، چون جمعکردن لباس و مو از رسیدن به زمین، نشانهی تکبر و غرور، و خودخواهی و خودبزرگبینی و بیانگر منافات و تضاد با روح سجده است، پیامبر ج از آن منع کرد.
و علت تشریع این احکام، توجه و اقرار انسان مسلمان به ربوبیت پروردگار و مبارزه با شرک و بتپرستی و قیام در پیشگاه پروردگار در نهایت خضوع و نهایت تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضای بخشش از معاصی گذشته و نهادن پیشانی بر زمین همه روزه، برای تعظیم پرورگار است. و نیز هدف آن این است که انسان همواره هوشیار و متذکر باشد تا گرد و غبار فراموشکاری و غرور و نخوت بر دل او ننشیند، مست و مغرور و خودخواه وخودمحور نشود، خاشع و خاضع باشد، طالب و علاقمند افزونی در مواهب دین و دنیا گردد و مولا و مدبر و خالق خویش را فراموش نکند و روح سرکشی و طغیانگری بر او غلبه ننماید.
888 – (2) وعن أنس قال: قال رسول الله ج: إعتَدِلوُا في السُّجود ولايَبسُطُ أحَدُكُم ذِراعَيهِ إنبِساطَ الكَلبِ. (متفق عليه) [631].
888- (2) انس س گوید:پیامبر ج فرمود: در سجده، اعتدال را رعایت کنید (و با آرامش و اطمینان و طمأنینه و تأنّی آن را انجام دهید) و هیچ یک از شما مانند سگ، ساعدهایش را در وقت سجده بر روی زمین پهن نکند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
889 – (3) عن البراء بن عازب قال: قال رسول الله ج: «إذا سَجَدتَّ فضع كَفَّيكَ وارفَع مِرفَقَيكَ رواه مسلم [632].
889 - (3) براءبن عازب س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه به سجده رفتی، دو کف دستت را (روی زمین) قرار بده وآرنجهایت را از زمین بلند کن (البته این دورکردن دو دست از دو پهلو در رکوع و سجود، اختصاص به مردان دارد اما زنان باید در رکوع و سجود دو دست رابه پهلو بچسبا نند).
[این حدیث رامسلم روایت کرده است].
890 – (4) وعن ميمونة قالت: كان النبي جإذا سجد جافىَ بين يَدَيه حَتَّى لو أن بَهمَةً أرادًت أن تَمُرَّ تَحتَ يَديه مَرَّت. هذا لفظ أبي داود كما صرَّح في شرح السنة بإسناده ولمسلم بمعناه: قالت: كان النبي جإذا سجد لو شاءَتَ بَهمَةً أن تَمُرَّ بين يديه لَمَرَّت [633].
890 (4) ام المؤمنین میمونه ـ لـ گوید: پیامبر ج وقتی به سجده میرفت، بین دستها با پهلوها و بین شکم با رانهایش را فاصله میانداخت تا جایی که اگر بزغالهای میخواست از زیر دستهای پیامبر ج بگذرد، میتوانست بگذرد.
[این لفظ ابوداود است چنانچه شیخ بغوی در«شرح السنة» با اسنادش به این موضوع تصریح کرده است].
و مسلم نیز به همین معنی روایت کرده است: میمونه ـ لـ گوید: پیامبر ج گاه به سجده میرفت (و به اندازهای بین دستها با پهلوها و شکم با رانها فاصله میانداخت که) اگر بزغالهای میخواست از زیر دستهای پیامبر ج بگذرد، میگذشت.
«جافي»:آن چیز را دور کرد. «بهمة»: بچهی گوسفند یا بز(بره یا بزغاله)
891 – (5) وعن عبدالله بن مالك بن بُحَينَة قال: كان جإذا سَجَدَ فَرَّجَ بَينَ يَدَيهِ حَتى يَبدُو بَياضَ إبطَيهِ. (متفق عليه) [634].
891- (5) عبدالله بن مالک ابن بحینه س گوید: پیامبر ج هرگاه به سجده میرفت، بین دستها با پهلوهایش فاصله میانداخت و آنها را خوب از همدیگر جدا میکرد تا جایی که سفیدی زیر بغلش، ظاهر و نمایان میشد (و معلوم است که آن روزها با کوتاهکردن آستین جامه و گشادکردن آن ممکن بود سفیدی زیر بغل پیدا شود).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
892 – (6) وعن أبي هريرة قال: كان النبي جيقول في سجوده: اللَّهُم اغفِر لِي ذَنبِي كُلَّه دِقَّه وَجِلَّه وَأوَّلَه وآخِرَه وعَلانِيَتَه وسِرَّه. رواه مسلم [635].
892- (6) ابوهریره س گوید: پیامبر ج گاهی در سجودش میگفت: «اللهمّ اغفرلي ذنبي كلّه، دقّه وجلّه واوّله وآخره وعلانيّته وسرّه»؛ «بار خدایا! تمام گناهانم را: کوچک و بزرگ، اول وآخر (آنچه که پیش فرستادهام وآنچه را پس افکندم) و نهان وآشکار را ببخشای».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
893 – (7) وعن عائشة لا قالت: فَقَدتُ رسول الله جليلة مِن الفِراشِ فَالتَمَستُه فَوَقَعَت يَدَي عَلى بَطنِ قَدَمَيهِ وهو في المسجد وهُما مَنصُوبَتانِ وهو يَقولُ: اللَّهُمَّ إنِّي أعوذ بِرِضاكَ مِن سَخَطِكَ وبِمُعافاتِكَ ِمن عُقُوبَتِكَ وأعوُذُ بِكَ مِنكَ لا أُحصِي ثَناءً عَليكَ أنتَ كَما أثنَيتَ عَلى نَفسِكَ. رواه مسلم [636].
893- (7) عایشه ـ لـ گوید: شبی دیدم که پیامبر ج در بستر نیست (در تاریکی شب) دنبالش گشتم تا جایی که دستهایم به زیر پاهای آن حضرت ج افتاد و ایشان در جای نماز بود و پایش را برزمین راست نگه داشته بود و در سجود این دعا را میخواند: «اللهم انّي اعوذ برضاك من سخطك وبمعافاتك من عقوبتك واعوذ بك منك، لا أحصي ثناءاً عليك، انت كما اِثنَيتَ علي نفسك»؛ «بار خدایا! من از ناخرسندی و خشم و غضبت به خشنودی و رضایت تو، و از کیفر و پادافرهات به عفو و بخشش تو پناه میبرم و نیز از گرفت و مؤاخذهات به تو پناه میبرم. من این توان و قدرت را ندارم تا به بیان ثنا و توصیف شایسته و وصف و شکوه بایستهات بپردازم، فقط همین را میگویم که تو آنچنان هستی که خودت دربارهی ذات خویش بیان فرمودهای و به حمد و ستایش خویش پرداختهای».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
894 – (8) وعن أبي هريرة سقال: قال رسول الله ج: أقربُ ما يكونُ العَبدُ مِن رَبِّه وهُوَ ساجِدٌ فٌأكْثِرُوا الدُّعاءَ. رواه مسلم [637].
894- (8) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: نزدیکترین حالتی که بنده میتواند با پروردگارش داشته باشد، زمانی است که در سجده است (چون در این حالت، بنده در پیشگاه او تعالی، پیشانی برخاک مینهد و غرق در عظمت او میشود و خودخواهیها و خودبرتربینیها را فراموش میکند و عزیزترین اعضای بدن خویش را با تواضع و فروتنی و خشوع وخضوع بر خاک میگذارد و در نهایت خواری و تضرع و اعتراف به بندگی خداوند و مقام الوهیت و ربوبیت پروردگارش قرار میگیرد. از این رو) در سجده زیاد دعا کنید (چون سجده باعث قرب انسان به درگاه خدا میشود. از اینجهت شایستهترین حالات و اوقات برای اجابت دعا است).
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
895 – (9) وعنه قال: قال رسول الله ج: إذا قَرَأ ابن آدم السَّجدَةَ فَسَجَدَ إعتَزَلَ الشَّيطانُ يَبكِي يَقُول: يا ويلَتي أُمِرَ ابنُ آدَمَ بِالسُّجُودِ فَسَجَدَ فَلَهُ الجَنَّةُ وَأُمِرتُ بِالسُّجُودِ فَأَبَيتُ فَلِيَ النَّار. رواه مسلم [638].
895- (9) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: وقتی که انسان، آیهی سجده را میخواند و سجده را به جای میآورد، شیطان به گوشهای میرود وگریه میکند و میگوید: وای بر من! انسان مأمور به سجده گردید و به سجده رفت پس بهشت برای او است و من مأمور به سجده شدم اما سرپیچی و نافرمانی کردم، پس دوزخ برای من است.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: در قرآن چهارده آیهی سجده به شرح زیر وجود دارد:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَيُسَبِّحُونَهُۥ وَلَهُۥ يَسۡجُدُونَۤ۩٢٠٦﴾[الأعراف: 206].
﴿وَلِلَّهِۤ يَسۡجُدُۤ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ طَوۡعٗا وَكَرۡهٗا وَظِلَٰلُهُم بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ۩١٥﴾[الرعد: 15].
﴿يَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ۩٥٠﴾[النحل: 50].
﴿قُلۡ ءَامِنُواْ بِهِۦٓ أَوۡ لَا تُؤۡمِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ إِذَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ يَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ١٠٧﴾[الإسراء: 107].
﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّۧنَ مِن ذُرِّيَّةِ ءَادَمَ وَمِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡرَٰٓءِيلَ وَمِمَّنۡ هَدَيۡنَا وَٱجۡتَبَيۡنَآۚ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُ ٱلرَّحۡمَٰنِ خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَبُكِيّٗا۩٥٨﴾[مریم: 58].
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يَسۡجُدُۤ لَهُۥۤ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ وَٱلنُّجُومُ وَٱلۡجِبَالُ وَٱلشَّجَرُ وَٱلدَّوَآبُّ وَكَثِيرٞ مِّنَ ٱلنَّاسِۖ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيۡهِ ٱلۡعَذَابُۗ وَمَن يُهِنِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّكۡرِمٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَفۡعَلُ مَا يَشَآءُ۩١٨﴾[الحج: 18].
﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱسۡجُدُواْۤ لِلرَّحۡمَٰنِ قَالُواْ وَمَا ٱلرَّحۡمَٰنُ أَنَسۡجُدُ لِمَا تَأۡمُرُنَا وَزَادَهُمۡ نُفُورٗا۩٦٠﴾[الفرقان: 60].
﴿أَلَّاۤ يَسۡجُدُواْۤ لِلَّهِ ٱلَّذِي يُخۡرِجُ ٱلۡخَبۡءَ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَيَعۡلَمُ مَا تُخۡفُونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ٢٥﴾[النمل: 25].
﴿إِنَّمَا يُؤۡمِنُ بَِٔايَٰتِنَا ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُواْ بِهَا خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَسَبَّحُواْ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَهُمۡ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ۩١٥﴾[السجدة: 15].
﴿قَالَ لَقَدۡ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعۡجَتِكَ إِلَىٰ نِعَاجِهِۦۖ وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَيَبۡغِي بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَقَلِيلٞ مَّا هُمۡۗ وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّٰهُ فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّۤ رَاكِعٗاۤ وَأَنَابَ۩٢٤﴾[ص: 24].
﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِ ٱلَّيۡلُ وَٱلنَّهَارُ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُۚ لَا تَسۡجُدُواْ لِلشَّمۡسِ وَلَا لِلۡقَمَرِ وَٱسۡجُدُواْۤ لِلَّهِۤ ٱلَّذِي خَلَقَهُنَّ إِن كُنتُمۡ إِيَّاهُ تَعۡبُدُونَ٣٧﴾[فصلت: 37].
﴿فَٱسۡجُدُواْۤ لِلَّهِۤ وَٱعۡبُدُواْ۩٦٢﴾[النجم: 62].
﴿وَإِذَا قُرِئَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقُرۡءَانُ لَا يَسۡجُدُونَۤ۩٢١﴾[الانشقاق: 21].
﴿كَلَّا لَا تُطِعۡهُ وَٱسۡجُدۡۤ وَٱقۡتَرِب۩١٩﴾[العلق: 19].
این سجدهها را «سجده تلاوت» مینامند. این سجده به کسی واجب است که آنرا بخواند و یا بشنود، اگرچه قصد شنیدن قرآن را داشته و یا نداشته باشد.
و طریقهی انجام آن، این است که بدون اینکه دستهایش را بلند کند، تکبیر گوید و یک سجده ادا نماید، سپس تکبیر گفته و سرش را از سجده بلند کند. و به این ترتیب سجده انجام میگیرد. خاطرنشان میشود که در سجدهی تلاوت «تشهد» و «سلام» وجود ندارد.
896 – (10) وعن ربيعة بن كعب قال: كنتُ أَبِيتُ مع رسول الله جفأتَيتُه بِوَضُوئِه وحاجَتِه فقال لي: سَل،فقلت: أسألُكَ مُرافَقَتِكَ فِي الجَنَّةِ. قال: أوَ غير ذلك؟. قُلتُ: هُوُ ذاك. قال: فَأعِنِّي عَلى نَفسِكَ بِكِثرَةِ السُّجود. رواه مسلم [639].
896- (10) ربيعة بن كعب س گوید: با پیامبر ج شب را میگذراندم (و برای نماز تهجد) آب وضو و دیگر ضروریات ایشان را آماده مینمودم.
شبی پیامبر ج (به خاطر اینکه از من تقدیر و تشکری در برابر خدمات ناچیزم کرده باشد،) به من فرمود: آنچه از خیر دنیا و آخرت میخواهی، از من بطلب (تا من در پیشگاه پروردگار دعا کنم که او تعالی مراد و مقصود تو را برآورده سازد). گفتم: دوستی، همراهی و همدمی شما را در بهشت خواهانم! پیامبر ج فرمود: فقط همین را میخواهی! چیز دیگری بطلب! گفتم: من فقط همین را میخواهم. پیامبر ج فرمود: پس در این آرزوی خویش، مرا با کثرت سجود (نمازخواندن زیاد) یاری کن (یعنی اگر طالب رفاقت و همراهی و دوستی و همدمی من در بهشت هستی، باید مرا با عمل خویش و با عبادت و نیایش زیاد و نماز و کرنش بسیار و راز و نیاز فراوان یاری کنی)
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
897 – (11) وعن معدان بن طلحة قال: لَقِيتُ ثوبان مَولى رسول الله جفقلت: أخبِرنِي بِعَمَلٍ أعمَلُه يَدخُلُنِيَ الله بِهِ الجَنَّةَ فَسَكَتَ ثُم سَألتُه فَسَكت ثُمَّ سَألته الثّالِثَة فقال: سَألتُ عَن ذلك رسول الله جفقال: عَلَيك بِكِثرَةِ السَّجودِ لِلَّه فإنَّك لا تَسجُدُ لِلَّهِ سَجدَةً إلا رفعك الله بها درجة وحَطَّ عَنكَ بها خَطِيئَةً. قال معدان: ثم لقيت أبا الدرداء فسألته فقال لي مثل ما قال لي ثوبان. رواه مسلم [640].
897- (11) معدان بن طلحه س گوید: با ثوبان ـ بردهی آزادشده پیامبر ج ـ ملاقات کردم. بدوگفتم: مرا از عملی آگاه ساز که با عملکردن بدان، خداوندﻷمرا داخل بهشت سازد.
ثوبان خاموش شد و پاسخی به من نداد. سپس دو مرتبه از او پرسیدم، باز هم سکوت را اختیار نمود و پاسخی به من نداد.آنگاه برای بار سوم از او سؤال نمودم پس گفت: همین پرسش را من نیز از پیامبراکرم ج کردم، آن حضرت ج در پاسخ فرمود: از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل به بارگاه خدا، بسیار سجده کن چرا که برای خدا هیچ سجدهای نمیکنی مگر اینکه خداوند ثواب و ترفیع درجهای را برایت در نظر میگیرد و گناهی از گناهانت را میبخشاید.
معدان گوید: پس از آن با ابودرداء ج ملاقات نمودم و از او نیز پیرامون عملی که وارد بهشتم سازد سؤال نمودم. او نیز به من همان پاسخی را داد که قبلاً «ثوبان» به من داده بود.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: انسانی که پیوسته در حال نماز و ذکر و یاد خدا است شایسته است که در آخرت همراه و همدم و دوست پیامبر ج در بهشت باشد چرا که صادقانه و خالصانه به نماز میایستد، تکبیر میگوید، خدا را از همه چیز برتر و بالاتر میشمارد، به یاد نعمتهای او میافتد، حمد و سپاس او را میگوید، او را به رحمانیت و رحیمیت میستاید، به یاد روز جزای او میافتد، اعتراف به بندگی او میکند، از او یاری و کمک میجوید، راه راست و درست را از او میطلبد، با نماز خواندنش، جنبش به سوی حق وحرکتی به سوی پاکی و جهشی به سوی تقوا و خداترسی برمیدارد.
برای خدا رکوع میکند و در پیشگاه او پیشانی بر خاک مینهد و غرق در عظمت او میشود و خودخواهیها و خودبرتربینیها را فراموش میکند، شهادت به یگانگی خدا و گواهی به رسالت پیامبر ج میدهد، بر پیامبرش درود میفرستد و دست به درگاه خدای بر میدارد که در زمرهی بندگان صالح او قرار گیرد و از خدا میخواهد تا گرد و غبار فراموشکاری بر دل او ننشیند و مست و مغرور نشود و خاشع و خاضع باشد و طالب و علاقمند افزونی در مواهب دین و دنیاگردد و روح سرکشی و طغیانگری بر او غلبه ننماید.
او با نماز خواندنش گناهان خویش را میشوید و مغفرت وآمرزش الهی را برایش به ارمغان میآورد و با نماز، خودبینی وکبر خویش را درهم میشکند و با گذاشتن پیشانی بر خاک، خود را ذرهی کوچکی در برابر عظمت او میبیند، پردههای غرور و خودخواهی را کنار میزند، تکبر و برتریجویی را درهم میکوبد و از نماز به عنوان وسیلهای برای پرورش فضایل اخلاقی، محاسن ایمانی، تکامل معنوی، ترقی عرفانی و پیشرفت عملی خویش بهره میگیرد. و با آن از جهان محدود ماده و چهاردیوار عالم طبیعت بیرون میرود و به ملکوت آسمانها اوج میگیرد و با فرشتگان همصدا و همراز میشود و خویشتن را بدون نیاز به هیچ واسطه، در برابر خدا میبیند و با او به گفتگو برمیخیزد.
نماز مجموعهای است از نیت خالص و گفتار پاک واعمال خالصانه که تکرارش در شبانهروز بذر سایر اعمال نیک را در جان انسان میپاشد و روح اخلاص و معنویت را تقویت میکند.
نماز، رمز ارتباط حق و خالق است، تکرار نماز در پنج نوبت در شبانهروز، خود دعوتی است به رعایت حقوق دیگران، و رعایت آن یک عامل مؤثر برای ترک بسیاری از گناهان است. نماز توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار است، مبارزه با شرک و بتپرستی و چندگانهپرستی و قیام در پیشگاه پروردگار در نهایت خضوع و تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضای بخشش از معاصی گذشته و نهادن پیشانی بر زمین، همهروزه برای تعظیم پروردگارجهانیان است. پایبندی به نماز و سجده، پرواز روح به سوی خدا است، نماز عروج روان انسانی به آستانهی خداوندی میباشد، نماز تجلی عشق و تجلی نیاز روح آدمی است. بارقهی نور و دعا و پرستش خداوند از سیما و نگاه نمازگزار و نیایشگر همواره ساطع است و آن را به هر جا که برود با خود میبرد.
نماز، قویترین نیرویی است که انسانها میتوانند ایجاد کنند، نیرویی است که چون قوهی جاذبهی زمین، وجود حقیقی دارد، نماز یادآوری مستمر یگانگی و عظمت خداوند و ابراز اشتیاق برای راهیافتن در مقام قرب «الله» است. این تغییر حالت دائمی، باعث آن میگردد که امور مادی زندگی، آدمی را در خود غرق نکند و نماز، مسلمان را با تصوری عالی از طبیعت خویش، با شرافت انسانی خود آشنا میکند.
دعا و نماز، بزرگترین نیرویی است که برای مبارزه با دشواریهای زندگی روزانه و بدست آوردن آرامش روحی، شناخته شده است. گفتگو با خدا، باید عادت همیشگی آدمی شود نه اینکه چون درماندگی به نهایت رسید، رو به خدا کنیم، باید به خاطر داشته باشیم که هنگام نمازخواندن با خدا صحبت میکنیم و حقیقت و اطاعت سراپای وجودمان را فرامیگیرد. در حقیقت نماز خواه به صورت فردی باشد خواه اجتماعی، تجلی اشتیاق درونی است برای دریافت جوابی در سکوت هراسناک جهان.
فرایند منحصر به فرد اکتشافی است که بوسیلهی آن، منِ جوینده در همان لحظه که نفی خودی خویش را میکند به اثبات وجود خویش میرسد، و به این ترتیب ارزش حقانیت وجود خویش را به عنوان عامل بالندهای در حیات جهان کشف میکند.
پس براستی، انسانی که پیوسته در حال نماز، ذکر و یاد خدا، رکوع و سجده و پرستش و نیایش است، شایسته است که در آخرت، همراه و همدم و دوست پیامبر ج در بهشت باشد.
[630]- بخاری 2/297 ح 812، مسلم 1/354 ح (230-490). [631]- بخاری ح 141، مسلم 1/355 ح (223-493). [632]- مسلم 1/356 ح (234- 494)، مسنداحمد 4/283. [633]- مسلم 1/357 ح (237-496)، ابوداود 1/554 ح 898، نسایی 2/213 ح 1109، ابن ماجه 1/285 ح 880، دارمی 1/351 ح 1331، مسنداحمد 6/331. [634]- بخاری 1/496 ح 390، مسلم 1/356 ح (235- 495)، نسایی 2/212 ح 1106. [635]- مسلم 1/350 ح (216-483)، ابوداود 1/546 ح 878. [636]- مسلم 1/352 ح (222- 486)، ابوداود 1/547 ح 879، ترمذی 5/489 ح 3493، نسایی 2/222 ح 1130، ابن ماجه 2/1262 ح 3841، مؤطا مالک کتاب القرآن 1/214 ح 31، مسنداحمد 6/56. [637]- مسلم 1/350 ح (215-482)، ابوداود 1/545 ح 875، نسایی 2/226 ح 1137، مسند احمد 2/421. [638]- مسلم 1/87 ح (133-81)، ابن ماجه 1/334 ح 1053، مسنداحمد 2/443. [639]- مسلم 1/353 ح (226-489) نسایی 2/227 ح 1138. [640]- مسلم 1/353 ح (225- 488) ترمذی 2/230 ح 388، نسایی 2/228 ح 1139 باختصار به نقل آن پرداختهاند.، مسنداحمد 5/276.