فصل اول
517 – (1) عن شُرَيْح بنِ هانىءٍ، قال: سألتُ عليَّ بن أبي طالب [س]عن المَسحِ على الخُفَّين، فقال: جَعَلَ رسولُ الله جثَلاثَةَ أيامٍ ولَيالِيَهُنَّ للمسافرِ، ويَوماً ولَيْلَةً للمُقيم. رواه مُسلم [240].
517 – (1) شریح بن هانی س گوید: از علی س راجع به مسح خفّین سؤال کردم، فرمود: رسولخدا ج مسح خفین را برای مسافر، سه شبانهروز و برای مقیم، یک شبانهروز، قرار داد و تعیین فرمود.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: امام نووی در شرح مسلم میگوید:
«همهی کسانی که به اجماعشان اعتماد میشود، به جایزبودن مسح خفین در سفر و حضر اجماع کردهاند، خواه برای ضرورت باشد یا غیرضرورت، حتی برای زنی که همیشه در خانه است یا از پا افتادهای که توانایی حرکت ندارد نیز جایز است. تنها خوارج و برخی فرق دیگر، مسح خفین را جایز نمیدانند و مخالفتشان ناقض اجماع نیست». [شرح مسلم 164/3]
و حسن بصری میگوید:
«هفتاد نفر از صحابه ش را دیدم که مسح بر خفین را جایز میدانستند» [نصب الرایة علامه زیلعی 1/162، فتح القدیر 1/99]
و امام ابوحنیفه گفته است
«مسح بر خفین را جایز نمیدانستم تا اینکه راجع به آن دلیلی چون نور خورشید یافتم».
و علامه کرخی میگوید
«نسبت به کسی که مسح بر خفین را جایز نمیداند، بیم آن دارم که کافر باشد».
پس هرکس وضو بگیرد و پس از وضوگرفتن، موزه بپوشد آنگاه وضوی او باطل شود و بخواهد دوباره وضو بگیرد، میتواند در صورتی که مقیم است مدت بیست وچهار ساعت به جای شستن پاها، روی همان موزه مسح کند و در صورتی که مسافر باشد مدت سه شبانهروز میتواند روی همان موزه مسح نماید که این بخششی از سوی خداوند متعال است و به وسیلهی آن بر بندگانش آسان گرفته و دشواری را از آنان برداشته است، چرا که اینکار، به خصوص در روزهای سرد زمستان که هوا بسیار سرد است و شستن پاها با آب سرد مشکل میباشد وضو را آسان میکند.
فقها برای جواز مسح بر موزه، شرایطی را در نظر گرفتهاند، که شماری از آنها عبارتند از:
1- موزه به گونهای باشد که بتوان با آن به راحتی راه رفت (منظور موزههای چرمی یا چارق است).
2- در موزه شکافی به اندازهی سه انگشت یا بیشتر نباشد.
3- چندان ضخیم و زبر باشد که پوست پا پیدا نباشد و هنگام مسح، رطوبت دست به پا نرسد (مانند چرم و نمد).
4- موزه را بعد از وضو و شستن هردو پا بپوشد.
5- خفین باید تا قوزک را بپوشاند.
و هر آنچه شکنندهی وضو است مسح موزهها را نیز میشکند و همچنین کشیدن موزه و سپریشدن مدت مسح (برای مسافر سه شبانهروز و برای مقیم یک شبانهروز) از جملهی شکنندههای مسح موزه است.
518 – (2) وعن المُغيرةِ بن شعبة: أنَّه غَزَا رسولُ الله جغَزوَةَ تَبُوكَ. قال المغيرةُ: فَتَبَرَّز رسولُ الله جقِبَلَ الغائِطِ، فَحَمَلْتُ معه إِداوَةً قبلَ الفجرِ، فلمَّا رَجَعَ أَخَذتُ أُهْرِيْقُ على يَدَيهِ من الإِداوةِ، فغسَلَ يديه ووجهَه، وعليهُ جُبَّةٌ من صُوفٍ، ذهبَ يَحْسِرُ عن ذِراعَيَه، فضاقَ كمُّ الجُبَّة، فأخرَجَ يديه من تحت الجُبَّةِ، وألقى الجُبَّةَ على مَنكِبَيه، وغَسََل ذِراعَيه، ثمَّ مسَح بناصِيَتِه وعلى العِمامَةِ، ثمَّ أهْوَيْتُ لِأنْزِعَ خُفَّيه، فقال: «دَعْهُما فَإِني أدْخَلْتُهُما طاهِرَتَين» فَمَسَحَ عَلَيهِما، ثمَّ رَكَبَ وركِبْتُ، فَانْتَهَينا إِلىَ القَومِ، وقَد قامُوا إِلىَ الصَّلاةِ، ويُصَلّي بهِمْ عبدُ الرَّحمن بنُ عوفٍ، وقد رَكَعَ بهِم رَكعَةً، فَلَمَّا أحَسَّ بالنبيِّ ج، ذهبَ يَتَأخَّرُ، فَأَوْمَأَ إِليه، فَأدْرَكَ النبيُّ جإِحْدَى الرَّكعَتَينِ مَعَه. فَلَمَّا سَلَّمَ، قامَ النبيُّ ج، وقُمْتُ معه، فَرَكَعنَا الرَّكْعَةَ التي سَبَقَتْنا. رواه مسلم [241].
518 – (2) از مغیرة بن شعبه س روایت است که وی همراه با پیامبر ج (برای جنگ و پیکار با دشمنان و بدخواهان اسلام و مسلمین و برای دفاع از کیان قرآن و سنت) به جنگ تبوک رفته بود.
خود مغیرة گوید: پیامبر ج پیش از نماز بامداد برای قضای حاجت بیرون رفت، و من نیز با ظرف پر از آب، او را همراهی میکردم (ایشان برای قضای حاجت از من فاصله گرفت و دور شد تا اینکه از من پنهان گردید) و چون از قضای حاجت فارغ شد و برگشت، شروع کردم که آب ظرف را بر دستش میریختم و ایشان صورت و دستهایشان را شست.
پیامبر ج یک جبّهی پشمی به تن داشت و خواست برای گرفتن وضو، دستش را از آستین آن درآورد، اما به خاطر تنگی آستینهایش نتوانست دستهایش را از آنها بیرون آورد، از اینرو، دستهایش را از زیر آن بیرون آورد و جبّه را بر دوش خویش انداخت و دستهایش را همراه با بازوهایش شست سپس بر موی پیشانی (یعنی به اندازهی موی پیشانی) و عمامهی خویش مسح کرد. پس از آن خواستم تا موزههایش را در بیاورم (تا پاهایش را بشوید) فرمود: آنها را رها کن و در نیاور، چون در حالت طهارت آنها را پوشیدهام (یعنی وضو گرفته و پاهایم را شسته و بعد آنها را پوشیدهام) سپس بر آنها مسح کرد و به وضویش پایان داد.
آنگاه همراه با پیامبر ج بر مرکب خویش سوار شدیم و آهنگ لشگر را کردیم و در حالی بدانها رسیدیم که به اقامهی نماز بامداد به امامت عبدالرحمن بن عوف س ایستاده بودند و عبدالرحمن نیز یک رکعت را برای آنها خوانده بود و چون عبدالرحمن بن عوف س از آمدن پیامبر ج آگاهی یافت خواست تا خویشتن را عقب کشد تا حضرت ج برای امامت نماز جلو رود اما رسولخدا ج اشاره فرمود که سر جایش بایستد. پیامبر ج به یکی از دو رکعت عبدالرحمن بن عوف س رسید، از اینرو چون عبد الرحمن بن عوف س سلام نماز را داد همراه با پیامبر ج از جای برخاستیم و رکعتی را که از ما فوت شده بود اقامه نمودیم.
[این حدیث را مسلم را روایت کرده است]
«ثمَّ مسَح بناصِيتِه وعلى العِمامة»: چنانچه قبلاً نیز بیان شد، از مجموع تمام روایات و اخباری که از پیامبر ج به ما رسیده است، میتوان چنین برداشت کرد که آن حضرت ج هیچگاه تنها بر عمامه مسح نکرده است بلکه مقدار مفروض سر را مسح میفرمود و بعد با دست خود بر عمامه مسح نموده است. چنانچه در همین حدیث و حدیث شماره 399 وارد شده که پیامبر ج هم بر موی پیشانی مسح نموده و هم بر عمامه، یعنی تنها بر عمامه مسح نکرده است بلکه مقدار مفروض سر را مسح کرده و بعد با دست خود بر عمامه مسح نموده است.
[240]- مسلم 1/232ح (85-276)، نسایی 1/84 ح 128، ابن ماجه 1/183 ح 552، دارمی 1/195 ح714، مسنداحمد 1/96. [241]- مسلم 1/317ح (105-274)، بخاری بصورت مختصر و طولانی به نقل این حدیث پرداخته است،ابوداود 1/103 ح 149، نسایی 1/83 ح 125، ابن ماجه 1/181 ح 545، دارمی 1/194 ح 713، مسنداحمد 4/251 خاطر نشان میشود که لفظ حدیث بالا از مسلم است.