فصل اول
689 ـ (1) عن ابن عبَّاس، قال: لما دَخَلَ النبيُّ البيتَ، دعا في نواحِيهِ كُلِّها ولم يُصَلِّ حتى خرج منه، فَلَمَّا خرجَ رَكعَ رَكعتَينِ في قُبُلِ الكعبة، وقال: «هذه القِبلَةُ». رواه البخاري [422].
689- (1) ابنعباس ـ بـ گوید: چون پیامبر ج (در روز فتح مکه) داخل خانهی کعبه شد، در تمام نقاط خانه و در هر گوشه و کنار و اطراف و اکناف آن (برای پیروزی اسلام و مسلمین، و چیرهشدن حق بر باطل، و برچیده شدن کفر و زندقه و شرک و چندگانهپرستی) دعا کرد، و تا وقتی که از درون خانه بیرون آمد، در آن نمازی نخواند، و چون از خانه بیرون شد، در روبروی کعبه، دو رکعت نماز خواند و فرمود: قبله، همین خانهی کعبه است.
[این حدیث رابخاری روایت کرده است].
690 ـ (2) ورواه مسلم عنه، عن أسامة بن زيد [423].
690- (2) و همین حدیث را مسلم از ابن عباس از اسامة بن زيد ش روایت کرده است.
691 ـ (3) وعن عبد الله بن عمر، [ب]أنَّ رسولَ الله جدخلَ الكعبةِ هو وأسامةُ بن زيد، وعثمانُ بنُ طلحةَ الحَجْبِيُّ، وبلالُ بن رباحٍ، فَأغلَقَها عليه، ومَكَثَ فيها، فَسَألْتُ بِلالاً حينَ خَرَجَ: ماذا صَنَعَ رسولُ الله ج؟ فقال: جَعَل عَمُوداً عن يَسارِهِ، وعمودين عن يمينهِ، وثَلاثَةَ أعمَدَةٍ وراءَه، وكان البيتُ يومَئِذٍ على سِتَّةِ أعمدةٍ، ثم صَلّى. متفق عليه [424].
691- (3) عبدالله بن عمرـ بـ گوید: پیامبر ج همراه با «اسامة بن زيد»، «عثمان بن طلحة الحَجَبي» و «بلال بن رباح» ش، داخل خانهی کعبه شدند، آنگاه عثمان بن طلحه (که کلیددار خانهی کعبه بود) درِ خانهی کعبه را بر روی پیامبر ج (و همراهانش) بست و پیامبر ج، درون کعبه قدری درنگ کرد. چون بلال س از درون خانه بیرون شد، از او پرسیدم: پیامبر ج در درون خانه چه کرد؟ گفت: پیامبر ج (رو به سوی دیواری که روبروی درِ خانهی کعبه بود، کرد و در فاصلهی سه ذراع تا آن دیوار ایستاد، به گونهای که از شش رکن خانه، که در آن زمان وجود داشت) یک رکن را در سمت چپ خویش، دو رکن را در سمت راست خویش و سه رکن را پشت سر خویش قرار داد، و آن گاه نماز گزارد.
راوی گوید: در آن زمان، خانهی کعبه، بر شش رکن شالودهگذاری شده بود.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «عَموداً»:ستون خانه. پایه.
به ظاهر میان دو حدیث بالا، تعارض است، چرا که در حدیث ابنعباس ـ بـ به این مسئله اشاره رفته که پیامبر ج وارد خانه شد، ولی در درون خانه نماز نخواند، حال آنکه در حدیث بلال س، بدین موضوع اشاره رفته است که پیامبر ج در درون خانهی کعبه، نماز گزارده است!.
در حقیقت گفتهی بلال س که: «پیامبر ج در درون خانه نماز گزارد»، نسبت به گفتهی ابنعباس ـ بـ، مؤثقتر و درستتر است، زیرا بلال س، همراه آن حضرت ج به داخل خانهی کعبه بوده و ثابت نشده که ابنعباس ـ بـ با آن حضرت ج بوده باشد.
علاوه از این ممکن است، هرکدام از آن دو بزرگوار، بر اساس مشاهدات و معلومات خویش، حدیث را روایت کرده باشند. و در واقع بلال س نمازخواندن پیامبر ج را در درون خانه ثابت میکند و از جریانی خبر میدهد که به احتمال زیاد ابنعباس ـ بـ از آن اطلاعی نداشته است.
به هر حال، تمام علماء و صاحبنظران اسلامی و فقهی بدین امر متفقاند که خواندن نفل در درون کعبه جایز است، اما دربارهی خواندن نماز فرض، اختلافنظر وجود دارد، امام مالک و امام احمد بنحنبل بر این باوراند که خواندن نماز فرض در درون خانهی کعبه درست نیست، و به آیهی﴿فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ شَطۡرَهُۥ﴾[البقرة: 144]. استدلال کردهاند.
ولی امام ابوحنیفه وامام شافعی و اکثر علماء و صاحبنظران فقهی بر آناند که خواندن نماز فرض در درون کعبه درست است و به عموم آیهی﴿أَن طَهِّرَا بَيۡتِيَ لِلطَّآئِفِينَ وَٱلۡعَٰكِفِينَ وَٱلرُّكَّعِ ٱلسُّجُودِ﴾[البقرة: 125]. استدلال جستهاند که نماز فرض و نفل را شامل میشود.
692 ـ (4) وعن أبي هريرة [س]، قال: قال رسول الله ج: «صَلاةٌ في مسجِدي هذا خَيرٌ منْ ألفِ صلاةٍ فيما سِواه، إلاَّ المسجدَ الحَرامَ». متفق عليه [425].
692- (4) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: خواندن یک نماز در مسجد من (مسجد النبی) بهتر و برتر از خواندن هزار نماز در سائر مساجد است، به جز مسجد الحرام (که نماز در آن، برابر با صدهزار نماز است).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: نخستین اقدام رسولخدا ج در مدینهی منوره، ساختن مسجد بود، پیش از آن، در قبا نیز مسجدی به دست آن حضرت ج و اصحاب بزرگوارشان ش ساخته شد که چنین اقدامی نشان از اهمیت نقش مسجد در اسلام دارد.
شریفترین مسجد پس از مسجد الحرام، «مسجد النبی» است که در مدینهی منوره واقع شده است. دربارهی این مسجد است که پیامبر ج فرمود:
«ثواب نماز در مسجد النبی، نسبت به سایر مساجد، برابر با هزار نماز است».
«مسجد النبی»: بیشتر مؤرخان معتقدند که مساحت مسجد در آغاز، حدود 1060 مترمربع بوده است (یعنی 70 ذراع طول و63 ذراع عرض) اما پس از بازگشت رسولخدا ج از غزوهی خیبر در سال 7 هـ.ق به دلیل افزایش تعداد مسلمانان به مساحت مسجد افزوده شد و طول و عرض آن هر یک، به حدود یکصد ذراع افزایش یافت و مساحت آن به 2475 مترمربع رسید و در نتیجه، مسجد به شکل مربع درآمد.
عمربن خطاب س در سال 17 هـ.ق از طرف غرب، 20 ذراع (10 متر)، از جانب قبله، 10 ذراع (5 متر)، و از سوی شمال 30 ذراع (15 متر) به مسجد افزود و در نتیجه طول مسجد به 140 متر و عرض آن به 60 متر و مساحت آن به 3575 متر مربع رسید.
عثمان بن عفان س در سال 29ـ30 هـ.ق 496 مترمربع به مسجدالنبی افزود و مساحت آن به 4071 مترمربع رسید و تا زمان ولید بن عبدالملک، به همین شکل باقی ماند.
ولید در سالهای 88 ـ91 هـ.ق 2369 مترمربع به مساحت مسجد افزود و مساحت آن به 6440 مترمربع رسید.
مهدی عباسی در سال 161 هـ.ق بار دیگر دست به توسعه مسجد زد و مساحت آن را به 8890 مترمربع رسید.
در عصر ممالیک(سلاطین سلسلهی ممالیک مصر)، قایتبای به سال 888 هـ.ق 120 متر مربع به مساحت مسجد افزود و مساحت آن را به 9010 مترمربع رساند.
سلطان عبدالحمید عثمانی در سالهای 1265 ـ 1277 هـ.ق 1293 متر مربع به مساحت مسجد افزود و مساحت آن را به 10303 مترمربع رساند.
پس از روی کارآمدن سعودیان، در توسعهی اول سال 1372 هـ.ق 6024 متر مربع به مساحت مسجد افزوده شد و مساحت کل مسجد به 16327 مترمربع رسید.
در توسعهی دوم که از سال 1405 هـ.ق آغاز شد 82000 مترمربع دیگر به مساحت مسجد افزوده شد و مساحت آن به 98500 مترمربع رسید که بیش از 167000 نمازگزار را در خود جای میدهد. گفتنی است که با توسعهی اطراف حرم، هزاران نفر دیگر به ظرفیت نمازگزاران افزوده شده است.
693 ـ (6) وعن أبي سعيدٍ الخُدريِّ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «لا تُشَدُّ الرِّحالُ إلا إلى ثَلاثَةِ مَساجدَ: المسجدِ الحرامِ، والمسجدِ الأقصى، ومسجدي هذا». متفق عليه [426].
693- (5) ابوسعید خدری س گوید: پیامبر ج فرمود: (به قصد زیارت) بار و اثاث سفر، بسته نمیشود مگر به قصد سه مسجد: «مسجد الحرام»، «مسجد الاقصی» واین مسجد من (مسجدالنبی).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: در این حدیث نهی از مسافرت به سائر مساجد شده به جز این سه مسجد، چون مسافرت به سائر مساجد، متضمن رنج ومشقت بوده، بدون اینکه فایدهای در زیادی ثواب و پاداش داشته باشد، برای اینکه تمام مساجد در داشتن ثواب، مساویاند، جز این سه مسجد، زیرا عبادت در مسجدالحرام ثوابش برابراست با «صدهزار نماز» و در مسجد النبی برابر است با «هزار نماز» و در مسجد الاقصی، برابر است با «پانصد نماز». لذا داشتن چنین ثوابی، سفر به سوی آنها را مباح میکند. البته نباید حدیث را اینگونه ترجمه کرد: «لا تشدالرحال [الي الاماكن] الّا الي ثلاثة مساجد»«سفر کرده نمیشود به هیچ جایی جز به سه مسجد». چرا که لازمهی این ترجمه، منع مسافرت برای تجارت و کسب علم و دانش و تحصیل و سایر امور است.
پس باید «مستثنی منه» را «اماکن خاصی» در نظر بگیریم که از جنس «مستثنی» باشد، به این گونه: «لا تشد الرحال [الي المساجد] الّا الي ثلاثة مساجد». یعنی سفر کرده نمیشود به مساجد جز به سه مسجد.
694 ـ (6) وعن أبي هريرة، قال: قال رسول الله ج: «ما بينَ بيتي ومِنبَرِي رَوضَةٌ مِن رِياضِ الجنَّةِ، ومِنبَرِي على حَوضي». متفق عليه [427].
694- (6) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: فاصلهی مابین منزل و منبرم، باغچه و گلزاری از باغچههای بهشت است و منبر من بر حوض کوثر قرار گرفته است.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح:
«روضهی شریفه»: قسمتی از مسجدالنبی که در ناحیهی جنوب شرقی (رو به سمت قبله) قرار دارد، به نام «روضهی مطهر» شناخته میشود. این قسمت فضیلت زیادی دارد. و در این حدیث به عنوان باغی از باغهای بهشت معرفی شده است.
«روضهی شریف» 330 متر است که طول آن 22 متر و عرض آن 15 متر میباشد. در محدودهی روضهی مطهره، سه مکان مقدس دیگر نیز وجود دارد که عبارتند از: مرقد مطهر پیامبر ج، منبر و محراب.
در حقیقت یکی از مکانهای مقدس در مسجد، محل منبر رسولخدا ج است. در روایات آمده است که پیامبر ج در آغاز با تکیه بر درخت خرما، به ایراد خطبه میپرداخت، یکی از اصحاب ش پیشنهاد ساختن منبری را داد تا رسولخدا ج روی آن بنشیند تا هم مردم او را ببینند و هم آنحضرت ج از ایستادن، خسته نشود، این منبر دارای سه پله بوده است، منبر رسولخدا ج، هشت بار نوسازی شد، هر بار در جای پیشین خود قرار داده شده است.
منبری که در حال حاضر وجود دارد، منبری است که سلطان مراد عثمانی در سال 999 هـ.ق دستور ساخت و نصب آن را داد. این منبر دارای دوازده پله میباشد و یک اثر ارزشمند هنری است.
695 ـ (7) وعن ابن عمرَ، قال: كان النبيُّ جيأتي مسجدَ قُباء كُلَّ سَبْتٍ ماشياً وراكباً، فيُصَلّي فيه رَكعَتَين. متفق عليه [428].
695- (7) ابن عمرـ بـ گوید: پیامبر ج، پیاده و سواره، پایبند رفتن به مسجد قباء بود و روزهای شنبه به آنجا میرفت و دو رکعت نماز میخواند (پس برای مسلمانان نیز سنّت است که هرگاه به مدینه میروند، به مسجد قباء رفته و به پیروی و اقتدا و تأسی از پیامبر ج در آنجا دو رکعت نماز و یا بیشتر بخوانند).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «مسجد قباء»: قباء دهکدهای بود در دو مایلی مدینهی منوره که مقارن هجرت پیامبر ج به این شهر، طائفهی «بنی عمرو بن عوف» در آن سکونت داشتند. پیامبر ج پس از ورود به مدینه، با کمک اصحاب و یارانش ش، اولین مسجد را که به «قباء» نامگذاری شد، در همین مکان ساختند. هم اکنون مساحت تقریبی مسجد و بناهای جانبی مربوط به آن به 13500 مترمربع رسیده و به شکل زیبایی ساخته شده است که جای 20000 نمازگزار را دارد و چهار مناره که هر کدام 47 متر طول دارد وآیه ﴿لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ﴾[التوبة: 108]. نیز دربارهی همین مسجد نازل شده است.
696 ـ (8) وعن أبي هريرة، قال: قال رسولُ الله ج: «أحَبُّ البِلاد إلى اللَّهِ مَساجِدُها، وأبغَضُ البِلادِ إلى الله أسواقُها». رواه مسلم [429].
696- (8) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: محبوبترین و دوستداشتنیترین جا در شهرها، در پیشگاه خدا، مسجدهای آن است و منفورترین و خشمانگیزترین جای آنها، بازارهای آن.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: مسجد، اساساً مرکزی برای عبادت جمعی مسلمانان جهت ادای فریضهی یومیه است و از لحاظ تاریخی نیز مسلمانان برای امور سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در مسجد گردهم میآیند.
در حقیقت مساجد به عنوان اصلیترین و مهمترین کانون اجتماعی مسلمین، در طول تاریخ اسلامی مورد توجه و اهمیت بودهاند و تقریباً روند تاریخی اسلام، ملازم با این بنیان بزرگ دینی بوده است و همواره مساجد در جریانسازیها و یا هدایت جریانهای موجود فکری، معنوی، اجتماعی و سیاسی در جامعهی اسلامی، نقش کلیدی و اساسی و محوری و بنیادین برعهده داشتهاند.
از اینرو، مساجد باید کانونی باشند برای هرگونه حرکت و جنبش سازندهی اسلامی در زمینهی آگاهی و بیداری مردم و پاکسازی محیط از کفر و زندقه، شرک و چندگانهپرستی، الحاد و بیبندوباری، نفاق و دورنگی و جهالت و نادانی، وآماده ساختن مسلمانان برای دفاع از کیان و میراثهای وزین اسلام و مسلمین.
متولیان و پاسداران مسجد باید توجه داشته باشند که مسجد را مرکزی برای جوانان با ایمان وسلحشور گردانند، نه این که تنها مرکز بازنشستگان و از کارافتادگان شود. مسجد باید کانونی برای فعالترین قشرهای اجتماع باشد، نه مرکز افراد بیکارهها، بیحالها وخوابآلودها.
و چون مساجد، دوستداشتیترین، محبوبترین، پاکترین و مقدسترین مکانها در پیشگاه پروردگار است، متولیان، محافظان، امام و مؤذن مساجد نیز باید از میان پاکترین و بهترین و برگزیدهترین افراد انتخاب شوند، نه اینکه افراد ناپاک وآلوده و خبیث و بدطینت به خاطر مال و ثروتشان و یا منصب و موقعیت اجتماعی و سیاسیشان، و یا به خاطر مقام یا نفوذ اجتماعیشان ـ آنچنان که در بسیاری از نقاط متأسفانه رایج شده است ـ بر این مراکز عبادت و اجتماعات پاک و مقدس اسلامی گمارده شوند.
بلکه باید تمام دستهای ناپاک وآلوده را از این مراکز پاک و مقدس کوتاه ساخت، و آنها را به پاکترین و برگزیدهترین انسانها تحویل داد، چرا که هنگامی این مراکز مقدس اسلامی به صورت کانونهای انسانسازی وکلاسهای عالی تربیتی در میآیند که بنیانگزاران، متولیان، امامان، اذانگویان، پاسداران و محافظانی شجاع داشته باشند، کسانی که از هیچ کس جز خدا نترسند و تحت تأثیر هیچ مقام و قدرتی قرار نگیرند و برنامهای جز اجرای اوامر و فرامین الهی، تعالیم وآموزههای نبوی، احکام و دستورات شرعی و برنامههای قرآنی در آن پیاده نکنند.
و در حقیقت کسانی میتوانند متولی و پاسدار مساجد شوند که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند، و پایبند به اوامر و فرامین الهی و نبوی هستند و قلبشان مملو از عشق به خدا باشد و تنها احساس مسئولیت در برابر فرمان خداکنند و بندگان ضعیف را کوچکتر از آن شمارند که بتوانند در سرنوشت او، و جامعهی او، و آیندهی او، و پیروزی و پیشرفت او، و بالاخره در آبادی کانون عبادت او، تأثیری داشته باشند.
پس در واقع بیش از آنچه به ساختن مسجد اهمیت دهیم، باید به ساختن افرادی که اهل مسجد و پاسداران واقعی مسجد و حافظان راستین و حقیقی آن هستند، اهمیت بدهیم.
متأسفانه از آن روز که گروهی از دیکتاتوران و خودکامگان جبّار و یا ثروتمندان آلوده وگنهکار دست به ساختمان مساجد و مراکز اسلامی (این اماکن پاک و مقدس زدند) روح معنویت و برنامههای سازندهی آنها مسخ شد، و همین است که میبینیم بسیاری از اینگونه مساجد، شکل مسجد ضرار را به خود گرفته است.
697 ـ (9) وعن عثمان س، قال: قال رسول الله ج: «من بَنَى لِلَّهِ مَسجِداً، بَنَى اللَّهُ له بَيتاً في الجنَّةِ». متفق عليه [430].
697- (9) عثمان س گوید: پیامبر ج فرمود: کسی که برای خدا (از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل) مسجدی بسازد، خدا در بهشتِ پرطراوت و زیبا، برای او خانهای پرشکوه خواهد ساخت.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
698 ـ (10) وعن أبي هريرةَ [س]، قال: قال رسول الله ج: «مَنْ غَدَا إلى المسجدِ أو رَاحَ، أعَدَّ اللَّهُ له نُزُلَهُ من الجنَّة كُلَّما غَدا أو راحَ». متفق عليه [431].
698- (10) ابوهریره س میگوید: پیامبر ج فرمود: هرکس بامدادان و شامگاهان به مسجد(برای خواندن نمازها به جماعت) رفت وآمد کند، در هر رفت وآمدی، خداوند ﻷوسایل پذیرایی و مهمانی و ضیافتی را در بهشت برایش آماده و مهیا میکند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
«غدا»:هنگام بامداد به سوی نماز رفت. «راح»:شبانگاه به سوی نماز رفت. مراد از این دو واژه، این است که پیوسته در حال رفت وآمد بسوی نماز باشد و همواره پایبند به ادای نمازهای پنجگانه با جماعت باشد.
«نُزله»: نُزُل در لغت به معنای چیزی است که برای پذیرایی مهمان آماده میشود و برخی گفتهاند: «نزل»به معنای نخستین چیزی است که بوسیلهی آن از مهمان در آغاز نزول، پذیرایی میشود همانند: شربت یا میوهای که در آغاز ورود برای مهمان میآورند.
و در حقیقت پذیرایی مهمتر وعالیتر همان نعمتهای روحانی و معنوی است که خداوند در بهشت از انسانهای مؤمن و نمازگزار بدانها پذیرایی میکند.
699 ـ (11) وعن أبي موسى [الأشعري]، قال: قال رسول الله ج: «أعظَمُ النَّاسِ أجراً في الصَّلاة، أبعَدُهُم فأبعَدُهم مَمشىً، والذي يَنتَظِرُ الصلاةَ حتى يُصلِّيَها مَعَ الإمامِ أعظَمُ أجراً مِنَ الَّذِي يُصَلِّي ثمَّ يَنامُ». متفق عليه [432].
699- (11) ابو موسی اشعری س گوید: پیامبر ج فرمود: بزرگترین و پرشکوهترین ثواب و پاداش نماز، برای نمازگزاری است که راهِ گذرش به مسجد دور باشد، و کسانی که از همهی مردم از مسجد دورترند و به مسجد میآیند، بزرگترین ثواب و اجر را دارند (چرا که با هر قدمی که برمیدارند، ثواب و ترفیع درجهای را برایش در نظر میگیرد و گناهی از گناهانش را میبخشاید).
و کسی که به انتظار نماز در مسجد مینشیند تا با امام نماز بخواند، اجر و پاداشش بیشتر و فزونتر از آن کسی است که (به تنهایی) نماز میگذارد و میخوابد (و منتظر نماز با جماعت نمیشود).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
مَـمشي:گذرگاه و پیادهرو.
700 ـ (12) وعن جابر، قال: خَلَتِ البِقَاعُ حولَ المسجد، فأرادَ بنو سَلِمَة أن يَنْتَقِلُوا قُرْبَ المسجدِ، فَبَلَغَ ذلك النبيَّ ج، فقال لهم: «بلغني أنَّكُم تُرِيدُونَ أن تَنتَقِلُوا قُربَ المسجدِ». قالوا: نعم يا رسول الله! قد أرَدنا ذلك. فقال: «يا بني سلمة! ديارَكُم، تُكتَبْ آثارُكُم، ديارَكم، تُكتَبْ آثاركم». رواه مسلم [433].
700- (12) جابر س میگوید: اماکن و قطعه زمینهایی از زمینهای اطراف و پیرامون مسجدالنبی خالی شد، از اینرو قبیلهی «بنوسلمه» (قبیلهای از قبایل معروف و مشهور انصار که منازلشان از مسجد دور بود) با استفاده از این موقعیت، خواستند تا از خانههای خود که از مسجد دور بود، به نزدیکی مسجد، نقل مکان نمایند (و در جوار مسجد پیامبر ج سکنی گزینند، تا زودتر به جماعت برسند).
چون پیامبر ج از این جریان باخبر شد بدانها فرمود: شنیدهام که شما میخواهید به نزدیک مسجد نقل مکان نمایید و در جوار مسجد من سکنی گزینید؟ گفتند: آری، ای رسولخدا ج! چنین تصمیم گرفتهایم و این خبر نیز درست است.
پیامبر ج فرمود: ای قبیلهی بنوسلمه! در دیار خود (اگر چه از مسجد دور است) باقی بمانید، زیرا نقش قدمهایتان (به سوی مسجد در زمرهی حسنات و نیکیهای شما) نوشته میشود. در دیار خود باقی بمانید، چرا که نقش قدمهایتان (به سوی مسجد در زمرهی حسناتتان) نوشته میشود (و در هر قدمی که به سوی مسجد و نماز جماعت بر میدارید، خداوند ﻷیک پاداش در نامهی اعمالتان ثبت میکند و ترفیع درجهای در درجات شما، در نظر میگیرد و گناهی از گناهانتان را میبخشاید، تا به مسجد برسید، پس ارزش این قدمها و این پیادهرویها و این دوربودنها را بدانید که خیر و برکت زیادی در آن نهفته است، چه بسا چیزی را دوست نمیدارید و آن چیز برای شما نیک باشد و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید وآن چیز برای شما بد باشد و خدا به رموز کارها آشنا است و از جمله مصلحت شما را میداند و شما از اسرار امور بیخبرید و مصلحت خود را چنانکه شاید و باید نمیدانید).
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
«البقاع»:جمع «بقعة»به معنای قطعه زمینی است که با زمینهای گرداگردش متمایز و ناهمگون باشد. «خلت البقاع»:زمینها خالی از سکنه شد.
701 ـ (13) وعن أبي هريرةَ، قال: قال رسولُ الله ج: «سَبعةٌ يُظِلُّهُمُ اللَّهُ في ظِلِّهِ يومَ لا ظِلَّ إلاَّ ظِلُّه: إمامٌ عادِلٌ، وشابٌّ نَشَأَ في عبادةِ اللَّهِ، ورجلٌ قَلبُه مُعَلَّقٌ بالمسجدِ إذا خَرَجَ منه حتى يعودَ إليه، ورجُلانِ تحابَّا في اللَّهِ إجتمَعا عليه وتفرَّقا عليه، ورجلٌ ذكرَ اللَّهَ خالِياً ففاضتْ عيناهُ، ورجلٌ دَعَتْه إمرأةُ ذاتُ حَسَبٍ وجمالٍ فقالَ: إني أخافُ الله، ورجلٌ تَصَدَّقَ بِصَدَقةٍ فأخْفاها حتى لا تَعلَمَ شِمالُه ما تُنفَقُ يَمينُه». متفق عليه [434].
701- (139 ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هفت نفر هستند که خدا، آن روزی که سایهای جز سایهی مهر و رحمت خدا نیست، آنان را زیر سایهاش پناه میدهد:
پیشوای عادل و دادگر، و جوانی که در پرستش و نیایش خدا رشد و پرورش نموده است، و مردی که وقتی از مسجد بیرون رفت، دلش بدان گره خورده است تا به آنجا بازگردد و نیز مردانی که در راه خدا و برای رضایت و خشنودی او تعالی، با همدیگر دوستی مینمایند، و برآن محورگرد میآیند و پراکنده میشوند و مردی که خدا را در خلوت یاد میکند و دیدگانش (از ترس او تعالی) اشکبار است، و مردی که زنی زیبا و بلندپایه از او کام بخواهد و او پاسخ دهدکه نه، من از خدایی که پرروردگار جهانیان است، میترسم، و مردی که بخشش و صدقهای بدهد و آن را به گونهای نهان دارد که دست چپ او نداند که دست راست او چه چیزی را انفاق کرده است.
آری! همهی اینها را خدا در روز سخت و وحشتناک و طاقتفرسا و مخوف رستاخیز، در زیر سایهی مهر و رحمتش جای خواهد داد
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «و رجلٌ تصدّق بصدقة فاخفاها لا تعلم شماله ما تنفق يمينه»: در حقیقت انفاق کنندگان واقعی کسانی هستند که تنها بخاطر خشنودی خدا، پرورش اخلاق و فضایل انسانی و تثبیت این صفات در درون جان خود و همچنین پایاندادن به اضطراب و ناراحتیهایی که بر اثر احساس مسؤلیت در برابر محرومان، در وجدان آنها پیدا میشود، اقدام به انفاق میکنند.
در واقع انفاق علنی وآشکار در راه خدا و اختفای آن، هرکدام اثر مفیدی دارد، زیرا هنگامی که انسان به طور آشکار و علنی مال خود را در راه خدا انفاق میکند، اگر انفاق واجب باشد،گذشته از این که مردم تشویق به اینگونه کارهای نیک میشوند، رفع این تهمت نیز از انسان میگردد که به وظیفهی واجب خود عمل نکرده است.
و اگر انفاق مستحب باشد، در حقیقت یک نحوهی تبلیغ عملی است که مردم را به کارهای خیر و حمایت از محرومان و انجام کارهای نیک اجتماعی و عامالمنفعه تشویق میکند.
و چنانچه انفاق به طور مخفی و دور از انظار مردم انجام شود، به طور قطع ریا و خودنمایی در آن کمتر است و خلوص و صداقت بیشتری درآن خواهد بود، مخصوصاً دربارهی کمک به محرومان که آبروی آنها در اختفای صدقه، بهتر حفظ میشود.
به هر حال، درپارهای از موارد که اثر تشویقی صدقه و انفاق بیشتر است و لطمهای به اخلاص نمیزند، بهتر است که صدقه اظهار گردد و در مواردی که افراد آبرومندی هستند که حفظ آبروی آنها ایجاب میکند، انفاق به صورت مخفی انجام گیرد و بیم ریاکاری و عدم اخلاص میرود، مخفی ساختن صدقه بهتر خواهد بود.
پس آنجا که انفاق به نیازمندان، موجبی برای اظهار ندارد، آن را مخفی سازند تا هم آبروی آنان حفظ شود و هم خلوص بیشتری در آن باشد، و آنجا که مصالح دیگری مانند: تعظیم شعائر و تشویق و ترغیب دیگران در کار است و انفاق، جنبهی شخصی ندارد تا هتک احترام کسی شود، مانند: انفاق برای جهاد و بناهای خیر و امثال آن، و با اخلاص نیز منافات ندارد، آشکارا انفاق نماید. به هر حال، در هر حال نباید انفاق را فراموش کرد و بهتر همان است که پنهانی صدقه داده شود، خداوند میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِيَةٗ فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ٢٧٤﴾[البقرة: 274] [435].
در این آیه، خداوند شب را بر روز و پنهان را بر آشکار مقدم کرد، از اینرو دانسته میشود که مخفیکردن انفاق بهتر است، مگر موجبی برای اظهار آن باشد.
702 ـ (14) وعنه، قال: قالَ رسولُ الله ج: «صلاةُ الرجلِ في الجماعةِ تُضَعَّفُ على صلاتِه في بيته وفي سوقه خمساً وعشرينَ ضِعْفاً؛ وذلكَ أنَّه إذا تَوَضَّأ فَأحسَنَ الوُضُوءَ، ثمَّ خَرَجَ إلى المَسجدِ لا يُخرِجُه إلاَّ الصَّلاةُ، لم يَخْطُ خُطوَةً إلاَّ رُفِعَتْ له بها دَرَجَةٌ وحُطَّ عنه بها خَطِيئَةٌ؛ فإذا صَلّى، لم تَزَل الملائِكَةُ تُصَلّي عليه ما دامَ في مُصَلاَّه: اللَّهُمَّ صَلِّ عليه، اللَّهُمَّ ارْحَمْهُ. ولا يزالُ أحَدُكُم في صلاةٍ مَا انْتَظَرَ الصَّلاةَ». وفي روايةِ: قال: إذا دَخَلَ المسجِدَ كانتِ الصَّلاةُ تحبِسُه». وزادَ في دعاءِ الملائكةِ: «اللَّهُمَّ اغفِرْ له، اللَّهُمَّ تُبْ عليه. ما لم يُؤْذِ فيه، ما لم يُحْدِثْ فيه». متفق عليه [436].
702- (14) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: نماز جماعت، بیست و پنج برابر نمازی که در خانه و بازار خوانده میشود، ثواب و پاداش دارد، بدان جهت که وقتی شخص به خوبی وضو میگیرد و تنها برای خواندن نماز به مسجد میرود، با هر قدمی که برمیدارد، ترفیع درجه پیدا میکند و درجهای در درجاتش افزوده میشود و گناهی از گناهانش بخشوده میشود، سپس هنگامی که نماز خواند، تا زمانی که در محل نمازش است فرشتگان بر او درود میفرستند(و میگویند) پروردگارا! بر او صلوات بفرست، خداوندا! به او رحم کن. و تا زمانی که هرکدام از شما در انتظار نماز باشد، گویا در نماز است و ثواب و پاداش نماز برایش حساب میشود.
و در روایتی دیگر این چنین آمده است: هرگاه در مسجد داخل شود و جز انتظار نماز چیز دیگری او را از خارجشدن از مسجد منع نکند. (یعنی چنین کسی، چون به مسجد آید و تمام مدتی که فقط به خاطر نماز در مسجد باقی مانده است، ثواب و پاداش نماز برایش حساب میشود).
و در همین روایت در دنبالهی دعای فرشتگان، این عبارت نیز اضافه شده است: فرشتگان میگویند: پروردگارا! او را ببخشا، پروردگارا! توبهاش را بپذیر و او را ببخش! و مورد عفو و رحمت خویش قرار بده و تا وقتی که در مسجد، هیچ یک از مسلمانان را با دست و زبان خویش اذیت نکند و تا هنگامی که وضویش باطل نشود، این دعا ادامه دارد.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
703 ـ (15) وعن أبي أُسَيدٍ، قال: قالَ رسولُ اللَّهِ ج: «إذا دَخَلَ أحدُكُم المسجدَ فلْيَقُلْ: اللَّهُمَّ افتحْ لي أبوابَ رَحمَتِكَ. وإذا خرجَ فَليَقُلْ: اللَّهُمْ إني أسألُكَ مِنْ فَضلِك». رواه مسلم [437].
703- (15) ابو اسید س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما وارد مسجد شد باید این دعا را بخواند: «اللهُمَّ افتحْ لي أبوابَ رحمتكَ» «پروردگارا! درهای رحمتت را بر من بگشا.»
و چون از مسجد خارج شد، باید این دعا را بخواند: «اللهُمْ إني أسألُكَ منْ فَضلِك» «پروردگا را! از تو فضل وکرم تو را میطلبم».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
704 ـ (16) وعن أبي قتادةَ، أنَّ رسولَ اللَّهِ قال: «إذا دَخَلَ أحَدُكُم المسجد، فلْيَركَعْ رَكعَتَينِ قَبلَ أنْ يَجلِسَ». متفق عليه [438].
704- (16) ابو قتاده س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما وارد مسجد شد، تا دو رکعت نماز نخواند ننشیند (پس هرگاه کسی وارد مسجد شد مستحب است، قبل از آنکه بنشیند دو رکعت نماز به عنوان «تحية المسجد» بخواند و از نظر جمهور ائمه، نماز «تحية المسجد» جنبهی استحبابی دارد نه وجوبی).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
705 ـ (17) وعن كعبِ بنِ مالكٍ، قال: كانَ النبيُّ جلا يَقدِمُ منْ سَفَرٍ إلاَّ نَهاراً في الضُّحى، فإذا قَدِمَ بَدَأَ بالمسجدِ، فَصَلَّى فيه رَكعتَينِ، ثمَّ جَلَسَ فيه». متفق عليه [439].
705- (17) کعب بن مالک س گوید: پیامبر ج عادت داشت که هرگاه از سفر بر میگشت هنگام چاشت را برای برگشتن انتخاب میکرد و چاشتگاه به مدینه باز میگشت، و قبل از هر چیز نخست وارد مسجد میشد و قبل از اینکه بنشیند، دو رکعت نماز (به عنوان «تحيةالمسجد») میخواند و پس از آن تا مدتی در مسجد مینشست و درنگ میکرد (تا مشتاقان زیارت ایشان بدانجا آمده و ایشان را ملاقات نمایند).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «الضحي»:چاشتگاه. پس برای تمام مسافران با ایمان مستحب است که در هنگام بازگشتن از سفر (خواه سفر تجاری باشد یا علمی و..). ابتدا به مسجد نزدیک منزل خود برود و در آن دو رکعت نماز بگذارد و با خدای خویش راز و نیاز کند و پیوسته در همه حال، او را بخواند و از او کمک بخواهد و او را بجوید.
706 ـ (18) وعن أبي هريرةَ، قال: قالَ رسولُ اللَّهِ ج: «مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يَنشُدْ ضالَّةً في المسجدِ؛ فَلْيَقُلْ: لا رَدَّها اللَّهُ عليكَ، فإنَّ المساجدَ لم تُبْنَ لهذا». رواه مسلم [440].
706- (18) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هرکس در مسجد آواز مردی را شنید که نشانی گمشدهاش را میدهد (که آن را بیابد) به او بگویید: خدا آن را به تو باز نگرداند! چرا که مساجد برای این چنین کارهایی ساخته نشدهاند.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
«ينشد ضالّة»:دنبال گمشدهاش میگشت وآن را در مسجد جستجو میکرد.
707 ـ (19) وعن جابرٍ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «مَنْ أكَلَ مِنْ هذِه الشَّجَرَةِ المُنْتِنَةِ؛ فلا يَقرَبَنَّ مسجِدَنا، فَإنَّ الملائِكَةَ تتأَذَّى مِمَّا يتأذَّى مِنهُ الإنس». متفقٌ عليه [441].
707- (19) جابر س گوید: پیامبر ج فرمود: کسی که از این گیاه بدبو (سیر و پیاز) بخورد، نباید به مسجد ما نزدیک شود (و با ما نماز بخواند) زیرا از چیزی که انسان اذیت میشود وآزار میبیند، فرشتگان نیز اذیت میشوند وآزار میبینند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: مساجد، پاکترین، مقدسترین، محبوبترین، روحانیترین، معنویترین، زیباترین، و دوستداشتنیترین اماکن خداوندیاند. مساجد مراکز مقدس اسلامی، کانونهای انسانسازی، کلاسهای عالی تربیتی، زمینهسازان هرگونه حرکت و جنبش سازندهی اسلامی در زمینهی آگاهی و بیداری مردم، و پاکسازی محیط از هرگونه کفر و زندقه، شرک و چندگانهپرستی و الحاد و بیبندوباری وآمادهکنندگان مسلمانان برای دفاع از میراثهای اسلام، و مرکزی برای جوانان با ایمان، و کانونی برای فعالترین قشرهای اجتماع (یعنی جوانان) و فرودگاهی برای فرشتگان مقرّب الهی هستند.
پس برای مسلمانان نیز مناسب و زیبنده است که در راستای تعظیم و حرمت مساجد و در راستای احترام گذاشتن به شأن و جایگاه رفیع، و قدر و منزلت والای آنها، مساجد را از پلیدیها و نجاستها، پاک و تمیز گردانند، و مساجد را از هر گونه بوی بد و متعفّن، مانند: بوی سیر، پیاز، تره، سیگار، قلیان، مواد مخدر، جورابهای بدبو و... حفاظت و حراست کنند، چراکه از هرچیزی که انسان سلیمالطبع، اذیت وآزار میشود، فرشتگان رحمت الهی نیز از آن اذیت میشوند.
و چون مسجد فرودگاه لطف وکرم الهی، و منزلگاه فرشتگان خداوندی است، بالاخص که در وقت نماز، علاوه از فرشتگان، مردمان زیادی نیز شرکت میکنند، لذا لازم و ضروری است که با بوی بد سیر و پیاز و سیگار و قلیان و جورابهای کثیف و بدبو، آن مهمانان مقدس و محترم خداوندی را مورد آزار و اذیت قرار ندهیم.
708 ـ (20) وعن أنسٍ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «البُزَاقُ في المسجدِ خَطِيئَةٌ؛ وكَفَّارَتُها دَفنُها». متفق عليه [442].
708- (20) انس س گوید: پیامبر ج فرمود: انداختن آب دهان و خلط در مسجد، گناه است، وکفّارهی آن، پاککردن آن میباشد.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
«البزاق»:آب دهان.
709 ـ (21) وعن أبي ذَرّ [س]، قال: قالَ رسولُ الله ج: «عُرِضَتْ عَلَيَّ أعمالُ أُمَّتي حَسَنُها وسَيِّئُها، فَوَجَدْتُ في محاسن أعمالِها الأَذى يُماطُ عَنِ الطَّرِيق، ووجدتُ في مَساوِىءِ أعمالِها النُّخاعَةَ تَكُونُ في المسجدِ لا تُدفَنُ». رواه مسلم [443].
709- (21) ابوذر س گوید: پیامبر ج فرمود: کارهای نیک و بد امتیانم بر من عرضه و آشکار شد، پس در میان خوبیها و نیکیهای امتم، دفع چیزهای مُضر، مُوذی، آزاردهنده و مزاحم از سر راه مردم را یافتم (که کسی مانع کوچکی را از سر راه عابرین بردارد تا به آنها آزاری نرسد).
و در میان کارهای بد و پلیدشان، انداختن اخلاط سینه و بینی را دیدم که در مسجد انداخته شده و پاک و تمیز نشده بود (پس مشخص میشود که بهداشت و رعایت نظافت و تمیزی مساجد و برداشتن اشیای مزاحم در راه، از ثواب و پاداش عظیم و بزرگ برخوردار است).
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
«الاذي»: چیز پلید و مضر. «النخاعة»: اخلاط که از سینه یا بینی درآید.
710 ـ (22) وعن أبي هريرةَ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «إذا قامَ أحَدُكُم إلى الصَّلاةِ فلا يَبصُقْ أَمامَه؛ فإنما يُناجي اللَّهَ ما دامَ في مُصلاَّه، ولا عنْ يَمِينِه؛ فإنَّ عنْ يمينِه مَلَكاً. ولْيَبصُقْ عنْ يَسَارِه أو تَحتَ قَدَمِه فَيَدْفِنُها» [444].
710- (22) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: چون یکی از شما برای نماز بلند شد، پس نباید به طرف جلو، تُف و یا خلط بیاندازد، زیرا تا وقتی که در جایگاه نماز است، با پروردگار خویش در حال راز و نیاز است (و شایسته نیست که در جلوی خود و در جهت قبله، تُف بیاندازد، چرا که در این حالت، پروردگار او، میان او و میان قبله است) و به طرف راست خویش نیز تُف نیاندازد چرا که در جانب راستش، فرشتهای از فرشتگان الهی قرار دارد (که حسنات و نیکیهای او را مینویسد) ولی میتواند (در خارج نماز و خارج مسجد) به طرف چپ و یا زیر پای خویش، تف کند و آن را با خاک و ریگ بپوشاند.
711 ـ (23) وفي روايةِ أبي سعيدٍ: «تَحتَ قَدَمِهِ اليُسرى». متفق عليه [445].
711- (23) و در روایت ابوسعید آمده است: میتواند (در غیر نماز و خارج از مسجد) زیر پای چپش تف و یا خلط بیاندازد.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: هدف اصلی و پیام واقعی تمام این احادیث، توجه زیاد و اهمیت بسیار پیامبر ج به مسئلهی نظافت و رعایت پاکی است. هرکس سنت پاک نبوی را مورد تحقیق و بررسی قرار دهد، شمار زیادی از احادیث صحیح و حسن را مییابد که در هر مورد و در هر سطحی، مردمان را به نظافت، تشویق و ترغیب مینماید، خواه در ارتباط با نظافت انسان باشد، یا نظافت مسجد، یا نظافت منزل و یا نظافت راه و معابر و...
خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِينَ وَيُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِينَ﴾[البقرة: 222]
«بی گمان خداوند ﻷ، توبهکاران و پاکان را دوست میدارد».
و ساکنین مسجد قباء را اینگونه میستاید:
﴿فِيهِ رِجَالٞ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْۚ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِينَ﴾[التوبة: 108]
«در آنجا کسانی هستند که میخواهند جسم و روح خود را با ادای عبادت درست، پاکیزه دارند و خداوند هم پاکیزگان را دوست میدارد».
و پیامبر ج میفرماید:
«الطهور شطر الايمان». «پاکیزگی نیمهی ایمان است».
و نیز میفرماید:
«پاکیزگی به ایمان رهنمون میشود و ایمان، صاحبش را به بهشت خواهد برد.»
از این جهت یک اندرز حکیمانهای میان مسلمانان رایج گشته که زبانزد خاص و عام میباشد و چنین سخن حکیمانهای در غیر اسلام، شبیه ندارد وآن عبارت «النظافة من الايمان» میباشد. یعنی:
«تمیزی از ایمان است».
پیامبر ج دربارهی تمیزی و پاکی در همه چیز، به ویژه در مسجد میفرماید:
«تنظّفوا فانّ الاسلام نظيف». «پاکیزه باشید که مبنای اسلام بر پاکیزگی است».
و نیز میفرماید:
«پاکیزه باشید تا در میان امتان دیگر، چون ستاره بدرخشید».
و نیز میفرماید:
«خداوند پاک است و پاکان را دوست دارد و پاکیزه است و پاکیزگان را دوست میدارد، پس جلوی خانههای خویش را پاکیزه سازید و مانند یهودیان کثیف و نامرتب نباشید».
از اینرو، روشن است که نظافت و رعایت پاکی و تمیزی با توجه به امکانات و وضع مردم در عصر پیامبر ج و صحابه ش، تعریفی متفاوت با نظافت در زمانهی ما دارد و برای مساجد زمانهی ما، به جهت وجود امکانات بهداشتی مناسب، تأکید در رعایت نظافت آنها، بیشتر و لازمتر است.
«وليبصق عن يساره او تحت قدمه»: مراد این است که در خارج نماز و خارج از مسجد، اگر خواست خلط و یا تفی بیاندازد، باید آن را به طرف چپ و یا زیر پای چپش بیاندازد وآن را به طرف جلو و راست خود نیاندازد، چرا که اگر به جلوی قبله تف بیاندازد، بیاحترامی به قبله نموده است، زیرا خداوند در جهت قبلهی نمازگزار قرار دارد و اگر به طرف راست، تف و یا خلط بیفکند، بیاحترامی به فرشتهای کرده است که در جانب راستش قرار دارد.
به هرحال، باید مواظب بود و نباید مساجد را با تف و خلطانداختن، ملوث وآلوده نمود، و حرمت آن را شکست.
لازم میبینم در اینجا پیرامون احترام و بزرگداشت قبله، این را بگویم که: قبله، نشانه و مظهر توحید و یگانگی، وآرم و نشانهی مسلمانان و پرچم آشکار اسلام و نشانهی توجه به خدا است. از اینرو در روایات میخوانیم که پیامبر ج معمولاً رو به قبله مینشست و سفارش میکرد تا مسلمانان نیز، به سوی قبله بخوابند و بنشینند، چرا که قبله، جایگاه و احترام خاصی دارد و در بعضی اعمال، توجه به آن واجب است، برای مثال: نمازهای واجب باید رو به قبله خوانده شود، ذبح حیوان ودفن میت، باید رو به سوی قبله باشد، در مستراح رو به قبله یا پشت به قبله نشستن، حرام است.
از اینرو فرد مسلمان نیز اگر خواست خلط و یا تفی بیاندازد، باید آن را به طرف چپ و یا زیر پای چپش بیاندازد، وآن را به طرف جلو (قبله) و راست خود نیاندازد، چرا که اگر به سوی قبله، تف بیاندازد، بیاحترامی به قبله نموده است، زیرا خداوند در جهت قبلهی نماز گزار قرار دارد.
712 ـ (24) وعن عائشةَ، أنَّ رسولَ الله جقال في مَرَضِه الذي لم يَقُمْ مِنه: «لَعَنَ اللَّهُ اليهودَ والنَّصارى: إتَّخَذُوا قُبُورَ أنبيائِهِم مساجدَ». متفق عليه [446].
712- (24) عایشه ـ لـ گوید: پیامبر ج در مرض وفات خویش فرمود: نقرین خدا بر یهودیان و مسیحیان باد، چون قبور وآرامگاههای پیامبرانشان را به صورت مسجد در آوردند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
713 ـ (25) وعن جُندُبٍ، قال: سمعتُ النبيَّ جيقولُ: «أَلا َوإنَّ مَنْ كانَ قَبلَكم كانوا يَتَّخِذُونَ قُبُورَ أنْبيائِهم وصالِحِيهِم مساجدَ. أَلاَ فلا تَتَّخِذوا القُبورَ مساجدَ، إني أنهاكُم عَنْ ذلكَ». رواه مسلم [447].
713- (25) جندب س گوید: از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: به هوش! که کسانی که قبل از شما بودهاند، قبور وآرامگاههای پیامبران و اشخاص نیکوکار و پرهیزگار خویش را به صورت مسجد در میآوردند. آگاه باشید که شما چنین نکنید، من شما را از آن، نهی میکنم و بر حذر میدارم.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: حکم نماز در قبرستان: حضرت عمر، علی، ابوهریره، انس بن مالک وابنعباس، ش و از تابعین: ابراهیم نخعی، نافع بن جبیر بن مطعم، طاووس، عمروبن دینار، وخیثمه، و امام احمدبن حنبل و جمعی دیگر از علماء بر این باورند که نمازخواندن در قبرستان، خواه قبرستان کنده شده باشد یا نشده باشد، ـ اگر چه چیزی بر آن فرش شود، ـ قبرستان مسلمانان باشد، یا کفار، حرام و ناجایز است و چنین نمازی که در قبرستان خوانده میشود، باطل است.
امام شافعی و امام بخاری برآنند که: اگر قبرستان کنده شده باشد، نمازخواندن در آن حرام است چرا که قبرستان کنده شده، خاکش آلوده به گوشت و چرک مردههاست و به خاطر نجاست، نماز درآن جایز نیست، پس بنا به این قول، اگر در جایی پاک، نماز خواند، به طوری که در آن قبر کنده شده نباشد، نمازش کفایت کرده ولی مکروه است.
امام ابوحنیفه، ثوری، اوزاعی و در روایتی امام احمد، براین باورند که خواندن نماز در قبرستان، خواه کنده شده باشد یا نشده باشد، مکروه است. این گروه، نهی آمده در احادیث را حمل بر کراهیت نمودهاند و نیز استدلال کردهاند بر عمومیت وکلیت این روایت که:
«هر کجا بودی و هنگام نماز شد، نماز را به پا دار که همانجا مسجد است».
و امام مالک و ابن عمر ش قائل به اباحت خواندن نماز در قبرستان هستند و استدلال کردهاند به اینکه رسولخدا ج در قبرستان بر قبر پیرهزنی سیاه، نماز خواند، ولی چنانچه معلوم است، این رأی با ادلّهی صریح نهی مذکور در احادیث، رد شده است.
714 ـ (26) وعن ابنِ عُمرَ ب، قال: قالَ رسولُ الله ج: «إجعَلُوا في بُيُوتِكُم مِنْ صَلاتِكم، ولا تَتَّخِذوها قُبوراً». متفق عليه [448].
714- (26) ابن عمرـ بـ گوید: پیامبر ج فرمود: بعضی از نمازهایتان (نمازهای سنت) را در خانههایتان بخوانید، و آنها را چون گور نکنید.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: از این حدیث دانسته میشود: مستحب است که نمازهای سنّت، در خانه خوانده شود، چرا که پیامبر ج در حدیثی دیگر میفرماید:
«هرگاه کسی از شما نماز فرض را در مسجد خواند، قسمتی از نمازها را برای خانه بگذارد، چون خداوند به واسطهی نماز، نوری را در خانهاش قرار میدهد». [مسلم]
و نیز میفرماید:
«در خانههایتان نماز بخوانید، چون بهترین نماز شخص، نماز در خانهاش است، غیر از نمازهای فرض که باید در مسجد خوانده شود.» [بخاری و مسلم]
در حدیث بالا پیامبر ج فرمود: «برخی از نمازهایتان را در خانههایتان بخوانید و آنها را چون گور نکنید». منظور این است که قبور وآرامگاهها در عدم نماز در آنها، تشبیه شده به خانهای که در آن نماز خوانده نمیشود، پس، از آن فهمیده میشود که در قبرستان نماز خوانده نمیشود، و اگر خوانده هم شود، حداقل مکروه خواهد بود.
[422]- بخاری 1/501 ح 398. [423]- مسلم 2/968 ح (395-1330)، نسایی 5/220 ح 2917، مسنداحمد 5/201. [424]- بخاری 1/578 ح 505، مسلم 2/966 ح (388- 1329) و در حقیقت بین روایت بخاری و مسلم اختلاف است این طور که بخاری چنین روایت کرده است: «عموداً عن یساره و عمودین عن یمینه» و مسلم نیز چنین نقل نموده است: «عمودین عن یساره و عموداً عن یمینه»، ابوداود 2/524 ح 2023، نسایی نیز این حدیث را در 2/63 ح 749 روایت کرده و این عبارت را نیز افزوده است: «و جعل بینه و بین الجدار نحواً من ثلاثة اذرع»، مؤطا مالک کتاب الحج 1/391ح 193، مسند احمد 2/113. [425]- بخاری 3/63 ح 11/90، مسلم 2/1012 ح (505-1394)، و در میان روایت بخاری و مسلم اختلاف وجود دارد .، ترمذی 2/147 ح 325، نسایی نیز این حدیث را به صورت طولانی نقل کرده است: 2/35 ح694،ابن ماجه 1/450ح 404، مؤطامالک کتاب القبلة 1/196 ح 9، دارمی 1/388 ح 1418. [426]- بخاری 3/70ح 1197، مسلم 2/975 ح (415- 827)، ترمذی 2/148 ح 326، نسایی 2/37 ح 700، ابن ماجه 1/452 ح 1409، مسنداحمد 3/7، ابوداود نیز این حدیث را از ابوهریره س در سننش 2/529 ح 2032نقل کرده است. [427]- بخاری 3/70 ح 1196، مسلم 2/1011 ح (502-1391)، ترمذی 5/675 ح 3915، مسنداحمد 2/236. [428]- بخاری 3/69 ح 1193 و بخاری عبارت «فیصلی فیه رکعتین» را ذکر نکرده است ولی در روایتی دیگر [حدیث شماره 1194] این عبارت را روایت کرده و در آن «کل سبت» را ذکر ننموده است.، مسلم 2/1016ح(516-1399) و امام مسلم نیز عبارت «کل سبت» را ذکر نکرده است و در حدیث شماره (521-1399) نیز عبارت «فیصلی فیه رکعتین» را ذکر نکرده است.، ابوداود 2/533 ح 2040، نسایی 2/37 ح 698، مالک در مؤطا کتاب قصر الصلاة فی السفر 1/167ح 71 نیز این حدیث را به صورت مختصر ذکر کردهاند.، مسنداحمد 2/4. [429]- مسلم 1/464ح(288-671). [430]- بخاری 1/544ح 450، مسلم 1/378 ح(24-533)، ترمذی 2/134 ح 318، نسایی 1/31 ح 688، ابن ماجه 1/243 ح 736، دارمی 1/376 ح 1392، مسنداحمد 1/70. [431]- بخاری 2/148 ح 662، مسلم 1/463ح (285 – 669)، مسنداحمد 2/508 و 509. [432]- بخاری 2/137 ح 651، مسلم 1/460 ح (277 – 662). [433]- مسلم 1/462 ح (280 – 665). [434]- بخاری 2/143 ح 660، مسلم 2/515ح (91-1031) و در مسلم با عبارت «لا تعلم یمینه ماتنفق شماله» وارد شده است و ابن حجر نیز این عبارت را در فتح الباری آورده و گفته است: «صحیح این است که چنین روایت شود:«لا تعلم شماله ما تنفق یمینه»، ترمذی 4/516ح 2391، نسایی 8/222ح 5380، مؤطا مالک کتاب الشعر 2/953 ح 14، مسنداحمد 2/439. [435]- کسانی که دارائی خود را در شب و روز (و در همه اوضاع و احوال) و به گونه پنهان و آشکار میبخشند، مزدشان نزد پروردگارشان (محفوظ) است و نه ترسی بر آنان است و نه ایشان اندوهگین خواهند شد. [436]- بخاری 2/131 ح 647، مسلم 1/459 ح(272-649)، ابوداود 1/378ح 559، ترمذی نیز اول این حدیث را روایت کرده است:1/421ح 216، ابن ماجه نیز برخی از این حدیث را روایت نموده است: 1/254 ح 774، مسنداحمد 2/252 ناگفته نماند که تمام این بزرگواران این حدیث را با الفاظی متقارب و نزدیک به هم نقل کردهاند. [437]- مسلم 1/494 ح(68-713)، ابوداود نیز این حدیث را از ابوحمید یا ابواسید [با شک] روایت کرده است: 1/317ح465، و نسایی این حدیث را هم از ابوحمید و هم از ابواسید نقل نموده است: 2/53 ح 729، ابن ماجه فقط از ابوحمید روایت کرده است: 1/254ح772، دارمی نیز این روایت را از ابوحمید یا از ابواسید [باشک] نقل نموده است:1/377ح1394، احمد بن حنبل نیز این حدیث را هم از ابوحمید و هم از ابواسید در مسند 3/497 روایت کرده است. [438]- بخاری 1/537 ح 444، مسلم 1/495 ح(69-714) ابوداود 1/318ح467 و ابوداود به عوض «رکعتین» عبارت «سجدتین» را نقل نموده است، ترمذی 2/129 ح 316، نسایی 2/53ح 730، ابن ماجه 1/324 ح324، دارمی 1/376 ح 1393، مؤطا مالک کتاب قصر الصلاة فی السفر 1/162 ح 57، مسنداحمد 5/295. [439]- بخاری 6/193 ح 3088، مسلم 1/496ح (74-716 و لفظ حدیث از مسلم است،ابوداود 3/220ح2781، نسایی 2/53ح732، دارمی 1/428ح1520، احمد بن حنبل نیز این حدیث را در پی حدیثی طولانی نقل کرده است: 6/386. [440]- مسلم 1/397ح (79-568)، ابوداود 1/21ح473،ابن ماجه 1/252ح767، مسنداحمد 2/349 و احمد بن حنبل و ابوداود به عوض «ردّها» واژه «اداها» ذکر کردهاند. [441]- بخاری 2/339 ح 854، مسلم 1/394 ح(72-564) و لفظ حدیث از مسلم است، نسایی 2/43 ح 707 و نسایی در روایتش «ثوم و بصل و کرّاث» را نیز ذکر کرده است، مسنداحمد 3/373. [442]- بخاری 1/511ح 415، مسلم ح (55-552)، ابوداود 1/322 ح 475، ترمذی 2/461 ح 572، نسایی 2/50 ح 723، دارمی 1/377 ح 1395، مسنداحمد 3/232. [443]- مسلم 1/390ح (57-553)، ابن ماجه 2/1214 ح 3683، مسنداحمد 5/178. [444]- بخاری 1/512 ح 416، مسلم 1/389 ح (53- 550)، ابن ماجه 1/326 ح 1022 و لفظ حدیث از بخاری است. [445]- بخاری این حدیث را از ابوسعید نقل کرده است:1/511ح 414 و در روایت شماره 408 و 409 از هر دو [ابوهریره و ابوسعید] روایت نموده است، مسلم در 1/389ح (52-548) فقط از ابوسعید نقل کرده است، نسایی 2/51 ح 725، ابوداود 1/323 ح 480 نیز این حدیث را فقط از ابوسعید روایت کردهاند ولی ابن ماجه در 1/251ح 761 هم از ابوهریره نقل کرده و هم از ابوسعید .، دارمی 1/378 ح 1398، مسنداحمد 3/6. [446]- بخاری 8/140ح 4444، مسلم 1/376 ح (19-529)،مسنداحمد 6/121. [447]- مسلم این حدیث رادر پی روایتی طولانی نقل کرده است: 1/377ح (23-532). [448]- بخاری 1/528 ح 432، مسلم 1/538 ح (208 – 777)، ابوداود 1/632 ح 1043، ترمذی 2/313 ح 451 و ترمذی به عوض «اجعلوا» واژه «صلّوا» را ذکر نموده است و نسایی نیز با واژهی «صلّوا» این حدیث را نقل کرده است:3/197 ح 1597، مسنداحمد 2/16.