فصل دوم
457 ـ (7) عن ابن عباسٍ، قال: إغتَسَلَ بَعضُ أزْواجِ النبيِّ جفي جَفْنَةٍ، فَأرادَ رسولُ الله جأنْ يَتَوَضَّأَ منه، فقالت: يا رسولَ الله! إني كُنتُ جنُباً. فقال: «إنَّ الماءَ لا يَجْنُبُ، رواه الترمذي، وابوداود، وابنُ ماجة. وروى الدارميُّ نحوَه [180].
457 - (7) ابنعباس ـ بـ گوید: یکی از همسران بزرگوار پیامبر ج از ظرفی آب گرفته و بدن خویش را بدان شست. رسولخدا ج چون خواست از باقیماندهی آب آن ظرف، آب بردارد و بدان وضو گیرد، آن زن گفت: من جنب بودم واز آب این ظرف غسل نمودهام، (حال شما میخواهید با این آب وضو بگیرید)؟!
پیامبر ج فرمود: بیگمان آب، جنب نمیشود.
[این حدیث را ترمذی، ابوداود و ابنماجه روایت کردهاند. و دارمی نیز بسان آن را در سنن خویش روایت نموده است].
«جفنة»:کاسه و ظرف بزرگی است که چندین نفر در آن غذا میخورند.
458 ـ (8) وفي «شرح السُّنة» عنه، عن مَيمونة، بلفظ «المصابيح» [181].
458 - (8) و چنین حدیثی با عباراتی دیگر، در کتاب «شرحالسنة» با لفظ مصابیح از ابنعباس ـ بـ و او نیز از میمونه ـ لـ روایت شده است.
شرح: لفظ حدیث «مصابیح» چنین است که ام المؤمنین میمونه ـ لـ گفت:
«اَجنبتُ اَنا اي صرتُ جنباً ورسول الله ج فاغسلتُ من جفنة وفضلتُ فيها فضلة فجاء النبي ج ليغتسل منها، فقلتُ: إنّي قد اغتسلتُ منها. فاغتسل عليه الصلاة والسلام، اي منها وقال: انّ الماء ليس عليه جنابة. وفي رواية: انّ الماء لا يجنب»
«من و پیامبر ج هردو جنب شدیم. من از ظرفی بزرگ، آب برداشتم و بدان غسل جنابت کردم و مقداری آب در آن ظرف باقی ماند. رسولخدا ج تشریف آورد تا از باقیماندهی آب آن ظرف غسل نماید. بدو گفتم: من از این آب غسل نمودهام. رسولخدا ج به سخنم توجهی نکرد و با باقیماندهی آب ظرف غسل کرد و فرمود: آب جنب نمیشود».
در استفاده نمودن از باقیماندهی آب غسل، هشت صورت میتوان تصور کرد که عبارتند از:
1- استفاده از باقیماندهی آب مرد برای مرد 2- استفاده از باقیماندهی آب زن برای زن 3- استفاده از باقیماندهی آب زن برای مرد 4- استفاده از باقیماندهی آب مرد برای زن
وهر کدام از این چهار صورت، دارای دو صورت دیگر است که عبارتند از:
1-یا هرکدام از زن و مرد با همدیگر در یک زمان غسل میکننند. 2- و یا هر کدام، به طور جدا گانه، یکی پس از دیگری غسل کنند.
در نزد جمهور علماء و صاحبنظران فقهی از جمله امام ابوحنیفه، امام مالک و امام شافعی، تمام این صورتها جایز است. ولی امام احمد و امام اسحاق، غسل یا وضو با باقیماندهی آب وضو و غسل زن را مکروه میدانند و به حدیث ابوداود استدلال میکنند که از ابوذر غفاری س روایت میکنند که گفت:
«نهي رسول الله(جعن فَضل طُهور المرأة»
ولی جمهور به دو حدیث بالا (حدیث شماره 457و458) و حدیث دیگری از میمونهلاستدلال میکنند که گفت:
«كنتُ اغتسل أنا ورسول الله ج من إناءٍ واحدٍ من الجنابة». «من و پیامبر ج هر دو از یک ظرف پر آب غسل میکردیم».
از این حدیث معلوم شد که زن و مرد میتوانند با هم از یک ظرف غسل کنند. و جواز استفاده از باقیماندهی آب یکی پس از دیگری از روایت ابنعباس س (حدیث شماره457) ثابت میشود. و جمهور، نهی حدیث امام احمد را محمول برکراهت تنزیهی کردهاند و گفتهاند: نهیای که در حدیث ابوذر س شده، نهی تشریعی نیست، بلکه نهی ارشادی است.
459 ـ (9) وعن عائشةَ، قالت: كانَ رسولُ الله جيغتسِلُ من الجَنابةِ، ثمّ يَستََدْفِىءُ بي قَبلَ أنْ أغْتَسِلَ. رواه ابن ماجة، وروى الترمذيُّ نحوَه. وفي «شرح السُّنة» بلفظ «المصابيح» [182].
459 - (9) عایشه ـ لـ گوید: پیامبر ج غسل جنابت میکرد، سپس قبل از آنکه من غسل جنابت نمایم، از من گرمی میخواست (یعنی پس از غسل جنابت خویش و قبل از غسل جنابت من، اعضای خویش را به طور مستقیم بر اعضای من چسباند و از اعضای بدنم، برای خویشتن جامهای میساخت تا بدان گرم گردد).
این حدیث را ابنماجه روایت کرده و ترمذی نیز بسان آن را در سنن خویش روایت نموده است. و چنین حدیثی با عباراتی دیگر در کتاب «شرحالسنة» به لفظ مصابیح (از حضرت عایشه ـ لـ) روایت شده است (حضرت عایشه ـ لـ در این روایت میگوید: «كان رسول الله ج يجنب فيغتسل ثم يَستدفئ بي قبل ان اغتسل»).
«يستد فئ بي»: از من گرمی میخواست. یعنی اعضای سرد بدنش را بر اعضای گرم بدنم میچسباند تا خوب گرم شود. از این حدیث معلوم شد که اعضای بدن فرد جنب پاک است، چرا که پیامبر ج اعضای خویش را بر اعضای حضرت عایشه ـ لـ در حالی که جنب بود میچسباند، و این خود بیانگر پاکبودن اعضای فرد جنب است.
460 ـ (10) وعن علي س، قال: كان النبيُّ جيخرُجُ من الخَلاءِ فَيُقرِئُنَا القرآنَ، ويَأكُلُ معَنا اللحمَ؛ ولم يكُنْ يحجُبُه ـ أو يحجُزُه ـ عن القرآنِ شيءٌ ليس الجَنابةَ. رواه ابوداود، والنسائيُّ. وروى ابنُ ماجة نحوَه [183].
460 - (10) علی س گوید: پیامبر ج از توالت بیرون میشد و(بدون اینکه وضو بگیرد) به ما قرآن تعلیم میداد و با ما شروع به خوردن گوشت میکرد و به جز جنابت، هیچ چیزی او را از (تلاوت و تعلیم) قرآن باز نمیداشت و منع نمیکرد.
[این حدیث را ابوداود و نسائی روایت کردهاند. و ابنماجه نیز بسان آن را در سنن خود روایت نموده است].
«الخَلاء»: دستشویی، مُستراح. «فيقرئنا القرآن»: به ما قرآن میآموزاند. «لم يكن يحجبه اَو يحجزه»وی را باز نمیداشت و منع نمیکرد.
461 ـ (11) وعن ابنُ عمر، قال: قال رسولُ الله ج: «لا تَقْرَأُ الحائِضُ ولا الجُنبُ شيئاً من القُرآن». رواه الترمذي [184].
461 - (11) ابن عمرـ بـ گوید: پیامبر ج فرمود: زن حائضه و قائده شده و شخصی که در حالت جنابت است هیچ مقداری از قرآن را تلاوت نکنند (یعنی تلاوت قرآن بر هر دوی آنها ممنوع و قدغن است).
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].
برای زن حائضه و مردان و زنانی که در حالت جنابت به سر میبرند، جواز تسبیح و تحلیل (سبحان الله والحمدللهگفتن) و دیگر اذکار و اوراد درست است، البته بنا به این حدیث و احادیث دیگر، نزد جمهور صحابه ش و تابعین و نیز علماء و صاحبنظران فقهی و اندیشمندان اسلامی، از جمله امام ابوحنیفه، امام شافعی وامام احمد بن حنبل، تلاوت قرآن چه از حفظ و چه از روی مصحف برای شخص جنب و زن حائضه ناجایز و ناروا است.
462 ـ (12) وعن عائشةَ، قالت: قال رسولُ الله ج: «وَجِّهُوا هذه البُيُوتَ عن المسجِد، فَإني لا أُحِلُّ المسجدَ لحائضٍ ولا جُنُبٍ». رواه ابوداود [185].
462 - (12) عایشه ـ لـ گوید: (چون در عهد پیامبر ج مسجدالنبی در مدینه ساخته شد، جمعی از مسلمانان و صحابهی پیامبرخدا ج، خانههایی در اطراف مسجد پیامبر ساخته بودند که درهای آن به مسجد گشوده میشد وآنها در حال جنابت، زنان در حال قاعدگی از آن دروازهها، از مسجد میگذشتند، و گاهی اوقات در آن توقف میکردند، از اینرو به خاطر احترام و بزرگداشت مسجد که منزلگاه نزول وحی و رحمت و تجلیگاه انوار و الطاف الهی است و درآن سحرگاهان و شامگاهان، مردمان به تقدیس و تنزیه یزدان میپردازند پیامبر ج دستور داد تا تمام دروازههایی که به سمت صحن مسجد باز میشوند بسته شده و از جانب دیگر باز شوند) و فرمودند: درهای این خانهها را که به مسجد گشوده میشوند، ببندید و به سمتی دیگر باز کنید. زیرا من، درآمدن به مسجد را نه برای زن حائضه حلال و جائز قرار میدهم و نه برای شخصی که در حالت جنابت به سر میبرد (پس زن حائضه و مرد جنب، از نماز، تلاوت قرآن، و دیگر اعمال و وظایف مقدس واز ورود به مکانهای مقدسی چون مسجد، محروم است).
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
463 ـ (13) وعن علي س،، قال: قال رسولُ الله ج: «لا تَدخُلُ الملائِكةُ بيتاً فيهِ صورةٌ ولا كَلْبٌ ولا جُنُبٌ». رواه ابوداود، والنسائي [186].
463 - (13) علی س گوید: پیامبر ج فرمود: فرشتگان (رحمت) در خانهای که در آن عکس جاندار و ذیروح، سگ و جنب باشند، وارد نمیشوند.
[این حدیث را ابوداود و نسائی روایت کردهاند].
«صورة»: عکسگرفتن از جاندار و ذیروح بنا به احادیث زیادی که از رسولخدا ج و صحابه ش در این باب آمده است، حرام و ناجایز است. و اگر عکس ذیروح، روی بالشت و فرش وغیره باشد و زیر پا قرار گیرد و تحقیر شود، استفادهی آنها، حرام نیست که در خانه باشند، ولی به صورت معلق وآویزانکردن روی دیوار که در معرض دید انسان باشد، یا در ویترین و دکور گذاشته شوند، حرام و ناجایز است.
«كلب»: مراد از سگ، سگهایی است که بدون نیاز و ضرورت در خانه نگاه داشته شوند، مانند اروپائیان و برخی از به اصطلاح بافرهنگان و باسوادان که امروزه به نگاهداشتن سگ در خانهها بر یکدیگر فخر و مباهات میکنند وآن را مایهی غرور، نِخوت، و فرهنگ و تمدن میدانند.
در حالی که در کشورهای جهان سوم عدهای روز به روز فقیرتر میشوند، اما در کشورهای سرمایهداری و حتی اسلامی این مسئله چنان عام و شایع گردیده و بیداد میکند که عدهای بدون ضرورت در خانهی خویش سگ پرورش میدهند و سگهایشان با کره و پنیر صبحانه میخورند و شام و نهارشان را کارخانههای مخصوص به صورت کنسرو، تهیه میکنند. در حقیقت چنین افرادی از رحمات و الطاف بیکران خدا و از معیت و همراهی فرشتگان رحمتش بسیار بدورند.
آقای ابراهیم فائقی در کتاب «هزار و یک چون وچرا» ص116» در این زمینه مینویسد:
«... درآمریکا و دیگر کشورهای صنعتی جهان، در حدود 200 میلیون سگ و گربه در خانوادهها نگهداری میکنند. خرج روزانهی هریک از این حیوانات خانگی، به طور متوسط 2 دلار در روز است، یعنی سالانه 140 میلیارد دلار هزینه نگهداری آنها میباشد.
در فروشگاههای بزرگ، بخش مهمی، اختصاص به مواد غذایی این حیوانات داده شده است. دامپزشکها درآمد سرشاری از معالجهی آنها به جیب میزنند. معالجه یک سگ یا گربه بین 60 تا 500 دلار خرج برمیدارد. مخارج واکسن و آرایشگاه این حیوانات بین 5 تا 20 دلار است. به جرأت میتوان گفت: این نوع حیوانات به مراتب بهتر از نصف مردم جهان سوم تغذیه و نگهداری میشوند».
اما باید دانست، سگی که برای نیاز و ضرورت از جمله: برای شکار، برای حفاظت از گوسفندان، اموال و کشت و زرع نگاه داشته میشود، از این قاعده مستثنی است.
«جنب»:مراد از این جنب، فردی است که از روی سستی و سهلانگاری و تنبلی و کسالت، و خفیف پنداشتن وآسانگرفتن، غسل جنابت را ترک میکند تا وقت نماز فرا رسد و بگذرد، ولی او خویشتن را از جنابت پاک و تمیز نکند. چنین فردی که عادت دارد در بیشتر اوقات شبانهروز در حالت جنابت باشد و به فکر غسل جنابت خویش نباشد، از رحمت خدا به دور است.
464 ـ (14) وعن عَمَّارِ بن ياسِرٍ، قال: قال رسول الله ج: «ثلاثٌ لا تقربُهُم الملائِكةُ: جِيفَةُ الكافِرِ، والمُتَضَمِّخُ بالخَلوقِ، والجُنبُ إلاَّ أنْ يَتَوَضَّأَ». رواه ابوداود [187].
464 - (14) عمار بن یاسرـ بـ گوید: پیامبر ج فرمود: سه نفر هستند که فرشتگان (رحمت) به آنها نزدیک نمیشوند:
نخست لاشه و جسد کافر (چه زنده و چه مرده)،
دوم کسی که خویشتن را با «خَلوق» خوشبو سازد و از آن بر خود بمالد،
و دیگر کسی که در حالت جنابت به سر میبرد، مگر اینکه وضو بگیرد.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
«الخَلوق»: نوعی از بوی خوش که قسمت اعظم وعمدهی آن را زعفران تشکیل میدهد.
«جيفةالكافر»: مراد از «جيفه» لاشه و جسد کافر است، یعنی چه کافر زنده باشد و چه مرده، فرشتگان رحمت و پاک و پاکیزهی خدا بدو نزدیک نمیشوند، چرا که کافران نجس محضاند و در وجود هر شخص کافر و زندیق و مشرک و چندگانهپرست، سه نوع نجاست یافت میشود:
1- آنها بسیاری از اشیای نجس وکثیف و ناپاک و پلید همانند: شراب، خوک و... را ناپاک و پلید نمیدانند، لذا از آنها نیز اجتناب نمیکنند.
2- کافران و مشرکان به غسل جنابت و غیره که نجاست معنوی به شمار میآیند، اعتقاد و باور ندارند.
3- اخلاق ناپسند و عقاید و باورهای فاسد و انحرافی نیز دارند.
از این جهت است که فرشتگان رحمت به فرد کافر و زندیق و مشرک و چندگانهپرست و مُلحد و مُنحرف، نزدیک نمیشوند.
465 ـ (15) وعن عبد الله بن أبي بكر بن محمدِ بن عمرو بن حَزْمٍ: أنَّ في الكتابِ الذي كتَبه رسولُ الله جلعمرِو بن حَزْمٍ «أنْ لا يَمَسَّ القرآنَ إلاَّ طاهرٌ». رواه مالكٌ والدارقطني [188].
465 - (15) عبدالله بن ابی بکر بن محمد بن عمرو بن حزم گوید: بیگمان در نامهای که پیامبر ج به سوی عمرو بن حزم س (عامل یمن، پیرامون فرائض، قوانین و مقررات اسلامی، سنن، صدقات و دیات) نوشته بود، این مسئله نیز قید شده بود که: «قرآن را جز شخصی که پاک (از حدث اصغر(بیوضویی) و حدث اکبر(جنابت)) است، مساس نکند».
[این حدیث را مالک و دارقطنی روایت کردهاند].
از فحوای این حدیث دانسته میشود که نباید اشخاص کافر، جنب و بیوضو قرآن را مساس کنند و دست بر خط آن بگذارند وآن را حمایل کنند. پس بنابراین، خبر در این حدیث «اَن لا يمسّ» به معنای نهی است. یعنی هر چند «ان لا يمسّ» به صیغهی نفی آمده است، اما مراد از آن نهی میباشد. چنانکه جمهور علماء و صاحبنظران فقهی و از جمله ائمهی مذاهب چهارگانه بر مبنای این حدیث، بر منع اشخاص یاد شده از مساسکردن قرآن، متفقالقولاند و فقط مالکیها مساسکردن قرآن از سوی شخص بیوضو را برای ضرورت تعلیم و تعلم جایز شمردهاند.
466 ـ (16) وعن نافعٍ، قال: إنطَلَقتُ مع ابنِ عُمَر في حاجَةٍ، فَقَضَى ابنُ عمر حاجتَه، وكانَ من حديثِه يومئذٍ أنْ قال: مَرَّ رَجُلٌ في سِكَّةٍ من السِّكَكِ، فلَقِي رسولَ الله جوقدْ خرجَ من غائط أو بوْلٍ، فَسَلَّمَ عليه، فلم يَرُدَّ عليه، حتى إذا كادَ الرَّجُلُ أنْ يَّتَوَارى في السِّكة، ضربَ رسولُ الله جبيديْه على الحائطِ ومَسَحَ بهما وجهَه، ثمَّ ضربَ ضربةً أخرى، فمسحَ ذراعَيه، ثمَّ رَدَّ على الرَّجلِ السَّلامَ، وقال: «إنَّه لم يمنعْني أنْ أرُدَّ عليكَ السَّلامَ إلاَّ أني لمْ أكُنْ على طُهْرٍ». رواه ابوداود [189].
466 - (16) نافع گوید: با ابنعمر ـ بـ برای انجام کاری، بیرون رفتیم، وی کارش را انجام داد. (در آن روز، ابن عمرـ بـ، سخنان زیادی را گفت و ما را بهرهمند نمود) و از جمله سخنانی که در آن روز زد، یکی این بود که گفت:
«روزی، فردی گذرش به کوچه و راهی از کوچهها و راهها(ی مدینه) افتاد. در بین راه با پیامبر ج در حالی برخورد کرد که آن حضرت ج از قضای حاجت (ادرار یا مدفوع) تازه فارغ شده بود. آن مرد بر رسولخدا ج سلام کرد، ولی پیامبر ج جواب سلام او را نداد، تا اینکه نزدیک بود که آن مرد در کوچه از دید پیامبر ج پنهان گردد، حضرت ج رو به دیوار کرد و دست بر دیوار کشید و صورتش را مسح کرد، دو مرتبه دست بر دیوار کشید و با آن دستهایش را مسح نمود و سپس جواب سلام او را داد و فرمود: بیگمان هیچ چیزی از اینکه جواب سلام تو را بدهم، مرا باز نداشت، جز اینکه من وضو نداشتم (و چون سلام نامی از نامهای مقدس پروردگار است و از احترام و بزرگداشت خاصی برخوردار است دوست نداشتم که بدون وضو و طهارت، آن را بر زبان جاری سازم، بدین خاطر تیمم کردم و جواب سلام تو را دادم).
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
«السِّكة»: جمعش «سِكك» به معنای خیابان و جاده است. «يتواري»: از دیدهها نهان گشت. «الحائط»: دیوار.
467 ـ (17) وعن المُهاجرِ بن قُنْفُذٍ: أنَّه أتى النبيَّ جوهو يبولُ فَسَلَّمَ عليه، فلم يَرُدَّ عليه حتى تَوَضَّأَ، ثمَّ إعتَذَرَ إليه، وقال: «إني كَرِهْتُ أنْ أذكُرَ اللَّهَ إلاَّ على طُهْرٍ». رواه ابوداود. وروى النسائيُّ إلى قوله: حتى تَوَضَّأ. وقال: فَلَمَّا تَوَضَّأَ رَدَّ عليه [190].
467 - (17) از مُهاجر بن قنفذ س روایت است که وی در حالی به نزد رسولخدا ج رفت که ایشان مشغول قضای حاجت بودند. وی بر پیامبر ج سلام کرد، ولی پیامبر ج جواب سلام او را ندادند تا وضو گرفتند (و سپس جواب سلام او را دادند). و از مهاجر بن قُنفذ س (به جهت جواب سلام او را ندادن) پوزش خواستند و فرمودند: من خوش ندارم که بدون وضو و طهارت، ذکر و یاد خدا کنم و به بیان وصف و شکوه او بپردازم (به همین خاطر چون «سلام» یکی از نامهای مقدس و پاک کبریایی است، دوست نداشتم که بدون وضو و طهارت آن را بر زبان جاری سازم).
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است و نسائی نیز همین حدیث را تا عبارت «حتي يتوضّأ» روایت نموده و عبارت «ثم اعتذر اليه وقال...»را نقل نکرده است، بلکه با این عبارات، حدیث را نقل نموده است: «فلمّا توضّأ ردّ عليه»[یعنی: چون پیامبر ج وضو گرفت، جواب سلام او را داد].
شرح: از دو حدیث بالا دانسته شد: مستحب است که برای ذکر و یاد خدا و بیان صفات و اسماء، وصف و شکوه او تعالی، وضو یا تیمم گرفت و با وضو و طهارت نام خدا را بر زبان آورد، اگر چه درست است که بدون وضو و تیمم نیز در هر حال، چه نشسته، چه ایستاده، بر پهلو افتاده، در حال جنابت، بیوضویی، و در همهی اوقات و احوال خدا را یاد کرد و به ذکر نام و صفات او مشغول شد.
[180]- ترمذی ح 65 و قال: حسن صحیح، ابوداود ح 68، نسایی ح 325، ابن ماجه ح 132، دارمی ح 734. [181]- مصابیح السنة 1/220 ح 315، مسنداحمد 1/337، دارقطنی کتاب الطهارة باب «إستعمال الرجل فضل وضوء المرأة» ح 3، شرح السنة 2/27 ح 259. [182]- ابن ماجه ح 580، ترمذی ح 123. [183]- ابوداود ح 229، نسایی ح 265، ابن ماجه ح 594، و ترمدی بصورت مختصر به نقل این حدیث پرداخته و گفته است: حسن صحیح ح 146، مسنداحمد 1/84. [184]- ترمذی 1/236 ح 131، ابن ماجه 1/196 ح 596. [185]- ابوداود 1/157 ح 232. [186]- ابوداود 1/153 ح 227، نسایی 1/141 ح 261، ابن ماجه 2/1203 ح 3650، مسنداحمد 1/83، دارمی 1/369 ح 2663. [187]- ابوداود 4/404 ح 4180. [188]- مؤطا مالک 1/199 کتاب القرآن ح 1، دار قطنی 1/121 باب «فی نهی المحدث عن مس القرآن» ح 2 این حدیث مرسل است و تمام راویانش ثقه و معتبر هستند. [189]- ابوداود 1/234 ح 330 و قال: سمعت احمد بن حنبل یقول: روی محمد بن ثابت حدیثاً منکراً فی التیمم. [190]- ابوداود 1/23 ح 17، نسایی بصورت مختصر 1/37 ح 38، ابن ماجه 1/126 ح350، مسنداحمد 4/345.