فصل اول
430 ـ (1) عن أبي هريرة، قال: قال رسول الله ج: «إذا جَلَسَ أحشدُكُم بينَ شُعَبِها الأربَعِ، ثمَّ جَهَدَها، فقد وَجَبَ الغُسلُ وإنْ لم يُنزِلْ». متفق عليه [152].
430- (1) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «هرگاه یکی از شما میان دو دست و پای زن نشست و با او نزدیکی و جماع کرد (وآلهی تناسلی خویش را در فرج زن داخل کرد) بیگمان (بر زن و مرد) غسل واجب میگردد، اگر چه منی نازل نشود (یعنی به مجرد بهم رسیدن دو آلت تناسلی ختنه شده، و داخل شدن رأس آلت مرد در فرج زن، غسل واجب میشود، خواه منی نازل شود یا خیر).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
«اذا جَلس بين شعبها الاربع»: وقتی که شوهر میان دو دست و پای همسرش نشست، یا میان دو پا و دو ران او نشست. مقصود از این نشستن، جماع کردن و مقاربت جنسی و عمل زناشویی است.
«ثُمّ جَهدها»: در روایت مسلم «ثم اجتهد» آمده است: یعنی مرد تلاش کند که سر آلت در فرج زن راه یابد. او را تکان دهد و به نزدیکی طلبد، که مقصود فروکردن سر آلت مرد در فرج زن وکوشش کردن در انجام عمل زناشویی و جماعکردن است.
431 ـ (2) وعن أبي سعيد، قال: قال رسول الله ج: «إنما الماءُ من الماءِ».رواه مسلم. قال الشَّيخُ الإمامُ المحيي السُّنة: هذا منسوخٌ [153].
431- (2) ابوسعید س گوید: پیامبر ج فرمود: «بیگمان غسل جنابت با انزال منی واجب میشود».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
«ماء» اولی به معنای «آب غسل» و «ماء» دومی به معنای آب منی است. یعنی با انزال منی، غسل واجب میشود.
شیخ امام محيالسنة میگوید: این حدیث (حدیث ابوسعید) با احادیث دیگر منسوخ است (از جمله حدیث 430 وحدیث 432).
432 ـ (3) وقال ابن عبَّاس: إنَّما الماءُ من الماءِ، في الإِحْتِلامِ. رواه الترمذي، ولم أجِدْه في «الصحيحين» [154].
432- (3) ابنعباس ـ بـ گوید: حدیث «إنّما الماء من الماء» [با انزال منی غسل واجب میشود]. دربارهی مقاربت و مجامعت در خواب است (یعنی اگر کسی در خواب با زنی مجامعت کرد و احتلام شد، تا وقتی که منی نازل نشده، غسل بر او واجب نمیگردد، ولی اگر کسی در عالم بیداری با زنی مقاربت کرد، به مجرد به هم رسیدن دو آلت تناسلی ختنه شده، و داخلشدن رأس آلت مرد در فرج زن، غسل بر مرد و زن واجب میشود، خواه منی نازل شود یا خیر).
این حدیث را ترمذی روایت کرده است. [خطیب تبریزی گوید:] من این حدیث را در صحیح بخاری و صحیح مسلم، مشاهده نکردهام (با این وجود، محيالسنة، آن را در فصل اول، در میان روایات «صحیحین» ذکر کرده است)؟
شرح: «إنّما الـماءمن الماء في الاحتلام»:برخی از علماء و اندیشمندان اسلامی، هدف ابنعباس ـ بـ را از این سخن اینگونه فهمیدهاند و برداشت کردهاند که وی حدیث «الماء من الماء» را تأویل میکرد و قائل به نسخ آن نبود، بلکه آن را بر احتلام محمول مینمود. ولی این نظریه درست نیست چرا که حدیث «الماء من الماء» شأن ورودش دربارهی احتلام نیست، بلکه مقصود از آن مقاربت و مجامعت در بیداری است، چنانچه از روایت ابوسعید خدری معلوم میگردد.
لذا بهتر آن است که گفته شود: هدف ابنعباس ـ بـ از این قول، این است که حدیث «الماء من الماء»که دربارهی مقاربت و مجامعت در بیداری است، منسوخ شده است، ولی برای احتلام تاکنون حکمش باقی و واجبالعمل است، و زیاد اتفاق میافتد که حدیثی منسوخ، دربارهی برخی جزئیات و تفاصیل، واجبالعمل باقی بماند.
«الماء من الماء»: از این حدیث معلوم میشود که اگر کسی جماع نمود و منی نازل نشد، غسل بر او واجب نیست. چرا که تا وقتی که انزال صورت نگیرد، صرفاً مقاربت بدون انزال، موجب غسل نیست، بلکه از چنین عملی، وضو کافی است.
برابر این حدیث در صدر اول اسلام، گروهی از صحابه و یاران بزرگوار رسولخدا ج بر این باور بودند: کسی که با همسرش نزدیکی و مجامعت میکرد، هر چند دخول کامل هم صورت میگرفت، مادام که آب منی خارج نمیشد، نیاز به غسل نداشت و تنها وضو کافی بود. ولی این حدیث و احادیث دیگر، بعداً با احادیث دیگری از جانب پیامبر ج منسوخ گردید و حکم آنها باطل شد و اجماع مسلمانان بر این منعقد گردید که به مجرد داخلشدن سر آلت تناسلی مرد در فرج زن، غسل بر هردو واجب میشود، خواه آب منی خارج شود، یا خیر. چنانچه در عهد فاروقی، پس از مراجعه به ازدواج مطهرات ـ رضیاللهعنهن ـ و سؤال از آنها، اجماع تمام صحابه ش بر این مسئله منعقد گردید که صرفاً مقاربت بدون انزال، موجب غسل است و وقتی سر آلت تناسلی مرد داخل فرج زن شد، خواه منی مرد یا زن، خارج شود با خیر، غسل بر مرد و زن واجب میشود.
433 ـ (4) وعن أمِّ سَلَمة، قالت: قالت أُمُّ سُلَيم: يا رسولَ اللَّهِ! إنَّ اللَّهَ لا يستحيي مِنَ الحقِّ؛ فهلْ على المرأة غُسلٌ إذا احتَلَمَتْ؟ قال: «نعم، إذا رَأَتِ الماءَ». فغَطَّتْ أُمُّ سلمَة وجهَها، وقالت: يا رسول الله! أوَ تحتَلمُ المرأةُ؟ قال: «نعم، تَرِبَتْ يمينُكِ، فَبِمَ يُشْبهُها وَلَدُها؟!». متفق عليه [155].
433- (4) اُم سلمه ـ لـ گوید: اُم سلیم به نزد رسولخدا ج آمد وگفت: ای رسولخدا! خداوند ﻷاز بیان حق شرم نمیکند و اباء ندارد (پس شما نیز در گفتن حق به خود شرم و حیا راه ندهید و از گفتن آن اباء وامتناع نورزید و بگوئید:) آیا اگر زنی احتلام شود (و خواب جماع و مقاربت ببیند) بر او غسل واجب میشود؟
پیامبر ج در پاسخ فرمود: آری، هرگاه زنی مشاهده کرد که آب منی از او خارج شده است، باید غسل کند. ام سلمه ـ لـ (چون این سخن پیامبر ج را شنید) رویش را پوشاند و(با حیا و شرم) پرسید: ای رسولخدا ج! مگر زن هم احتلام میشود (و خواب جماع و مقاربت میبیند)؟
پیامبر ج فرمود: دست راستت، خاکآلود شود! آری زن هم احتلام میشود و خواب جماع میبیند، چرا که اگر زن احتلام نشود (و منی نداشته باشد) پس چطور فرزندانش به او شباهت خواهند داشت. (آری، زن هم احتلام میشود و دارای منی است. از این جهت است که فرزندان او حامل ژن و صفات او هستند، یعنی سفیدی و سیاهی، بلندی وکوتاهی قامت، تیز هوش وکودنی، و سایر صفات جسمانی، روانی و معنوی او را در بر خواهند داشت، و همین آب منی زن و مرد است که مخزن انتقال ژنتیک است).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «تربت يمينك»: یعنی دست راستت خاکآلود شود. یعنی فقیر و تهیدست شوی. البته حقیقت دعا مدنظر پیامبر ج نبوده است، بلکه این از شمار عباراتی میباشد که عربها از روی عادت بر زبان میآورند و معنای حقیقی کلمه را مراد نمیگیرند، بلکه کنایه از نرسیدن به حق و نگفتن صواب و قول حق و درست است، یعنی درست نگفتی.
«اِحتَلَمتْ»: در خواب جماع کرد. شیطانی شد. خواب جماع دید. در خواب مجامعت کرد.
434 ـ (5) وزاد مُسلم برواية أمِّ سُليم: «إنَّ ماء الرَّجُلِ غليظٌ أبيَضُ، وماءَ المرأةِ رَقيقٌ أصفَرُ؛ فمِن أيِّهما عَلا أو سَبَقَ يكونُ منه الشَّبَهُ» [156].
434- (5) و مسلم به روایت اُمسلیم این جملات را نیز افزوده است: «[پیامبر ج فرمود:] بیگمان آب (منی) مرد، سخت و سفید، وآب (منی) زن، رقیق و زرد است، پس هرکدام از منی زن و مرد، بر دیگری غالب و چیره شد، شباهت فرزند از وجود منی او (و حامل ژن و صفات او از قبیل سفیدی وسیاهی، بلندی وکوتاهی قامت، تیزهوشی وکودنی، و سایر صفات جسمانی، روانی و معنوی او) است.
شرح: از دو حدیث بالا، دو نکته را میتوان برداشت کرد:
1- زن نیز بسان مرد احتلام میشود و خواب جماع میبیند و بسان مرد، دارای منی است، چرا که اگر زن منی نداشته باشد، شباهت فرزند در صفات و ویژگیها و استعداد و ذوق، و خُلق و خوی و سایر صفات جسمانی، روانی و معنوی به او، از کجا به وجود میآید؟
2- از حدیث دوم مشخص میشود که گاهی اوقات شباهت فرزند به پدر و عموهای او است و گاهی شباهت فرزند به مادر و دائیهای وی میباشد. از این رو اگر منی پدر بر منی مادر چیره گشت، شباهت به پدر مییابد و اگر آب منی مادر بر آب منی پدر غالب شد، شباهت به مادر مییابد.
435 ـ (6) وعن عائشةَ، قالت: كان رسولُ الله جإذا اغْتَسَلَ من الجنابةِ، بَدَأَ فَغَسَلَ يديه، ثمَّ يَتوضَّأُ كما يَتَوضَّأُ للصَّلاةِ، ثمَّ يُدخِلُ أصابعَه في الماءِ، فَيُخلِّلُ بها أُصُولَ شَعرِه، ثُمَّ يَصُبُّ على رأسِه ثلاثَ غَرَفاتٍ بيديْه، ثمَّ يُفِيْضُ الماءَ على جسدِه كلّه. متفق عليه. وفي رواية لمسلم: يَبدَأُ فَيَغْسِلُ يَديْه قبل أنْ يُدخِلَهُما الإناءَ، ثمَّ يُفرِغُ بيَمينِه على شِمالِه، فَيَغسِلُ فَرجَه، ثُمَّ يَتَوضَّأُ [157].
435- (6) عایشه ـ لـ (دربارهی کیفیت و چگونگی غسل پیامبر جگوید: هرگاه رسولخدا ج غسل جنابت میکرد، نخست هردو دست خود را میشست، سپس وضویی همانند وضوی نماز میگرفت، پس از آن، انگشتان خویش را در (ظرف) آب فرو میکرد و انگشتانش را که از آب تَر بود، به ریشه و بُن موهای سر داخل مینمود وآنها را خوب میمالید و میسائید تا به بیخ موهای سر، آب برسد و جایی خشک نماند.
آنگاه با هردو دست مبارکش، سه مشت آب برداشته و بر سرش میریخت، بعد از آن بر همهی بدن خویش آب میریخت و سائر بدنش را خوب میشست، تا آب به تمام اعضای واجبالغسل برسد و جایی از آن خشک نماند.
این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند، و در روایت مسلم چنین وارد شده است:
پیامبر ج پیش از آنکه دو دستش را در ظرف آب فرو کند، ابتدا آنها را خوب میشست، سپس با دست راست بر دست چپ آب میریخت و شرمگاه خویش را میشست، آنگاه وضو میگرفت.
436 ـ (7) وعن ابن عبّاس، قال: قالت مَيْمُونةُ: وضعتُ للنَّبيِّ جغُسلاً فستَرتُه بثوبٍ، وصَبَّ على يَدَيْه، فَغَسَلَهُما، ثُمَّ صَبَّ بِيَمينه على شِمَالِه، فَغَسلَ فَرجَه، فَضَرَبَ بيده الأرضَ فَمَسَحَها، ثُمَّ غسَلها، فمَضمَضَ وَاستَنشَقَ، وغَسَل وجهَه وذِراعَيه، ثمَّ صَبَّ على رأسِه، وأفاضَ على جَسَدِه، ثمَّ تَنَحَّى فغسَل قَدَمَيْه، فَنَاوَلتُه ثَوباً فَلَم يَأخُذْهُ، فانطَلَقَ وهُو يَنفُضُ يديهِ. متفق عليه، ولفظه للبخاري [158].
436- (7) ابن عباس ـ بـ گوید: حضرت میمونه ـ لـ (همسر بزرگوار پیامبر جگوید: برای پیامبر ج آب غسل تهیه و وی را با جامهای پوشاندم، ایشان بر دو دستش آب ریخت وآنها را خوب شست، سپس با دست راست بر دست چپ خویش آب ریخت و شرمگاه خود را شست، بعد از آن، دست چپش را که با آن شرمگاه خود را تمیز کرده بود، به زمین زد وآن را با خاک مالید (تا دست از اثر شستن شرمگاه پاک شود). آنگاه آن را شست و پس از آن، دهان و بینیاش را نیز خوب شست، آنگاه صورت و بازوهای خویش را شست و سپس بر سرش آب ریخت وآب را بر تمام قسمتهای بدنش جاری ساخت و در آخر، خودش را به یک سو کشید و جایش را عوض کرد، و پاهایش را شست (چرا که در محل غسل، آب جمع میشد و راه بیرونرفتن آب وجود نداشت، از اینرو هرگاه تمام بدنش را میشست، از محل غسل اندکی فاصله میگرفت و جایش را عوض میکرد. و پاهایش را میشست).
[میمونه ـ لـ گوید: پس از فراغت پیامبر ج از غسل جنابت] برایش حوله و خشککنی آوردم (تا خویشتن را بدان خشک و پاک نماید) ولی ایشان خود را با آن خشک ننمود، بلکه آبهای بدن خویش را با دست خشک کرد و ریخت.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند و لفظ حدیث از بخاری است].
شرح: دوحدیث بالا بیانگرطریقهی کامل غسل است که نخست هردو دست (که با همانها تمام بدن شسته میشود)خوب شسته شود سپس با دست چپ استنجا گرفته شود و پس ازآن دست چپ را با خاک و یا با مایع دستشویی خوب بشوید و تمیز کند و وضویی همانند وضوی نماز بگیرد و در ضمنآن، خلال کردن ریش، خلال انگشتان، دست و پاها، خلال داخل وخارج گوشها و داخلکردن انگشتان در داخل سوراخ گوشها و ناف، حرکت و تکاندادن انگشتر، مضمضه واستنشاق و خلالنمودن ریشه و بن موهای سر و شستن قسمت داخل بینی را نیز فراموش نکند، آنگاه آب برداشته و بر قسمت راست بدن بریزد و بشوید، و بعد آب بر قسمت چپ بدن بریزد و خوب بشوید، بعد که آب به همهی بدن رسید و تمام اعضای واجبالغسل خوب شسته شد و جایی از آن خشک نماند، از محل غسل برخاسته و جایش را عوض کند و پاها را بشوید. البته شستن پاها در آخر غسل، در صورتی است که در محل غسل، آب جمع شود و راه بیرونرفتن آب وجود نداشته باشد. چنانچه اگر در محل غسل، آب جمع نمیشد و راه بیرون رفتن آب از حمام وجود داشت (مانند حمامهای امروزی) چنین کاری لازم نیست.
و همین طریقه، بهترین و پاکیزهترین و برترین روش غسل مسنون است که پیامبر ج بر آن مواظبت میفرمود.
437 ـ (8) وعن عائشة، قالت: إنَّ إمرَأةً من الأنصارِ سَألَتْ رسولَ الله جعن غُسلِها من المَحيضِ، فَأمَرَها كيَف تَغْتَسِِلُ، ثم قال: «خُذِي فِرْصَةً من مَسْكٍ، فَتَطَهَّري بها». قالت: كيف أتَطَهَّرُ بها؟ فقال: «تَطَهَّرِي بها». قالت: كيَف أتَطَهَّرُ بها؟ قال: «سبحانَ الله! تَطَهَّري بها». فَاجْتَذَبتُها إليَّ، فقلتُ لها: تَتَبَّعي بها أثَرَ الدَّم.متفق عليه [159].
437- (8) عایشه ـ لـ گوید: زنی از زنان انصار، دربارهی کیفیت و چگونگی غسل حیض، از پیامبر ج سؤال کرد. پیامبر ج پیرامون کیفیت و چگونگی غسل حیض بدو دستورالعملها و راهکارهای راهگشا و سودمندی را ارائه داد و فرمود: پارهای از پشم یا پنبهی تمیز که با مُشک آمیخته باشد، برگیر و خویشتن را بدان پاک و پاکیزه کن.
آن زن انصاری پرسید: چطور خود را با آن پاک کنم؟ پیامبر ج فرمود: خود را با آن پاک کن. باز آن زن انصاری گفت: چگونه خود را بدان پاک نمایم؟ پیامبر ج (با تعجب وحیرت) فرمود: سبحان الله!خودت را با آن پاک کن.
[عایشه ـ لـ گوید: من که هدف و مقصود پیامبر ج را خوب درک کرده بودم، بلافاصله] آن زن انصاری را به سوی خود کشیدم (و او را از مقصود پیامبر ج آگاه ساختم و) بدو گفتم: آن پنبه و یا پشم آغشته با مشک را بردار و بر جاهایی که آلوده و ملوث به خون است بمال و اثر خون را پاک کن.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
«المحيض»: این واژه مصدر میمی و به معنای قاعدگی و خون ماهانه میباشد.
«فِرصة»: پارهای از پنبه یا پشم. «فرصة من مِسك»، پارهای از پنبه و یا پشم که با مشک آغشته باشند. «فاجتذبتُها اليّ»: او را به سوی خود کشیدم.
این حدیث بیانگر اهمیت و جایگاه خاص نظافت و تمیزی و پاکی و پاکیزگی و رعایت بهداشت و سلامت به معنای واقعی کلمه است، چرا که پیامبر ج برای تمام زنانی که غسل حیض میکنند، سنّت قرار داده که یک مقدار پنبه یا پارچهی دیگری با مشک یا هر چیزی که بوی خوش دارد، آغشته کنند وآن را در مجرای حیضشان قرار دهند تا بدینگونه نظافت و تمیزی و پاکیزگی جسمی، روحی و روانی خود و دیگران را تأمین نمایند.
در حقیقت اینها اصول و قواعد جاویدانی است که بر مبنای آن، اسلام پیریزی و نهادینه شده است و پیامبر ج به تحکیم و تثبیت آنها اهتمام میورزید واگر آن قواعد و اصول مراعات شود و در زندگی به اجرا در بیایند، نسلهایی از نیرومندان و تندرستان پرورش مییابند که دین و دنیای امت، بدانها پیروز میگردد.
438 ـ (9) وعن أُمِّ سلَمَةَ، قالت: قُلتُ يا رسولَ الله! إنِّي إمرَأةٌ أشُدُّ ضَفْرَ رَأْسِي، أفَأنْقُضُه لِغُسلِ الْجَنابَةِ؟ فقال: «لا، إنَّما يَكفِيكِ أنْ تَحْثِي على رَأسِكِ ثَلاثَ حَثيَاتٍ، ثم تُفِيضِينَ عَلَيكِ الماءَ, فَتَطْهُرِين». رواه مسلم [160].
438- (9) اُم سلمه ـ لـ گوید: به پیامبر ج گفتم: ای رسولخدا ج! من زنی هستم که موها وگیسوان سرم را محکم به یکدیگر میبندم وآنها را میبافم، آیا برای غسل جنابت، باید آنها را از هم باز کنم؟ پیامبر ج فرمود: خیر، لازم نیست که موها وگیسوان سرت را از هم باز کنی. همین اندازه در رفع غسل جنابت کافی است که سه مشت پر آب را برگیری و بر سرت بریزی، سپس آب را بر تمام قسمتهای بدنت جاری سازی، و خویشتن را خوب بشویی، اینگونه است که از غسل جنابت پاک و پاکیزه میشوی.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
«اَشدّ ضَفر رأسي»: موها و گیسوان سرم را محکم به یکدیگر میبافم. «حَثيات» جمع حثيه: پری دوکف دست. جمهور علماء و اندیشمندان اسلامی با استدلال به این حدیث، عدم نقض موهای سر را برای زنانی که موها و گیسوان خویش را محکم به همدیگر میبافند، جایز قرار دادهاند. یعنی چنین زنانی میتوانند برای رفع جنابت، حیض، نفاس، سه کف دست آب، بر سر بریزند و دست مالیدن و خود را به مشقت و سختی انداختن برای اینکه آب را به ریشه و بیخ موهای خویش برسانند بر ایشان لازم نیست.
و این مسائل نیز بیانگر و روشنگر این حقیقت است که مبنای شریعت مقدس اسلام بر آسانگیری و رفع عسر و حرج از بندگان است و رسولخدا ج نیز براساس فرمانی که از جانب خداوند ﻷ، یافته بود، مؤظف بود، همواره جانب تیسیر و تخفیف را بر جانب تشدید و تعسیر ترجیح دهد.
و در حقیقت، رعایت و ترجیح جنبهی سهولت وآسانگیری بر جنبهی افراط و سختگیری، همخوانی با این خطاب پیامبر ج است که فرمود:
«يسّروا ولاتعسروا وبشّروا ولا تنفروا». «سهل بگیرید و سخت نگیرید، و بشارت دهید و متنفر نگردانید».
و در واقع این آسانگیری، برگرفته از فشارها و مشکلات زندگی برما نیست، بلکه دین مقدس اسلام، این آسانی را میخواهد و اوامر و فرامین الهی و تعالیم وآموزههای تابناک نبوی و احکام و دستورات تعالیبخش و سعادتآفرین شرعی، بر یسر وآسانی بنا شده است و تعالیم اسلامی و دینی (از جمله مسئلهی عدم نقض موهای سر زنان) بر پایهی یسر وآسانی است نه سختی و مشقت.
439 ـ (10) وعن أنسٍ، قال: كان النبيُّ ج، يَتَوَضَّأُ بِالمُدِّ، ويَغتَسِلُ بِالصَّاعِ إلى خمَسَةِ أمْدادٍ. متفق عليه [161].
439- (10) انس س گوید: پیامبر ج عادت داشت (که برای جلوگیری از اسراف و زیادهروی در مصرف آب) با یک «مُد» آب، وضو میگرفت و با یک «صاع» آب، غسل میکرد.
[این حدیث را بخاری ومسلم روایت کردهاند].
شرح: «مُد»: پیمانهای است که در عراق برابر با دو رطل، و در حجاز برابر با یک رطل و یک سوم رطل است، و برخی آن را به اندازهی پری دو کف دست انسان دانستهاند. و هر رطل 48 مثقال و هر مثقال 68/4 گرم است.
«صاع»: پیمانهای است معادل چهار مُد. و هر مُد معادل تقریبی دو سوم کیلوگرم است البته در این مسئله تمام فقهاء و اندیشمندان اسلامی و صاحبنظران فقهی، بر این قضیه اتفاقنظر دارند که در شریعت مقدس اسلام و در اصول و موازین دینی، برای وضو و غسل، مقدار معین و محدودی از آب بیان نشده است و در اینجا که بیان شده که پیامبر ج با یک مُد وضو میگرفت و با یک صاع غسل میکرد، مراد تعیین نیست، بلکه جلوگیری از اسراف و زیادهروی در مصرف آب است. یعنی با پرهیز جدی از اسراف در مصرف آب.
در شرع مقدس اسلام، حد جواز فقط به همان مقداری تعلق میگیرد که رفع نیاز شود. حال اگر نیاز در وضو با چند مُد بر طرف میشود و یا اگر نیاز در غسل با چند صاع یا بیشتر رفع میگردد، باز هم اشکالی در آن نیست، چرا که مصداق اسراف نکردن، در درست مصرفکردن تحقق مییابد، نه در کم مصرف نمودن.
440 ـ (11) وعن مُعاذَةَ، قالت: قالت عائشةُ: كُنتُ أغتَسِلُ أنا ورسولُ الله جمن إنَاءٍ واحِدٍ بيني وبينَه، فيُبادِرُني، حتّى أقُولَ: دَعْ لي دَعْ لي. قالت: وهُمَا جُنُبان. متفق عليه [162].
440- (11) مُعاذه ـ لـ(دخترعبدالله عَدوی سگوید: عایشه ـ لـ گفت: من و پیامبر ج هر دو از یک ظرف آب، که میان من و ایشان قرار داشت، غسل (جنابت) میکردیم و پیامبر ج در برگرفتن آب از آن ظرف، بر من پیشی میگرفت و آنقدر در این کار میشتافت تا اینکه من (بدیشان) میگفتم: برای من نیز آب بگذارید! برای من نیز آب بگذارید! تا من هم از آن غسل کنم.
معاذه ـ لـ گوید: عایشه ـ لـ و پیامبر ج هر دو از یک ظرف آب غسل میکردند در حالی که هردو جنب بودند. (یعنی غسل جنابت میکردند).
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
[152]- بخاری بصورت مختصر به نقل این حدیث پرداخته است ح 291، مسلم 1/271 ح (87- 348)،نسایی ح 191، ابن ماجه ح 610، دارمی ح 761، مسنداحمد 2/347. [153]- مسلم 1/269 ح(80-343)، ابوداود ح 217، ترمذی بصورت تعلیقی در ضمن حدیث شمارهی 122 به نقل این حدیث پرداخته است، مسنداحمد 3/29. [154]- ترمذی ح 112. [155]- بخاری ح 130، مسلم 1/251 ح (32- 313)، نسایی ح 197، ابن ماجه ح 600 و در روایت ابن ماجه زیاداتی نیز است. [156]- مسلم 1/250 ح(30-311)، ابن ماجه ح 601. [157]- بخاری ح 248 و بخاری به عوض عبارت «جسده» عبارت «جلده» را نقل کرده است و لفظ حدیث از بخاری است، مسلم در ضمن حدیثی طولانی به نقل این روایت پرداخته است 1/253 ح (35-316)، نسایی ح 247، مؤطا مالک کتاب الطهارة ح 67، مسنداحمد 6/330 و روایت دوم را امام مسلم در صحیح خود نقل کرده است: 1/253 ح(35-316). [158]- بخاری ح 276 و لفظ حدیث از بخاری است، مسلم 1/254 ح (37-317)، ابوداود ح 245، ترمذی ح 103، نسایی ح 253، ابن ماجه ح 573، مسنداحمد 6/335. [159]- بخاری ح 314، مسلم 1/260 ح (60-332)، ابوداود 315، نسایی ح 251، ابن ماجه ح 642. [160]- مسلم 1/259 ح (58-330)، ابوداود ح 251، ترمذی ح 105، نسایی ح 241، ابن ماجه ح 603، مسنداحمد 6/314، 315. [161]- بخاری این حدیث را با تقدیم و تأخیری در الفاظ آن نقل کرده است ح 201، مسلم 1/258 ح(51-325). [162]- بخاری ح 250 و وی عبارت «فیبادر فی ...» را ذکر نکرده است، مسلم 1/257 ح (46-321 و لفظ حدیث بالا از مسلم است، نسایی ح 239، مسنداحمد 6/91.