ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد دوم

فهرست کتاب

فصل اول

فصل اول

754 ـ (1) عن عمرَ بنِ أبي سَلَمَةَ، قال: رأيتُ رسولَ الله جيُصَلِّي في ثوبٍ واحدٍ مُشْتَمِلاً به، في بَيتِ أمِّ سَلمةَ، واضِعاً طَرَفَيْه على عاتِقَيْهِ. متفق عليه [494].

754- (1) عمربن ابی سلمه س گوید: رسول‌خدا ج را در خانه‌ی (ام‌المؤمنین] «ام سلمه» ـ لـ دیدم که با یک تکه‌ لباس نماز می‌خواند، در حالی که خویشتن را بدان پیچیده و پوشانده بود و دو طرف آن را بر شانه‌هایش قرار داده بود.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

«مشتملاً»:جامه را برخود پیچید وآن را به دور تمام بدن خود بست چنانکه دست‌هایش از آن خارج نشود.

755 ـ (2) وعن أبي هريرةَ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «لا يُصَلِّيَنَّ أحدُكم في الثَّوبِ الواحدِ ليسَ على عاتِقَيه منه شَيءٌ». متفق عليه [495].

755- (2) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: نباید هیچ یک از شما با یک قطعه لباس نماز بخواند در حالی که هیچ چیزی از آن بر شانه‌هایش نباشد (بلکه هرکس که می‌خواهد در یک جامه نماز بگزارد، باید دو طرفش را بر شانه‌های خویش قرار دهد، تا قسمت بالای بدنش را نیز بپوشاند).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

756 ـ (3) وعنه، قال: سمعتُ رسولَ الله جيقولُ: «مَنْ صَلّى في ثوبٍ واحدٍ، فَلْيُخالِفْ بينَ طَرَفَيه». رواه البخاريّ [496].

756- (3) ابوهریره س گوید: از رسول‌خدا ج شنیدم که می‌فرمود: کسی که با یک تکه‌ لباس نماز می‌خواند، باید دو طرفش را بر شانه‌هایش قرار دهد (تا قسمت بالای بدنش را بپوشاند).

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

«فليخالف بين طرفيه»:باید یک سر آن جامه را بر دوش راست و سر دیگر را بر دوش چپ قرار دهد.

757 ـ (4) وعن عائشةَ لا، قالتْ: صلّى رسولُ اللَّهِ في خَمِيصَةٍ لها أعلامٌ، فَنَظرَ إلى أعلامِها نَظرَةً، فلمَّا إنصَرَفَ، قال: «إذهَبوا بخَمِيصَتِي هذهِ إلى أبي جَهْمٍ، وأتُوني بأَنبِجانِيَّة أبي جَهم؛ فإنَّها أَلْهَتنِي آنِفاً عنْ صَلاتي». متفق عليه. وفي روايةٍ للبُخاريِّ، قال: «كُنتُ أَنظُرُ إلى عَلَمِها وأنا في الصَّلاةِ، فأخافُ أنْ يفتِنَنِي» [497].

757- (4) عایشه ـ لـ گوید: پیامبر ج با جامه‌ای مربع شکل که دارای نقش و خطوط بود، نماز خواند، و در نماز یک بار نگاه پیامبر ج به نقش و خطوط آن جامه افتاد، از این‌رو چون از نمازش فارغ شد، فرمود: این لباس مربع شکل و خط‌دار را به «ابوجهم» بدهید و لباس بدون خط و نقش و پشمین و درشت ابوجهم را برایم بیاورید، چرا که این جامه‌ی نقش‌دار، همین لحظه قلب مرا به خود مشغول نموده و توجه مرا از نماز به خود معطوف داشته است.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند و در روایتی دیگر از بخاری آمده است]:

در هنگام نماز، من به سوی نقش و خطوط آن جامه نگاه می‌کردم و از آن ترسیدم که مرا در فتنه افکند (و توجه مرا از نماز به خود معطوف دارد و خشوع و خضوع نماز را از من بگیرد و مرا از حضور در نماز باز دارد).

شرح: «خميصة»: جامه‌ی سیاه نقش‌دار و مربع شکل. «انبجانية»: پارچه‌ی بدون خط و نقش که کلفت و درشت است و بیشتر از پشم درست می‌شود.

«عَلمها»:نقش و نگار جامه.

«اَلهتني»:مرا به خود مشغول و سرگرم داشت و از نماز غافل و بی‌خبرم کرد.

از این حدیث دو مسئله دانسته می‌شود:

1- اگر کسی بنا به علّتی، هدیه را به صاحبش برگرداند، باید به جای آن، چیزی دیگر درخواست نماید، تا هدیه‌دهنده ناراحت نشود. چنانچه پیامبر ج نیز با برگردانیدن «خميصة»، «أنبجانيه»را درخواست کرد تا ابوجهم ناراحت نشود که پیامبر ج هدیه‌اش را قبول نکرده و به خودش بازگردانیده است.

2- برای نمازگزار شایسته است که در نماز، لباس‌های پرنقش و نگار که فکر و ذهن وی و دیگران را به خود مشغول و سرگرم می‌سازد و توجه وی و دیگر نمازگزاران را از نماز به خود معطوف می‌دارد و خشوع و خضوع نماز را از ایشان می‌گیرد وآنان را از حضور در نماز باز می‌دارد، نپوشد تا در نماز خویش، فقط به فکر طاعت و پرستش خدا و راز و نیایش و مناجات او تعالی باشند و بس.

متولیان و هیئت امنای مسجد نیز باید متوجه باشند که فرش و موکت مسجد و سجاده نیز اگر نقش و نگار داشته باشند که در نتیجه فکر نمازگزار را به خود مشغول و سرگرم ‌سازد و توجه او را از نماز به خود معطوف ‌دارد، همین حکم را دارد، پس باید در انتخاب فرش و موکت و سجاده‌ی مسجد نیز کمال توجه وعنایت را بکنند و بدانند که زیبایی در همان سادگی است و باید سعی و کوشش نمایند تا در مسجد، محیطی آرام و بدور از هرگونه ریا و تظاهر و خودنمایی و توأم با حضور قلب و جمعیت خاطر، برای نمازگزاران فراهم آورند، چرا که در این صورت است که مسجد و نماز، روح پرور و تکامل‌آفرین و تعالی‌بخش و سعادت‌ساز می‌شوند.

758 ـ (5) وعن أنسٍ، قال: كانَ قِرامٌ لعائشةَ سَتَرَتْ به جانبَ بيتِها، فقال لها النبيُّ ج: «أمِيطِي عنَّا قِرامَك هذا، فإنَّه لا يزالُ تصاويرُه تَعرِضُ لي في صَلاتي». رواه البخاريّ [498].

758- (5) انس س گوید: عایشه ـ لـ پرده‌ای ستبر و درشت داشت که دارای نقش و نگار بود و با آن بخشی از خانه‌اش را پوشانده بود (یعنی آن را پرده‌ی طاقچه‌ای نموده بود).

پیامبر ج بدو فرمود: آن را از روبروی ما بردار! زیرا تصاویر آن پیوسته در نمازم به چشم می‌خورد و سبب مشغول‌شدن ذهنم در نماز می‌شود (به هر صورت، منزل رسول‌خدا ج در جهت پرهیز از مظاهر اسراف و اشراف‌گری، لازم بود که برای مردم الگو و سرمشق باشد).

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

«قرام»:پارچه‌ی ستبر از پشم رنگارنگ که از آن پرده و جز آن بدوزند.

«أميطي»:پرده‌ی رنگارنگ و منقش را از روبروی من دورساز وکنار بزن.

759 ـ (6) وعن عُقبَةَ بنِ عامرٍ، قال: أُهدِيَ لرسول الله جفَرُّوجُ حريرٍ، فَلَبِسَه ثمَّ صلّى فيه، ثمَّ انصرفَ فَنَزَعَه نزعاً شديداً كالكارِه له، ثمَّ قال: «لاينبغي هذا لِلمُتَّقِينَ». متفق عليه [499].

759- (6) عقبة بن عامر س گوید: برای پیامبر ج قبایی ابریشمی به صورت هدیه آورده شد، آن حضرت ج آن را پوشیده و در آن نماز خواند (البته پوشیدن پارچه‌ی ابریشمی پیش از تحریم آن بوده است) سپس پیامبر ج از نماز برگشت وآن قبای ابریشمی را به شدت، همانند کسی که آن را زشت و ناپسند بدارد، از تن بیرون آورد و فرمود: این جامه، شایسته و زیبنده‌ی پرهیزگاران و خداترسان نیست.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «فَرّوج»:لباسی که از پشت، چاک داشته باشد، مانند قبایی که علماء می‌پوشند.

پیامبر ج عالی‌ترین وکامل‌ترین سرمشق‌ها را برای همه‌ی مردمان، چه حاکمان و رهبران، و چه توده‌های مردم و چه افراد و گروه‌ها، ارائه داده است.

پیامبر ج خودِِ سادگی بود که در مرد کاملی تجلی یافته بود. این سادگی از درون جانش برخاسته بود و لذا ایشان مظاهر کاذب ریاست و فرمانروایی و یا تجملات و تکلفات را که لازمه‌ی آنها است، متلاشی کرد.

آری! پیامبر ج آراسته به اخلاقی بود که هیچ پوششی از کذب و فریب ندارد و ریا و تظاهر و خودنمایی و ظاهرسازی را بدان راهی نیست، او شب و روز، در نهان وآشکار، در سختی وآسایش، در ناتوانی و قدرت، در بازار، آن وقت که یک جوان بود، در پیری در حالی که بر تخت نبوت و اقتدار نشسته بود، در همه‌ی حالات، تنها به یک صورت دیده می‌شود، پیامبر ج با اخلاقش، شخصیتی از سادگی و تواضع بود که دگرگونی و تغییری بدو راه نیافت، او وجودی بود که با آسمان پیوند یافت و بر زمین زیست و به مردم نزدیک بود و نزد آنان دوست‌داشتنی بود.

[494]- بخاری 1/469 ح 356، مسلم 1/368 ح (278-517)، ترمذی 2/166 ح 339، مؤطا مالک کتاب صلاة الجماعة 1/140 ح 29، مسنداحمد 4/26. [495]- بخاری 1/471 ح 359، مسلم 1/368 ح (277-516) و لفظ حدیث از مسلم است و امام مسلم به عوض «لا یصلین» عبارت«لایصلی» را ذکر کرده است.، ابوداود 1/414 ح 626 و ابوداود به عوض «عاتقیه» واژه‌ی «منکبیه» نقل کرده است.، نسایی 2/71ح 769، دارمی 1/367 ح 1371، مسنداحمد 2/243. [496]- بخاری 1/471 ح 360، ابوداود 1/414 ح 627 و ابوداود عبارت «علی عاتقیه» را نیز افزوده است.، مسنداحمد 2/255. [497]- بخاری 1/482 ح 373، مسلم 1/391ح (62- 556) و لفظ حدیث از بخاری است.، ابوداود نیز این حدیث را به صورت مختصر روایت کرده است:1/562 ح 914،نسایی نیز این روایت را با اختصار نقل نموده است: 2/72 ح 771، ابن ماجه 2/1176 ح 3550، موطا مالک کتاب الصلاة 1/97 ح 67، مسنداحمد 6/177. [498]- بخاری 1/484 ح 374، مسنداحمد 3/151. [499]- بخاری 1/484 ح 375، مسلم 3/1646 ح(23- 2075)، نسایی 2/72 ح 770، مسنداحمد 4/149.