ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد دوم

فهرست کتاب

فصل اول

فصل اول

474 ـ (1) عن أبي هريرة [س]، قال: قال رسول الله ج: «لا يَبُولَنَّ أحَدُكُم في الماءِ الدائمِ الذي لا يَجري، ثمَّ يَغتَسِلُ فيه». متفق عليه. وفي رواية لمسلم، قال: «لا يغتسلْ أحدُكم في الماءِ الدائمِ وهو جنُبٌ». قالوا: كيفَ يفعلُ يا أبا هريرةَ؟ قال: يتناولُه تناوُلاً [197].

474 - (1) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «نباید هیچ یک از شما در آب راکد و غیر جاری که در جای خود باقی می‌ماند و حرکت نمی‌کند، ادرار نماید که سپس هم ناچار شود، خود را در آن بشوید و غسل نماید».

این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند و در روایتی دیگر از مسلم:

پیامبر ج فرمود: نباید کسی از شما در حالی که جنابت دارد در آب راکدی که در جای خود باقی است و حرکت نمی‌کند، غسل جنابت نماید. گفتند: ای ابوهریره س! پس چطور از چنین آبی غسل کند؟ ابوهریره س گفت: با دست خویش، کمی آب بردارد و بیرون از آب، بدن خویش را بدان شوید.

شرح: «الماء الدائم»: آب همیشه ایستاده. آب راکد و غیر جاری که در جای خود باقی می‌ماند و حرکت نمی‌کند.

هر کس سنت پاک نبوی را مورد بررسی قرار دهد، شمار زیادی از احادیث صحیح و حسن را می‌یابد که در هر مورد و در هر سطحی، مردمان را به نظارت و رعایت پاکی و پاکیزگی تشویق می‌نماید، خواه در ارتباط با نظافت انسان باشد یا نظافت منزل و یا نظافت راه و معابر، و یا نظافت و حفظ و نگهداری محیط زیست و آبهای جاری.

و مسلمان نیز چون دین او به طهارت و پاکیزگی دستور می‌دهد، پیوسته اوامر و فرامین و تعالیم وآموزه‌ها و توصیه‌ها و سفارش‌ها و احکام و دستورات تعالی‌بخش آن را نصب‌العین وآویزه‌ی گوش و سرلوحه‌ی زندگی خویش قرارمی‌دهد و هیچ‌گاه در آب راکد و غیرجاری، در حال جنابت غسل نمی‌کند، و هیچ وقت در چنین آبی ادرار نمی‌کند و با این کار، صحت و سلامتی خود و مردم را به خطر نمی‌اندازد، و خلل و نقصی را در طهارت و پاکیزگی خویش و دیگران وارد نمی‌سازد، بلکه بر مسلمان لازم است که در چنین مواقعی، در بیرون آب بنشیند و برای غسل جنابت خویش، با دست و یا ظرفی دیگر، از آب راکد، آب بردارد و غسل جنابت نماید، تا با این کارش، موجبات تلویث وآلوده‌نمودن آب راکد و غیر جاری را فراهم نسازد.

475 ـ (2) وعن جابر، قال: نهى رسولُ الله جأن يُّبَالَ في الماءِ الرّاكِد. رواه مسلم [198].

475 - (2) جابر س گوید: پیامبر ج از اینکه فردی در آب راکد(ی که در جای خود باقی می‌ماند و حرکت نمی‌کند،) ادرار نماید، نهی فرمود.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

476 ـ (3) وعن السَّائبِ بن يزيد، قال: ذَهَبَتْ بي خالتي إلى النبيِّ ج، فقالت: يا رسولَ الله! إنَّ ابنَ أُختي وَجِعٌ، فَمَسَحَ رأسي، ودَعَا لي بِالبرَكةِ، ثمَّ تَوَضَّأَ، فَشَرِبتُ مِن وَضوئِه، ثمَّ قُمْتُ خَلفَ ظهرِه، فنظرتُ إلى خاتَمِ النُّبُوَّة بين كتِفيه مثلَ زِرِّ الحَجَلة. متفق عليه [199].

476 - (3) سائب بن یزید س گوید: خاله‌ام مرا نزد آن حضرت ج برد وگفت: ای رسول‌خدا ج! این خواهرزاده‌ی من بیمار است (برایش نزد خدا دعا کن تا از بیماری‌اش بهبود یابد). پیامبر ج نیز دست مبارک خویش را بر سرم کشید و برایم دعای خیر و برکت کرد. سپس آن حضرت ج وضو گرفت و من برای تبرک، از باقیمانده‌ی آب وضوی پیامبر ج نوشیدم آن‌گاه پشت سر آن حضرت ج ایستادم و به مهر نبوت که در میان دوشانه‌اش قرار داشت، نگاه می‌کردم که در درشتی و برجستگی، بسان تخم کبک ماده بود.

‍[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

«خاتم النبوة»:در میان صفات جسمانی رسول‌خدا ج، صفتی جسمانی است که تنها اختصاص بخود ایشان داشت. آن صفت جسمانی اختصاصی، وجود یک برجستگی گوشتی در میان دوشانه‌ی آن حضرت ج بود که هر چند قدری برآمدگی داشت، اما کوچک بود، به گونه‌ای که از روی لباس به صورت یک برجستگی مشهود، خود را نشان نمی‌داد، چه این که در توصیف آن گفته شده: «چون تخم کبوتر، و یا تخم کبک» و نیز گفته شده: «چون یک سیب» بود، آن‌گونه که سلمان فارسی س نیز می‌گوید:

«به حضور رسول‌خدا ج رسیدم و... مهر نبوت را میان دو شانه‌ی او بسان تخم کبوتری مشاهده کردم».

به هر حال روایات در این مورد به آن حد از فراوانی است که این خبر را می‌توان مشهور دانست، و گویا آن برآمدگی صفتی جسمانی، گواه بر رسالت او بوده که هیچ‌کس از کسانی که آن را می‌دیده‌اند، توان کج‌بحثی و انکار و مجادله نداشته‌اند، چه خداوند را در میان آفریده های خویش آیاتی است.

«زرّ الحجلة»:ـ زرـ دکمه. «الحجله»خانه‌ی آراسته به تخت و جامه و پرده برای عروس. کبک ماده. البته می‌توان این عبارت را به دوگونه تشریح کرد:

1- مهر نبوت در درشتی و برجستگی همانند دکمه‌ی پرده‌ی حجله‌ی عروس بود.

2- مهر نبوت در درشتی بسان تخم کبک ماده بود.

[197]- بخاری 1/346 ح 239، مسلم 1/235 ح (90 – 282)، ابوداود 1/56 ح 69، ترمذی 1/100 ح 68، نسایی 1/46، دارمی 1/202 ح 73، مسنداحمد 2/346. [198]- مسلم 1/235 ح (94- 281)، مسنداحمد 3/350. [199]- بخاری 1/296 ح 190.