ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد دوم

فهرست کتاب

فصل سوم

فصل سوم

512 – (23) عن امرأةٍ من بني عبد الأشْهَل، قالت: قلتُ يا رسولَ الله! إِنَّ لنا طريقاً إلى المسجد مُنْتَنةً، فكيفَ نَفعَلُ إِذا مُطِرنا؟ فقال: «أَلَيسَ بَعدَها طريقٌ هي أطْيَبُ منها؟» قلتُ: بَلى. قال: «فهذه بهذه». رواه ابوداود [235].

512 – (23) زنی از طائفه و تیره‌ی «بنی‌عبدالاشهل» گوید: به پیامبر ج گفتم: ای رسول‌خدا ج! برای ما به سوی مسجد راهی بدبو و متعفن و محلی پر نجاست و پلیدی است (که از آن عبور می‌کنیم) حال شما بفرمایید، وقتی که در چنین مکانی باران ببارد، تکلیف ما چیست؟ و چگونه باید خویشتن را از نجاسات و پلیدی‌های آن، پاک و تمیز گردانیم؟

پیامبر ج فرمود: «آیا پس از این راه بدبو، راهی پاک‌تر و تمیزتر از آن وجود ندارد»؟ آن زن گفت: آری، وجود دارد. پیامبر ج فرمود: «پس این (راه پاک و تمیز) در مقابل این (راه کثیف و پلید، یعنی آنچه بعد از نجاست است ـ یعنی خاک ـ آن را پاک می‌کند)».

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

«مُنْتَنةً» جای بدبو و متعفن.

513 – (24) وعن عبد الله بن مسعود، قال: كُنَّا نُصَلّي مع رسولِ الله جولا نَتَوَضَّأُ مِنَ المَوْطِىءِ. رواه الترمذي [236].

513 – (24) عبدالله بن مسعود س گوید: همراه با رسول‌خدا ج نماز می‌خواندیم (و اگر در حال رفتن به سوی مسجد، کفش‌ها و یا پاهایمان به نجاست‌ها آلوده می‌شد) آنها را نمی‌شستیم و تمیز نمی‌کردیم (چرا که بر اساس فرمان رسول‌خدا ج آنچه بعد از نجاسات است ـ یعنی خاک ـ آن را پاک و تمیز می‌گرداند).

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

«الـموطی»: مراد نجاست‌هایی است که زیر پا لگد‌مال و پایمال می‌شود.

باید دانست که اگر نجاست تازه و تر باشد و کفش یا پا را ملوث گرداند، باید شسته و تمیز گردد. ولی اگر نجاستی خشک بر موزه و کفش چسبیده، در اثر برخورد با خاک و کشیده‌شدن بر روی زمین پاک می‌گردد. واین سخن ابن‌مسعود س نیز به صورتی حمل می‌شود که نجاست خشک بر کفش یا موزه چسبیده باشد که در آن صورت با برخورد با خاک و کشیده‌شدن روی زمین پاک می‌گردد.

ولا نتوضَّأُ من المَوْطِىءِ:این عبارت را می‌توان به دو گونه ترجمه کرد:

1- اگر در حال رفتن به سوی مسجد کفش‌ها و پاهایمان به نجاست‌ها آلوده می‌شد، آنها را نمی‌شستیم و تمیز نمی‌کردیم، بلکه در اثر برخورد با خاک و کشیده‌شدن روی آن، پاک و تمیز می‌شد در این صورت «لا نتوضَّأ»به «لا نَغسل‌ أرجلنا» ترجمه می‌گردد.

2- اگر در حال راه رفتن، پاهایمان به نجاست‌ها ملوث و آلوده می‌شد، مجددا وضو نمی‌گرفتیم و چنانچه تمام فقها بر این مسئله اجماع کرده‌اند که این نوع وضوء واجب نیست البته اگر نجاست، تر و تازه باشد در آن صورت، فقط شستن پاها واجب خواهد بود.

514 – (25) وعن ابنُ عمر، قال: كانتِ الكلابُ [تَبُولُ] تُقبِلُ وتُدْبِرُ في المسجدِ في زمانِ رسولِ الله ج، فلم يكونوا يَرُشُّونَ شَيْئاً من ذلك. رواه البخاريُّ [237].

514 – (25) عبدالله بن عمر ـ بـ گوید: در زمان رسول‌خدا ج سگ‌ها در مسجد رفت وآمد (و ادرار) می‌کردند و هیچ‌گاه (بر محل ادرارشان) چیزی نمی‌ریختند.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

شرح: از این حدیث، احناف استدلال کرده‌اند علاوه از جاری ساختن آب، از راه خاک برداری زمین، و خشک‌شدن آن، نیز زمین پاک می‌شود. چنانچه در این حدیث سگ‌ها در مسجد رفت و آمد می‌کردند، و گاهی در صحن مسجد و اطراف و اکناف آن، نیز ادرار می‌نمودند، اما با خشک‌شدن زمین و بدون این‌که بر محل ادرارشان آبی بریزند [فلم یکونوا، یرشّون شيئاً من ذالك]آن حصه از زمین را پاک می‌دانستند و یکی از شیوه‌های تطهیر را خشک‌شدن زمین تصور می‌کردند.

البته اینکه سگ‌ها در مسجد رفت وآمد و ادرار می‌کردند، مربوط به اوائل ساخت مسجدالنبی است که حفاظی محکم برای ورود این‌گونه حیوانات نبود، چنانچه در تاریخ می‌خوانیم که:

«برای ساخت مسجد، قطعه زمینی خریده شد که در آن، گورهای مشرکان، ویرانه‌هایی چند، شماری درختان خرما و یک درخت «غرقد» بود. رسول‌خدا ج دستور دادند گورهای مشرکان را شکافتند، ویرانه‌ها را تخریب کردند، درختان خرما و آن درخت غرقد را قطع کردند و چوب آنها را در سمت قبله‌ی مسجد روی هم چیدند و دیوارهایشان را با خشت و گل بالا بردند، سقف آن را با الیاف خرما پوشانیدند و ستون‌هایشان را با تنه‌های درختان خرما ساختند، کف مسجد را با شن و سنگریزه فرش کردند و برای آن، سه درب قرار دارند. درازای زمین، از سمت قبله تا انتهای آن یکصد ذراع بود، دو طرف دیگر زمین نیز همین مقدار یا کمتر، و پَی ساختمان مسجد سه ذراع بود.

مسجد در آن زمان، تنها مکانی برای نمازگزاران نبود، دانشگاهی بود که مسلمانان در آن تعالیم و رهنمودهای اسلام را فرا می‌گرفتند، باشگاهی بود که در آ ن قبائل و طوایف مختلف که از دیرباز در اثر گرایش‌های جاهلی با یکدیگر در ستیز و نبرد بودند، در آنجا فراهم می‌آمدند. پایگاهی بود که همه‌ی امور از آنجا اداره می‌شد و همه‌ی فعالیت‌ها از آنجا سازمان داده می‌شد و پارلمانی بود که درآن جلسات مشورتی و کمیته‌های اجرایی تشکیل می‌شد، از همه‌ی اینها گذشته، مسجد خانه‌ای بود که درآن شمار بسیاری از بینوایان مهاجرین و پناهندگان که در مدینه، خانه و ثروت و خانواده و فرزندانی نداشتند سکونت می‌کردند». [رحیق المختوم ص 364]

از این‌رو گاهی اوقات (چون مسجد دروازه‌ای مخصوص برای منع سگ‌ها نداشت) آنها وارد مسجد می‌شدند و رفت و‌آمد و ادرار می‌نمودند.

515 – (26) وعن البَراءِ، قال: قال رسولُ الله ج: «لا بأسَ بِبَولِ ما يُؤْكَلُ لَحْمُه» [238].

515 – (26) براءبن عازب س گوید: پیامبر ج فرمود: هیچ باکی به ادرار حیوانی که گوشتش خورده می‌شود، نیست.

516 – (27) وفي رواية جابرٍ، قال: «ما أُكِلَ لحمُه فلا بأسَ بِبَولِه». رواه أحمد، والدارقطني [239].

516 – (27) در روایتی دیگر، جابر س گوید: پیامبر ج فرمود: حیوانی که حلال گوشت است و گوشتش خورده می‌شود، باکی به ادرارش نیست.

[این حدیث را احمد و دارقطنی روایت کرده‌اند].

شرح: پیرامون این مسئله که آیا ادرار حیوانات حلال‌گوشت(مانند: شتر، گاو و گوسفند و...) پاک است یا نجس، میان علماء و صاحب‌نظران فقهی اختلاف نظر وجود دارد: امام مالک و امام محمد بر این باورند که ادرار چنین حیواناتی پاک است و به دو حدیث بالا وحدیث «عرنیین» استدلال می‌کنند.

از آن طرف، جمهور علماء و از جمله امام ابوحنیفه، امام شافعی، امام ابویوسف، و سفیان ثوری، معتقدند که ادرار چنین حیواناتی نجس می‌باشد. البته امام ابوحنیفه بر مبنای دو حدیث بالا، این نجاست را نجاست خفیفه می‌داند نه غلیظه.

و این گروه از علماء به عموم حدیث «إستنزهوا عن البول فإن عامة عذاب القبر منه» «از ادرار بپرهیزید که بیشتر عذاب قبر به آن بر می‌گردد» و حدیث «نهی رسول الله ج عن أكل لحوم الجلالة وألبانها» [ترمذی] استدلال کرده‌اند، یعنی: «پیامبر ج از خوردن گوشت و شیر حیوانی که از پس‌افکنده‌ی حیوانات و اشیای کثیف و پلید تغذیه می‌کند، نهی فرمود». گویا سبب نهی، خوردن کثافتی و پس‌افکنده‌ی حیوانات می‌باشد از این روایت به صورت «دلالة النص» پلیدی ادرار و پس‌افکنده‌ی حیوانات حلال گوشت برداشت می‌شود.

البته امام ابویوسف معتقد است که اگر طبیبی حاذق و متخصص بگوید که به جز از تداوی با ادرار حیوانات حلال‌گوشت و یا دیگر اشیای حرام، علاج بیماری امکان ندارد در چنین صورتی تداوی با حرام و ادرار حیوانات جایز خواهد بود.

و امام مالک نیز چون ادرار حیوانات حلال‌گوشت را پاک می‌داند، تداوی با آن و دیگر چیزهای حرام را برای بهبودی و سلامتی، به طور مطلق جایز می‌داند.

و امام ابوحنیفه و امام محمد و شافعی براین باورند که تداوی با محرمات به طور مطلق ناجایز می‌باشد. البته امام طحاوی در «شرح معانی‌الاثار» گفته است که: علاوه از شراب تداوی با سائر محرمات (از قبیل ادرار حیوانات) جایز است.

[235]- ابوداود 1/266 ح 384، ابن ماجه 1/177 ح 533. [236]- ترمذی 1/267 بعد از حدیث شماره 143 این حدیث را بصورت معلق روایت کرده است .،ابوداود 1/140 ح 204 با این لفظ روایت کرده است:«کنا لا نتوضأ من موطئ و لا نکف شعراً و لا ثوباً». [237]- بخاری 1/278 ح 174، ابوداود نیز در حدیثی طولانی به نقل این حدیث پرداخته است: 1/265 ح 382، مسنداحمد 2/71. [238]- دار قطنی 1/128 ح 3 از باب «نجاسة البول و الأمر بالتنزه منه و الحکم فی بول ما یؤکل لحمه». [239]- دار قطنی 1/128 ح 4 از باب: «نجاسة البول ...» خاطر نشان می‌شود که امام احمد به نقل دو حدیث بالا نپرداخته است. والله اعلم.