فصل سوم
524 – (8) عن المُغيرة، قال: مَسَحَ رسولُ الله جعلى الخُفَّينِ. فقلتُ: يا رسولَ الله ج! نَسِيْتَ؟ قال: «بَلْ أنتَ نَسِيتَ؛ بهذا أَمَرَنِي ربِّي ﻷ». رواه أحمد، وابوداود [247].
524 – (8) مغیرة س گوید: رسولخدا ج موزهها را مسح کرد. بدیشان گفتم: ای رسولخدا ج! (چرا پاهایتان را نمیشوئید، آیا شستن آنها را) فراموش کردهاید؟
پیامبر ج فرمود: بلکه تو دچار نسیان و فراموشی شدهای (من از روی فراموشی، موزههایم را مسح نکردم و شستن پاهایم را رها ننمودم بلکه) پروردگارم مرا به مسح موزهها فرمان داده است.
[این حدیث را احمد و ابوداود روایت کردهاند].
525 – (9) وعن عليّ [س]: قال: لو كانَ الدِّينُ بالرَّأيِ لكانَ أسفَلُ الْخُفِّ أوْلى بِالمَسحِ منْ أعلاهُ، وقد رأيتُ رسولَ الله جيَمسَحُ على ظاهِرِ خُفَّيْه. رواه ابوداود، وللدارميِّ معناه [248].
525 – (9) علی س گوید: اگر (احکام و مسائل) دین به رأی و استدلال و اجتهاد و قیاسِ (اشخاص) میبود، هر آیینه مسح زیرین موزه بر مسح بالای آن برتری داشت (چرا که قسمت بالا نسبت به قسمت کف پا، تمیزتر است) ولی پیامبر ج را دیدم که بالای موزه را مسح میکرد.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است و دارمی نیز به همین معنی روایت نموده است].
شرح: از این سخن حضرت علی س معلوم میشود که اصول و قواعد بنیادین اسلامی و مبادی و مبانی محوری و کلیدی فقهی اسلام در چهارچوب دلایل وحیانی و براهین شرعی قرار دارند، از اینرو اسلام، دینی تمام عیار، تکاملیافته و رهایافته از هرگونه قوانین «من درآوردی» میباشد و به هر چه ساخته و پرداختهی ذهن و عقل نارسای انسانی باشد و به عنوان قاعده و قانون و مقررات و ضوابط حقوقی و فقهی در میان احکام قرآن و سنت، گنجانده شود، ارزش و جایگاهی قائل نیست و با قاطعیت تمام، در ابطال و امحای آن ایستاده است.
بنابراین چونکه رأی نیز زائیدهی عقل قاصر انسانی است، اسلام به شدت با آن مخالفت کرده و رویآوری به تراشیدههای ذهن انسانی را در صورتی که منطبق با معیارهای شرعی (نصوص قرآنی و نبوی) نباشد، مردود اعلام کرده است.
از اینرو، در شرع مقدس اسلام، رأی و قیاسی به عنوان مرجع و مدرک شرعی است که بر یکی از سه اصل بزرگ قرآن، سنت و اجماع، استوار باشد. بدین خاطر هیچ مجتهدی تا وقتی که بر این سه اصل مهم و اساسی تسلط کافی نداشته باشد، مجتهد گفته نمیشود و نمیتواند به اجتهاد بپردازد.
و در حقیقت رأی مذموم، درآثار پیامبر ج و صحابه و تابعین ش قولی است که دربارهی احکام شرایع دینی به قیاس ضعیف، و مبتنی بر گمانهای محض و متابعت از هوای نفس، گفته شده باشد بدون اینکه آن را به اصولش رد کنند و یا در علل و اعتبار آن نظر نمایند و در چنین رأیی است که سنتها و اوامر و فرامین تابناک و تعالیم و آموزههای دقیق و احکام و دستورات تعالیبخش و سعادتآفرین رسولخدا ج ترک داده میشوند و به سبب آن، احکام مبرهن و واضح کتاب و سنت به عقب و پسانداخته میشود.
اما رأیی که مقصد آن اظهار حق و مبتنی بر اصول قرآن و سنت و اصول و مبادی شرعی باشد، مذموم و قبیح نیست.
[247]- ابوداود 1/108 ح 156، مسنداحمد 4/253. [248]- ابوداود 1/114 ح 162، دارمی نیز به همین معنی روایت نموده است: ا/195 ح 715.