ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد دوم

فهرست کتاب

فصل دوم

فصل دوم

643 – (3) عن ابن عمرَ، قال: كانَ الأذانُ على عهدِ رسولِ الله جمَرَّتينِ مَرَّتين، والإقامةُ مَرَّةً مَرَّةً؛ غيرَ أنَّه كانَ يقولُ: قدْ قامَتِ الصلاةُ، قد قامتِ الصلاة. رواه ابوداود، والنسائيُّ، والدارميُّ [375].

643 – (3) ابن عمر ـ بـ گوید: اذان در زمان پیامبر ج این طور بود که کلمات آن را دوبار تکرار می‌کردند (به جز کلمه‌ی «الله اکبر» در آغاز اذان که باید چهار بار باشد و کلمه‌ی «لا اله الّا الله»در پایان آن که باید یک بار باشد) و کلمات اقامه را یکبار می‌گفتند، به جز اینکه مؤذن لفظ «قد قامت الصلوة» را دو بار تکرار می‌کرد.

[این حدیث را ابوداود، نسائی و دارمی روایت کرده‌اند].

644 – (4) وعن أبي محذورَةَ: أنَّ النبيَّ جعلَّمهُ الأذانَ تِسعَ عَشْرةَ كلمةً، والإقامةَ سَبعَ عشرةَ كلمةً. رواه أحمدُ، والترمذي، وابوداود، والنّسائيُّ، والدارميُّ، وابن ماجة [376].

644 – (4) از ابومحذوره س روایت است که پیامبر ج کلمات اذان را به تعداد نوزده کلمه، و کلمات اقامه را به تعداد هفده کلمه به او آموزش داد.

[این حدیث را احمد، ترمذی، ابوداود، نسائی، دارمی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

شرح: نوزده کلمه‌ی اذان با ترجیع (دو بار تکرار شهادتین با صدای بلند، پس از دو بار گفتن آنها با صدای آهسته) عبارتند از: 1 ـ الله اکبر 2 ـ الله اکبر 3 ـ الله اکبر 4 ـ الله اکبر 5 ـ أشهد أن لا اله الّا الله 6 ـ أشهد أن لا اله الّا الله 7 ـ أشهد أن محمداً رسول الله 8 ـ أشهد أن محمداً رسول الله 9 ـ (دو باره تکرار شهادتین:) أشهد أن لا اله الّا الله 10 ـ أشهد أن لا اله الّا الله 11 ـ أشهد أن محمداً رسول الله 12 ـ أشهد أن محمداً رسول الله. 13 ـ حی علی الصلوة 14 ـ حی علی الصلوة 15 ـ حی علی الفلاح 16 ـ حی علي الفلاح 17 ـ الله اکبر 18ـ الله اکبر 19 ـ لا اله الّا الله.

در اقامه نیز چون چهار کلمه‌ی شهادت دوبار تکرار نمی‌شود و واژه‌ی «قد قامت الصلوة» دو بار تکرار می‌شود، مجموع کلمات آن، به هفده کلمه می‌رسد.

645 – (5) وعنه، قال: قلتُ: يا رسولَ الله! عَلِّمْني سُنَّةَ الأذانِ، قالَ: فَمَسَحَ مُقدَّمَ رأسهِ. قال: «تقولُ: اللَّهُ أكبرُ، اللَّهُ أكبرُ، اللَّهُ أكبرُ، اللَّهُ أكبر، ترفعُ بها صوتَكَ. ثمَّ تقولُ: أشهدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللَّهُ، أشهدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللَّهُ. أشهدُ أنَّ محمداً رسولُ اللَّهِ، أشهدُ أنَّ محمداً رسولُ اللَّهِ، تَخفِضُ بها صوتَكَ. ثمَّ تَرفَعُ صوتَك بالشَّهادةِ: أشهدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللَّهُ، أشهدُ أن لا إله إلاَّ اللَّهُ. أشهدُ أنَّ محمداً رسولُ اللَّهِ، أشهدُ أنَّ محمداً رسولُ الله. حَيَّ على الصلاةِ، حيَّ على الصلاة. حَيَّ على الفَلاح، حيَّ على الفَلاح. فإنْ كانَ صلاةُ الصُّبحِ، قلتَ: ألصَّلاةُ خيرٌ منَ النَّومِ، ألصَّلاةُ خيرٌ منَ النومِ. اللَّهُ أكبرُ، اللَّهُ أكبرُ. لا إلهَ إلاَّ اللَّهُ». رواه ابوداود [377].

645 – (5) ابو محذوره س گوید: به رسول‌خدا ج گفتم: ای رسول‌خدا ج! به من روش و طریقه‌ی گفتن اذان را بیاموزید. ایشان دستی بر پیشانی من کشیدند و فرمودند: بگو: الله اکبر الله اکبر، الله اکبر الله اکبر، در وقت گفتن این کلمات، صدایت را بلند و رسا دار. سپس بگو: أشهد أن لا إله الّا الله، أشهد أن لا إله الّا الله، أشهد أن محمداً رسول الله، أشهد أن محمداً رسول الله. در وقت گفتن این کلمات صدای خویش را آهسته دار. سپس دوباره با صدای بلند بگو: أشهد أن لا إله الّا الله، أشهد أن لا إله الّا الله، أشهد أن محمداً رسول الله، أشهد أن محمداً رسول الله، حی علی الصلوة، حی علی الصلوة، حی علی الفلاح، حی علی الفلاح، و اگر برای نماز صبح اذان می‌گفتی، پس از «حی علی الفلاح» بگو: «الصلوة خیر من النوم»، «الصلوة خیر من النوم»، «الله اکبر الله اکبر»، «لا اله الّا الله».

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

شرح: علماء و صاحب‌نظران فقهی و دینی، با همدیگر پیرامون مستحب‌بودن «ترجیع» در اذان اختلاف‌نظر دارند.

«ترجیع»: عبارت است از دو بار تکرار شهادتین با صدای بلند، پس از دو بار گفتن آن با صدای آهسته. امام ابوحنیفه و امام احمد بن حنبل بر این باورند که «ترجیع» سنت نیست، پس در نزد این بزرگان، کلمات اذان به تعداد پانزده کلمه می‌باشد.

ولی در مقابل، امام شافعی و امام مالک معتقدند که «ترجیع» در اذان سنت است، البته کلمات اذان در نزد امام مالک 17 کلمه است، چرا که ایشان به گفتن دو بار «الله اکبر» در اول اذان قائل است. ولی امام شافعی به گفتن چهار بار «الله اکبر» در اول اذان قائل می‌باشد، بنابراین کلمات اذان در نزد امام شافعی عبارت از 19 کلمه می‌باشد.

دلائل احناف و حنابله عبارتند از: حدیث شماره 641 و حدیث شماره 643، و حدیث عبدالله بن زید بن عبدربه س (شماره 650) که در آن آمده که فرشته، اذان را با پانزده کلمه بدو تعلیم داد و چنانچه معلوم است، مشروعیت اذان نیز از همان خواب عبدالله بن زید س، صورت گرفته است.

و نیز به اذان مؤذن اصلی پیامبر ج حضرت بلال س استدلال کرده‌اند که در روایاتی که از اذان بلال س بحث به میان آمده، ذکری از ترجیع نیست، و نیز در اذان عبدالله بن مکتوم س که مؤذن دیگر پیامبر ج بود، ذکری از ترجیع نمی‌باشد.

و همچنین احناف و حنابله به احادیثی استدلال می‌جویند که پیرامون شنیدن اذان و اجابت آن وارد شده است (از قبیل حدیث 658) که در آنها ذکری از ترجیع به میان نیامده است. و امام شافعی و امام مالک در اثبات ترجیع به حدیث ابومحذوره س (ح 642 و 645) استدلال کرده‌اند و احناف و حنابله به حدیث ابومحذوره س چنین پاسخ داده‌اند که حدیث ابومحذوره س صرفاً بر تعلیم و آموزش دلالت می‌کند، نه تشریع. چنانچه از شأن ورود حدیث ابومحذوره س فهمیده می‌شود.

در باب گفتن کلمات اقامه نیز، بر اساس روایات رسیده در میان علماء اختلاف وجود دارد، در نزد احناف کلمات اقامه 17 تا است، 15 تا که همان کلمات اذان است و دوتای دیگر عبارتند از: دو بار گفتن «قد قامت الصلوة».امام شافعی، همه‌ی کلمات اقامه را یازده کلمه می‌داند، به این ترتیب که دوبار گفتن «الله اکبر»یک بار «اشهد ان لا اله الّا الله»یک بار«اشهد ان محمداً رسول الله»یک بار «حی علی الصلوة» یک بار «حی علی الفلاح» دوبار «قد قامت الصلوة»دوبار «الله اکبر» و یک بار«لا اله الّا الله»و امام مالک کلمات اقامه را ده کلمه می‌داند و ایشان گفتن «قد قامت الصلوة»را نیز یک مرتبه می‌داند. با این وجود، این اختلاف در اصل مبتنی بر اختلاف روایات می‌باشد چرا که در این باب روایات مختلف است و هر کدام از این بزرگان عرصه‌ی علم و دانش و فقاهت و درایت، به احادیث و روایاتی که از پیامبر ج و صحابه ش بدیشان رسیده است، چنگ زده‌اند.

به هر حال باید گفت که: در جواز اذان ابومحذوره س (که در آن ترجیع ذکر شده) نیز شک و شبهه‌ای نیست و در باب اذان، حقیقت همان است که حضرت شاه ولی الله بیان فرموده است که:

«اختلاف در کلمات اذان و اقامه، مانند اختلاف در قرائت‌های مختلف قرآن است.»

با این وجود، اختلاف در کلمات اذان، اختلافی بزرگ و چالش‌آفرین و بحران‌ساز نیست، بلکه احناف و حنابله معتقدند که در اذان بهتر است ترجیع نباشد، و شوافع و مالکی‌ها معتقدند که بهتر است ترجیع باشد، و اختلاف صرفاً در اولی و عدم اولی است نه در حرمت و حلّت. پس نباید مسلمانان این مسئله را دستاویزی برای اختلافات و کشمکش‌های لفظی و فیزیکی در میان خویش قرار دهند و از کاه،کوه بسازند و یا خدای ناکرده به فکر این باشند تا کوه را کاه بگردانند.

646 – (6) وعن بلالٍ، قال: قال لي رسولُ اللَّهِ ج: «لا تُثَوِّبَنَّ في شيءٍ منَ الصَّلَوَاتِ إلاَّ في صلاةِ الفجر». رواه الترمذيُّ، وابن ماجة. وقال الترمذيُّ: أبو إسرائيلَ الراوي ليسَ هو بذاكَ القويِّ عندَ أهلِ الحديث [378].

646 – (6) بلال س گوید: پیامبر ج خطاب به من فرمود: بلال! تثویب (گفتن «الصلوة خیر من النوم») را در اذانِ هیچ یک از نمازهای فرض پنج‌گانه، به جز در اذان صبح نگوی.

[این حدیث را ترمذی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند. و ترمذی گفته: ابواسرائیل که راوی این حدیث می‌باشد، در نزد محدثین قوی نیست].

شرح: «التثویب»: در لغت از ثاب به معنای «رجعت و برگشت و بلندکردن صدای مؤذن برای فراخواندن مردم به سوی نماز» است. و چون در نماز صبح، مؤذن برای بیدارکردن مردم از خواب، صدا و آواز خود را بلند می‌گرداند و با گفتن «الصلوة خیر من النوم» آنان را به سوی نماز فرا می‌خواند، بدان، تثویب می‌گویند.

از این حدیث معلوم می‌شود که مشروعیت تثویب، فقط در اذان صبح است، چون برای بیدارکردن کسانی است که خوابیده‌اند، اما اذان دیگر نمازها، برای اعلام دخول وقت و فراخواندن مردم به نماز است.

647 – (7) وعن جابرٍ: أنَّ رسولَ اللَّهِ جقال لبلالٍ: «إذا أذَّنْتَ فَتَرَسَّلْ، وإذا أقَمْتَ فاحْدُرْ، واجعَلْ ما بينَ أذانِكَ وإقامتِكَ قَدْرَ ما يَفرُغُ الآكِلُ منْ أكلِه، والشَّارِبُ من شُرْبِه، والمُعتصِرُ إذا دخلَ لقضاءِ حاجَتِهِ، ولا تَقُومُوا حتى تَرَونِي». رواه الترمذيُّ، وقال: لا نعرِفُه إلاَّ منْ حديثِ عبدِ المُنعِم، وهو إسنادٌ مجهول [379].

647 – (7) جابر س گوید: رسول‌خدا ج به بلال س فرمود: هرگاه اذان گفتی به تأنّی و نرمی و آهستگی و توقف میان کلمات، اذان بگو. (زیرا اذان برای خبردادن از وقت نماز، برای مردمی است که در بیرون مسجد هستند و هر قدر بیشتر طول بکشد، بیشتر مهلت به مردم می‌دهد تا برای نماز حاضر شوند) و چون خواستی برای نماز اقامه و تکبیر گویی، شتاب کن و آن را سریع و روان بگو (چون گفتن اقامه برای مردم حاضر در مسجد است و مردم حاضر در مسجد می‌خواهند هر چه زودتر اقامه‌ی نماز گفته شود و از نماز فارغ شوند و به کار و زندگی خود برسند).

و میان اذان و اقامه‌ی خویش، به اندازه‌ای فاصله قرار بده تا شخصی که مشغول خوردن غذا است از غذا خوردن، و آنکه مشغول نوشیدن آب است از نوشیدن آب فارغ شود، و کسی که نیاز به قضای حاجت دارد حاجت خود را برآورد.

(و چون آن حضرت ج مشاهده کرد که لحظاتی قبل از اینکه از حجره‌ی خویش به مسجد تشریف بیاورد، صحابه ش از جای خود بلند می‌شوند و منتظر برای اقامه‌ی نماز می‌ایستادند، فرمود): و تا وقتی که مرا ندیده‌اید از جای خود بر نخیزید.

[این حدیث را ترمذی روایت کرده و گفته است: این حدیث ضعیف است، برای اینکه آن ر ابه جز روایت عبدالمنعم نیافته‌ایم، و اسناد این حدیث نیز مجهول است].

شرح: «فترسّل»:با تانّی و آهستگی و توقف میان کلمات اذان بگو.

«فاحدر»:در گفتن اقامه، شتاب کن.

«واجعل بين أذانك وإقامتك قدر ما...»:از این بخش حدیث، معلوم می‌شود که لازم است بین اذان و اقامه به اندازه‌ای که شخص بتواند خود را برای نماز و حضور در مسجد حاضرکند، فاصله وجود داشته باشد، چرا که در غیر این صورت، غرض از گفتن اذان که همان آماده‌شدن برای نماز است، از بین می‌رود. و در حقیقت هیچ حد و اندازه‌ی معینی برای این فاصله تعیین نشده، لذا فاصله‌ی بین اذان و اقامه، به اندازه‌ای باشد که نمازگزاران بتوانند به راحتی به جماعت برسند.

«و لا تقوموا حتي تروني»:فلسفه و حکمت این منع را می‌توان در دو چیز خلاصه کرد:

1- پیامبر ج چون متواضع‌ترین و ساده‌ترین انسان‌ها بود، از فرط شرم و حیا و تواضع و فروتنی، نمی‌خواست که بندگان خدا در جلوی ایشان همانند عجم‌ها و بیگانگان صف بسته و در انتظار ایشان بایستند.

2- و چون ایستادن و منتظرماندن، باعث تکلیف و اذیت و آزار بود، پیامبر ج آنها را از این کار منع می‌فرمود، چرا که برخی اوقات ممکن بود به دلایلی آن حضرت ج تأخیر کنند و ایستادن و منتظرماندن مردم، باعث اذیت و آزار آنها شود، و چون پیامبر ج همواره مبنای کار خویش را بر آسانگیری و رفع عسر و حرج از بندگان قرار می‌داد و پیوسته جانب تیسیر و تخفیف و سهولت و آسان‌گیری را بر جانب تشدید و تعسیر و حرج و سخت‌گیری ترجیح می‌داد، از این‌رو صحابه س را از این کار منع فرمود تا موجبات اذیت و آزار آنها فراهم نشود.

648 – (8) وعن زيادِ بنِ الحارثِ الصُّدائيِّ، قال: أمَرَني رسولُ الله ج: «أن أذِّنْ في صلاةِ الفجرِ» فَأذَّنْتُ. فأرادَ بِلالٌ أنْ يُقيِمَ، فقال رسولُ اللَّهِ: «إنَّ أخا صُداءٍ قدْ أذَّنَ، ومَنْ أذَّنَ فهوَ يُقِيمُ». رواه الترمذيُّ، وابوداود، وابن ماجة [380].

648 – (8) زیاد بن حارث صدائی س گوید: روزی رسول‌خدا ج به من فرمان داد تا برای نماز صبح، اذان گویم. من نیز بر حسب فرمان ایشان، اذان گفتم. (چون وقت خواندن نماز فرا رسید) بلال س خواست تا اقامه گوید؛ پیامبر ج فرمود: برادر صدائی اذان گفته، و هر آنکه اذان گوید، اقامه را نیز باید او بگوید.

[این حدیث را ترمذی، ابوداود و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

[375]- ابوداود 1/350 ح 510، نسایی 2/3ح 628، دارمی 1/290 ح 1193، مسنداحمد 2/85. [376]- مسنداحمد 3/409، احمد بن حنبل فقط اذان را ذکر کرده است، ترمذی 1/367 ح 192 و قال: حسن صحیح، ابوداود 1/342 ح 502، نسایی 2/4 ح 630، ابن ماجه 1/235 ح709، دارمی 1/292 ح 1197. [377]- ابوداود 1/340ح500، نسایی 2/7ح 633. [378]- ترمذی 1/378 ح 198 و قال: ابواسرائیل، اسماعیل بن اسحاق لیس هو بذاک القوی عند اهل الحدیث، ابن ماجه 1/237 ح 715 با این لفظ روایت کرده است: «أمرني رسول الله جأن أثوب في الفجر ونهاني أن أثوب في العشاء. [379]- ترمذی 1/373 ح 195 و قال: فی اسناده مجهول. [380]- ترمذی 1/383 ح 199 و ترمذی این حدیث را ضعیف قرار داده است، ابوداود 1/352 ح 514، ابن ماجه 1/237 ح 717، مسنداحمد 4/169.