ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد دوم

فهرست کتاب

فصل دوم

فصل دوم

519 – (3) عن أبي بكْرَةَ س، عن النبيِّ ج: أنَّه رَخَصَ للمُسافرِ ثَلاثَةَ أيامٍ وليالِيَهُنَّ، وللمُقِيمِ يوماً وليلةً، إِذا تَطَهَّرَ فَلَبِسَ خُفَّيْهِ أنْ يمسحَ عليهما، رواه الأثْرمُ في «سُننه»، وابنُ خُزَيمة، والدراقطني. وقال الخَطَّابيُّ: هو صحيحُ الإِسناد. هكذا في «المنتقى» [242].

519 – (3) ابوبکرة س از پیامبر ج روایت می‌کند که رسول‌خدا ج برای مسافر، سه شبانه‌روز و برای مقیم، یک شبانه‌روز، رخصت و تخفیف داد تا مسح بر خفین کنند، البته وقتی مسح بر خفین جایز است که آنها را بعد از وضو و طهارت بپوشد (یعنی: شرط جایز بودن مسح خفین این است که موزه‌ها بعد از وضو پوشیده شوند).

[این حدیث را «اثرم» در سنن خویش، ابن‌خزیمه و دارقطنی روایت کرده‌اند و خطّابی گوید: سند این حدیث صحیح و درست است. در «المنتقی» ـ کتاب علامه خطّابی ـ این چنین آمده است].

این حدیث مانند حدیث حضرت علی س در تعیین مدت مسح خفین برای مسافر و مقیم می‌باشد، و همانند حدیث مغیره س است در اینکه نخست باید وضو و شستن پاها را کامل کرد و پس از آن دو موزه را پوشید تا بتوان بر آنها مسح نمود.

520 – (4) وعن صَفوانِ بن عسَّال، قال: كانَ رسولُ الله جيَأمُرُنا إِذا كُنَّا سَفْراً أنْ لا نَنزِعَ خِفافَنا ثلاثةَ أيامٍ وليالِيَهُنَّ إِلاَّ منْ جَنابَةٍ، ولكنْ من غائطٍ وبَوْلٍ ونومٍ. رواه الترمذيُّ، والنِّسائيُّ [243].

520 – (4) صفوان بن عسّال س گوید: پیامبر ج به ما امر کرد که در مسافرت، موزه‌هایمان را سه شبانه‌روز از پا در نیاوریم مگر به خاطر جنابت (در این صورت باید موزه‌ها را درآوریم چون مسح باطل می‌شود). اما بر اثر مدفوع، ادرار و خواب، درآوردن آنها لازم نیست (چرا که مسح با چنین چیزهایی باطل نمی‌شود).

521 – (5) وعن المغيرةِ بن شعبة، قال: وَضَّأْتُ النبيَّ جفي غزوةِ تبوكَ، فَمَسَحَ أعلَى الخُفَّ وأسفَلَه. رواه ابوداود، والترمذيُّ، وابنُ ماجة. وقال الترمذيُّ: هذا حديثٌ مَعْلول. وسَألْتُ أبا زُرْعةَ ومحمَّداً ـ يعني البخاريّ ـ عن هذا الحديث، فقالا: ليسَ بصحيح. وكذا ضَعَّفَه ابوداود [244].

521 – (5) مغیرة بن شعبه س گوید: در جنگ تبوک برای وضو، بر اعضای پیامبر ج آب می‌ریختیم و ایشان اعضای وضوی خویش را شست و بر بالا و پایین موزه دست تر کشید و مسح کرد.

این حدیث را ابوداود، ترمذی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند. و ترمذی گفته است: این حدیث، حدیثی معلول است. و از ابوزرعه و محمد [یعنی امام بخاری] از این حدیث پرسیدم، هردو گفتند: این حدیث صحیح نیست. ابوداود نیز این حدیث را تضعیف نموده است.

522 – (6) وعنه أنَّه قال: رَأيتُ النبيَّ جيمسحُ على الخُفَّينِ على ظاهِرِهِمَا. رواه الترمذيُّ، وابوداود [245].

522 – (6) مغیرة بن شعبه س گوید: پیامبر ج را دیدم که بالای موزه‌ها را مسح می‌کرد.

[این حدیث را ترمذی و ابوداود روایت کرده‌اند].

پس بنا به ضعف حدیث 521 و صحت این حدیث، مشخص شد که محل شروعی که باید مسح شود، قسمت بالای موزه است.

523 – (7) وعنه، قال: تَوَضَّأ النبيُّ ج، ومَسَحَ على الجَوْرَبَينِ والنَّعلَينِ. رواه أحمدُ، والترمذيُّ، وابوداود، وابنُ ماجة [246].

523 – (7) مغیرة بن شعبه س گوید: روزی پیامبر ج وضو گرفت و بر جوراب‌ها و کفش‌هایش مسح کرد.

[این حدیث را احمد، ترمذی، ابوداود و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

شرح: امام مالک، امام شافعی، احمد، ابو یوسف و محمد، مسح بر جوراب را به دو شرط جایز می‌دانند:

1- چندان ضخیم و زبر باشد که پوست پا پیدا نباشد.

2- اینکه یک سوم فرسخ را با آن طی کرد بدون این که پاره شود و این مشابه جوراب‌هایی است که از پشم خالص بافته می‌شوند. یا از نوعی که پوست پا پیدا نبوده و هنگام مسح، رطوبت و تری دست به پا نرسد (مانند چرم و نمد).

ولی امام ابوحنیفه گفته: مسح بر جوراب‌ها جایز نیست مگر این که «مجلد» و «منعل» باشد.

«مجلّد» جوراب‌هایی را گویند که در بالا و پائینش، جلد یا چرم گذارند.

«منعل»: آن است که در پائین آن، چرم گذارند مانند نعل پای.

البته رجوع امام ابوحنیفه به قول صاحبین و جمهور علماء ثابت است، پس به اتفاق ائمه‌ی اربعه و صاحبین و دیگر علماء، مسح بر جوراب به طور مطلق اگر چه نازک هم باشد، مشابه آنچه که از نایلون ساخته می‌شود، به این دلیل که در حدیث به طور مطلق و بدون قید ذکر شده است، قطعی و مسلّم نیست، چون باید شرایطی را که در آن، مسح بر جوراب انجام گرفته و نیز شرایطی را که شرع برای آنها در نظر گرفته است، مراعات کرد.

و باید دانست که در زمان پیامبر ج و صحابه ش به جز از جوراب‌های ضخیم(که از چرم و یا نمد درست می‌کردند و می‌توانستند در وقت ضرورت بدون کفش با آن به طوری که پاره نشود راه روند)، نوع دیگری وجود نداشته است. پس معلوم شد که جورابی که رسول‌خدا ج بر آن مسح کرده است ضخیم بوده و از جنس نایلون نازکی که بدن نماست و رطوبت دست به پوست پا می‌رسد و نمی‌توان با آن مقداری از راه را طی کرد، نبوده است.

[242]- دارقطنی 1/194 ح 1 از باب «فی المسح علی الخفین»، ابن ماجه 1/184 ح 556. [243]- ترمذی 1/159 ح 96 و قال: حدیث حسن صحیح، نسایی 1/83 ح 127، ابن ماجه 1/160 ح 478، مسنداحمد 4/239. [244]- ابوداود 1/116 ح 165 وی این حدیث را ضعیف قرار داده است.، ابن ماجه 1/183 ح 550، ترمذی 1/192 ح 97 و قال: سئلت أبا زرعة و محمد بن اسماعیل [البخاری] عن هذا الحدیث؟ فقالا: لیس بصحیح. [245]- ابوداود 1/114 ح 161، ترمذی 1/165 ح 98 و قال: حدیث حسن. [246]- مسنداحمد 4/252، ترمذی 1/167 ح 99 و قال حسن صحیح، ابوداود 1/112 ح 159 وی این حدیث را ضعیف شمرده است .، ابن ماجه 1/185 ح 559.