فصل دوم
801 ـ (12) وعن أبي حُمَيْدٍ السَّاعِدي، قالَ في عَشرَةِ من أصحاب النبي ج: أنا أَعلَمُكُم بصلاةِ رسولِ الله ج. قالوا: فَأعرِضْ قال: كانَ النبي إذا قامَ إلى الصَّلاةِ رفعَ يدَيْه حتى يُحاذِيَ بهما مَنكِبَيْه ثمَّ يكبِّرُ، ثم يقرأُ، ثمَّ يُكَبِّرُ ويَرفَعُ يديه حتى يُحاذِيَ بِهِما مَنكِبَيه، ثمَّ يَركَعُ ويَضَعُ راحَتَيهِ عَلى رُكبَتَيْهِ، ثمَّ يَعتَدِلُ فلا يُصَبِّي رَأسَه ولا يُقْنِعُ، ثمَّ يَرفَعُ رأسَه فيقولُ: «سَمِعَ اللَّهُ لمنْ حَمِدَه» ثمَّ يَرفَعُ يديه حتى يُحاذِي بهِما منكِبيه مُعتَدِلاً، ثمَّ يقولُ: «اللَّهُ أكبرُ»، ثمَّ يَهْوي إلى الأرض ساجِداً، فَيُجافي يديه عنْ جَنْبَيهِ، ويَفتَحُ أصابِعَ رِجْلَيْه، ثمَّ يرفعُ رأسَه ويَثْنِي رِجْلَه اليُسْرى فَيَقْعُدَ عليها، ثمَّ يَعتَدِلُ حتى يرجِعَ كُلُّ عَظمٍ في موضعِه مُعتدِلاً، ثمَّ يسجدُ، ثمَّ يقولُ: «اللَّهُ أكبرُ»، ويرفعُ ويَثْني رجلَه اليُسرى فَيَقعُدُ عليها، ثمَّ يعتَدِلُ حتى يَرجِعَ كُلُّ عظمٍ إلى موضِعِه، ثمَّ ينهضُ، ثمَّ يصنعُ في الركعةِ الثانيةِ مثلَ ذلكَ، ثمَّ إذا قامَ منَ الرَّكعتَينِ كبَّرَ ورفعَ يده حتى يُحاذِي بهِما مَنكِبيْه كما كبَّرَ عندَ إفتِتاحِ الصَّلاةِ، ثمَّ يصنعُ ذلكَ في بَقِيَّةِ صلاتِه، حتى إذا كانتِ السَّجدَةُ التي فيها التَّسليمُ أخَّرَ رِجْلَه اليُسرى، وقعدَ مُتَوَرِّكاً على شِقِّه الأيسرِ، ثمَّ سلَّم. قالوا: صدقتَ، هكذا كانَ يُصَلِّي. رواه أبو داود، والدارميّ. وروى الترمذيُّ وابنُ ماجة معناه. وقال الترمذيّ: هذا حديثٌ حسنٌ صحيح. وفي رواية لأبي داود منْ حديثِ أبي حُميد: ثمَّ ركعَ فَوَضَعَ يديه على رُكبَتَيْهِ كأنَّه قابِضٌ عَلَيهِما، ووَتَّرَ يديه فنحَّاهُما عنْ جَنْبَيهِ، وقال: ثمَّ سجدَ فأمكنَ أنفَه وجِبهَتَه الأرضَ، ونَحَّي يديه عنْ جَنبَيه، ووضع كَفَّيه حَذْوَ مَنكِبيْه، وفَرَّجَ بينَ فَخِذَيه غيرَ حامِلٍ بَطنَه على شيءٍ من فَخِذَيه حتى فَرَغَ، ثمَّ جلسَ، فَافْتَرَشَ رِجلَه اليُسرى، وأقبلَ بِصَدْرِ اليُمنى على قِبلَتِه، ووضعَ كَفَّه اليُمنى على رُكبَتِهِ اليُمنى، وكَفِّهِ اليُسرى على رُكْبَتِه اليسرى، وأشارَ بِاَصبَعَيه ـ يعني السَّبَّابةَ ـ. وفي أخرى له: وإذا قعدَ في الرَّكعتَينِ قعدَ على بَطنِ قَدَمِهِ اليسرى، ونَصَبَ اليُمنى. وإذا كانَ في الرَّابِعَةِ أفْضى بوَرِكِه اليُسرى إلى الأرض وأخرجَ قَدَمَيْه منْ ناحِيَةٍ واحدَة [541].
801- (12) ابوحُمید ساعدی س در حضور ده تن از یاران پیامبر ج گفت: من داناترین وآگاهترین شما نسبت به کیفیت و چگونگی نماز رسولخدا ج هستم. گفتند: پس کیفیت و چگونگی نماز پیامبر ج را برای ما آشکار و نمایان ساز.
ابوحمید گفت: پیامبر ج وقتی که میخواست نماز بخواند، دستهایش را تا مقابل شانههایش بلند میکرد (به نحوی که کف دستهایش در مقابل شانههایش و سر انگشتان بلندش در برابر قسمت بالای گوشهایش و انگشتان کوتاهش در برابر قسمت پائین گوشهایش قرار میگرفت) سپس تکبیر (الله اكبرمیگفت، و شروع به قرائت میکرد، آنگاه تکبیر گفته و دستهایش را تا مقابل شانههایش بلند میکرد و به رکوع میرفت و دو کف دستش را روی دو زانویش قرار میداد، سپس اعتدال و طمأنینه را در رکوع رعایت میکرد اینگونه که سرش را نه به زیر میافکند و نه بلند میکرد (بلکه در حدی وسط قرار میداد). آنگاه سرش را از رکوع بلند میکرد و میفرمود: «سمع الله لمن حمده» و دستهایش را با اعتدال و طمأنینهی کامل تا مقابل شانههایش بلند میکرد پس از آن «الله اكبر» میگفت و رو به زمین فرود میآمد و به سجده میرفت و دو دستش را از دو پهلویش دور میکرد و انگشتان پاهایش را از هم باز (و رو به قبله) میکرد.
سپس سرش را از سجدهی اول بلند میکرد و پای چپش را پهن مینمود و بر آن مینشست، آنگاه در جلسهی استراحت، اعتدال و طمأنینه را رعایت میکرد تا اینکه هریک از استخوانهای بدن، در جای خود قرار میگرفت.
سپس سجدهی دوم را به جای میآورد و میفرمود: «الله اكبر» و سرش را از سجدهی دوم بلند میکرد و پای چپش را پهن مینمود و برآن مینشست، و در این نشستن، کمال اعتدال و طمأنینه را رعایت مینمود تا هریک از استخوانهای بدن، در جای خود قرار بگیرد (یعنی پیامبر ج برای یک لحظه پس از سجدهی دوم در رکعت اول و سوم، مینشست) سپس برای رکعت دوم بلند میشد و در رکعت دوم نیز همین عملیات را تکرار مینمود.
(و پس از تشهد اول) هنگام بلندشدن به رکعت سوم «الله اكبر» میگفت و دستانش را تا مقابل شانههایش بلند میکرد همانگونه که برای شروع نماز تکبیر میگفت (و دستانش را بلند میکرد) و این عملیات و کارها را در تمام رکعتهای نماز انجام میداد و وقتی که به رکعت آخر میرسید بصورت «متورّک» در تشهد اخیر مینشست یعنی پای چپ خویش را از زیر پای راست بیرون میکرد و بر باسن خود در سمت چپ مینشست و آنگاه سلام نماز میگفت.
صحابه ش به ابوحمید س گفتند: راست گفتی! پیامبر ج این چنین که تو گفتی نماز میخواند.
[این حدیث را ابوداود و دارمی روایت کردهاند و ترمذی و ابنماجه نیز به همین معنا روایت کردهاند و ترمذی گفته: حدیث حسن و صحیح است].
و در روایتی دیگر، ابوداود از ابوحمید س نقل میکند که گفت:
«سپس پیامبر ج به رکوع میرفت و دو دستش را روی دو زانویش قرار میداد مانند اینکه آنها را گرفته باشد، و دو دستش را خم و از دو پهلویش دور میکرد. آنگاه به سجده میرفت و بینی و پیشانیاش را محکم و استوار بر زمین مینهاد و در سجده، دو دستش را از دو پهلویش دور مینمود و آنها را برابر شانههایش قرار میداد و تا پایان سجده، رانهایش را از شکم خویش دور مینمود.
آنگاه که از سجده فارغ میشد (و برای تشهد) مینشست، پای چپش را پهن میکرد و (پای راستش را به حالت عمودی بر زمین نصب میکرد) و انگشتان این پا را رو به قبله میکرد وکف دست راستش را روی ران راستش و کف دست چپش را روی ران چپش قرار میداد (و انگشتان دست راستش را مشت میکرد) و با انگشت سبابه بطرف قبله اشاره میکرد».
و در روایتی دیگر از ابوداود، چنین آمده است:
«و هرگاه پیامبر ج بعد از پایان رکعت دوم برای تشهد اول مینشست (پای چپش را پهن میکرد و با آرامش) بر کف آن مینشست و پای راستش را (به حالت عمودی بر زمین) نصب میکرد و وقتی در رکعت چهارم (در رکعت آخر، برای تشهد) مینشست، به صورت تورک مینشست، این طور که باسن چپش را به زمین میچسباند و بر آن مینشست، و هردو پایش را از سمتی (سمت راست) بیرون میآورد».
«يحاذي»:برابر و مقابل شانهها قرار میداد. «لايصبّي رأسه»: سرش را بسوی زمین خم نکرد و فرود نیاورد. «لا يقنع»:سرش را بلند نمیکرد.
«يهوي إلي الارض»:بسوی زمین فرود آمد. «يثني رجله»:پایش را خم و پهن کرد. «و قعد متوركاً»:بر سرین نشست. «تورّك»:بر سرین نشستن را گویند؛ این طور که پای چپ خویش را از زیر پای راست بیرون کند و بر باسن خود در سمت چپ بنشیند.
«وتر يديه»:دستهایش را خم کرد. «نحاهما عن جنبيه»:دو دستش را از دو پهلویش دور نمود.
802 ـ (13) وعن وائِلِ بنِ حُجْرٍ: أنَّه أبصرَ النبيَّ جحين قامَ إلى الصَّلاةِ رفعَ يديْه حتى كانَتا بِحِيالِ مَنكَبَيهِ، وحاذى إبْهامَيه أذنَيه، ثمَّ كبَّرَ. رواه أبوداود. وفي رواية له: يَرفَعُ إبْهامَيه إلى شحمَةِ أذنَيه [542].
802- (13) وائل بن حجر س گوید: پیامبر ج را دیدم هرگاه نیت نماز را بجا میآورد دستهایش را تا مقابل هردو شانهاش بلند میکرد (یعنی کف هردو دستش در مقابل شانههایش قرار میگرفت) و انگشتان ابهامش را در برابر قسمت گوشهایش قرار میداد و «الله کبر» میگفت.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است و در روایتی دیگر از خود ابوداود نقل شده است]:
«پیامبر ج انگشتان ابهامش را تا مقابل هردو نرمهی گوشهایش بلند میکرد».
شرح: هدف وائل بن حجر س این است که پیامبر ج هرگاه نیت نماز را به جای میآورد دستهایش را تا مقابل هردو شانهاش بلند میکرد به نحوی که کف هردو دستش در مقابل شانههایش و سر انگشتان بلندش در برابر قسمت بالای گوشهایش و انگشتان کوتاهش (انگشتان ابهام) در برابر قسمت پائین گوشهایش (نرمهی گوشها) قرار میگرفت.
و این گونه میان تمام روایات جمع میشود.
803 ـ (14) وعن قَبيصةَ بن هُلْبٍ، عن أبيه، قال: كانَ رسولُ الله جيَؤُمُّنا فيأخذُ شِماله بيمينه. رواه الترمذي وابن ماجة [543].
803- (14) قبيصة بن هلب از پدرش روایت میکند که گفت: پیامبر ج مقتدا و پیشنماز جماعت ما قرار میگرفت و دست چپش را با دست راست میگرفت (یعنی در نماز دست راستش را روی دست چپ خویش قرار میداد).
[این حدیث را ترمذی و ابنماجه روایت کردهاند].
804 ـ (15) وعن رفاعة بن رافع، قال: جاءَ رجلٌ فصلّى في المسجدِ، ثمَّ جاء فسلَّمَ على النبي جفقالَ النبيُّ: «أعِدْ صَلاتَك؛ فإنَّك لم تُصَلِّ» فقالَ: عَلِّمْني يا رسولَ الله! كيف أُصَلِّي؟ قال: «إذا تَوَجَّهتَ إلى القبلةِ فَكَبِّر، ثم اقرأ بأُمِّ القرآنِ وما شاء الله أن تقرأَ، فإذا رَكَعتَ فاجعَلْ راحَتَيْك على رُكبتَيك ومَكِّن ركوعَك، وامدُدْ ظَهرَك. فإذا رَفَعتَ فأقِم صُلْبَكَ، وارفعْ رأسَكَ حتى ترِجعَ العِظامُ إلى مفاصِلِها. فإذا سَجَدتَ فمَكِّن لِلسُّجود. فإذا رفعتَ فَاجلِسْ على فَخذِكَ اليُسرى. ثمَّ اصْنَعْ ذلكَ في كُلِّ رَكعةٍ وسَجدةٍ حتى تطمَئِنَّ». هذا لفظُ «المصابيح». و رواه أبوداود معَ تَغييرٍ يَسيرٍ، وروى الترمذيُّ والنسائيُّ معناه. وفي روايةٍ للترمذي، قال: «إذا قُمتَ إلى الصَّلاةِ فَتَوَضَّأْ كما أمركَ اللَّهُ به، ثمَّ تَشهَدْ، فَأَقِمْ فإنْ كانَ معكَ قرآنٌ فَاقْرَأْ، وإلاَّ فاحْمَدِ اللَّهَ وكَبِّرهُ، وهلِّلهُ، ثمَّ اركعْ [544].
804- (15) رفاعة بن رافع س گوید: مردی وارد مسجد شد و نماز خواند سپس جلو آمد و به پیامبر ج سلام کرد، پیامبر ج (جواب سلام او را داد و) فرمود: نمازت را دوباره بخوان، چون تو نماز نخواندی و این نماز نیست.
آن مرد گفت: ای رسولخدا ج! کیفیت و چگونگی نماز را به من یاد بده! پیامبر ج فرمود: هرگاه برای نماز رو به قبله بلند شدی، تکبیر (الله اکبر) بگو، سپس «امالقرآن» (سورهی فاتحه) وآنچه برایت از دیگر سورههای قرآنی ممکن است، بخوان. و وقتی که به رکوع رفتی، دو کف دستت را روی زانوهایت قرار بده و با اعتدال و طمأنینه، رکوع نمازت را انجام بده و در آن آرام بگیر، و پشت خویش را در رکوع، خوب هموار ساز و تمام آن را در یک سطح قرار بده، و وقتی سرت را از رکوع، بلند کردی، استخوان و تیرهی پشتت را راست گردان و سرت را از رکوع بلند کن تا هریک از مهرهها و استخوانهای پشت در جای خودشان آرام گیرند.
و وقتی به سجده رفتی، در سجدهات آرام گیر و هرگاه سرت را از سجده برداشتی، پس بر ران چپ خود بنشین (یعنی پای چپ خویش را پهن کن و با آرامش برآن بنشین، و پای راستت را به حالت عمودی بر زمین نصب کن و انگشتان آن پا را رو به قبله قرار بده).
سپس این کار را با اعتدال کامل و طمأنینهی لازم تا پایان نماز، در هر رکوع و سجدهای انجام بده.
[این لفظ «مصابیح» است. و همین حدیث را ابوداود با اندکی تغیییر روایت نموده است و ترمذی و نسائی نیز به معنای آن روایت کردهاند. و در روایتی از ترمذی چنین نقل شده است]:
«پیامبر ج فرمود: وقتی که خواستی نماز بخوانی، پس چنانچه خداوند ﻷبه تو فرمان داده، وضو بگیر، آنگاه پس از وضو، «اشهد ان لا اله الا الله وأن محمداً رسول الله» بگو، سپس نماز را برگزار کن، و اگر در حافظهی تو مقداری از قرآن بود، آن را در نماز بخوان، و در غیر این صورت «الحمد لله»، «الله اکبر» و«لا اله الا الله» بگو. سپس به رکوع برو».
شرح: از این حدیث دانسته میشود که اگر کسی از قرآن چیزی را یاد نداشت، میتواند تا وقتی که قرآن را یاد بگیرد وآیاتی از آن را حفظ نماید، به تسبیح، تکبیر و تهلیل پروردگار بپردازد، یعنی در نماز «سبحان الله»، «الحمدلله»، «الله اكبر» و «لااله الا الله» بگوید.
بنابراین کسی که قطعاً قرآن را نمیداند و یا جدیداً اسلام آورده است، در همهی حالات «سبحان الله» بگوید، فرض اداء میگردد، ولی برای آموختن قرآن و نماز، خوب زحمت بکشد و در این راستا سعی و تلاش بیوقفه نماید تا مقداری از قرآن را حفظ نماید.
805 ـ (16) وعن الفضلِ بنِ عبَّاسٍ ب، قال: قال رسولُ الله ج: «الصَّلاةُ مَثْنى مَثنى، تَشَهُّدٌ في كلِّ ركعتَينِ، وتَخَشُّعٌ وتضرُّعٌ وتَمَسكُنٌ، ثمَّ تُقْنِعُ يديكَ ـ يقولُ: تَرفَعُهُما ـ إلى ربّكَ مُستَقبِلاً ببُطونِهِما وَجهَك، وتقولُ: يا ربِّ! يا ربِّ! ومَنْ لم يفعلْ ذلكَ فهُو كذا وكذا». وفي روايةٍ: «فهو خِداجٌ». رواه الترمذيُّ [545].
805- (16) فضل بن عباس ـ بـ گوید: پیامبر ج فرمود: (کمترین حدّ) نماز، دو رکعت است که در هردو رکعت آن «تشهد» [546]و «خشوع وخضوع» (جسمانی و قلبی) و«تضرع و فروتنی» (در پیشگاه پروردگار جهانیان) و «اظهار بینوایی و ضعیفی، و بیچیزی و مسکنت» است.
وآن گاه (که از نمازت فارغ شدی) دستهایت را در حالی که کف آنها مقابل و روبروی رخسارت باشد، به سوی پروردگارت بلندکن و بگو: پروردگارا! پروردگارا!....
و هرکس این چنین نکند (یعننی خشوع بدنی و جسمانی و قلبی و روحانی را رعایت نکند، و حس خودخواهی و خودمحوری وغرور و نخوت در وجودش شعلهور باشد، و خویشتن را بینیاز از دعا و از این که دست نیاز به سوی پروردگار بینیاز دراز کند، بداند و اظهار بینوایی و بیچیزی و ضعف و فقیری در پیشگاه پروردگار عالمیان نکند، و در هر حرکتی از حرکات نماز و در هر وقتی از اوقات آن و در هر رکنی از ارکان آن حضور قلب نداشته باشد و به تمام ارکان و حد و حدود وآداب و سنن و شرایط و لوازم نماز، پایبند نباشد) نمازش چنین و چنان است. (یعنی ناقص و بینور، و بیتأثیر و بیروح است).
و در روایتی وارد شده است که چنین نمازی (در اجر و پاداش و فضیلت و برتری) ناقص است.
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].
«خداج»:نقصان و کاستی.
[541]- ابوداود 1/468ح 730، دارمی 1/361 ح 1356، ترمذی نیز به همین معنی در سننش 2/105 ح 304 نقل کرده است، ابن ماجه 1/337 ح 1061، مسنداحمد 5/424 و ابوداود روایت اول را در 1/471 ح 734 و روایت دوم را در 1/469ح 468 روایت کرده است. [542]- ابوداود روایت اول را در 1/465ح 724 و روایت دوم را در 1/473 ح 737 روایت کرده است، نسایی 2/123 ح 882. [543]- ترمذی 2/32 ح 252 وقال حدیث حسن، ابن ماجه 1/66 ح 809، مسنداحمد 5/226. [544]- ابوداود 1/537 و 538 ح 859 و 860 ناگفته نماند که ابوداود این حدیث را با اندکی تغییر نقل نموده است.، ترمذی نیز به همین معنی در سننش 2/105 ح 302 نقل کرده و گفته است: «حدیث حسن»، نسایی 2/193 ح 1053، دارمی 1/350ح 1329، مسنداحمد 4/340 و روایت «اذا قمت لصلاة فتوضّأ ...» را ابوداود در سننش 1/538 ح 861 و ترمذی نیز در ضمن شمارهی 302 نقل کردهاند. [545]- ترمذی 2/225 ح 385، مسنداحمد 1/211. [546]- «التحيات لله والصلوات والطيبات، السلام عليك ايها النبي ورحمة الله وبركاته، السلام علينا وعلي عبادالله الصالحين، اشهد ان لا اله الا الله واشهد ان محمداً عبده ورسوله».