ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد دوم

فهرست کتاب

فصل اول

فصل اول

490 ـ (1) عن أبي هريرة، قال: قال رسولُ الله ج: «إِذا شَرِبَ الكلبُ في إِناءِ أحدِكم؛ فَلْيَغْسِلْه سَبعَ مَرّاتٍ». متفق عليه. وفي روايةٍ لمسلم قال: «طُهُورُ إِناءِ أحدِكم إِذا وَلَعغَ فيهِ الكَلبُ أنْ يغسِلَه سبعَ مَرَّاتٍ، أُولاهُنَّ بِالتُّرابِ» [213].

490- (1) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه سگی در ظرفی از ظروف شما، آب خورد، باید هفت بار آن ظرف را بشوئید (تا خوب تمیز و پاک شود).

این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند و در روایتی دیگر از مسلم آمده است:

پیامبر ج فرمود: طریقه‌ی پاک‌کردن ظرف یکی از شما، زمانی که سگ درآن با زبان خود، آب خورد، چنین است که باید هفت بار آن را بشوئید و بار اول آن، باید با خاک باشد.

شرح: «وَلغ»: سگ با زبان از میان ظرف آب خورد.

«اَولاهنّ بالتراب»:در نزد امام شافعی و احمد، هفت بار شستن ظرف، واجب است ولی از منظر و دیدگاه امام ابوحنیفه، بنابر دلائلی که در اختیار دارد، همانند تمیزکردن ادرار، مدفوع، خون و شراب، سه بار شستن ظرف کافی است و شستن هفت بار، محمول بر استحباب و پاکیزگی بیشتر است.

به هر حال در نزد امام ابوحنیفه، شافعی و احمد، پسخور سگ، نجس و پلید است، ولی در نزد امام مالک، پسخور سگ نجس نیست واز پسخور آن، ظرف نجس نمی‌گردد، البته از دیدگاه امام مالک، حکم هفت بار شستن ظرف بر اثر لیسیدن سگ، حکم تعبّدی است.

در حدیث مسلم آمده است که ظرف، هفت بار شسته شود و در نخستین بار، با خاک تمیز شود.

امروز ثابت شده است که خاک به خاطر داشتن باکتری‌های فراوان می‌تواند آلودگی‌ها را از بین ببرد، این باکتری‌ها که کار آنها تجزیه‌کردن مواد آلوده و از بین بردن انواع عفونت‌هاست، معمولاً در سطح زمین و اعماق کم که از هوا و نور آفتاب بهتر می‌توانند استفاده کنند، فراوان‌اند

به همین دلیل هنگامی که لاشه‌های حیوانات و یا بدن انسان پس از مردن، زیر خاک دفن شود، و همچنین مواد آلوده‌ی گوناگونی که روی زمین‌ها می‌باشد، در مدت نسبتاً کوتاهی تجزیه شده و بر اثر حمله‌ی باکتری‌ها، کانون عفونت از هم متلاشی می‌گردد.

مسلّم است اگر این خاصیت در خاک نبود، کره‌ی زمین در مدت کوتاهی مبدل به یک کانون عفونت می‌شد اصولاً خاک خاصیتی شبیه مواد «آنتی‌بیوتیک» دارد و تأثیر آن در کشتن میکروب‌ها فوق‌العاده زیاد است.

بنابراین خاک پاک نه تنها آلوده نیست که از بین برنده‌ی آلودگی‌هاست و می‌تواند از این نظر تا حدودی جانشین آب شود، با این تفاوت که آب، حلّال است، یعنی میکروب‌ها را حل کرده و با خود می‌برد، ولی خاک میکروب‌کش است. [نفسیر نمونه، ج3 ص508].

و در حقیقت سگ‌ها نیز دارای کرم‌ها و میکروب‌های حلقه‌ای هستند که در اثر تماس با آنها، به انسان منتقل می‌شوند و انسان را به بیماری بسیار خطرناکی مبتلا می‌سازند که اغلب با مرگ همراه است، از لحاظ طبّی نیز ثابت شده که حتی کوچک‌ترین سگ‌ها از لحاظ حجم و وزن از مبتلا بودن به این نوع کرم‌ها و میکروب‌های حلقه‌ای محفوظ نیستند.

از این‌رو به منظور حفظ بهداشت و سلامت وجود، بر انسان لازم و ضروری است که از تماس و بازی با سگ، خودداری کند وکودکان را طوری تربیت و پرورش نمایند که از اختلاط و تماس با سگ اجتناب ورزند و اجازه ندهند که سگ دست آنان را لیس دهد، بلکه باید سگ از محیط گردش و بازی کودکان دور باشد و به هیچ وجه درست نیست که سگ در ظرفی غذا بخورد که انسان درآن غذا می‌خورد و به طور کلّی باید سگ‌ها هیچ رابطه‌ای با محل آب و غذای انسان نداشته باشند.

این هم یکی از معجزات دیگر علمی اسلام است که بوسیله‌ی آن از علم پزشکی پیشی گرفته است.

علم پزشکی به تازگی کشف کرده که سگ عامل انتشار بیماری‌های مختلف و انتقال آنها به انسان است. و در حقیقت سخن‌گفتن پیامبر ج از این مسائل در آن روز که نه علم پزشکی به وجود آمده بود و نه مردم اطلاع قابل ملاحظه‌ای در این زمینه داشتند، خود گواه زنده‌ای است بر صداقت و حقانیت پیامبر ج و اینکه سخنان ایشان برگرفته شده از سرچشمه‌ی وحی خدایی است.

491 ـ (2) وعنه، قال: قامَ أَعرابيٌّ، فَبَالَ في المسجدِ، فتناوله النَّاسُ. فقال لهم النبيُّ ج: «دَعَوْهُ وهَرِيقُوا على بَولِه سَجْلاً من ماءٍ ـ أو ذَنوُباً من ماءٍ ـ فإِنَّما بُعِثْتُم مُيَسِّرِين، ولم تُبعَثُوا مُعَسِّرِين». رواه البخاريّ [214].

491- (2) ابوهریره س می‌گوید: فردی بادیه‌نشین (که تربیت اسلامی را فرا نگرفته بود، سخت ادرارش گرفت، از این‌رو، جلوی مردم) ایستاد و در مسجد ادرار کرد. مردم (که بر تربیت اسلامی پرورش یافته بودند، از این منظره و پیامد آن سخت به تنگ آمدند و کنترل خود را از دست دادند و) خواستند (با خشونت با او رفتار کنند و) به او حمله‌ور شوند و بر سرش داد کشند و او را از این کار منع کنند. ولی پیامبر ج به آنان فرمود: او را به حال خود بگذارید (و ادرارش را قطع نکنید) و سطلی آب بر روی ادرارش بریزید، چرا که شما آسان‌گیر برانگیخته شده‌اید، نه سختگیر.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

«سَجلاً من ماء»: دلو بزرگ پر آب. «ذَنوباً من ماء»:سطل بزرگ پر آب «فتناوله النّاس»: مردم خواستد آن مرد روستایی را از ادرارنمودن در مسجد منع کنند.

492 ـ (3) وعن أنسٍ، قال: بينما نحنُ في المسجدِ معَ رسول الله ج، إِذْ جاء أعرابيٌّ، فقامَ يَبُولُ في المسجد. فقال أصحابُ رسولِ الله ج: مَهْ مَهْ. فقال رسولُ الله ج: «لا تُزْرِمُوه، دَعُوهُ». فَتَرَكُوه حَتّى بالَ، ثمَّ إِنَّ رسولَ اللَّهِ دَعاهُ، فقال له: «إِنَّ هذه المساجِدَ لا تَصْلُحُ لِشَيءٍ من هذا البَولِ والقَذَرِ؛ إِنَّما هي لِذِكْرِ الله، والصَّلاةِ، وقَراءَةِ القُرآنِ». أو كما قال رسولُ الله ج. قال: وأمَرَ رَجُلاً من القومِ، فجاءَ بِدَلْوٍ من ماءٍ، فسَنَّه عليه.متفق عليه [215].

492- (3) انس س گوید: در همین اثنا که همراه با پیامبر ج در مسجد بودیم ناگهان مردی روستایی و بادیه‌نشین آمد و در جلوی مردم ایستاد و شروع به ادرارکردن در مسجد نمود.

یاران پیامبر ج (که بر تربیت اسلامی پرورش یافته بودند، از این منظره و پیامد آن بسیار به تنگ آمدند و کنترل خود را از دست دادند و بدو) گفتند: مَه مَه [باز ایست، باز ایست]. پیامبر ج فرمود: او را به حال خود بگذارید و اجازه دهید تا ادرارش را تمام کند.

صحابه ش نیز بر اساس فرمان رسول‌خدا ج، رهایش کردند، تا ادرارش را تمام کرد، آن‌گاه پیامبر ج او را به سوی خویش فراخواند و بدو فرمود: این مسجدها، شایسته‌ی چیزهای کثیف و پلید، مانند: ادرار و نجاسات نیست، بلکه مساجد برای ذکر و یاد خدا و تلاوت قرآن ساخته شده‌اند ـ یا چنان که پیامبر ج فرمودـ

سپس پیامبر ج  مردی را دستور داد تا سطلی آب بیاورد. آن مرد نیز یک سطل آب آورد و آن را برجای ادرار آن مرد ریخت.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

«مَه مَه»:اسم فعل است و به معنای: باز ایست، باز ایست می‌باشد. «لاتُزرموه»:ادرار را بر او قطع نکنید و به او اجازه دهید تا آن را تمام کند. «القَذر»:چیزهای پلید و نجس، از قبیل: چرک، مدفوع و دیگر پلیدی‌ها. «فسَنَّه عليه»:آب را بر جای ادرار او ریخت بی‌آنکه، آن را بپاشد.

در حقیقت پیامبر ج به ریختن آب بر ادرار آن مرد روستایی امر کرد تا در پاک‌شدن زمین شتاب شود، واگر محل نجاست به حال خود رها می‌شد تا اینکه خشک شود و اثر نجاست از بین برود، باز هم پاک می‌شد. چنانچه ابن‌عمر س می‌گوید:

«كانت الكِلاب تبول في‌المسجد وتُقبل وتُدبر زمان رسول الله، فلم يكونوا يرشّون شيئاً»[بخاری]. «در زمان پیامبر ج سگ‌ها در مسجد ادرار و رفت و آمد می‌کردند و هیچ گاه بر محل ادرارشان چیزی نمی‌ریختند».

البته باید دانست که مسجد پیامبر ج همانند مساجد ما فرش و موکت نداشت، بلکه مسجدالنبی، فرشش ریگ و شن بود، وگاهی نیز سگ‌ها در آنجا در رفت وآمد بودند و دور می‌زدند.

پس رسول‌خدا ج برای تعجیل و شتاب در پاک شدن زمین، دستور داد تا هر چه سریع‌تر بر جای ادرار و یا هر نجاست دیگری که در مسجد مشاهده می‌شود، آب بپاشند تا اثر و بوی و رنگ آن نجاست از میان برود و با پاشیدن آب بر روی زمین تمیز گردد.

امام شافعی، امام مالک و امام احمد، با استدلال از این حدیث، معتقدند که زمین فقط با جاری‌ساختن آب پاک می‌شود. ولی احناف بر این باورند که علاوه از جاری ساختن آب، از راه خاک برداری و خشک شدن زمین نیز، زمین پاک می‌شود، چنانچه حدیث «كِلاب» که ذکر شد، و حدیث «زَكاةُ الارض يُبسها»که از ابوجعفر صادق، محمد بن حنیفه و ابو قلابه، در «مصنف ابن ابي شيبة»موجود است، دال بر این مطلب است.

به هر حال، هدف اصلی و پیام واقعی این حدیث و احادیث دیگری مانند آن، توجه زیاد و اهمیت بسیار فوق‌العاده‌ی پیامبر ج به مسئله‌ی بهداشت و سلامت و نظافت و پاکیزگی، و رعایت پاکی است، و روشن است که نظافت، با توجه به امکانات و وضع مردم در عصر پیامبر ج و یا عصر خلفای راشدین و دیگر صحابه ش، تعریفی متفاوت با نظافت و بهداشت در زمانه‌ی ما دارد و برای مساجد زمانه‌ی ما، به جهت وجود امکانات بهداشتی مناسب، تأکید اهمیت در رعایت نظافت آنها، بیشتر و لازم‌تر است.

493 – (4) وعن أسماءَ بنتِ أبي بكرٍ لا، قالت: سَألَتْ إمرأةٌ رسولَ الله ج، فقالت: يا رسولَ الله! فقالت: يا رسولَ الله! أرَأيتَ إِحدانا إذا أصابَ ثوبَها الدَّمُ من الحَيْضَةِ، كيف تَصنَعُ؟ فقال رسولُ الله: «إِذا أصابَ ثَوْبَ إِحْداكُنَّ الدَّمُ من الحَيضةِ فَلْتَقْرِصْهُ، ثُمَّ لَتَنضَحُه بماءٍ، ثمَّ لِتُصَلِّ فيه». متفق عليه [216].

493 – (4) اسماء دختر حضرت ابوبکر ش گوید: زنی از پیامبر ج پرسید: ای رسول‌خدا ج! وقتی لباس یکی از ما زنان به خون حیض آلوده و ملوث می‌شود، چه کار باید بکند؟ و چگونه باید آن را پاک نماید؟

پیامبر ج فرمود: هرگاه جامه‌ی یکی از شما به خون حیض آلوده شد، باید اثر خون (منجمد شده) را با سر انگشتان خویش بمالد سپس آن را آبکشی کند و آب بر روی آن بریزد (آنگاه لباس پاک و تمیز می‌شود و می‌تواند) در آن، نماز بخواند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند]

«فلْتقْرِصْه»:باید جامه‌ی خویش را که به خون حیض ملوث شده، اثر خون منجمد و خشک شده‌ و آن را با سر انگشتان خُرد کند و از میان ببرد.

«لتنضحُه بماءٍ»: باید جامه را که به خون حیض ملوث شده، پس از مالش با انگشتان، بر روی آن آب بپاشد و آن را آب‌کشی کند، تا خوب تمیز شود.

در حقیقت خداوندو پیامبراکرم ج که اشیای نجس و پلید و نجس‌کننده را به ما معرفی کرده‌اند کیفیت و چگونگی پاک‌کردن آنها را نیز به ما یاد داده‌اند و تنها چیزی که بر ما مسلمانان واجب است، این است که دنباله‌رو و پیروان اوامر و فرامین تابناک خداوندی، و تعالیم و آموزه‌های دقیق و نورانی نبوی، و احکام و دستورات تعالی‌بخش و سعادت‌آفرین شرعی، و اجراکننده‌ی اوامر و سفارش‌ها و توصیه‌های دینی خدا باشیم.

بدین جهت، بعضی از نجاسات برای این‌که پاک شوند، لازم است، طوری شسته شوند که اثرات آنها از بین برود از جمله‌ی این نجاسات که باید خوب پاک شوند، یکی پاک‌کردن لباس آغشته به خون حیض است که در حدیث بالا به کیفیت و چگونگی پاک‌کردن آن، آشنا شدید.

494 – (5) وعن سُليمانَ بنِ يسارٍ، قال: سألتُ عائشةَ عن المَنيِّ يُصيبُ الثَّوبَ. فقالت: كُنتُ أغسِلُه من ثَوبِ رسولِ الله، فَيَخرَجُ إِلى الصَّلاةِ، وأثرُ الغَسْلِ في ثَوبِه. متفق عليه [217].

494 – (5) سلیمان بن یسار س گوید: از عایشه ـ‌ ل‌ـ پیرامون لباسی که به منی آلوده و ملوث می‌شود، سؤال کردم؟ (آیا پاک است یا نجس)؟

عایشه ـ‌ ل‌ـ در پاسخم گفت: معمولاً خودم منی را که بر لباس پیامبر ج می‌بود خوب می‌شستم و تمیز می‌کردم. و وقتی پیامبر ج برای انجام نماز بیرون می‌رفت، هنوز آثار (تری و نم آب) بر روی لباسش نمودار بود (ولی ایشان همین‌طور در جامه‌ی خشک نشده، نماز اقامه می‌نمود).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردند].

495 – (6) وعن الأسودَ وهَمَّامٍ، عن عائشةَ، قالت: كنتُ أفْرُكُ المَنيَّ من ثَوبِ رسولِ الله ج. رواه مُسلم [218].

495 – (6) «اسود» و «همام» ـ‌ ب‌ـ روایت می‌‌کنند که عایشه ـ‌ ل‌ـ گفت: معمولاً، من آب منی (بسیار خشک و غلیظ) را که بر لباس پیامبر ج می‌بود، خوب می‌تراشیدم تا از روی جامه، پاک و پراکنده شود.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

افرك:منی را از روی جامه می‌تراشیدم تا پراکنده شود.

496 – (7) وبرواية علقمة والأسود عن عائشة نحوه وفيه: ثُمَّ يُصَلِّي فيه [219].

496 – (7) در روایتی دیگر از مسلم به نقل از علقمه و اسود ـ‌ ب‌ـ نیز همانند روایت بالا، ازعایشه ـ‌ ل‌ـ نقل شده که در آن، این عبارت نیز است:

[من منی را که بر لباس پیامبر ج می‌بود، خوب می‌تراشیدم تا از روی جامه پاک و پراکنده شود] سپس پیامبر ج در آن نماز می‌خواند.

شرح: درباره‌ی نجاست و طهارت منی، در میان علماء و صاحب‌نظران فقهی، اختلاف نظر وجود دارد:

حضرت ابن عمر، ابن‌عباس، امام شافعی و امام احمد ش قائل به طهارت و پاکی منی هستند.

و حضرت عمر، سعد بن ابی وقاص، عایشه، ابوهریره، انس، و عده‌ی زیادی از صحابه ش و از میان فقها: سفیان ثوری، امام اوزاعی، امام ابوحنیفه، و امام مالک، بر این باورند که منی مطلقاً نجس و پلید است.

امام شافعی، عقیده دارد که منی چه خشک باشد و چه تر، پاک است و واجب نیست که شسته شود، ولی شستن بهتر است. و استدلال امام شافعی، همان حدیث «فرك منی»می‌باشد. احناف بر این باورند که روش پاک‌نمودن اشیای نجس متفاوت است، در برخی جاها، برای تطهیر و پاک‌نمودن، شستن ضروری است و در بعضی مواضع، ضروری نیست.

چنانچه روش تطهیر «پنبه» این است که به وسیله‌ی خشک‌شدن، بسان زمین پاک می‌گردد، همینطور یکی از روش‌های حصول طهارت از منی این است که «فرک» [مالیده و خراشیده] شود. و این روش به شرطی صورت می‌گیرد که منی خشک و غلیظ شده باشد چنانچه عایشه ـ‌ ل‌ـ در حدیثی می‌گوید:

«كنت أفرك الـمني من ثوب رسول الله جإذا كان يابسا وأغسله إذا كان رطبا». [سنن دارقطنی ج 1 ص 125، آثار السنن ج 1 ص 15]

اما روش پاک‌کردن منی در زمانی که رقیق و تر باشد، فقط شستن است و استدلال احناف و دیگر علما و صاحب‌نظران فقهی، احادیث بی‌شماری است که پیرامون «غسل منی» آمده است.

البته در اینجا، این نکته نیز قابل توضیح است که جواز فرک [مالیدن و خراشیدن لباس، بر اثر منی] در آن وقت درست بود که منی دارای غلظت بود، لیکن از زمانی که رقت منی شیوع پیدا کرد، احناف این فتوا را داده‌اند که در همه حالات، چه منی خشک باشد و چه تر، واجب است که شسته شود. چنانچه شوافع نیز بر این باورند که شستن منی در همه حالات چه منی خشک باشد و چه تر، بهتر و شایسته‌تر است.

497 – (8) وعن أمِّ قيسٍ، بنتِ مِحصَن: أنَّها أتَتْ بابٍ لها صَغيرٍ لم يأكُلِ الطَّعامَ إِلى رسولِ الله ج، فَأجْلَسَه رسولُ الله جفي حِجْرِه، فبالَ على ثَوبِه، فَدَعا بماءٍ فَنَضَحَه، ولم يَغسِلْه. متفق عليه [220].

497 (8) از ام‌قیس دختر محصن ـ‌ ل‌ـ روایت است که وی پسربچه‌ی شیرخواری داشت که هنوز غذا نمی‌خورد و از شیر مادرش تغذیه می‌کرد، و آن را پیش پیامبر ج برد (تا برای او دعای خیر و برکت نماید). پیامبر ج آن پسربچه‌ی شیرخوار را در دامن خود نشاند.(مدتی نگذشت که آن پسر) بر جامه‌ی آن حضرت ج ادرار کرد و لباس‌های پیامبر ج را به ادرار آلوده و ملوث گرداند، پیامبر ج درخواست آب کرد و مقداری آب را بر محل ادرار آن بچه پاشید ولی آن را (خوب) نشست (و در شستن آن، مبالغه ننمود، بلکه به غسل خفیف اکتفا کرد).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: علماء و صاحب‌نظران فقهی و اسلامی، درباره‌ی شیوه و روش طهارت و پاک‌کردن ادرار پسر بچه‌ی شیرخوار با همدیگر اختلاف نظر دارند:

امام شافعی، امام احمد و امام اسحاق به عوض شستن ادرار پسربچه‌ی شیرخوار، پاشیدن و ترشح مقداری آب بر محل ادرار آن بچه را کافی می‌دانند. ولی امام ابوحنیفه (و تمام فقهای کوفه،) امام مالک و سفیان ثوری، بر این باورند که شستن ادرار پسر بچه‌ی شیرخوار نیز همانند ادرار دختربچه‌ی شیرخوار، ضروری و لازمی است، البته فرق این است که درطهارت و شستن ادرار پسربچه، مبالغه و خویشتن را به تکلیف و سختی‌انداختن مانند ادرار دختر، لازم و ضروری نیست، بلکه غسل و شستن خفیف کافی است، و این گروه از علماء «نضح» و یا «رش» را که در احادیث آمده است، به شستن خفیف معنی کرده‌اند.

البته پیرامون ادرار دختربچه‌ی شیرخوار، نظریه و دیدگاه تمام علماء این است که شستن آن ضروری و الزامی است و علت فرق میان ادرار پسر و دختر، این است که ادرار دختربچه‌ی شیرخوار، غلیظ‌تر و متعفن‌تر از ادرار پسربچه‌ی شیرخوار است.

و ادرار پسربچه تا بدین حد، غلیظ و متعفن نیست، البته پس از به اتمام‌رسیدن دوران شیرخوارگی (که همان دو سال باشد) هیچ فرقی میان دختر و پسر باقی نمی‌ماند، و باید لباسی را که به ادرار هر کدام از آن دو آلوده و ملوث شده است، شسته شود.

498 – (9) وعن عبدالله بن عبَّاسٍ، قال: سمعتُ رسولَ الله جيقول: «إِذا دُبِغَ الِاهابُ فقد طَهُرَ». رواه مسلم [221].

498 – (9) عبدالله بن عباس ـ بـ گوید: از رسول‌خدا ج شنیدم که فرمود: «هر پوست (مرداری) که دبّاغی و پوست‌پیرایی شود، (برای استفاده نمودن از آن) پاک و پاکیزه می‌شود».

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

«اهاب»: پوست ناپیراسته و دباغت نشده. «دبغ»: دباغت. پاک‌کردن و پیراستن پوست حیوانات. «دبّاغ»: پوست‌پیرا. کسی که پیشه‌اش پاک‌کردن و پرداخت کردن پوست حیوانات است.

499 – (10) وعنه، قال: تُصُدِّقَ على مولاةٍ لمَيمونةَ بِشاةٍ، فماتَتْ، فمَرَّ بها رسولُ الله ج، فقال: «هَلاَّ أخَذتُمْ إِهابَها فدَبَغْتُمُوه، فانتَفَعْتُم به!»، فقالوا: إِنَّها مَيْتَةٌ، فقال: «إِنما حُرِّمَ أكْلُها». متفق عليه [222].

499 – (10) عبدالله بن عباس ـ بـ گوید: گوسفندی از صدقه‌ی بیت‌المال به کنیز ام‌المؤمنین میمونه ـ‌ ل‌ـ (همسر گرامی پیامبر جبخشیده شد که بعدها مردار گشت.

روزی گذر پیامبر ج بدین گوسفند مردار افتاد و فرمود: چرا پوستش را دباغت و پوست پیرایی نکردید تا از آن استفاده نمایید؟ گفتند: این گوسفند مردار است، چطور می‌توان از آن استفاده کرد!؟ پیامبر ج فرمود: فقط خوردن گوشت آن حرام می‌باشد.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

500 – (11) وعن سَوْدَةَ زوْجِ النبيِّ ج، قالت: ماتَتْ لنا شاةٌ، فَدَبَغْنا مَسْكَها، ثُمَّ ما زِلنا نَنْبِذُ فيه حتى صارَ شَنّاً. رواه البخاري [223].

500 – (11) ام المؤمنین سوده ـ‌ ل‌ـ (همسر گرامی پیامبر جگوید: گوسفندی از ما مردار گشت، از این‌رو، پوستش را دباغت و پوست‌پیرایی کردیم و از آن مشکیزه‌ای ساختیم وآنقدر از آن استفاده نمودیم و در آن نبیذ درست کردیم تا تبدیل به مشکی کهنه و تکیده شد.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است]

«شَنّاً»: شن، به مشک کهنه و تکیده می‌گویند.

شرح: وقتی پوست حیوان مردار، دباغی و پوست‌پیرایی شود، به وسیله‌ی دباغی چه ظاهر و چه باطنش تمیز می‌گردد و هر استفاده‌ای می‌توان از آن کرد.

البته باید دانست که پوست تمام حیوانات، چه حیوانات حلال‌گوشت و چه حیوانات حرام گوشت، به جز پوست خوک و سگ، به وسیله‌ی دباغی، ظاهر و باطن آنها پاکیزه می‌شود و می‌توان در آن مایعات و غیرمایعات مانند حبوبات و غیره را ریخت و از آن استفاده نمود.

امام ابوحنیفه، شافعی و احمد بر این باورند که دباغی ظاهر و باطن پوست را پاک می‌کند و می‌توان از آن در مایعات و غیر آن، استفاده کرد و در آن آب، روغن، نبیذ و غیره جای داد. ولی امام مالک معتقد است دباغی ظاهر پوست را پاک می‌کند و می‌توان آن را در غیر مایعات به کار برد، مثل نهادن حبوبات در آن‌، و نمی‌توان مایعات از قبیل روغن، آب و نبیذ را در آن ریخت.

[213]- بخاری 10/274 ح 172، مسلم 1/234 ح (90- 279)، نسایی 1/52 ح 63، ابن ماجه 1/120 ح 364، مؤطا مالک 1/34 ح 35 از کتاب الطهارة، مسنداحمد 2/245 و روایت دوم «طهور أحدکم ...» را این بزرگواران نقل کرده‌اند.، مسلم 1/234 ح (91-279)، ابوداود 1/57 ح 71. [214]- بخاری 1/323 ح 220، ابوداود 1/263 ح 380، ترمذی 1/275 ح 147، نسایی 1/48 ح 56، ابن ماجه 1/176 ح 529، مسنداحمد 2/239 و این حدیث را برخی از این بزرگواران یا به صورت مختصر نقل کرده‌اند یا به صورت طولانی. [215]- بخاری به صورت مختصر 1/322 ح 219، مسلم 1/236ح (99-284)، ترمذی 1/276 ح 148، نسایی 1/47ح 53 و 54، مسنداحمد 3/110، و دارمی نیز این حدیث را به صورت مختصر نقل کرده است 1/205 ح 740. [216]- بخاری 1/410 ح 307، مسلم 1/240 ح (110-291)، ابوداود 1/255 ح 361، ترمذی 1/254 ح 295، ابن ماجه 1/178 ح 536، مسنداحمد 6/142. [217]- بخاری 1/332 ح 230، مسلم 1/239 ح(108- 289)، ابوداود 1/260 ح 303، نسایی 1/156 ح 295، ابن ماجه 1/178 ح536، مسنداحمد 6/142. [218]- مسلم 1/238 ح (106-288)، ابوداود 1/259 ح 371 به نقل از همام و نیز ابوداود 1/260ح 372 به نقل از اسود، ترمذی به نقل از همام 1/198 ح 116، نسایی به نقل از همام 1/156 ح 298 و به نقل از اسود 1/156 ح 300، ابن ماجه به نقل از همام 1/171 ح 537 و به نقل از اسود ح 539، مسنداحمد به نقل از همام 6/135 و به نقل از اسود 6/213. [219]- مسلم 1/238 ح (105-288). [220]- بخاری 1/326 ح 223، مسلم 1/238 ح (103- 287)، ابوداود 1/261 ح 374، ترمذی 1/104 ح 71، نسایی 1/157 ح 302، ابن ماجه 1/174 ح 524، دارمی 1/206 ح 741، مؤطا مالک 1/64 ح 110 از کتاب الطهارة، مسنداحمد 6/ 350. [221]- مسلم 1/277 ح (105- 366)، ابوداود 4/364 ح 4123، ترمذی 4/193 ح 1728، نسایی 7 /173 ح 4241، ابن ماجه 2/93 ح 3609، مؤطا مالک 2/498 ح 17 از کتاب الطهارة، دارمی 2/117 ح 1985، مسنداحمد 1/219. [222]- بخاری 1/355 ح 1492، مسلم 1/276 ح (100-363)، ابوداود 4/365 ح 4120، نسایی 7/172 ح 4236، ابن ماجه 2/ 1193 ح 3610، دارمی 2/118 ح 1988، موطا مالک کتاب الصید 2/498 ح 16. [223]- بخاری 11/569 ح 6686، نسایی 7/173 ح 4240، مسنداحمد 6/429.