ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد دوم

فهرست کتاب

فصل دوم

فصل دوم

441 ـ (12) عن عائشةَ لا، قالت: سُئِل رسولُ الله جعَنِ الرَّجُلِ يَجِدُ البَلَلَ ولا يَذكُرُ إحتِلاماً. قال: «يَغتَسِلُ». وعن الرَّجُلِ يَرى أنَّه قد احتَلَم ولا يَجِدُ بَلَلاً. قال: «لا غُسْلَ عليه». قالت أمُّ سُلَيم: هل على المرأةِ تَرى ذلك غُسلٌ؟ قال: «نعم، إنَّ النِّسَاءُ شَقائِقُ الرِّجال». رواه الترمذي، وابوداود. وروى الدارميّ، وابن ماجة، إلى قوله: «لا غُسْلَ عليه» [163].

441- (12) عایشه ـ لـ گوید: از رسول‌خدا ج درباره‌ی مردی سؤال شد که پس از بیدارشدن از خواب، بر روی لباس‌های خویش، اثر تَری (از آب منی) می‌بیند، ولی خواب مجامعت و مقاربت را به یاد ندارد.

پیامبر ج پیرامون چنین مردی فرمود: در این صورت باید غسل کند.

و از مردی سؤال شد که خواب مجامعت و مقاربت را به یاد دارد، ولی روی لباس‌های خود هیچ اثری از تَری (آب منی) نمی‌یابد؟ پیامبر ج درباره‌ی چنین فردی فرمود: غسلی بر او واجب نیست.

اُم‌سُلیم ـ لـ (که در مجلس رسول‌خدا ج حاضر بود، چون این سخن رسول‌خدا ج را شنید، بدیشان) گفت: ای رسول‌خدا ج! هرگاه زنی خواب مجامعت ببیند و منی از او خارج شود، ولی خواب را به یاد نداشته باشد، آیا بر او نیز بسان مرد غسلی است؟ (منظور ام‌سلیم این است که آیا زن نیز همانند مرد خواب مجامعت می‌بیند و احتلام می‌شود و منی از او خارج می‌شود)؟

پیامبر ج فرمود: آری (زن نیز بسان مرد احتلام می‌شود و منی دارد). بی‌گمان زنان همانند مردان‌اند.

[این حدیث را ترمذی و ابوداود روایت کرده‌اند. و دارمی و ابن‌ماجه نیز این حدیث را تا «لاغُسل عليه» روایت کرده‌اند].

«انّ النساء شقائق الرجال»: مقصود پیامبر ج از این عبارت این است که زن‌ها مشابه مردان‌اند وآنها نیز احتلام می‌شوند و آب منی دارند، اگر چه چنین چیزی در میان زنان کم‌تر اتفاق می‌افتد.

در این حدیث دو مسئله بیان شده است:

یکی آنکه: فردی خواب جماع می‌بیند و خواب را نیز به یاد دارد ولی روی لباس‌های خود هیچ اثری از تَری منی نمی‌یابد، در این صورت غسل بر او واجب نیست، و در این مسئله در میان علماء نه اختلافی است و نه تفصیلی.

مسئله دوم آنکه: فردی پس از بیدارشدن از خواب، روی لباس‌های خود اثر تَری از آب منی می‌بیند ولی خواب جماع را به یاد ندارد در این صورت غسل بر او واجب می‌شود.

442 ـ (13) وعنها، قالت: قال رسولُ الله ج: «إذا جَاوَزَ الخِتانُ الخِتانَ، وَجَبَ الغُسلُ». فَعَلتُه أنا ورسولُ الله ج، فَاغْتَسَلنا. رواه الترمذي، وابنُ ماجة [164].

442- (13) عایشه ـ لـ گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه دو آلت تناسلی ختنه‌شده‌ی زن و مرد به هم رسید و سرآلت تناسلی مرد در فرج زن داخل شد، غسل بر هردو واجب می‌شود (خواه آب منی مرد یا زن خارج شود یا خیر) خودم و رسول‌خدا ج این کار را کردیم و از آن غسل نمودیم. (پس هرگاه سرآلت تناسلی مرد داخل فرج زن شد، خواه منی مرد یا زن خارج شود یا خیر، غسل بر مرد و زن هردو واجب می‌شود).

[این حدیث را ترمذی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

«الخِتان»: ختنه‌گاه در مرد و زن. ختان در لغت به مفهوم بریدن پوست موجود بر سر عضو تناسلی نوزاد است. و در اصطلاح شرعی، کناره‌ی حلقوی قسمت پائین حشفه است. یعنی جایی که عضو تناسلی دچار فرو رفتگی می‌شود. این قسمت از عضو تناسلی همان بخشی است که احکام شرعی به آن تعلق می‌گیرد، از جمله وجوب غسل. چنانچه پیامبر ج فرمود: هرگاه خِتان زن و مرد به هم برسند (کنایه از رسیدن در هنگام نزدیکی است). غسل بر هردو واجب می‌شود.

و نیز در روایتی از طبرانی آمده است که اگر دو خِتان زن و مرد به هم برسند و حشفه به طور کامل وارد شود (اصطلاحاً غائب شود) انزال صورت بگیرد یا نگیرد غسل بر هردو واجب می‌شود.

443 ـ (14) وعن أبي هريرةَ، قال: قال رسولُ الله ج: «تَحتَ كُلِّ شَعرَةٍ جَنَابَةٌ، فَاغسِلوا الشَّعرَ، وأنْقُوا البَشَرَة». رواه ابوداود، والترمذيُ، وابن ماجة. وقال الترمذيُّ: هذا حديثٌ غريب، والحارثُ بن وجيهٍ الرّاوي وهو شيخ، ليس بذلك [165].

443- (14) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «زیر هر مویی از موهای بدن اثر جنابت وجود دارد، لذا در موقع غسل (جنابت) موهای بدن را خوب بشوئید و پوست بدن را (یعنی آن قسمت از بدن که مو ندارد را) نیز خوب پاک و پاکیزه کنید، تا اثر جنابت به کلی از میان برود.

[این حدیث را ابوداود، ترمذی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند و ترمذی گفته است: حدیثی غریب است، چرا که به روایت «حارث بن وجیه» است و او نیز مورد اعتماد نیست].

«الشعر»: موی. «البشرة»: روی پوست بدن آدمی که موی برآورد.، مراد این است که در غسل جنابت باید کل بدن و تمام اعضای واجب‌الغسل، داخل سوراخ گوش‌ها و ناف، خوب شسته شود تا ذره‌ای از اعضای واجب‌الغسل خشک نماند.

«تحت كل شعرة جنابة«: در حقیقت این حدیث بیانگر این مسئله است که اثر خارج شدن منی از انسان، در تمام بدن آشکار می‌گردد و تمام سلول‌های تن به دنبال خروج آن، در یک حالت سستی مخصوص فرو می‌روند واین خود نشانه‌ی تأثیر آن روی تمام اجزای بدن است، از این جهت است که شریعت به هنگام خارج شدن منی (درخواب یا بیداری)، (و همچنین آمیزش جنسی به علت التقای ختانین،اگر چه منی خارج نشود) غسل و شستن تمام بدن را واجب نموده است چرا که بر اساس حدیث پیامبر ج اثر جنابت در تمام بدن سرایت می‌کند.

امام ابن قیم، در باره‌ی اینکه چگونه شارع میان منی و بول تفاوت قائل شده، و پس از انزال منی، غسل را واجب کرده و فقط شستن محل را کافی ندانسته است، می‌فرماید:

«این از جمله محاسن بزرگ شریعت و در بردارنده‌ی رحمت و حکمت و مصلحت آن است که منی از تمام بدن خارج می‌گردد و به همین خاطر خداوند آن را «سلالة» نام نهاده است، زیرا از تمامی بدن بیرون می‌آید. و تأثیرپذیری بدن نسبت به خروج منی به مراتب بیشتر از تأثیرپذیری بدن نسبت به خروج بول و ادرار است.

همچنین غسل پس از خروج منی، سودمندترین چیز برای بدن و قلب و روح است، زیرا به وسیله‌ی غسل، قوی و نیرومند می‌گردند وآن خلل وکاستی‌هایی که به وسیله‌ی خروج منی ایجاد شده بودند، به سبب غسل جبران می‌شوند و این مطلب به طور محسوس، قابل درک است، و نیز جنابت باعث سنگینی و تنبلی می‌شود، و غسل نشاط و سبکی را به همراه می‌آورد و به همین جهت، وقتی که ابوذر از غسل جنابت فارغ شد، گفت: انگار بار سنگینی از دوش خود بر زمین نهاده‌ام» [166].

و دکتر «مصطفی نورانی» در کتاب «بهداشت اسلامی، ج1 ص24» در این زمینه می‌نویسد:

«غسل، علاوه براین که کثافت‌های ظاهری بدن را پاک می‌کند، موجب فوائد بی‌شماری است. انسان با عمل زناشویی (جماع) و نزدیکی، سلول‌های بدن او می‌میرند. این سلول‌ها با شستن بدن، حیات دیگری پیدا می‌کنند، و بدن بدون غسل بو می‌گیرد، چون همه فضولات به عروق لنفاوی می‌ریزد که غیر از عروق خونی هستند. و ماده‌ی اسپری تنها در غده‌های لنفاوی وکشاله‌ی ران‌ها و زیر بغل است.»

و احمد محمد سلیمان در کتاب «القران والطبّ الحدیث، ص223» می‌نویسد:

«چون منی دارای مقداری مایع لزج است، موسوم به «موسین» اطراف سوراخ‌های بدن را به خوبی می‌گیرد و به کلی تنفس (پوست بدن دارای 2 میلیون سوراخ است که مبادله‌ی گازی با هوای مجاور دارد). قطع می‌شود و با غسل‌کردن، اعصاب منبسط وآنها را به حال طبیعی وعادی بر می‌گرداند».

وآقای مکارم شیرازی در «تفسیر نمونه، ج4 صص 376-375» می‌نویسد:

«طبق تحقیقات دانشمندان، در بدن انسان دو سلسله اعصاب نباتی وجود دارد که تمام فعالیت‌های بدن را کنترل می‌کنند: «اعصاب سمپاتیک» و «اعصاب پاراسمپاتیک»، این دو رشته اعصاب، در سراسر بدن انسان و در اطراف تمام دستگاه‌ها و جهازات داخلی و خارجی گسترده‌اند. وظیفه‌ی «اعصاب سمپاتیک» تندکردن و به فعالیت واداشتن دستگاه‌های مختلف بدن است. وظیفه‌ی «اعصاب پاراسمپاتیک» کندکردن فعالیت آنهاست، در واقع یکی نقش «گاز اتومبیل» و دیگری نقش «ترمز» را دارد و از تعادل فعالیت این دو دسته اعصاب نباتی، دستگاه‌های بدن به طور متعادل کار می‌کنند.

گاهی جریان‌هایی در بدن رخ می‌دهد که این تعادل را به هم می‌زند، از جمله‌ی این جریان ها، مسئله‌ی «ارگاسم» (اوج لذت جنسی) است که معمولاً مقارن خروج منی صورت می‌گیرد.

در این موقع سلسله اعصاب «پاراسمپاتیک» (اعصاب ترمز کننده) بر اعصاب «سمپاتیک» (اعصاب محرک) پیشی می‌گیرد و تعادل به شکل منفی به هم می‌خورد.

این موضوع نیز ثابت شده است: از جمله اموری که می‌تواند اعصاب سمپاتیک را به کار وادارد و تعادل از دست رفته را تأمین کند، تماس آب با بدن است و از آن جا که تأثیر «ارگاسم» روی تمام اعضای بدن به طور محسوس دیده می‌شود و تعادل این دو دسته اعصاب در سراسر بدن به هم می‌خورد، دستور داده شده است که پس از آمیزش جنسی یا خروج منی، تمام بدن با آب شسته شود و در پرتو اثر حیات‌بخش آن، تعادل کامل در میان این دو دسته اعصاب در سراسر بدن برقرار گردد....

در حقیقت به هنگام خروج منی یا آمیزش جنسی، هم روح متأثر می‌شود و هم جسم،روح به سوی شهوات مادی کشیده می‌شود و جسم به سوی سستی و رکود، غسل جنابت که هم شستشوی جسم است و هم ـ به علت این که به قصد تقرب انجام می‌یابد ـ شستشوی جان، اثر دوگانه‌ای در آنِ واحد روی جسم و روح می‌گذارد، روح را به سوی خدا و معنویت سوق می‌دهد و جسم را به سوی پاکی و نشاط و فعالیت».

مجموع این گفته‌ها روشن می‌سازد که چرا باید به هنگام خروج منی (در خواب یا بیداری) و همچنین آمیزش جنسی (اگر چه منی خارج نشود) غسل کرد و تمام بدن را شست.

به این نکته نیز باید توجه کرد: سخن‌گفتن پیامبر ج پیرامون این مسائل، در آن روز که نه علم و دانش و فناوری و تکنولوژی در عرصه‌های پزشکی و بهداشتی نوین و پیشرفته و مدرن به وجود آمده بود و نه مردم اطلاع قابل ملاحظه‌ای درباره‌ی این مسائل داشتند، خود گواه زنده‌ای است بر حقانیت و صداقت پیامبر ج، و این‌که این گفته‌ها برگرفته شده از سرچشمه‌ی فیاض وحی و ماوراء طبیعت و مادیت است.

444 ـ (15) وعن عليّ، س، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ تَرَكَ مَوضِعَ شعرةٍ من جَنابةٍ لم يغْسِلْها فُعِلَ بها كذا وكذا مِن النَّار». [و]قال عليٌّ: فَمِنْ ثَمَّ عادَيتُ رَأسِي، فَمِن ثَمَّ عادَيتُ رَأسِي، [فمن ثم عاديتُ رأسي] ثلاثاً رواه ابوداود، وأحمد، والدارميُّ، إلا أنَّهُمَا لم يُكَرِّرا: فمِنْ ثم عاديتُ رأسي [167].

444- (15) علی س گوید: پیامبر ج فرمود: «کسی که در غسل جنابت، جای یک موی از بدن خویش را نشست، به عذاب سخت و زیاد آتش سوزان دوزخ دچار خواهد شد».

علی س گوید: (بر اساس همین فرمایش رسول‌خدا ج است که) با موهای سرم دشمنی می‌کنم و آنها را می‌تراشم، پس از این جهت است که من سرم را می‌تراشم، و بدین دلیل است که من سرم را می‌تراشم (تا جایی از آنها خشک نماند و به عذاب سخت دوزخ مبتلا نشوم).

[این حدیث را ابوداود، احمد و دارمی روایت کرده‌اند، و احمد و دارمی جمله‌ی «فمن ثَمّ عاديت رأسي»را به سه مرتبه روایت نکرده‌اند].

شرح: «فعل بها كذا وكذا من النّار»: این جمله کنایه از عذاب وکیفر سخت و دشوار در آتش سوزان دوزخ است. یعنی کسانی که در غسل جنابت، خویشتن را خوب نمی‌شویند و با عجله و شتاب غسل خوب و کامل انجام نمی‌دهند آب به تمام اعضای واجب‌الغسل نمی‌رسانند و فرض و سنت آن را رعایت نمی‌کنند و جایی از بدن خویش را خشک باقی می‌گذارند، به عذاب شدید و سخت و طاقت‌فرسای دوزخ گرفتار خواهند شد، عذابی که خِردها نمی‌توانند به توصیفش بپردازند و خوف و هراسش را بیان دارند. پس، از این حدیث و احادیث دیگری که در این زمینه آمده است، معلوم شد که در غسل جنابت، غسل حیض و غیره، شستن تمام بدن به گونه‌ای که یک تار موی هم خشک باقی نماند، لازم و ضروری است.

«فمِن ثمّ عاديتُ رأسي»، علی س گوید: بر مبنای این وعید و تهدید سخت پیامبر ج من دشمن موهای خود شدم و به محض اینکه موهای سرم مقداری بزرگ می‌شدند، آنها را از ته می‌تراشیدم و خویشتن را راحت می‌نمودم تا غسل جنابت و شستن تمام اعضای واجب‌الغسل و موهای سر، به راحتی هر چه تمام صورت گیرد.

445ـ (16) وعن عائشةَ [لا]، قالت: كان رسولُ الله جلا يَتَوَضَّأُ بَعدَ الغُسلِ. رواه ابوداود، والترمذي، والنِّسائي، وابن ماجة [168].

445- (16) عایشه ـ لـ گوید: پیامبر ج پس از غسل، مجدداً وضو نمی‌گرفت (بلکه به همان وضویی که قبل از غسل گرفته بود، اکتفا می‌نمود).

[این حدیث را ترمذی، ابوداود، نسائی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

446 ـ (17) وعنها، قالت: كانَ النبيُّ جيَغسِلُ رَأسَه بِالخِطْمِيِّ وهو جُنُبٌ يَجْتَزِىء بِذلك ولا يَصُبُّ عليه الماءَ. رواه ابوداود [169].

446- (17) عایشه ـ لـ گوید: پیامبر ج در غسل جنابت، سرش را با (اندکی) خِطمی می‌شست و بدان اکتفا می‌کرد و بر سرش آبی جدید نمی‌ریخت (یعنی جدای از آبی که با خِطمی آغشته شده بود، سرش را با آبی دیگر نمی‌شست، بلکه به همان اکتفا می‌کرد و به شستن سرش پایان می‌داد).

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

«خِطمي»: گیاهی است از تیره‌ی پنیرکیان، دارای ساقه‌ی ضخیم و بلند، بلندیش به یک متر و نیم می‌رسد، برگ‌هایش پهن وستبر، گل‌های آن شیپوری درشت به رنگ سرخ یا سفید، ریشه‌اش دراز و به کلفتی انگشت و طعم آن شیرین است. ریشه و برگ وگل آن در طب به کار می‌رود. جوشانده‌ی گل خِطمی به طور غرغره در معالجه دردگلو وآسبه و دمل‌های دهان و لثه و حلق نافع است. از خارج نیز برای نرم‌کردن دمل روی آن می‌گذارند و یک قسم آن، موسوم به «خِطمی پرپر» و دارای گل‌های پرپر و زیبا به رنگ‌های مختلف است وآن را در باغچه‌ها می‌کارند. در فارسی انجل وانجلک هم گفته شده است. [فرهنگ فارسی عمید].

447 ـ (18) وعن يَعْلى، قال: إنَّ رسولَ الله جرَأَى رجُلاً يغتَسِلُ بالبَرازِ، فَصَعِدَ المِنبرَ، فحمِدَ اللَّهَ، وأثْنَى عليه، ثمَّ قال: «إنَّ اللَّهَ حَيِيٌّ ستّيرٌ يُحِبُّ الحَياءَ والتَّسَتُّرَ، فإذا اغتسلَ أحدُكم؛ فلْيَسْتَِتر». رواه ابوداود، والنسائي وفي روايته، قال: «إنَّ اللَّهَ سَتّيرٌ، فإذا أرادَ أحدُكُم أنْ يغتَسِلَ فلْيَتوارَ بشيء» [170].

447- (18) یعلی س گوید: پیامبر ج مردی را دید که لخت وعریان در زمین و فضای فراخِ بی‌درخت و پوشش، غسل می‌کند. از این‌رو در برابر دیدگان مردم، بر منبر بالا رفت و پس از ستایش خدا و بیان پرتوی از وصف و شکوه او، چنین فرمود:

«بی‌گمان خداوند ، بسیار آراسته به حیا و بزرگ منشی است و برای بندگان پرده‌پوش است، و حیا و پرده‌پوشی را دوست می‌دارد، پس هنگامی که یکی از شما غسل می‌کند، باید خود را بپوشاند و در انظار عمومی به غسل نپردازد».

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است. و نسائی با این عبارت روایت نموده است: پیامبر ج فرمود]: بی‌گمان خداوند متعال پرده‌پوش بندگان (و بسیار با‌حیاء و بزرگ‌منش) است از این‌رو، هرگاه یکی از شما خواست غسل کند، باید خویشتن را با چیزی بپوشاند (و در انظار عمومی قرار نگیرد و غسل نکند)].

«الَبراز»: ـ به فتح باءـ: زمین و فضای فراخ بی‌درخت. ـ با کسر باءـ (البِِراز): مدفوع و سرگین آدمی. در اینجا مراد همان معنای نخست است.

«حيّي»: بسیار با حیا و بزرگ‌منش است. «ستّير»: بسیار پوشاننده و پرده‌پوش عیب و نقص‌ها وگناهان و معاصی بندگان است.

از این حدیث دانسته شد که غسل کردن در حال ستر و پوشش بسیار لازم و ضروری است و اگر فردی در صحرا و بیابان نیاز به غسل پیدا کرد، بر او لازم است که به اندازه‌ای دور رود و فاصله گیرد که احتمال اینکه دیده شود به طور کلی باقی نماند و خویشتن را در پناه بوته، درخت، سنگ و یا دیواری جای دهد، چرا که غسل‌نمودن در پناه چیزی که مانع دید باشد، سنت اسلام و یکی از اصول و قواعد کلی و ضروری شریعت است که حتی‌الامکان باید رعایت شود.

[163]- ابوداود ح 136، ترمذی ح 113، دارمی ح 765 و وی این حدیث را تا عبارت «لا غسل» نقل کرده است، ابن ماجه 612، مسنداحمد 6/256 و امام احمد این حدیث را به صورت کامل در مسندش روایت نموده است. [164]- ترمذی ح 108 و قال: حسن صحیح، ابن ماجه ح 608 و وی این حدیث را به لفظ «إذا إلتقی ...» روایت کرده است، مسنداحمد 6/161. [165]- ابوداود ح 248 ابوداود این حدیث را ضعیف شمرده است، ترمذی ح 106، ابن ماجه ح 597. [166]- دیدگاه های فقهی معاصر، دکتر قرضاوی، ج1 ص301. [167]- ابوداود ح 249، مسنداحمد 1/94، دارمی ح 751، ابن ماجه ح 599. [168]- ترمذی ح 107، ابوداود نیز به همین معنی روایت کرده است ح 250، نسایی ح 252، ابن ماجه ح 579، مسنداحمد 6/68. [169]- ابوداود ح 256. [170]- ابوداود ح 4012، نسایی ح 406، مسنداحمد 4/224.