در اقسام اهل بدعت
از ابوهریره روایت است كه پیغمبر جفرمود: «یهود به هفتاد ویک یا هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند و همچنین نصارى؛ امت من نیز به هفتاد و سه فرقه شوند». [ترمذی این حدیث را صحیح گفته است] . مؤلف گوید: دنباله این حدیث چنانكه پیشتر آوردیم چنین است: «همه آنها در آتش اند الا یكی». پرسیدند: یا رسول الله جآن كدام است؟ فرمود: «طریقهای كه من و اصحاب من بر آنیم». از انس بن مالک روایت است كه پیغمبر جفرمود: «بنی اسرائیل به هفتاد و یک فرقه تقسیم شدند که همه هلاک شدند بجز یک فرقه. و امت من به هفتاد و فرقه تقسیم خواهد شد كه هفتاد و یک فرقه هلاک میشود و یكی خلاص مییابد. پرسیدند: یا رسول الله، آن كدام فرقه است؟ فرمود: «جماعت».
مؤلف گوید: اگر پرسیده شود كه آیا این فرقهها شناخته شده اند؟ در پاسخ گوییم: ما از اصلِ دسته دسته شدن و نیز دسته بندیهای اصلی اطلاع داریم و خود این دستههای اصلی به گروههای فرعی تقسیم شدند، هر چند ما بر اسامی و عقایدشان احاطه نداشته باشیم. آنچه از اصل فرقهها به ما رسیده شش تاست[۱۳] : حروریه، قدریه، جهمیه، مرجئه، رافضه و جبریه. بعضی اهل علم گفته اند كه اصل فرقهای ضاله همین شش تا هستند كه هر یک به دوازده گروه تقسیم میشوند كه جمعاً هفتاد و دو گروه شوند.
اما دوازده گروه حروريه [= خوارج] عبارت است از:
۱) ازرقیه: پیروان نافع بن ازرق كه گفتند كسی را مؤمن نمیدانیم و غیر از همكیشان خود بقیه اهلِ قبله را كافر شمردند.
۲) اباضیه: پیروان عبدالله بن اباض- كه همكیشان خود را مؤمن و جز آنان را منافق دانستند.
۳) ثعلبیه: منسوب به ثعلبه بن مشكان- كه به قضا و قدر الهی قایل نبودند.
۴) حازمیه: یاران حازم بن علی- كه گفتند نمیدانیم ایمان چیست، و همه خلق را معذور شمردند.
۵) خلفیه: یاران خلف خارجی- كه گفتند هر زن یا مردی كه ترک جهاد كند كافر است.
۶) مكرمیه: پیروان مكرم بن عبدالله عجلی- كه گفتند جایز نیست كسی دیگری را لمس كند یا با او هم خوراک شود، چون پاک و نجس معلوم نیست مگر آنكه كسی توبه نماید و غسل كند.
۷) كنزیه: گفتند جایز نیست كسی مالش را [ظاهراً زكاتِ مالش را] به احدی بدهد چرا كه بسا مستحق نباشد بلكه باید در زمین گنجینه نهد تا صاحب حق پیدا شود[۱۴] .
۸) شمراخیه: گفتند تماس زن بیگانه اشكالی ندارد چون زنان گل و سبزهاند[۱۵] .
۹) اخنسیه: پیروان مردی به نام اخنس- گفتند به مرده بعد از مرگ ضرر و نفعی نمیرسد[۱۶] .
۱۰) محكمیه: گفتند هر كس مخلوق را به داوری بپذیرد، كافر است[۱۷] .
۱۱) معتزله از حروریه: گفتند كه امر علی و معاویه بر ما مشتبه شد و از هر دو بیزار و بركناریم[۱۸] .
۱۲) میمونیه- پیروان میمون بن خالد- گفتند امام جز به رضایت دوستانِ ما (خوارج) تعیین نشود.
اما دوازده گروه قدريه عبارتند از:
۱) احمریه- كه معتقد بودند شرط عدل خدا این است كه بندگان او مالک امور خود باشند و خدا مانع از معصیت بندگان شود.
۲) ثنویه- بر این پندار بودند كه خیر از خدا و شر از ابلیس است.
۳) معتزله- قایل به مخلوق بودن قرآن بودند و منكر امكان رؤیت خدا[۱۹] .
۴) كیسانیه[۲۰] - گفتند: نمیدانیم كارها از خداوند است یا بنده، و نمیدانیم كه مردمان پس از مرگ به ثواب رسند یا عقاب.
۵) شیطانیه[۲۱] - گفتند: خدا شیطان را نیافریده است.
۶) شریكیه- گفتند: همهگناهان مقدر است الا كفر (كه به اختیار است).
۷) وهمیه[۲۲] - گفتند: كردار و گفتار آدمیان، و نیک و بد واقعیت ندارد.
۸) راوندیه[۲۳] - گفتند: عمل به هر یک از كتابهای آسمانی حق است اعم از آنكه نسخ شده باشد یا نشده باشد.
۹) بتریه- گفتند هر كه معصیت كند و توبه نماید توبهاش مقبول نیست.
۱۰) ناكثیه- بر آن بودند كه هر كس بیعت پیغمبر جرا شكسته گناهی نكرده.
۱۱) قاسطیه- دنیا طلبی را بر زهدورزی برتری نهادند.
۱۲) نظامیه- پیروان ابراهیم بن سیار نظاماند كه گفت: هر كس خدا را «شیء» بنامد كافر شده است.
اما دوازده فرقة جهميه [اتباع جهم بن صفوان] عبارتند از:
۱) معطله- گفتند كه هر چه و هم انسان بر آن واقع شود مخلوق است، و هر كس مدعی شود كه خدا دیدنی است، كافر است.
۲) مریسیه – پیروان بشر مریسی – گفتند: اكثر صفات خدا مخلوق است.
۳) ملتزقه- گفتند كه خدا به ذات خود در هر مكان هست.
۴) واردیه – گفتند: هر كس پروردگارش را شناخت وارد آتش نمیشود، و هر كس وارد آتش شد بیرون شدن ندارد.
۵) زنادقه- گفتند: هیچ كس نمیتواند برای خود پروردگاری اثبات نماید، زیرا اثبات به این است كه با حواس ادراک شود، پس اگر به حواس ادراک شود خدا نیست واگر به حواس ادراک نشود ثابت نیست.
۶) حرقیه – گفتند كافر را آتش یک بار میسوزاند از آن پس به حالت سوخته میماند بیآنكه گرمای آتش را حس كند.
۷) مخلوقیه- گفتند قرآن مخلوق است.
۸) فانیه- گفتند بهشت و دوزخ فنا شدنی است و بعضیشان گفتند بهشت و دوزخ هنوز آفریده نشده است.
۹) مغیریه- راستگویی پیام آوران را انكار كردند و گفتند آنان فرمانروایان بودهاند.
۱۰) واقفیه- گفتند ما نمیگوییم كه قرآن مخلوق است و نمیگوییم مخلوق نیست.
۱۱) قبریه- عذاب قبر و شفاعت را منكرند.
۱۲) لفظیه- گفتند آنچه از قرآن تلفظ كنیم مخلوق است.
اما دوازده گروه مرجئه عبارتند از:
۱) تاركیه- گفتند حقی كه از خداوند بر بندگان فرض است ایمان است و بس؛ هر كس خدا را شناخت و ایمان آورد آزاد است كه هر كار خواست بكند.
۲) سائبیه- گفتند خداوند خلقش را رها كرده تا هر كار میخواهد بكنند.
۳) راجیه- گفتند مطیع را مطیع و عاصی را عاصی نمینامیم زیرا نمیدانیم نزد خدا مقام و عمل هر یک چیست؟
۴) شاكیه – گفتند طاعت از ایمان محسوب نمیشود.
۵) بیهسیه[۲۴] - منسوب به بیهس بن الهیصم- گفتند: ایمان یعنی علم؛ هر كس حلال را از حرام و حق را از باطل نشناسد كافر است.
۶) منقوصیه- گفتند ایمان كم و زیاد نمیشود.
۷) مستثنیه[۲۵] - استثناء[ = ان شاءالله گفتن] را در ایمان نفی كردند.
۸) مشبهه- گوید: خدا را دستی است چون دست من و چشمی است چون چشم من.
۹) حشویه- همه احادیث را یكی دانند؛ و تارک نافله را چون تارک فریضه شمارند.
۱۰) ظاهریه- قیاس را نفی كرده اند.
۱۱) بدعیه[۲۶] - اولین گروهی اند كه در این امت بدعت پدید آوردند.
اما دوازده گروه رافضه عبارتند از:
۱) علویه – گفتند: جبریل را سوی علی فرستاده بودند، به خطا نزد محمد جرفت.
۲) امریه – گفتند علی شریک محمد جبود در امر رسالت.
۳) شیعیه – گفتند علی وصی رسول الله جو ولی امر بعد از اوست، و امت در بیعت كردن با علی كافر شدند.
۴) اسحاقیه – گفتند رشته نبوت تا قیامت پیوسته است و هر كس علم اهل بیت را بداند «نبی» است.
۵) ناووسیه – گفتند علی افضل امت است و هر كس دیگری را بر او تفضیل دهد كافر است.
۶) امامیه- گفتند دنیا هرگز از امامی از نسل حسین خالی نباشد؛ امام را جبریل تعلیم میدهد؛ و پس از مرگ هر امامی یكی مثل او جایش را گرفته است.
۷) یزدیه- گفتند اولاد حسین بدكار یا نیكوكار باشند امام جماعت اند و هر جا یكی از اولاد حسین باشد، پیشنمازی دیگری جایز نیست.
۸) عباسیه: گفتند عباس برای خلافت از دیگران اولی بود.
۹) متناسخه – گفتند ارواح از بدنی به بدن دیگر میروند، هر كس نیكوكار بوده روحش داخل بدنی شده كه در آن سعادتمند است وهر كس بدكار بوده، روحش داخل بدنی شده در سختی بكشد.
۱۰) رجعیه – گفتند علی و اصحابش به دنیا بر میگردند و از دشمنان خود انتقام میگیرند.
۱۱) لاعنیه- عثمان و طلحه و زبیر و معاویه و ابوموسی اشعری و عایشه را لعنت میكنند.
۱۲) متربصه – در زی پارسایان میزیستند و در هر دورهای كسی را معین نموده «مهدی» این امت پنداشتند، و چون او مرد دیگری را به جایش نهادند.
اما دوازده گروه جبريه عبارتند از:
۱) مضطریه – گفتند آدمی را فعل نیست، همه از خداست.
۲) افعالیه- گفتند ما را فعل هست اما اختیاری نیست؛ ما چون چارپایانیم كه با افسار كشیده میشوند.
۳) مفروغیه – گفتند همه چیز آفریده شده، اكنون چیزی آفریده نمیشود.
۴) نجاریه- پیروان حسین بن محمد النجار- پنداشتند كه خدا به فعل خویش مردم را عذاب میكند نه به فعل ایشان.
۵) متأنیه – گفتند ببین در دلت چه خطور میكند، هر آنچه خیر تشخیص میدهی همان كار انجام بده.
۶) كسبیه – گفتند بنده را از ثواب یا عقاب كسبی نیست.
۷) سابقیه – گفتند: هر كه خواهد گو عمل كن و هر كه خواهد گو عمل مكن كه سعید ازلی را گناه زیان نرساند و شقی را نیكی سودی نرساند.
۸) حُبیه – گفتند هر كس جام محبت الهی را نوشید، عبادت و تكلیف از وی ساقط شد.
۹) خوفیه- گفتند هر كس را كه دوستدار خداوند است در نگنجد كه از او بهراسد كه دوست از دوست نترسد.
۱۰) فكریه – گفتند هر كس را دانش افزوده گردد به همان اندازه از تكلیف عبادت كم شود.
۱۱) خسیه[۲۷] گفتند دنیا میان آدمیزادگان بیكم و زیاد و برابر باید تقسیم شود كه ارث پدرشان آدم است.
۱۲) معیه – گفتند فعل از ماست و استطاعت بهر ماست.
[۱۳] آنچه ابن الجوزی در تقسیم فرق نوشته با كتب ملل و نحل تفاوتهای كلی و جزئی دارد كه به ترجمه آنچه نوشته اكتفا شد و فقط به چند اشاره ضروری بسنده كردیم. –م. [۱۴] عدهء كمی از شیعه امامیه راجع به خُمس چنین عقیدهای داشته اند و میگفتند: باید سهم امام را دفن كرد تا خود حضرت بیاید و بیرون ببارد. – م. [۱۵] در بعضی منابع متأخر، شمراخیه را از متصوفه دانسته و گفتهاند كه به فسق و فجور منسوبند.-م. [۱۶] ظاهراً مراد این است كه از لعنت یا رحمت فرستادن زندگان تغییری در وضع مردگان حاصل نمیشود. به نظر میآید كه این فرقه از خوارج درباره گذشتگان اظهار رأی نمیكرده اند. –م. [۱۷] باید دانست كه خوارج نسختین را «محكمهء اولی» نامند.-م. [۱۸] یعنی با علی یا معاویه نجنگیدند (برخلاف آنان كه در نهروان گرد آمدند و با علی جنگیدند). [۱۹] اینان همان متكلمان معتزلی اند، پیروان واصل بن عطا.-م. [۲۰] مصحح كتاب، «كیسانیه» مزبور را همان پیروان كیسان (مولای علی و شاگرد محمد حنیفه) دانسته كه مأخذش معلوم نشد و به نظر درست نمیآید. [۲۱] و «شیطانیه» فوق را پیروان « شیطان الطاق» مقصودش محمد بن نعمان «مؤمن الطاق» دانسته كه باز معلوم نشد مأخذش چیست. درمورد «بتریه» مصحح بدرستی توضیح داده كه پیروان حسن بن صالح و كثیر النوی مقلب به ابتر هستند، به گمان مترجم میشود تصور كرد كه این دسته از زیدیه «قدریه» مذهب بوده اند.-م. [۲۲] مترجم شک دارد كه یک فرقه مذهبی- كلامی به نام وهمیه بعینه وجود داشته است و گمان دارد كه كسانی بیآنكه دارای وابستگی یا همبستگی فرقهای باشند چنین اندیشههایی داشته اند. به هر حال بعضی متأخرین، عقاید «وهمیه» را بتفصیل نوشته اند. (مثلا رك؛ بستان السیاحه، شیروانی، چاپ ۱۳۱۵ ق. ص ۱۳۲ -۱۳۱).-م. [۲۳] راوندیه- از غلات شیعهء عباسیهاند. البته میشود تصور كرد كه پیروان ابن راوندی معروف را هم «راوندیه» نامیده باشند. و خدا داناتر است.-م. [۲۴] بیهسیه از فرق خوارجند منسوب به ابو بیهس بن جابر (رک: مفاتیح العلوم خوارزمی، چا پ فان فلوتن، ص ۲۵).-م. [۲۵] در بعضی منابع آمده است: «از مرجئه اند و گویند: ما مؤمنیم ان شاء الله».-م. [۲۶] در تعلیقات دبستان مذاهب گردآوری رحیم رضا زاده ملک ( ج ۲، ص ۸۳) چنین آمده است:« بدعیه، از مرجئه اند و گویند هر مشكل نو كه در جهان پیدا میشود بیخواست و ارادهء خدای نیست، و هر پادشاه نو كه پیدا میشود فرمانبرداری او باید كرد اگر چه گناه كردن فرماید». –م. [۲۷] این كلمه معلوم نشد چیست. در تعلیقات دبستان مذاهب گردآوری رحیم رضا زاده ملک (ج۲، ص ۸۹) میخوانیم: «حبسیه از جریه اند و گویند قسمت نیست در مالها، یعنی میراث نیست، «حبس» به معنی وقف است. –م.