تلبیس ابلیس بر شاعران
شیطان این گروه را فریفته به اینكه از اهل ادب اند و به هوشمندی ازدیگران برترند و چنین وسوسه میكند: «آن كه این استعداد خاص را به شما داده از گناهانتان نیز در میگذرد»! بدین گونه میبینی كه در هر بیابان سرگردانند[۹۵] . و به دروغ بافی و تهمت زنی و هجوگویی و پرده دری و اقرار به رسوایی بزهكاری خویش میپردازند، و كمترین گناه شاعر، این میتواند باشد كه كسی را مدح میگوید و آن كس میان گروهی مأخوذ به حیا میشود و یا از ترس هجو چیزی به او میدهد و این چیزی نیست جز مصادره و اخّاذی. و نیز عدهای از شاعران را میبینی كه از حریر پوشی و اغراق و زیاده روی بیاندازه در مدح و نیز توصیف مجالس فسق و فجور خود و یارانشان باكی ندارند و از بدكاریگیهای خود نقلها دارند، حال آنكه ادب باید با تقوی همراه باشد و هوشمندی محض ارزشی ندارد و شیوایی عبارت نیز وقتی با پرهیزكاری توأم نباشد خوشایند خدا نیست. و نیز عموم شاعران هنگام تنگدستی، ناخرسندی خود را از سرنوشت و تقدیر آشكار میسازند و به سرزنش «زمانه پر كین و روزگار ستمكار» میپردازند كه «با علوّ قدر خاک نشینشان كرده و نا شادشان میدارد»، و فراموش مینمایند كه: «همه این تنگ عیشیها ز فسق است»! گویی خود را مستوجب سلامت از بلا و شایسته نعمتها میدانند بیآنكه مكلف به تكالیف شرع باشند؛ آن هوشمندیشان در اینجا غرق غفلت شده است.
[۹۵] اشاره به آیه ۲۲۵ از سوره شعراء.- م.